عار بهتر است یا نار؟
صدای شیعه: در جنگ جمل ، طلحه و زبير بيعتشان را با علي شکستند! علي(علیه السلام) وقتي که با آنها روبه رو شد، زبیر را صدا زد که زبير، بيا کارت دارم!
حضرت خودش را خلع سلاح کرد و با لباس عادی جلو رفت! امّا زبير با همان پوشش مسلحانه اش جلو آمد.
علی(علیه السلام) به زبیر فرمود: چرا به جنگ من آمده اي؟ او هم پاسخی داد که مورد بحث نیست. بعد علي(علیه السلام) گفت: اين مطلبی را که مي گويي، دروغ است!
زبیر هم نتوانست حرف حضرت را انکار کند!
یعنی زبیر پذیرفت که دلیلش برای جنگ با علی، دروغ و خلاف واقع است. لذا محکوم شد که ادعايش دروغ است.
بعد اميرالمؤمنين به زبیر گفت: من می خواهم جرياني را برايت يادآوري کنم؛ روزی به دیدار پیغمبر آمده بودی و حضرت سوار بر مرکب بود. همین که چشم حضرت به من افتاد، سلام کرد. يعني پیغمبر پیش از من، به من سلام کرد. تو آنجا خنديدي و گفتی: يارسول الله؛ علي از تکبّرش دست بر نمي دارد! یادت هست که پیغمبر فرمود: علي اصلاً تکبّر ندارد. بعد رو به تو کرد و فرمود: آيا علی را دوست داري؟ تو هم گفتي: به خدا قسم که او را دوست مي دارم! بعد پيغمبر به تو فرمود: والله که روزی از روی ظلم با او خواهی جنگید. یادت هست؟!
زبیر نتوانست انکار کند و همینکه ماجرا را شنید، گفت: «استغفرُالله ربّي و اتوب و اليه» من اين ماجرا را فراموش کرده بودم. اگر اين جریان يادم بود، به جنگ با تو نمي آمدم؛ولي چه کار کنم که کار از کار گذشته، دو لشگر مقابل هم صف کشيده اند و بيرون رفتن از جنگ براي من عار است!
امیرالمومنین علیه السلام به او فرمود: عار بهتر از نار نيست؟!
زبير هم برگشت و رفت. عبدالله پسرش جلو آمد و گفت: اين صحبت ها چه بود؟ زبیر هم گفت: علي(علیه السلام) مطلبی را به ياد من آورد که فراموش کرده بودم؛ من ديگر دست از جنگ برداشتم و به جنگش نمي روم. برای همین کناره گيري کرد و رفت.
اين چه تفکّري بود که زبیر را به این نتیجه رساند که صحنه را ترک کند و برود؟ چرا زبیر وقتی فهمید این کارش باطل است، رفت و همراه علی نشد؟! برای اینکه فکر می کرد آدم می تواند نه با حق باشد و نه با باطل؛ خیال می کرد اینطوری می تواند خودش را نجات دهد.
درست است که با ترک میدان جنگ، به شقاوت رویارویی با امیرالمؤمنین دچار نشد، ولی این آخر کار نبود. یعنی حتّی با این کار، به راه حق نرفت؛ چون انسان يا با حق است و در راه درست، یا با باطل است و در گمراهی!
لذا همینکه با حق نباشی، بر باطلی؛ همان طور که با علی بودن، یعنی بر باطل نبودن.
از مباحث مرحوم حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی
انتهای پیام