( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: چرا وقتى که نام قائم برده مى شود، شیعیان تمام قد روى پاى مى ایستند؟ یکى از اعمالى که در بین شیعیان مرسوم ومعمول بوده است، این است که چون نام قائم(عج) در جایى برده مى شود، اهل مجلس بلند مى شوند. اگر چه دلیلى مسلم بر وجوب قیام به هنگام ذکر این لفظ در دست نیست، اما در این حد مى توان گفت که این امر در بین مردم، به عنوان یک عمل مستحب، ریشه اى مذهبى دارد و درحقیقت اظهار ادب و احترام به آن امام عزیز است.

چنانکه نقل شده: حضور امام رضا(ع) در خراسان کلمه (قائم) ذکر شد، حضرت برخاست و دستش را بر سر نهاد وفرمود: "اللهم عجل فرجه وسهل مخرجه" خداوندا! بر فرجش شتاب کن، و راه ظهور و نهضتش را آسان گردان."(1)

واز روایتى چنین استفاده مى شود که این رفتار در عصر امام صادق(ع) نیز معمول بوده است. از حضرت صادق(ع) سؤال شد: علت قیام در موقع ذکر (قائم) چیست؟

حضرت فرمود: صاحب الامر غیبتى دارد بسیار طولانى، واز کثرت لطف و محبتى که به دوستانش دارد، هرکس وى را به لقب قائم که مشعر است به دولت کریمه او و اظهار تأثرى است از غربت او یاد کند، آن حضرت هم نظر لطفى به او خواهد کرد و چون در این حال، مورد توجه امام واقع مى شود، سزاوار است از باب احترام به پا خیزد و از خدا تعجیل در فرجش را مسئلت نماید). (2)

البته مى توان گفت در بعضى شرایط واجب مى باشد. مثل اینکه این لقب یا القاب دیگر حضرت در مجلس یاد شود، آنگاه همه اهل مجلس به احترام آن به پا خیزند. در این حال اگر کسى از اهل مجلس بدون عذر از جاى خود برنخیزد، این برنخاستن توهین و هتک حرمت آن حضرت خواهد بود، و بدیهى است این عمل حرام است.

 

آیت الله سید محمود طالقانى(ره) مى گوید: (این دستور قیام، شاید (فقط) براى احترام نباشد، والا باید براى خدا و رسول و اولیاى مکرم دیگر هم به قیام احترام کرد، بلکه دستور آمادگى و فراهم کردن مقدمات نهضت جهانى و در صف ایستادن براى پشتیبانى این حقیقت است... این همه فشار و مصیبت، از آغاز حکومت دودمان دنائت و رذالت اموى، تا جنگ هاى صلیبى و حمله مغول و اختناق و تعدیل هاى دولت هاى استعمارى، بر سر هر ملتى وارد مى آمد، خاکسترش هم به باد فنا رفته بود؛ لیکن دینى که پیشوایان حق آن دستور مى دهند که چون اسم صریح (قائم) مؤسس دولت حقه اسلام برده مى شود، به پا بایستید و آمادگى خود را براى انجام تمام دستورات اعلام کنید، و خود را همیشه نیرومند و مقتدر نشان دهید، هیچ وقت نخواهد مرد).(3)

 

پی نوشت ها:

بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 51، ص 30.

الزام الناصب، شیخ حائرى یزدى، ج 1، ص 271.

خورشید مغرب، محمد رضا حکیمى، ص 264.
منبع: خبرگزاری شبستان


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر