( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: مساله "وهابی ها و شبهه در تشکیل مجلس سوگواری و گریه بر اموات" در متن زیر برگرفته از کتاب "توحید و زیارت" آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی بررسی می شود:
برای بررسی این مساله باید دو بحث را مطرح کرد: اول آنکه آیا گریه کردن برای اموات حرام است یا خیر؟ دیگر اینکه تشکیل مجلس سوگواری و گریه برای اموات چه حکمی دارد؟
این دو بحث به این علت از هم جدا است که چه بسا کسی تشکیل جلسه ندهد و تنهایی برای فردی که از دست داده گریه کند یا برای فقدان پیامبر (ص) یا یکی از امامان (ع) اشک بریزد. وهابی ها برحسب بعضی از روایاتی که نقل کرده اند، گریه را حرام می دانند؛ البته روایتی که دلالت بر حرمت تشکیل مجلس سوگواری کند، عرضه نکرده اند، و آن چه نقل کرده اند راجع به گریه کردن بر اموات است.
یکی از روایاتی که دلالت بر جواز بلکه وقوع گریه از پیامبر (ص) یا در حضور آن حضرت (ع) دارد، روایتی است که در صحیح بخاری نقل شده است: " پیامبر (ص) قبل از آنکه خبر شهادت زید و جعفر و ابن رواحه به مردم برسد، شهادت آنان را خبر داد پس فرمودند: زید پرچم را به دست گرفت و به شهادت رسید، سپس جعفر پرچم را گرفت و به شهادت رسید، سپس ابن رواحه گرفت و او هم شهید شد، در حال گفتن این کلمات قطرات اشک از چشم پیامبر (ص) جاری بود."(1)
در این خبر بر گریه کردن آن حضرت (ص) بر شهادت مومنینی که پرچمدار سپاه اسلام می شدند، تصریح شده است.
در روایت دیگر که مورخان نقل کرده اند چنین می خوانیم:" هنگامی که جعفر و اصحاب او در جنگ به شهادت رسیدند، رسول خدا (ص) وارد خانه جعفر شد و فرزندان جعفر را جمع کرد و آنها را بویید و چشمان مبارکش پر از اشک شد. همسرش اسماء گفت: پدر و مادرم به فدایت! چرا گریه می کنید؟ آیا از جعفر و اصحابش خبری به شما رسیده است؟ فرمود: آری، امروز به شهادت رسیدند. اسماء می گوید: من صیحه زنان برخاستم و زن ها جمع شدند و در همین حال فاطمه (س) وارد شدند در حالی که گریه می کردند و می گفتند: و اعماه! و رسول خدا (ص) فرمودند: بر شخصی مثل جعفر باید گریه کنند گریه کنندگان".(2)
در این دو روایت گریه کردن پیامبر (ص) بر شهدا و گریه کردن دیگران در حضور آن حضرت (ص) و بلکه تشکیل جلسه برای گریه و عزا در حضور پیامبر (ص) و حتی سفارش آن حضرت (ص) به گریه کردن بر بزرگان هم چون "جعفر بن ابی طالب" نقل شده است.
در روایت دیگری چنین آمده است: "انس می گوید: با رسول خدا (ص) وارد (خانه) شدیم در حالی که ابراهیم (پسر پیامبر خدا (ص)) در حال احتضار بود، چشمان رسول خدا (ص) شروع به اشک ریختن نمود، عبدالرحمان عوف به رسول خدا (ص) عرض کرد ای رسول خدا (ص)! شما هم ( در مرگ فرزندت گریه می کنید؟) پیامبر (ص) فرمودند: این اشک ریختن (از باب)رحمت است. سپس حضرت (ص) فرمودند: چشم می گرید، قلب محزون می شود؛ اما چیزی که رضایت خدا در آن نباشد بر زبان جاری نمی کنیم و ما ای ابراهیم! در فراق تو محزون هستیم."(3)
از این جملات آشکار می شود که گریه مانعی ندارد و بلکه امری طبیعی و انسانی است البته اگر در حال مصیبت انسان چیزی برخلاف رضای خدا بگوید و از مشیت الهی شکایت کند، اشکال دارد و لذا پیامبر (ص) فرمودند: "ما چیزی برخلاف رضای الهی بر زبان نمی آوریم".
در سنن ابن ماجه در ادامه این روایت می گوید:" حضرت (ص) خود را بر بدن ابراهیم افکند و گریه کرد"(4)
این روایت دیگری نقل می کنیم: "بعد از غزوه احد هنگامی که رسول خدا (ص) از خانه های انصار صدای گریه بر شهیدانشان را شنیدند، چشمان مبارکش پر از اشک شد و گریستند و فرمودند: اما حمزه هیچ گریه کننده ای ندارد. سعد ابن معاذ این سخن را شنید و زنان بنی عبدالاشهل را به خانه رسول خدا (ص) آورد و آنها بر حمزه گریه کردند. پیامبر (ص) پس از شنیدن این خبر برای آن زنان دعا کردند و آنها را بازگرداندند. پس از آن روز هیچ زنی از انصار بر مرده ای گریه نکرد مگر آن که ابتدا بر حمزه گریست و سپس بر مردگان خود گریه کرد.(5)
در قسمت های مختلف این روایت هم جواز گریه بر شهیدان به چشم می خورد: گریه حضرت رسول (ص)، اظهار تاثر از این که حوزه گریه کننده ای ندارد، تایید مجلسی که زنان برای عزاداری شهدات حضرت حمزه تشکیل داده بودند و دعا برای آنها همه گواه بر این مدعا هستند.
البته گریه بر حمزه تاثیری برای حمزه ندارد، اما برای راه حمزه و احیای هدف او و جمع شدن مردم و یادآوری فداکاری های او در راه اسلام، بسیارمطلوب است و لذا این جلسات و عزاداری ها اثر اجتماعی بزرگی برای پیشبرد اسلام داشته و دارد. در آن زمان که جنگ احد به شکست و شهادت مسلمانان انجامید، اگر این مجالس و زنده نگه داشتن یاد قهرمانان اسلام نبود، روحیه ها ضعیف می شد، اما یادآوری حماسه بزرگان اسلام موجب استقامت در جنگ های بعدی و پیروزی مسلمین شد.
بعد از ماجرای کربلا و شهادت حضرت اباعبدالله (ع) هم چیزی که بنی امیه را از پای درآورد و در واقع آنها را به شکست کشاند همین ابراز احساسات و گریه ها بود که از همان روز عاشورا شروع شد.
در کوفه هم حضرت زینب(س) خطبه خواندند و مردم گریه کردند. در بازار کوفه و شهر شام، حضرت زینب (س) و ام کلثوم خطبه هایی خواندند که آن شهرها را به لزره درآوردند؛ حتی در شام – بنا بر برخی نقل ها- مجلس عزاداری تشکیل شد. هنگام ورود اهل بیت امام حسین (ع) به مدینه هم در خارج شهر مجلس عزاداری برپا شد و تا امروز نیز همین عزاداری ها حماسه کربلا را زنده نگاه داشته و هر زمان اثر خود را آشکارتر می سازد. پیش از ماجرای کربلا اگر شخصی از دنیا می رفت اول بر حمزه گریه می کردند و بعد بر میت خودشان و امروز ما هم عزای شهادت امام حسین (ع) را بالاتر از هر مصیبتی می دانیم و در عزاها اول مصایب آن حضرت (ع) را یادآوری می کنیم.
پی نوشت ها:
1. صحیح بخاری، ج5، ص 34
2. معالم المدرستین، ج1، ص 55
3. همان، به نقل از طبقات ابن سعد و مسند احمد
4. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 473
5. معالم المدرستین، ج1، ص 56

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر