روایت شگفت حسن بن یقطین از محبت به اهل بیت (ع)
آیت الله حاج میرزا ملکی تبریزی در المراقبات یکی از مهم ترین ویژگی های دعا را در دوستی و حب خداوند می دانند و با استناد به روایات می فرمایند ایمان چیزی جز دوست داشتن برای خداوند نیست. اما کسی که به واقع مُحب اهل بیت علیهم السلام باشد در واقع خداوند را دوست دارد.
باید توجه داشت که منشأ دوستی خدا، ولایت و محبت باشد، نه تحمل این عمل بر خود به خاطر سرعت اجابت که در این صورت فایده چندانى ندارد. آنچه مهم است دوست داشتن براى خداست و در قرآن و احادیث تأکید زیادى روى آن شده است . در روایات معتبر مى خوانیم:"آیا ایمان چیزى جز دوست داشتن براى خدا و دشمن داشتن براى خدا است ؟" ، "مطمئن ترین دستگیره هاى ایمان، دوست داشتن براى خداست." ، "خداوند متعال بین دو دوست که مصافحه کنند وارد شده و با کسى که رفیقش را بیشتر دوست دارد، مصافحه مى کند." و "هنگامى که مؤمن در نهان براى برادر مؤمنش دعا مى کند، فرشته اى او را از آسمان ندا مى دهد: و صد هزار برابر آنچه براى برادر مؤمنت خواستى، به تو عطا شد. فرشته دومى بیش از این مقدار ندا مى دهد و همین طور هر کدامشان صد هزار برابر زیاد مى کنند، تا این که فرشته هفتم ندا مى دهد: هفتصد هزار برابر براى تو مى باشد. سپس خداى متعال ندا مى دهد: من بى نیازى هستم که فقیر نمى شوم. بنده خدا ! یک میلیون برابر آنچه خواستى به تو عطا شد."
روایت شگفت حسن بن یقطین از محبت به اهل بیت (ع)
حیف است در این مختصر، روایت حسن بن یقطین را نیاورم. گرچه این روایت معروف است ولى به خاطر علاقه به عمل این عمل کننده با ولایت، دوستدار، مجاهد و یاور، آن را در اینجا مى آوریم: امام صادق علیه السلام نامه اى به حاکم اهواز درباره حسن بن یقطین بدین مضمون نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند در عرش خود سایه اى دارد که در آن سایه، کسى قرار نمى گیرد؛ مگر کسى که اندوهى را از برادرش برطرف نموده ، یا به او کمک و خوبى کند، گرچه با نصف دانه خرمایى باشد و این برادر تو است . والسلام . مى گوید : هنگامى که به شهرم بازگشتم به در منزل او رفته، اجازه خواستم او را ببینم و گفتم: من فرستاده امام صادق علیه السلام هستم . پس از اطلاع ناگهان پا برهنه خارج شد، به من سلام کرد و مابین چشمانم را بوسید؛ سپس گفت: تو، آقاى من ! فرستاده مولایم صادق علیه السلام هستى ؟ گفتم : بله. گفت : اگر راست بگویى مرا از جهنم آزاد کرده اى . دستم را گرفته به اتاقى برد، مرا در جایگاه خود نشانده و در مقابلم نشست . آنگاه پرسید حال مولایم چگونه بود؟ گفتم: خوب. گفت : تو را به خدا؟ گفتم : به خدا و تا سه بار سخن خود را تکرار کرد . سپس نامه را به او دادم ، آن را خواند و بر روى چشمانش گذاشت . سپس گفت : امر بفرما، برادر! گفتم : در نامه ات هزار درهم مالیات از من خواسته اند که با دادن این مبلغ هستی ام از بین مى رود . او از آن مالیات صرف نظر کرد، سپس صندوقهاى اموالش را خواست. نصف اموالش را خود برداشت و نصف دیگرش را به من داد، سپس چهارپایانش را خواست. یک چهارپا را براى خود بر مى داشت و یکى را به من مى داد. سپس غلامهایش را خواست. یکى را به من مى داد، یکى را خود بر مى داشت. سپس لباسهایش را خواست. یک لباس را براى خود برمى داشت و یک لباس را به من مى داد. و بدین ترتیب نیمى از تمام اموال و املاک خود را به من داد و مرتب مى گفت: آیا تو را خوشحال کردم ؟ و من مى گفتم: بله ، به خدا قسم و بیشتر از خوشحالى به من دادى . هنگامى که موسم حج فرا رسید به حج رفته و براى او دعا نمودم و از راهى رفتم که بتوانم مولایم امام صادق علیه السلام را زیارت نمایم . وقتى خدمت او رسیدم ، خوشحالى را در سیماى او مشاهده نمودم . فرمود: از فلانى چه خبر؟ آنچه اتفاق افتاده بود را براى او نقل کردم. او نیز با شنیدن سخنان من خوشحال مى شد و سیمایش مى درخشید . گفتم : آقایم ! از رفتار او با من خوشحال شدید؟ فرمود: بله ، به خدا قسم مرا خوشحال کرد و حتما پدرانم را نیز خوشحال کرد. و به خدا قسم قطعا امیرالمومنین علیه السلام را خوشحال کرد و بى تردید رسول خدا را خوشحال کرد و به خدا قسم حتما خدا را در عرش خود خوشحال کرد.
پاداش برآوردن یک خواسته مؤمن چفدر است؟
و در روایت است: "کسى که به دنبال خواسته برادرش به راه افتد و با تمام توان به دنبال خواسته اش نباشد، حتما به خدا و رسولش و مؤمنین خیانت کرده است." و "کسى که یک خواسته برادر مؤمنش را برآورد، مانند کسى خواهد بود که 9 هزار سال خدا را عبادت کرده باشد به گونه اى که روزهایش را روزه و شبهایش به عبادت ایستاده باشد."
افسوس حسین ! آیا مؤمنین را خوار مى کنى؟
حسین بن ابى العلاء مى گوید: "ما بیست نفر و اندى بودیم که به طرف مکه حرکت کردیم. هر جا که براى استراحت توقف مى کردیم گوسفندى ذبح مى کردم. وقتى به خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، فرمود : افسوس حسین ! آیا مؤمنین را خوار مى کنى ! گفتم : پناه مى برم به خدا از این. فرمود: شنیده ام در هر منزلى گوسفندى براى آنان ذبح مى کرده اى. گفتم: مولاى من ! این کار را فقط براى رضاى خداى متعال انجام مى دادم. فرمود: آیا نمى دیدى که عده اى از آنان هم مى خواستند این کار را انجام بدهند ولى نمى توانستند و احساس حقارت مى کردند. گفتم : فرزند رسول خدا! از خدا آمرزش خواسته و این عمل را تکرار نمى کنم." این مقدار روایت براى اشاره بود والا در این مورد روایات به قدرى زیاد است که کتابها را پر و انسان را به شگفتى وا مى دارد.
پنج نوع بلند کردن درست در دعا به روایت امام صادق (ع)
بلند کردن کف دست ها هنگام دعا از شروط مهم در آداب دعاست.. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم هنگام دعا و گریه و زارى و تضرع به درگاه خدا دستهاى خود را طورى بلند مى نمود که فقیر براى درخواست غذا دستهاى خود را بلند مى کند.
از امام صادق علیه السلام درباره دعا و بلند کردن دستها سؤال شد؛ حضرت فرمودند : پنج نوع است: اما تعوذ این است که کف دستهایت را رو به قبله قرار مى دهى. هنگام دعا براى رزق ، کف دستهایت را به طرف آسمان قرار داده و دستهایت را بالا مى برى و اما در تبنّل با انگشت سبابه ات اشاره مى کنى و اما ابتهال این است که دستهایت را به اندازه اى که از سرت بالاتر بیاید بلند مى نمایى و اما تضرع این است که انگشت سبابه ات را نزدیک صورتت حرکت دهى و این دعاى ترس است . و از امام صادق علیه السلام روایت شده است : در "رغبت" دستانت را طورى باز کن که کف دست پیدا باشد و در "رهبت" به گونه اى که پشت دست پیدا باشد؛ در "تضرع" انگشت سبابه خود را به طرف چپ و راست حرکت داده و در "تبتل" انگشت سبابه چپ را به آهستگى به طرف بالا و پایین حرکت بده و در "ابتهال" دستها و ساعدهایت را به طرف راست چپ به حرکت در آورد؛ "تبتل" این گونه است و انگشت خود را به طرف بالا و پایین حرکت داد؛ و "ابتهال" نیز این گونه است و دستان خود را باز و در برابر صورت خود قرار داد و فرمود : تا زمانى که اشک جارى نشده "ابتهال" نکن . در روایتى آمده است : "استکانت" در دعا این است که دستهایش را روى شانه هایش بگذارد.
انتهای پیام