راه بهشت، پافشارى و صبر در ناملايمات است; معنای دنیای مذموم
صدای شیعه: مرحوم علامه آیة الله حاج سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی (ره) درباره دنیای مذموم مطالبی بیان کرده که متن سخن در پی می آید:
حضرت امام زين العابدين عليه السّلام فرمودند: چون در روز عاشورا کار بر حسين بن علىّ بن أبى طالب عليهما السّلام بسيار سخت شد، بعضى از افرادى که با آن حضرت بودند، چون بر آن حضرت نظر کردند ديدند آن حضرت در حالات به خلاف آنهاست؛ چون حال آنها چنين بود که هر چه امر شدّت مى يافت رنگها از چهره ها متغيّر مى شد و بندها به لرزش در مى آمد و دلها به طپش مى افتاد. وليکن حال و خصيصه سيّد الشّهداء صلوات الله عليه و بعضى از اطرافيان آن حضرت که با او بودند چنين بود که رنگ هاى صورت هايشان مى درخشيد و اعضايشان آرام مى گرفت و نفس ها در سينه ها آرامش بيشترى مى يافت. در اين حال بعضى به يکديگر مى گفتند: ببينيد! گوئى اين مرد ابداً باکى از مرگ ندارد!
حضرت سيّد الشّهداء به آنها فرمود: اى فرزندان عزيزان و بزرگواران! قدرى آرام بگيريد، صبر و تحمّل پيشه کنيد! چون مرگ نيست مگر پلى که عبور مى دهد شما را از گرفتاري ها و شدائد به سوى بهشت هاى وسيع و نعمت هاى جاودانى. کداميک از شما مکروه و ناپسند داريد که از زندانى به قصر مجلّلى انتقال يابيد؟ آرى، مرگ براى دشمنان شما نيست مگر مانند کسی که از قصرى به سوى زندان و شکنجه انتقال يابد.
همانا پدرم براى من روايت کرد از رسول خدا صلّى الله عليه و آله که: حقّاً دنيا زندان مؤمن و بهشت کافر است؛ و مرگ پلى است که اينها را به سوى بهشت و آنها را به سوى جهنّمشان مى کشاند، من دروغ نمى گويم و به من نيز دروغ گفته نشده است.[1]
مرحوم علامه آیةالله سید محمد حسینی حسینی طهرانی (ره) در کتاب نفیس معاد شناسى (ج اول) در بحثی شیوا پیرامون حقیقت دنیا چنین می نویسد: عامّه و خاصّه از رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم روايت کرده اند که آن حضرت فرمود: الْجَنَّةُ مَحفُوفَةٌ بِالمَکارِهِ و الصَّبرِ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَى المَکارهِ فى الدُّنيا دَخَلَ الجَنَّةَ؛ و جَهَنَّمُ مَحفوفَةٌ بِاللَذَّاتِ و الشَّهَواتِ، فَمَنْ أَعطَى نَفسَهُ لَذَّتَهَا و شَهوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ.[2]
«راه بهشت مشحون و مملوّ است از ناگواري ها و شکيبائى در برابر آنها، کسى که در دنيا بر مشکلات راه خدا صبر کند و با نفس خود مجاهده کند و در مقابل ناملايمات شکيبائى ورزد داخل بهشت مى شود؛ ولى راه جهنّم پر است از شهوات و لذّات، کسى که در مقابل خواسته هاى نفس أمّاره سر تسليم فرود آورد و آنچه نفسش از شهوات از او بخواهد به او بدهد عاقبتش آتش دوزخ خواهد بود.»
از اين حديث شريف مي توان استفاده کرد که تمام اعمالى که انسان انجام مي دهد بايد بر اساس حقّ باشد، و عمل نمودن طبق حقّ قدرى مشکل است.
مثلًا انسان مى خواهد به فقرا اطعام کند، از يتيم دستگيرى بنمايد؛ اين محتاج به فعّاليّت است، زحمت است، محتاج صرف مال و آسايش است. می خواهد از مريضى عيادت کند، بايد راهى را بپيمايد و براى او هديّه اى ببرد، لحظاتى در مقابل او بنشيند، مريض را در حال ناراحتى و مرض ببيند و ناله او را بشنود، شکايت او را گوش کند، با بيانى نرم و ملايم او را دلدارى دهد و دعوت به صبر و تحمّل کند. اگر در اثر شدّت يا طولانى شدن دوران مرض، تحمّل مريض کم شده و جمله ناهنجارى بگويد، با کمال آرامش و بزرگوارى اغماض کند. و اصولًا عيادت مريض کند گرچه با او سال هاست که جدائى و تنافر دارد. البتّه اينها مشکل است و انسان بايد به نيروى عقل و تقوى بر خواسته هاى نفس مسلّط شود تا بتواند کارى بکند.
انسان مى خواهد نماز شب بخواند، شب است، در خواب خوش فرو رفته، نسيم ملايم مى وزد؛ از خواب برخاستن و بستر آرام و راحت را ترک کردن مشکل. در ماه رمضان، در روزهاى گرم و طولانى، روزه گرفتن مشکل است. جهاد کردن در راه خدا و از وطن دور شدن و جان خود را هدف تير و شمشير قرار دادن مشکل است. حجّ کردن و ترک خانمان نمودن و سر و پا برهنه دنبال کعبه واقعى در زمين مکّه حرکت کردن مشکل است. طواف کردن، سعى نمودن، به عرفات کوچ کردن و در شب به مشعر آمدن، و مناسک منَى همه مشکل است. با اخلاق نيکو با مردم سر و کار داشتن و عفو و إغماض نمودن و از تعدّى و تجاوزِ آدم جاهل گذشتن مشکل است. رحمت بر زير دست آوردن، و با مهربانى با فقرا و ضعفاء رفتار کردن، و با آنها درآميختن و نشستن و برخاستن و بر سر يک سفره حاضر شدن مشکل است. در مقابل شتم و سبّ و لعن و هرزه گوئى مردم، شکيبا بودن و جام تحمّل و صبر را لبريز نکردن و با جاهلان به مسالمت رفتار نمودن مشکل است.
زندگى انسانى و حيوانى؛ حيات دنيا و عليا
خلاصه آنکه اگر انسان بخواهد در دنيا شرافتمندانه زيست کند و کردار خود را بر پايه فضيلت و پاکى قرار دهد، و در مقام عبوديّت و تسليم اوامر حقّ متعال فتور ننموده و سستى نورزد، و در سرّاء و ضرّاء با مردمان خدا شرکت کند و با رياضات شرعيّه نفس خود را ادب کند، سراسر زندگى انسان مواجه با ناگواري ها شده و بايد مرد خدا با قدم راستين در اين ميدان مجاهده گام بردارد. چون اينها راه بهشت و رضوان و مقدّمه طهارت و تهذيب نفس است؛ و تا نفس پاک نشود و مهذَّب نگردد، وصول به بهشت امکان پذير نخواهد بود.
ولى جهنّم مملوّ است از شهوات و لذّات بى بند و بار، و دروغ و غيبت، و خيانت و فسق و فجور، و قمار و شُرب خمر، و تعدّى به اموال و نواميس مردم، و تجاوز به حقوق زن و فرزند و همسايه و شريک و رفيق و عالِم و امام و پيامبر.
چشم بى بند و بار باز است، هر چه را بخواهد مى بيند. و از اين روزنه دل هر چه بخواهد تمنّى مى کند و نفسِ آمره انسان براى موافقت خواهش دل بهر زشتى که ديده ديده و دل خواسته امر مى کند، تا بالاخره نفس خود را از زشتي ها اشباع مى نمايد؛ اينها همه از نتائج جهنّم است. راه دوزخ، راه عنان گسيختگى و راه بى بند و بارى و راه عدم تعهّد و فقدان مسؤوليّت است.
بارى، کسي که در دنيا روى ميزان صحيح مشى ننمايد و براساس وظائف انسانيّت عمل نکند، و خود را مهمل پنداشته و بى حساب و کتاب فرض کرده، و خود را از اين عالم شگفت انگيز و اين جهان عجيب با اين نظم بديع، جدا ديده و سرسرى رفتار کند، در دستگاه انتظام اين عالَم مسؤول بوده و مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت و به پاداش و کيفر اعمال خود خواهد رسيد. اين است معنى جهنّم.
معناى دنياى مذموم
در أخبار وارد شده است که دنيا ملعون خداست. در ضمن وصايائى که حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلّم به أبو ذر غفارى مى کنند مى فرمايند: يَا أَبَاذَرٍّ! إنَّ الدُّنْيَا مَلْعُونَةٌ، مَلْعُونٌ مَا فِيهَا. [3] «اى أبوذر! دنيا ملعون است و ملعون است هر چه در دنياست.»
در بسيارى از روايات مذمّت دنيا شده است؛ دورى از دنيا را موجب سعادت و روى آوردن به آن را علّت شقاوت دانسته است.
معناى دنيا همين زندگى کردن بر اساس تخيّلات و شهوات و لذائذ فانيه، و غفلت از برنامه حقيقى انسانى و جهالت و غفلت از خداست. معناى دنيا پيروى از مکتب احساس و عواطف حيوانى و غرائز بهيمى و دور بودن از منطق عقل است.
اين معناى دنياست، يعنى زندگى پست و دَنىّ، در مقابل زندگى عُليا يعنى حيات بلندپايه در سطح فضائل انسانى. و لذا در قرآن مجيد حيات دنيا را مقابل با آخرت شمرده است: يَعْلَمُونَ ظَهِرًا مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غفِلُونَ. [4]
حيات آخرت که باطن دنياست، حيات عليا است، حيات انسان عقلانى است؛ ولى حيات دنيا که حيات منطق احساسات است حيات نفسانى است.
منظور از دنياى مذموم، زندگى کردن روى زمين و از نعمتهاى پروردگار منّان بهره بردارى کردن نيست. روى زمين زندگى کردن و با عمر طولانى با صحّت و سلامت زيست نمودن و در امان و فراغت بال و آرامش دل و اطمينان خاطر در روى زمين به سر بردن گناه نيست.
