( 0. امتیاز از )


صدای شیعه:

آیت الله عبدالله جوادی آملی در تفسیر آیه 152 سوره بقره (فَاذْکُرُونِى أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِى وَلاَ تَکْفُرُونِ﴾ به تبیین آثار ذکر پرداخته و می گوید: شواهدي را قرآن کريم مطرح مي‌کند که در آن شواهد روشن مي‌کند که اگر کسي به ياد خدا بود، خدا هم به ياد او است و معناي اينکه خدا به ياد کسي باشد آن است که او را از خطر مي‌رهاند؛ يا خطر معصيت و يا خطرهاي ديگر که کمتر از خطر معصيت نيستند.

وی گناه را مهم‌ترين خطر اعلام کرده و یادآور می شود: در جريان يوسف(ع) در سوره مبارکه يوسف آيه 24 اين چنين فرمود: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَن رَأي بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾ يعني آن زن در برخورد با يوسف(ع) قصد کرد، ولي يوسف(ع) قصد و خيال نکرد؛ چون فعل خارج که محقق نشد از هيچ طرف، قصد و خطور قلبي براي آن زن حاصل شد، ولي براي وجود مبارک يوسف(سلام الله عليه) حاصل نشد؛ براي اينکه فرمود: ﴿لَوْ لاَ أَن رَأي بُرْهَانَ رَبِّهِ﴾؛ اگر برهان و شهود حق را نمي‌ديد، قصد مي‌کرد و چون برهان حق را ديد، قلبش خطور نکرد و قصد هم نکرد، پس وجود مبارک يوسف(سلام الله عليه) همان‌طوري که در مقام فعل معصوم بود، در مقام خطور نيّت هم معصوم بود. شاهد بحث آن است که فرمود: چون برهان رب را ديد، از خطرِ قصدِ گناه نجات پيدا کرد.

این مفسر برجسته قرآن کریم با بیان اینکه ياد خدا در دل بالاترين مصداق ذکر است؛ تأکید می کند: نام خدا بر لب و ياد خدا در دل از مصاديق ذکراند، منتها شهود قلبي از کامل‌ترين مصاديق ذکر به شمار مي‌رود؛ همان مشاهده حضور حقّ، ياد حقّ است. پاداش آن ياد حقّ اين است که سوء و فحشا از او زدوده شد. ياد حق باعث مي‌شود که خدا به ياد انسان خواهد بود. خدا اگر به ياد انسان شد، معصيت به سراغ انسان نخواهد آمد، لذا خداي سبحان فرمود: ما سوء و فحشا و گناه را از او باز داشتيم و نگذاشتيم به سراغ او برود، معصيت که دشمن انسان است به سراغ کسي که متذکر حق باشد نمي‌رود.

ذکر تسبيح، عامل نجات يونس(ع)

وی نجات از خطرات و بلايا را از دیگر آثار یاد حق برشمرده و می گوید: در سوره مبارکه صافات اثر ديگري که براي ياد حقّ ذکر مي‌کند اين است که انسان را از خطر مي‌رهاند، آيه 143 و 144 فرمود: ﴿فَلَو لاَ أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ٭ لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾؛ اگر صاحب حوت (اين ذالنون(ع)) اگر يونس(ع) جزء مسبحين نبود، در بطن ماهي الي يوم القيامه مي‌ماند. اين خطر را خدا از او دور داشت، براي اينکه او اهل تسبيح بود. چون ذکر خواه به صورت تسبيح و تحميد باشد، خواه به صورت تهليل و تکبير باشد شامل مي‌شود، فرمود: چون او اهل تسبيح بود از اين خطر نجات پيدا کرد، وقتي هم که خداي سبحان ذکر يونس(ع) را نقل مي‌کند، مي‌بيينم در حدّ يک تسبيح است، ديگر مسئلت در ذکر او نيست، عرض نکرد «خدايا مرا نجات بده!»، عرض کرد: ﴿لاَّ إِلهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّى کُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ ، اين ذکر او را از خطر نجات داد.

آیت الله جوادی آملی در ادامه تصریح می کند: ... يونس که ﴿فلتقمه الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ﴾ ؛ در خطر مرگ قرار گرفت، او محتاج به نجات بود، اما جز تسبيح چيزي نداشت، عرض کرد: ﴿لاَّ إِلهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّى کُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ همين، به نقص خود اعتراف کرد وخدا را از نقص منزّه کرد: آن تسبيح براي آن است که بگويد: عبد ناقص است و مولا منزه از نقص است: ﴿لاَّ إِلهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّى کُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾؛ من ناقصم و تو منزه از نقصي، همين. درباره يونس(ع) هم فرمود به اينکه او عبد صالح ما است، اين ظلمي که دارد يعني قصور، وگرنه او معصوم است و منزه از نقص است.

وی یادآور می شود: خداي سبحان مي‌فرمايد به اينکه نعمت ولايت ما نصيب يونس شد و اگر نعمت ولايت ما نصيب يونس نمي‌شد او گرفتار عذاب بود: ﴿لَوْ لاَ أَن تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِن رَبِّهِ﴾ ، ﴿لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ﴾ ، خداي سبحان او را مشمول نعمت خاص مي‌داند در بعضي از آيات، در همان آيه‌اي که به پيغمبر مي‌فرمايد: ﴿وَلاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾ در آنجا، براي اينکه مبادا کسي توهم کند، که يونس(ع) که صاحب حوت است خلافي انجام داد، فوراً فرمود: ﴿لَوْ لاَ أَن تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِن رَبِّهِ﴾ يعني اگر او مشمول نعمت ولايت نبود، ممکن بود مورد خشم ما قرار بگيرد، ولي او از اولياي ما است خداي سبحان او را با مدح و منقبت ياد مي‌کند، بنابراين نقصي براي وجود مبارک يونس(ع) نيست به شهادت آن آيه‌اي که فرمود: ﴿لَوْ لاَ أَن تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِن رَبِّهِ﴾ ، آن وقت «مذموم» بود يعني چون مشمول نعمت ولايت ما است مذموم نيست.

این مدرس عالی حوزه علمیه بر عدم اختصاص ذکر يونسيه به حضرت يونس(ع) تأکید کرده و می گوید: ﴿وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَي فِى الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ إِلهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّى کُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾، آنگاه فرمود: ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ﴾ ، براي اينکه تثبيت کند اين مسئله کلي است و اختصاصي به أنبيا ندارد، منتها مرحله بالايش براي أنبيا است وگرنه مراحل وسطي و نازله‌اش نصيب ديگران هم مي‌شود، در ذيل آيه اصل کلي را ارائه داد و فرمود: ﴿وَکَذلِکَ نُنْجِى الْمُؤْمِنِينَ﴾ يعني اگر انسان غمگيني به ذکر يونسي سرگرم باشد، قبل از اينکه از ما چيزي بخواهد ما غمش را برطرف مي‌کنيم. آنها هم که اهل راه هستند اين ذکر يونسي را مجرَّب مي‌دانند، مي‌گويند: ﴿لاَّ إِلهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّى کُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ ، حالا يا 400 بار است در روز يا کمتر، بيشتر، يا در حال سجده است يا غير سجده اگر در حال سجده باشد اثرش بيشتر است، هرچه بيشتر بهتر ولي اين اصل را قرآن کريم به ما ارائه داد و فرمود: اين مخصوص يونس نيست، مخصوص دريا هم نيست، مخصوص کام ماهي هم نيست، هر خطري باشد، ما او را از غم نجات مي‌دهيم: ﴿وَکَذلِکَ نُنْجِى الْمُؤْمِنِينَ﴾ يعني اگر مؤمني با ذکر يونسي با خدا در ارتباط بود، از اندوه نجات پيدا مي‌کند.

آیت الله جوادی آملی در ادامه تفسیر آیه 152 بقره، ذکر خدا را از ادب عبوديت خوانده و تأکید می کند: ادب عبد آن است که در برابر خدا ذاکر باشد، اينکه مي‌بينيد ما مرتّب از خداي سبحان چيزي مي‌طلبيم براي آن است که لذّت ياد حق در ما ظهور نکرده است و اگر لذت ياد حقّ در جان ما ظهور کند، ما همين که سرگرم مناجات با خدا شديم، آن نياز و حاجت ما از ياد ما مي‌رود، ولي از ياد خدا نمي‌رود؛ چون ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِيّاً﴾ ؛ حاجات ما را مي‌داند و برآورده هم مي‌کند. در روايات دارد که اگر انساني به ياد حقّ سرگرم بود و حاجتش يادش رفت، خدا حاجت او را برآورده مي‌کند و آنها که اهل مناجات با خدايند، همين که وارد ذکر و ثنا شدند، لذّت مناجات آن قدر در جانشان شيرين است که حاجتشان از يادشان مي‌رود.


منبع: خبرگزاری مهر

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر