(
امتیاز از
)
ناگفته هايي از تاسيس« مقاومت اسلامي لبنان»
سوال: چه شناختي از شهيد عباس موسوي داريد و چه زماني با ايشان آشنا شديد؟
*علي کوراني : بسم الله الرحمن الرحيم. خداوند شهيد سيدعباس موسوي را رحمت کند. زماني که ايشان فراگيري علوم ديني را در حوزه علميه نجف اشرف آغاز کرد، من در کويت زندگي ميکردم، ولي شنيدم که ايشان به نجف آمده و سرگرم فراگيري علوم ديني شده است. پس از اينکه صدام رئيس پيشين رژيم عراق طلاب لبناني را از حوزه علميه نجف اشرف اخراج کرد، با سيدعباس موسوي در لبنان آشنا شدم. طلاب لبناني اخراجي تعدادشان 9 نفر بود که سيدعباس موسوي يکي از آنان بود.
*سوال:آيا نام اين طلاب را به ياد داريد؟
*علي کوراني : اسامي آنان را بهطور دقيق به ياد ندارم اما، ميدانم که سيدحسن نصرالله يکي از آنان بود. يک نفرشان هم از خاندان کوراني و يک نفر ديگر شيخ علي کريم نام داشت. اين افراد ابتدا بازداشت شده و خدا به آنها رحم کرد که توسط مأموران عراقي به قتل نرسيدند. صدام در آن مرحله هنوز کشتار روحانيون حوزه علميه نجف اشرف را شدت نبخشيده بود. در آن برهه صدام هنوز آماتور بود و حرفهاي نشده بود! مأموران حزب بعث پس از گذشت مدتي اين طلاب را آزاد و با لباس زندان بهطور مستقيم روانه فرودگاه بغداد کردند تا از عراق اخراج شان کنند.
مأموران عراقي براي اينکه اين طلاب را با لباس زندان به لبنان تبعيد نکنند. در فرودگاه به هر کدام آنها يک پيراهن و يک شلوار داده و سوار هواپيما کردند. اين لباسها را شتاب زده تهيه و ميان آنان توزيع کردند که با قد و اندازه آنها سازگار نبود. به يک طلبه لاغر پيراهن و شلوار گشاد تحويل دادند. به يک طلبه چاق لباس تنگ تحويل دادند، طلبهها با اين صحنه خنده آور وارد فرودگاه بيروت شدند.
*سوال: برخي از صاحبنظران گفته اند که هنگام تعقيب طلاب لبناني، سيدعباس موسوي در بيروت به سر ميبرده و به او خبر دادند که از بازگشت مجدد به عراق خودداري کند. نظرتان چيست؟
*علي کوراني : من اين گونه شنيدهام که تعداد طلاب لبناني که توسط مأموران عراقي بازداشت و اخراج شدند 9 نفر بودند که سيدعباس که استاد شان نيز بود، در ميان آنان حضور داشت. پس از بازگشت اين افراد به لبنان در صدد تأسيس حوزه علميه براي آنان بر آمدم و موفق شدم مدرسه امام مهدي (عج) را در شهر بعلبک تأسيس کنم. دقيقاً يادم نيست که من نام اين مدرسه را انتخاب کردم، يا سيدعباس موسوي شايد، سيدعباس اين مدرسه را با اين نام، نامگذاري کرده است. به هر حال برخي برادران خير کويتي که از قبل با آنها آشنا بودم از نظر مالي به تأسيس اين مدرسه کمک کردند.
هنگامي که اين 9 طلبه به لبنان بازگشتند، من نيز به بيروت منتقل شده بودم، و با سيدعباس موسوي در خانهاش ديدار کردم و قرار گذاشتيم به اتفاق يکديگر به بعلبک برويم تا مکاني را براي تأسيس مدرسه امام مهدي (عج) جستوجو و اجاره کنيم. خدا را سپاس ميگويم که در پايهگذاري اين مدرسه کمک کردم، و اين طلاب همراه استاد شان سيدعباس موسوي به شهر بعلبک انتقال يافتند.
*سوال: هزينه هاي تحصيل و کمک ها از چه منابعي تأمين مي شد؟
*علي کوراني : تا دو سال اول هزينه هاي اين مدرسه را از برخي بازرگانان خير کويتي تأمين ميکردم.
*سوال:آيا جنابعالي در اين مدرسه نيز تدريس ميکرديد؟
*علي کوراني : خير. در آن مرحله من در شهر صيدا در جنوب لبنان سکونت داشتم. هفتهاي يک بار به بعلبک ميرفتم و با شهيد سيدعباس و ساير برادران طلاب رايزني و به اوضاع و نيازهاي مدرسه رسيدگي ميکردم. مديريت و مسئوليت اجرايي اين مدرسه را سيدعباس بر عهده داشت.
*سوال: در پي تعقيب و اخراج طلاب لبناني، تعدادي از طلاب لبناني نيز حدود 10 سال در زندان هاي عراق نگه داري شده و سر انجام به شهادت رسيدند. علت نگهداري و شهادت آنان چه بوده است؟
*علي کوراني : اين افراد از فرزندان آقايان سيدمفيد و سيدعلي زعيتر و ديگران بودند که هيچ کس از شهادت آنها خبر دار نشد. پيش از اين اشاره کردم که خدا به آن گروه 9 نفره که سيدعباس موسوي و سيدحسن نصرالله هم در ميان شان بودند خيلي رحم و لطف کرد که گرفتار صدام نشده و از عراق اخراج شدند.
*سوال: علت اينکه صدام برخي طلاب لبناني را در زندان نگه داشت و به شهادت رساند و گروههاي ديگري را اخراج کرد چه بود؟
*علي کوراني : صدام از قبل براي نابودي حوزه علميه نجف اشرف نقشه کشيده بود. او با همکاري احمد حسن البکر رئيس جمهوري وقت عراق "شعبه مبارزه با ارتجاع " را در سازمان امنيت کشور به وجود آورد. هدف اين شعبه مبارزه با حوزه علميه نجف اشرف بود. هدف اصلي اين شعبه مبارزه با شيعيان عراق بود. مأموران امنيتي عراق به بهانههاي گوناگون، از جمله نداشتن اقامت، طلاب خارجي حوزه علميه را بازداشت و اخراج ميکردند. يا اينکه مأموران مخفي که تعداشان در حوزه کم نبود بر ضد طلاب متعهد به مقامهاي امنيتي گزارش ارائه ميکردند. شايد مقامهاي امنيتي عراق هيچ مدرکي از گروه 9 نفره مزبور نداشتند، و به همين دليل آنها را اخراج کردند. شايد هم چون هيچ گزارشي درباره رفتار آنها در حوزه علميه به دست مقامهاي امنيتي نرسيده بود.
*سوال: زماني که سيدعباس وارد نجف شد، جنابعالي در حوزه حضور نداشتيد؟
*علي کوراني : خير، در آن زمان نمايندگي مرحوم آيتاللهالعظمي سيدمحسن حکيم را در کويت عهده دار بودم.
*سوال:پس از بازگشت به لبنان روابط تان با شهيد سيدعباس موسوي چگونه بود و او را چگونه يافتيد؟
*علي کوراني : ايشان از صفات نيک و ممتاز برخوردار بود، وظايف خود را با جديت و به نحو مطلوب پي گيري ميکرد. علاوه بر تدريس، براي تأمين نيازهاي مدرسه و اماکن سکونت طلاب مجرد و متأهل و کمک به آنان تلاش ميکرد. به هر حال ميتوان گفت که ويژگيهاي مديريتي و رهبري در چهره سيدعباس از همان روزها کاملاً نمايان بود.
*سوال:هنگامي که با يکديگر ديدار و گفتوگو ميکرديد، سيدشهيد چه مسائلي را مطرح ميکرد و دغدغه هاي او چه بود؟ آيا دغدغه هاي او به مسائل آموزشي و آگاهي محدود بود يا مشکلات مسلمانان را نيز مطرح مي کرد؟
*علي کوراني : ايشان آن روز فقط مشکلات حوزه و آموزشهاي ديني را مطرح ميکرد. در آن مرحله دغدغه هاي سياسي نداشت، دغدغههاي سياسي او پس از انقلاب اسلامي ايران و بازگشت امام خميني (ره) به تهران آغاز شد.
*سوال: پس از عزيمت به حوزه علميه نجف اشرف چرا سيدعباس موسوي تحصيل در حوزه هاي درسي شهيد سيدمحمد باقر صدر را از ميان ساير حوزهها انتخاب کرد؟
*علي کوراني : اين يک امر طبيعي است. طلاب عرب زبان که وارد حوزه ميشدند مدارسي را انتخاب ميکردند که سطح علمي شان بالاتر بوده باشد.
*سوال: آيا در آن برهه مکاتب فکري گوناگون در حوزه نجف اشرف وجود داشت؟
*علي کوراني : در آن برهه مکاتب فکري در نجف وجود نداشت، تنها آرزو و خواسته هاي شهيد موسوي فراگيري علوم حوزوي بود. طلاب لبناني که به نجف اشرف ميرفتند در اغلب کلاسها شرکت ميکردند. حوزههاي درسي آيتالله شهيد سيدمحمد باقر صدر از برجسته ترين آن حوزهها بود. ايشان پس از استقرار در نجف اشرف هيچ خط و مکتب فکري انتخاب نکرد. آن روز شهيد صدر شخصا از مرجعيت آيتاللهالعظمي سيدابو القاسم خويي پيروي ميکرد. شهيد صدر به طلاب توصيه ميکرد تا زماني که آقاي خويي زندهاست مرجعيت تقليد خودش را مطرح نکنند.
*سوال:آيا پس از ارتحال آيتاللهالعظمي سيدمحسن حکيم، آقاي سيدمحمد باقر صدر مرجعيت خود را مطرح نکرد؟
*علي کوراني : خير، آقاي صدر مرجعيت خود را مطرح نکرد. براي من که در آن مرحله در کويت به سر مي بردم نامه نوشت و توصيه کرد که در سايه وجود آقاي خويي، مرجعيت ايشان را مطرح نکنم.
*سوال:آيا شهيد صدر به سطح مرجعيت تقليد هم رسيده بود؟
*علي کوراني : اين موضوع که آيا شهيد صدر به سطحي رسيده باشد که مردم بتوانند از ايشان تقليد کنند، بحث ديگري است. هنگامي که مسئله مرجعيت شهيد آيتالله سيدمحمد باقر صدر مطرح گرديد، ايشان با اين طرح مخالفت کرد. اما اينکه اين امکان وجود داشته که ايشان در سالهاي آخر حيات با مطرح شدن مرجعيتشان موافق بودهاند موضوع ديگري است. موضوع مرجعيت شهيد صدر در حوزه علميه نجف اشرف به هيچ وجه مطرح نشده بود. تا زماني که شهيد سيدعباس موسوي در نجف اشرف حضور داشت، به هيچ وجه مرجعيت شهيد سيدمحمد باقر صدر مطرح نشده بود. در آن برهه همه از جمله شهيد صدر از آقاي خويي تقليد ميکردند.
*سوال: ميان پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و اشغال لبنان توسط اسرائيل در سال 1982 حدود سه سال فاصله وجود داشت. سيدعباس موسوي در اين مدت سه سال تا چه اندازه به مسائل سياسي و جهادي گرايش پيدا کرده بود؟
*علي کوراني : در آن مدت سيدعباس، هيچ جنب و جوش سياسي نداشت، ايشان در آن زمان يک طلبه بود و همه تلاش خود را روي گسترش مدرسه علميه بعلبک متمرکز ميکرد. تا سال 1982 يک تشکيلات مخفي در لبنان در اختيار داشتيم که "سازمان حزب الدعوه " نام داشت. اين سازمان مخفي، شاخه حزب الدعوه بود که تشکيلات اصلي آن ابتدا توسط شاگردان شهيد صدر در حوزه علميه نجف اشرف تأسيس شده بود. در آن شرايط که هيچ سازمان و تشکيلات اسلامي و ملي در لبنان در انديشه اجراي عمليات مسلحانه ضد صهيونيستي نبود، تشکيلات حزب الدعوه يک هسته نظامي تشکيل داد و افراد آن توسط جنبش فتح آموزش نظامي ميديدند. سازمان حزب الدعوه لبنان با تأسيس اين هسته نظامي هويت خود را آشکار کرد. آقاي محمد رعد (رئيس کنوني فراکسيون وفاداري به مقاومت در پارلمان لبنان) و گروهي از شخصيتهاي کنوني حزبالله در اين هسته عضويت داشتند.
سيد عباس موسوي در آن مرحله در اين فضاها حضور نداشت. ايشان فقط در جو مدرسه علميه بعلبک بود. در هيچ جريان و تشکيلات سياسي و مقاوم فعاليت نداشت. اوضاع سال 1982 شهر بعلبک و لبنان به گونه اي بود که پس از يورش اسرائيل به لبنان و اشغال اين کشور، همه مردم پرچمهاي سفيد بر پشت بامها برافراشتند.
*سوال:آيا مردم جنوب هم پرچم هاي سفيد بر افراشتند؟
*علي کوراني : نه، فقط در جنوب! در شهر بعلبک و روستاهاي منطقه بقاع نيز پرچم هاي سفيد برافراشته شد! من و آقاي علي شمخاني به بعلبک رفتيم و به مردم گفتيم پرچمهاي سفيد را پايين بياوريد و پرچمهاي سرخ بر افرازيد. و اين طور شد.
*سوال:مردم به چه علت پرچم هاي سفيد برافراشتند؟
*علي کوراني : به علت ترس! براي اينکه از شر اسرائيلي ها در امان بمانند، همه مردم پرچم سفيد برافراشتند! در بعلبک نيز پرچمهاي سفيد آويخته شد! در آن شرايط چهره شيخ صبحي طفيلي برجستهتر از چهره سيدعباس موسوي بود. هنگامي که نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در منطقه بقاع مستقر شدند، من همراه علي شمخاني به بعلبک رفتيم، و براي پايه گذاري هسته هاي مقاومت چند جلسه تشکيل داديم. کساني که مقاومت را پايه گذاري کردند، برخي فرماندهان سپاه پاسداران بودند. حجت الاسلام و المسلمين سيدعلي اکبر محتشميپور و علي شمخاني و چند تن ديگر بودند که مقاومت اسلامي لبنان را به وجود آوردند. برخي از اين افراد با حضور من در شوراي رهبري مقاومت مخالفت کردند. به اين دليل که مسئوليت سازمان حزب الدعوه لبنان را بر عهده داشتم. براي پيوستن به شوراي رهبري مقاومت، سازمان حزب الدعوه لبنان را منحل و تأسيس مقاومت اسلامي لبنان را اعلام کردم. پس از اعلام مقاومت اسلامي، ثبت نام براي آموزش داوطلبان آغاز شد، و سيدعباس موسوي در اولين دوره آموزش نظامي ثبت نام کرد. در آن برهه فرزندم شهيد ياسر کوراني مسئول بخش پرسنلي سازمان مقاومت اسلامي بود. اصولاً تا قبل از استقرار نيروهاي سپاه در لبنان فضاهاي مقاومت وجود نداشت.