ما به اختيار خود روى زمين نيامده ايم و زندگى نمي کنيم و به اختيار خود نمى رويم؛ پس اين آمدن و رفتن، دنياى مذموم نيست. زمين که گناه نکرده است. کوه ها، آب ها، آبشارها، سبزه ها، مناظر عجيب و غريب روى زمين، باد و باران، و پيدايش فصول أربعه، و مناظر عجيب طلوع و غروب خورشيد، و ماه و ستارگان و کهکشان، گناه نکرده اند.
در روى زمين انبياء و ائمّه و اولياى خدا زندگى کرده و مى کنند؛ آنها ملعون نيستند، و زندگى آنها روى زمين موجب منقصت و پستى آنها نخواهد بود. آنها دور از رحمت خدا نبوده و نيستند.
منظور از دنيا زندگى حيوانى است. يعنى انسانى که بايد با دارا بودن قواى عقلانى به آخرين درجه قوس صعود رسيده و از آخرين ذروه مدارج و معارج انسانيّت بالا آيد، زندگى خود را پائين آورده و بر اساس منطق حيوان زندگى کند؛ و از انديشه مند شدن در اين عالم عجيبِ خلقت، و تفکّر و تأمّل در برنامه و هدف انسانى غفلت ورزيده، همّ و غمّ خود را خوردن و آشاميدن و به روى هم جستن قرار دهد، ايده و آرمان خود را کشتن و غارت کردن و تعدّى به ضعفاء نمودن قرار دهد. بر اساس تخيّلات واهيه و آرزوهاى پوچ که محالست صورت واقعيّت بخود بگيرد زندگى خود را ترتيب دهد.
زندگى در روى زمين بر اساس تقوى و عدالت زندگى دنيا نيست
براى غالب از مردم اين معنى اشتباه شده و معنى زندگى دنيا را زندگى روى زمين و حيات مادّى ادراک کرده اند، و بنابراين چنين مى فهمند که منظور از مذمّت دنيا مذمّت حيات مادّى و تمتّع از مواهب مشروعه الهيّه در روى زمين است و اين توهّمى است بس غلط. بلکه زندگى روى زمين و تمتّع از آنچه خدا عنايت فرموده است اگر توأم با تقوى و ورع و عدالت و ملکات حسنه و عبوديّت در پيشگاه ذات مقدّس خداوندى باشد بهترين وسيله است براى رسيدن به بهشت و رضوان، و حقيقتش حيات علياست در مقابل حيات دنيا.
اين زمين با آثار و خصوصيّاتش، مهد پرورش پاکدلان و پاک کرداران بوده است؛ آنان که يکسره به عالم أعلى رهسپار شده و آنى در حيات دنيا وارد نشده اند بلکه پيوسته با وجود تمتّع از مواهب الهيّه روى زمين در حيات عليا مقرّ و مأوى گزيده اند. زندگى روى زمين و حيات مادّى و سلامت بدن و عمر طولانى و فراغت خيال، بهترين اساس آخرت و مايه سعادت و راه تکامل انسان است؛ بلکه تنها وسيله راه کمال و سعادت است.
در روايات بسيار وارد شده است که انبياء و ائمّه عليهم السّلام کار می کردند، تجارت مى نمودند، زراعت می کردند، گلّه گوسفند داشتند، باغستان و نخلستان ترتيب ميدادند، قنات آب جارى مى نمودند. اگر اينها حيات دنيا بود، اگر مذموم و نکوهيده بود، چرا به چنين کردارى اقدام مى نمودند؟
أميرالمؤمنين عليه السّلام چقدر قنواتى جارى کردند و نخلستان هائى غرس کردند، ولى در حيات عليا، نه حيات دنيا. و منافع آن را بر فقرا و مساکين و ذوى القربى و ضعفاء وقف مى نمودند. روزى أميرالمؤمنين عليه السّلام انبانى بدوش داشته مى رفتند، يکى از دوستان به آن حضرت برخورد نموده گفت چه به دوش حمل مى کنيد؟
حضرت فرمود: يک نخلستان درخت خرما را بدوش می برم. اين انبان پر است از هسته خرما. می برم آنها را در ميان نخلستان بکارم، و خداوند برکت مى دهد و از هر هسته اى يک درخت خرما مى رويد. [5]
******************************
1. معانى الاخبار،باب معنى الموت، ص 288
2. مصباح الفلاح، طبع سنگى، تأليف آخوند ملّا محمّد جواد صافى گلپايگانى، ص 30 و 31.
3. مکارم الاخلاق، شيخ طبرسى، طبع سنگى، ص 258: در ضمن وصيّت مفصّلى که رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم به أبوذر غفارى مىکنند مي فرمايند: يا أباذَرٍّ! إنَّ الدُّنْيَا مَلْعونَةٌ، مَلْعونٌ ما فيها إلّا ما ابْتُغىَ بِهِ وَجْهُ اللَهِ الحديث.
4. آيه 7، از سوره 30: الرّوم.
5. وسائل الشّيعة، کتاب التّجارة، أبواب مقدّمات، باب 10، حديث 1 و 2.
انتهای پیام