*سوال: در جنوب لبنان نيز فضاهاي مقاومت ضد صهيونيستي وجود نداشت؟
*علي کوراني : در جنوب نيز همين طور بود. در آن برهه جنبش مقاومت اسلامي هنوز تأسيس نشده بود، کساني که به عمليات پراکنده دست ميزدند، برخي از هواداران احزاب سياسي بودند.
*سوال: علت اينکه سازمان حزب الدعوه را منحل کرديد چه بود؟
*علي کوراني : بر اين اساس که ميخواستيم در سايه رهبري ولايت فقيه حرکت کنيم. چرا که سپاه پاسدران انقلاب اسلامي تحت رهبري ولايت فقيه عمل ميکرد.
*سوال: ذآيا ساير کادرهاي حزب الدعوه لبنان با انحلال اين تشکيلات موافق بودند؟
*علي کوراني : برخي موافقت کردند و برخي ديگر مخالفت کردند. اما من به عنوان بنيانگذار شاخه سازمان حزب الدعوه لبنان، اقدام به انحلال آن کردم و همه ناچار بودند اطاعت کنند.
*سوال: پس از گذشت حدود 26 سال از اعلام انحلال حزب الدعوه لبنان اکنون چه احساسي داريد؟
*علي کوراني : اين اقدام را درست و سنجيده مي دانم. مقاومت لازم است از پايگاه اجتماعي و مردمي برخوردار باشد. بايد در سايه علماي متعهد حرکت کند و از توده مردم و مساجد برانگيخته شود. چرا که هيچ سازمان و تشکيلات گروهي توان رهبري يک جنبش مقاومت را ندارد.
*سوال: منظورتان اين است که سازمان حزب الدعوه از نخبگان تشکيل شده بود؟
*علي کوراني : آري، سيماي نخبگي و فکري داشت. من بودم که ابعاد نظامي نيز به آن بخشيدم. چرا که در آن برهه با طرفداران حزب بعث عراق در لبنان درگير شده بوديم، و براي دفاع از خود ناچار بوديم به عمليات مسلحانه گرايش پيدا کنيم.
*سوال: در شرايط کنوني که جنبش حزبالله حضور فعال دارد و به يک حزب همگاني تبديل شده است، آيا حزب الدعوه در صحنه لبنان فعاليت دارد؟
*علي کوراني : امکان دارد افرادي وجود داشته باشند که هنوز تحت تأثير انديشههاي حزب الدعوه قرار داشته باشند. اما اکنون شرايط به کلي دگرگون شده است. اکنون انديشه حزب الدعوه در عراق و برخي کشورهاي اسلامي با انديشه مقاومت در لبنان به کلي متفاوت است.
*سوال:برخي منابع نزديک به حزبالله گفتهاند که هيئتي از علماي لبنان روزي به تهران آمده و پس از ملاقات با امام خميني (ره) هسته حزبالله را تأسيس کردند.
*علي کوراني : اين سخن واقعيت ندارد. چه کسي اين سخن را گفته است؟ در آن شرايط آقاي محسن رضايي در دمشق مستقر شده و آقاي علي شمخاني به بعلبک آمد و با ايشان چند جلسه تشکيل دادم و قرار شد جنبش مقاومت به وجود آيد. اصولاً جنبش مقاومت توسط سپاه پاسداران و آقاي محتشميپور سفير وقت جمهوري اسلامي ايران در دمشق تاسيس شد.
*سوال: آيا شخصيت هاي لبناني بر اساس اعتقادات و باورهاي دروني طرح تأسيس جنبش مقاومت را پذيرفتند؟
*علي کوراني : آري بر اساس باورها و اعتقادات شان اين طرح را پذيرفتند و در دوره هاي آموزشي شرکت کردند.
*سوال: آيا در آن مرحله پيش بيني ميکرديد که روزي مقاومت به اين شکل قدرتمند و شکست ناپذير جلوه کند و در برابر فزون خواهي اسرائيل بايستد؟
*علي کوراني : اينگونه اميدها و آرزوها در قلبها وجود داشت، خدا را سپاس ميگويم که اين آزمون بسيار موفقيتآميز بود. پس از گذشت مدت زماني کوتاه، چهره شخصيتهايي همچون سيدعباس موسوي و شيخ صبحي طفيلي نمايان شد، و ديري نپاييد که شيخ صبحي طفيلي به دبيرکلي حزبالله برگزيده شد، و آنگاه که از عملکرد او انتقاداتي به عمل آمد که در نتيجه آن سيدعباس موسوي به دبيرکلي حزب برگزيده شد، و کارها به صورت واقعي و جدي ادامه يافت، و عمليات مسلحانه چشمگيري به مورد اجرا گذاشت. سيدعباس در دوران کوتاه دبيرکلي حزبالله از خود استعداد و شايستگي بروز داد و موجب تقويت و تحکيم نهاد حزبالله شد.
*سوال: در آن مرحله با چه مشکلاتي مواجه ميشديد؟ آيا طرفهاي منطقهاي و محلي در برابر راه تان کارشکني هم ميکردند؟
*علي کوراني : بدون شک با مشکلات عديدهاي رو به رو ميشديم. بهطور مثال هنگامي که با مشکلات مواجه ميشديم، برخي افراد از جمله شيخ صبحي طفيلي نسبت به انحلال سازمان حزب الدعوه اعتراض ميکردند. پس از يک سري بحثها و رايزني ها گفتم چه کار بايد کرد؟ راه حل چيست؟ آقاي علي شمخاني به من گفت شما بنيانگذار شاخه حزب الدعوه لبنان هستيد! ميتوانيد موضع تان را به روشني اعلام کنيد! به او گفتم آماده ام حزب الدعوه را منحل کنم..! آنگاه با توافق يکديگر بيانيهاي منتشر کردم و فاتحه شاخه حزب الدعوه لبنان را خواندم.
سپس برخي شخصيتها به جنبش نوپاي حزبالله پيوسته و کارشان را آغاز کردند. برخي شخصيت ها که با پيوستن به حزبالله مخالفت ميکردند، ديري نپاييد که به حزبالله پيوستند. جلسه انحلال حزب الدعوه در خانه شيخ صبحي طفيلي و در حضور آقاي شمخاني تشکيل شده بود. سيدعباس موسوي در جلسات تأسيس حزبالله حضور نداشت اما، با تصميمهايي که گرفته ميشد موافقت ميکرد، و در اولين دوره آموزش نظامي حضور داشت.
پس از بازگشت به دمشق، آقاي محتشميپور (سفير پيشين جمهوري اسلامي ايران در سوريه) از ما پرسيد کارتان به کجا رسيد؟ به ايشان گفتيم، که کارها را سر و سامان دادهايم، و ايشان احساس خرسندي کرد.
*سوال:سيدحسن نصرالله در مرحله بنيانگذاري حزبالله چه نقشي داشت؟
*علي کوراني : سيدحسن نصرالله نقشي نداشت. ايشان در آن مرحله شاگرد سيدعباس موسوي بود اما، از شاگردان ويژه و برگزيده. من از زماني که سيدحسن را در مدرسه امام مهدي (عج) شهر بعلبک شناختم، استعداد و توانمندي او را برتر از ديگران يافتم.
*سوال: آقاي شيخ محمد يزبک چه نقشي داشت؟
*علي کوراني : ايشان هم در آن مرحله فعال بود اما، سيدحسن نصرالله از همه جلوتر بود. هنگامي که برخي افراد درباره خصوصيات سيدحسن نصرالله از من سوال ميکردند، به آنها ميگفتم که ايشان آدمي با استعداد و خوش فکر است و از هوش پاک و سالم برخوردار است.
*سوال:آيا پايگاههاي اجتماعي و سياسي حزبالله در آن مرحله فقط در بقاع بود؟
*علي کوراني : خير. در جنوب هم پايگاه داشتيم.
*سوال:در شرايطي که جنوب در اشغال اسرائيلي ها قرار داشت، علاقهمندان جنوبي چگونه خود را به منطقه بقاع ميرساندند؟
*علي کوراني : ميان پايگاه هاي جنوب و بقاع ارتباط برقرار کرده بوديم. در جنوب افرادي را مشخص کرده بوديم که طرفداران و علاقمندان پيوستن به جنبش مقاومت را راهنمايي ميکردند.
*سوال:در مراحل اوليه کدام يک از شخصيت هاي جنوبي به حزبالله پيوستند؟
*علي کوراني : ضرورتي ندارد که هويت همه آنها فاش شود! برخي شخصيتهاي جنوبي که در حال حاضر در حزبالله فعال هستند در مراحل اوليه به جنبش حزبالله پيوستند.
*سوال:حدود سه دهه گذشته و چيزي پنهان نمانده است؟
*علي کوراني : در حقيقت وضعيت حزبالله آن گونه که برخي پژوهشگران و مراکز پژوهشي منتشر کردهاند نيست! بهطور مثال آقاي سيدمحمد حسين فضلالله هيچ اطلاعي از مراحل شکل گيري حزبالله نداشت، در حالي که برخي پژوهشگران او را بنيانگذار و يا رهبر حزبالله معرفي کردهاند! آقاي فضلالله تأسيس حزبالله را تاييد ميکرد و از جزئيات آن تا حدودي اطلاع داشت اما، برخي پژوهشگران روزي ميگويند که آقاي فضلالله بنيانگذار حزبالله بوده، برخي ديگر ميگويند فلان شخص بنيانگذار حزبالله بوده است!
شخصيتها و اطرافيان سيدحسن نصرالله دبيرکل حزبالله همچون اعضاي فراکسيون وفاداري به مقاومت در پارلمان لبنان که پيشتر در سازمان حزب الدعوه عضويت داشتند زود هنگام به حزبالله پيوستند. من آنها را به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي معرفي کردم. فقط سه نفر از کادرهاي سازمان حزب الدعوه در جلسه بنيانگذاري حزبالله در خانه شيخ صبحي الطفيلي حضور داشتند.
*سوال: در اولين دوره آموزش نظامي چه افرادي ثبت نام کردند؟
*علي کوراني : اکثريت شان از هوادارن و فعالان حزب الدعوه بودند.
*سوال:جواناني که در بنيانگذاري جنبش مقاومت شرکت داشتند، با چه چالشهايي مواجه بودند؟ در آن مرحله که اسرائيل لبنان را در اشغال داشت و نيروهاي چند مليتي در بيروت مستقر بودند، اين چالشها چه تاثيري در روحيه اين افراد داشت؟ آيا از ميان شما کسي احساس ترديد و يأس هم مي کرد؟
*علي کوراني : واقعا همين طور است..!! آن شرايط بسياري از افراد را نا اميد کرده بود، برخي افراد اظهار عجز و ناتواني ميکردند، برخي افراد اظهار علاقه کردند مستقل عمل کنند و هيچ گونه ارتباطي به ايران و سپاه پاسداران نداشته باشند. به آنها گفتم امکان ندارد بدون پشتيباني ايران بتوانيد کار چشمگيري انجام دهيد. به ويژه در زمينه آموزش نظامي و تهيه امکانات. اما افراد بسياري با طرح تاسيس جنبش حزبالله هم عقيده بودند و همکاري خوبي از خود نشان دادند. بهطور مثال آقاي سيدسامي خضرا، همکاري خوبي داشت و نقش ارزندهاي در اتصال نيروهاي شيعه جنوب ايفا کرد.
*سوال: در آن مرحله، سوريه چه برخوردي داشت؟
*علي کوراني : سوري ها مخالفت ميکردند، در مراحل اوليه در مسير حزبالله کارشکني کرده و اجازه نميدادند حزبالله تاسيس شود و به شدت با تاسيس حزبالله و جنبش مقاومت مخالف بودند.
*سوال: پس چگونه با آمدن سپاه به لبنان موافقت کردند؟
*علي کوراني : به اين دليل موافقت کردند که آمدن سپاه پاسداران به سوريه براي آنان دستاورد سياسي در پي داشت. خداوند "حاج همت " مسئول وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مستقر در سوريه را رحمت کند. سوريها ميخواستند از فعاليتهاي سپاه آگاه شوند. به سردار همت ميگفتند مگر شما براي اجراي عمليات مسلحانه به لبنان نيامده ايد؟ چرا عمليات را آغاز نميکنيد؟ من در آن مرحله ميان لبنان و ايران در حال رفت و آمد بودم. آقاي همت به من شکايت ميکرد و ميگفت هرگاه به تهران رفتيد به آقايان محسن رضايي و علي شمخاني بگوييد که چرا ما را در لبنان علاف نگه داشته ايد. چرا نميخواهيد بر ضد اسرائيل وارد عمل شويم، اگر در لبنان کاري از ما ساخته نيست اجازه دهيد به جبهه جنگ با عراق بازگرديم؟
*سوال: چه کسي مانع عمليات سپاه در لبنان مي شد؟
*علي کوراني : سوري ها مانع ميشدند. مرحوم "حاج همت " روزي در حضور من با آقايان محسن رضايي و علي شمخاني تماس گرفت و از بلاتکليفي خود به شدت انتقاد کرد. "حاج همت " به مقام هاي سپاه در تهران ميگفت که سوري ها نه ميخواهند بجنگند و نه به ما اجازه ميدهند بجنگيم. ارتش سوريه که از لبنان عقب نشيني کرده بود يک اردوگاه در اختيار نيروهاي سپاه در منطقه زبداني قرار داده بود. سوري ها دنبال دستاوردهاي سياسي بودند، و سرانجام به فرماندهان سپاه گفتند که خواهان گشودن جبهه جنگ بر ضد اسرائيل نيستند. نميخواهند بجنگند. هنگامي که سپاهيان انقلاب از آقاي حافظ اسد پاسخ قطعي دريافت کردند که سوريه خواهان جنگ با اسرائيل نيست، به تهران بازگشتند، و تعداد اندکي از کارشناسان و مربيان آموزشي در لبنان ماندند.
*سوال: در مراحل اوليه، شيعيان لبنان چه واکنشي به حضور سپاه نشان دادند؟
*علي کوراني : در آن شرايط همه لبناني ها سرگيجه گرفته بودند، اشغال کشورشان توسط اسرائيل، آنان را سر در گم کرده بود. اميد چنداني به دگرگوني وضع موجود نداشتند. در بقاع نه تظاهراتي به استقبال سپاه راه افتاد و نه کسي به آنها خوش آمد گفت! در بيروت و جنوب لبنان هم مردم نسبت به آمدن شهيد شيخ محمد منتظري و ياران او در نخستين سال پيروزي انقلاب اسلامي واکنش منفي نشان دادند. مرحوم شيخ محمد جواد مغنيه در برابر شهيد شيخ محمد منتظري ايستاد و به او گفت: آيا شما آمده ايد به اسرائيل بهانه دهيد تا خانه هاي مسکوني مردم جنوب لبنان را ويران کند؟ به هر حال بيشتر مردم اميدشان را از دست داده بودند.
*سوال: واکنش مردم لبنان به اولين عمليات مقاومت اسلامي، شاخه نظامي حزبالله چگونه بود؟
*علي کوراني : اين عمليات با بيم و اميد همراه بود، اولين عمليات ضد صهيونيستي حزبالله در شهر صور انجام شد. يکي از روحانيون لبناني با استناد به روايت تاريخي اعلام کرده بود که اولين معرکه لبنان با قوم يهود در منطقه "جل البحر " روي ميدهد. "جل البحر " نام شهرستان صور کنوني است. آن روز تشکيلات جنبش حزبالله و مقاومت اسلامي هنوز استحکام نيافته بود. برخي افراد مستقل و آموزش ديده لبناني با همکاري سپاه پاسداران اين عمليات را برنامه ريزي کردند.
*سوال: جريانات سياسي اهل سنت همچون جنبش توحيد اسلامي و جماعت اسلامي لبنان چه انتظاري از سپاه داشتند؟
*علي کوراني : اين گروهها نيز اميدوار بودند و از جمهوري اسلامي ايران انتظار داشتند تا از مقاومت لبنان پشتيباني کند.
*سوال:آيا جنبش هاي مقاومت در جامعه اهل سنت لبنان نيز تشکيل شدند؟
*علي کوراني : به نوعي تلاشهايي براي تشکيل هستههاي مقاومت به عمل آمد. اصولا برادران اهل سنت در مرز لبنان و فلسطين اشغالي سکونت ندارند. برخي رزمندگان اين طايفه در عمليات مشترک ضد صهيونيستي شرکت کردند. (روزي به شوخي به برخي دوستانم از روحانيون اهل سنت گفتم که مشارکت جوانان ما و جوانان شما در عمليات مشترک ضد صهيونيستي با وحدت اسلامي منافاتي ندارد. هرگاه جوانان ما خواستند با اسرائيليها درگير شوند يا الله يا محمد يا علي بگويند و حمله را شروع کنند. هرگاه جوانان شما خواستند با اسرائيليها درگير شوند يا الله يا محمد يا عمر بگويند و حمله را آغاز کنند).
مرحوم شيخ سعيد شعبان رهبر جنبش توحيد اسلامي در طرابلس و نيز جماعت اسلامي در شهر صيدا شاخههاي نظامي در اختيار داشتند و در برخي عمليات مسلحانه ضد صهيونيستي شرکت کردند.
عمليات مسلحانه ضد صهيونيستي که به طرز چشمگيري توسط مقاومت اسلامي در جنوب لبنان به اجرا گذاشته ميشد. نقشه آن در منطقه بعلبک تدارک ديده ميشد. مهمترين افرادي که اين عمليات را برنامه ريزي ميکردند شهيد حاج "عماد مغنيه " و يک تن ديگر از رزمندگان مقاومت اسلامي بود. "عماد مغنيه " اين عمليات را نيز تدارک ميديد.
*سوال: آيا سازمانهاي فلسطيني از نظر کارشناسي براي اجراي عمليات به شما کمک ميکردند؟
*علي کوراني : جنبش هاي مقاومت شيعي هرگز با سازمانهاي فلسطيني همکاري نداشتند و از برقراري روابط مستقيم با اين سازمانها بيم داشتند. چرا که عوامل نفوذي دشمن در سازمانهاي فلسطيني زياد بود. اگر برخي نيروهاي مقاومت از سازمانهاي فلسطيني تقاضاي اسلحه و کمک کارشناسي ميکردند، اين تقاضا بهطور غير مستقيم ارائه ميشد.
*سوال:جنابعالي به عنوان يکي از پيشگامان جنبش اسلامي، نسبت به دستاوردهاي حزبالله چه احساسي داريد؟
*علي کوراني : من معتقدم که حزبالله به مرحله پيشتازي رسيده و آقاي سيدحسن نصرالله مردي بسيار شايسته و بي نظير است. ايشان يکي از الطاف و عنايات الهي براي مردم لبنان و جنبش مقاومت است. ايشان وعده خداوند براي زمينه سازي ظهور امام عصر (عج) ميباشد.
*سوال:حضرتعالي پس از اين همه دست آوردها چرا لبنان را ترک کرده و سکونت در قم را ترجيح داده ايد؟
*علي کوراني : پس از تاسيس حزبالله مدتي در تهران اقامت داشتم و مسائل مربوط به لبنان و عراق را پيگيري ميکردم. بعد به اين نتيجه رسيدم که نميتوانم همکاري با حزب الدعوه را ادامه دهم. من در شوراي مرکزي رهبري حزب الدعوه حضور داشتم. اکنون از کادرهاي مرکزي حزب الدعوه به استثناي من و يک شخصيت عراقي که دکتر جابر العطا نام دارد کسي نمانده است. آقاي العطا يکي از رهبران تاريخي حزب الدعوه است و عمري از او گذشته است.
از سوي ديگر نظر به اينکه با کادرهاي کنوني حزب الدعوه اختلاف نظرهايي دارم، از رهبري اين حزب کناره گيري کرده ام. احساس ميکنم انسان در شرايط کنوني نميتواند "دين " خود را در سايه پيکار سياسي حفظ کند! من که از توانمنديهاي علمي برخوردار هستم ترجيح دادم در حوزه علميه قم مستقر شوم و تخصص علمي خود را در اختيار مسلمانان قرار دهم. اکنون فعاليتهاي علمي و فکري و فرهنگي خود را ادامه ميدهم. از اينکه خداوند اين توفيق را به من داده تا پيکار سياسي را کنار بگذارم و به گسترش علم و آگاهي روي آورم، به او را سپاس ميگويم. در شرايط حاضر که احساس کردهام حوزه علم و دانش به تخصص و تجربيات افرادي مثل من نياز دارد، جايز نميدانم برنامهها و فعاليتهاي علمي خويش را رها کنم. من دوست دارم در لبنان زندگي کنم و ميان دوستان و برادران خود باشم. اما در لبنان امکان نگارش و تحقيق تمام وقت وجود ندارد. به همين دليل در حوزه علميه قم ماندگار شدهام.
آيا احساس نميکنيد که جامعه اسلامي و جامعه شيعي لبنان به کادرهاي ورزيده امثال جنابعالي نياز داشته باشد؟
خير. نياز ندارند. در لبنان در حال حاضر کادرهاي متخصص و آگاه بيش از نياز است. در حوزههاي پيکار سياسي و مقاومت و ساير حوزهها به اندازه کافي کادر وجود دارد، وجود چنين کادرهايي به حدي زياد شده که امکان صدور آن وجود دارد. درباره وضعيت حوزههاي علمي و مدارس ديني لبنان، من بر اين عقيدهام که ساختار و برنامههاي آموزشي و مديريت اين حوزهها بايد اصلاح شود.
وضعيت اين حوزهها امروزه چگونه است؟
امروزه به ظواهر بيش از محتوا توجه ميشود. گاهي اوقات سياسي کاري بر محتواي علمي اين حوزهها اثر منفي ميگذارد. لازم است به منظور تحکيم مفاهيم علمي، حوزههاي علميه لبنان از مسائل سياسي فاصله بگيرند.
*سوال:امروزه نقش مجلس اعلاي شيعيان لبنان را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
*علي کوراني : اين مجلس نقش تاريخي خود را دنبال ميکند و ضرورت اقتضا ميکند که در آينده متحول شود.
*سوال:با چه مکانيزم و ابزاري بايد متحول شود؟
*علي کوراني : نگاه کنيد، در جامعه لبنان بهطور عام، و درون هر طايفه لبناني بهطور خاص موازنهها حکومت ميکنند. اين موازنهها بايد در آينده دگرگون شوند. در حال حاضر اوضاع لبنان خيلي خوب است. تلاشهاي تفرقهافکنانه ميان طوايف شيعي و سني به شکست انجاميده است. تلاشهاي اختلاف برانگيز ميان مسلمانان و مسيحيان با شکست مواجه شده. وحدت و يکپارچگي ملي و شرايط مسلمانان و مسيحيان بسيار خوب است. اميدوارم اين روند ادامه يابد.
*سوال: حزبالله و جامعه شيعه لبنان با چه چالشها و تهديداتي مواجه است؟
*علي کوراني : تنها چالشي که لبنان با آن مواجه است، توطئههاي اسرائيل است. يهوديان به هيچ وجه از توطئههاي خود دست بردار نيستند. اگر کسي گمان ميکند که يهوديان آرام مينشينند و توطئه شان را متوقف ميکنند سخت در اشتباه است. بهرغم اينکه اسرائيل در جنگ سال 2006 در برابر حزبالله شکست خورد، و در حال حاضر موازنه قدرت به نفع ملتهاي منطقه رقم خورده است اما، يهوديان هرگز آرام نخواهند نشست. اصولا آرام نشستن و دست از توطئه برداشتن با ماهيت يهوديان سازگار نيست. مگر اينکه از چهار سمت در منگنه قرار گيرند. اگر هم در منگنه قرار گرفتند بهطور موقت آرام مينشينند! بنابراين مهمترين تهديدي که لبنان و کشورهاي منطقه با آن مواجه هستند، توطئههاي مستمر اسرائيليهاست.
ويژه نامه پاسداشت مبارزات مقاومت اسلامي لبنان در سالگرد جنگ 33 روزه خبرگزاري فارس
انتهای پیام