( 0. امتیاز از )


صدای شیعه :
اسباب مرگ انسان
مرگ آدمي به دو سبب اصلي اتفاق مي افتد، مرگ هايي که به سبب پايان يافتن توانايي و ظرفيت جسمي بدن فرا مي رسد و از آن به مرگ طبيعي ياد مي شود، و مرگ هايي که به سبب اتفاقات و رفتارهاي آدمي رخ مي دهد و از آن به مرگ زودرس و ناگهاني تعبير مي شود.
در فرهنگ قرآني، دو دسته مرگ مورد شناسايي قرار گرفته است که از آن به اجل مسمي و اجل معلق ياد مي شود. اجل مسمي شايد تا اندازه اي شباهت به همان مرگ طبيعي داشته باشد هرچند که تفاوت هايي نيز ميان آن دو مي توان قائل شد. اجل معلق نيز شباهت هايي با مرگ ناگهاني دارد. البته بهتر است که از اجل معلق به مرگ زودهنگام ياد شود.
مرگ زودهنگام يا مرگ ناگهاني و يا همان اجل معلق، چنان که گفته شد به طور مستقيم ارتباط تنگاتنگي با رفتارهاي ما دارد. از اين رو ارتباط گناهان با مرگ زودهنگام و ناگهاني و نيز اجل معلق در آيات و روايات ثابت شده است. براين اساس سخن گفتن از مرگ گناهي و گناهان مرگ آفرين، در روايات امري طبيعي جلوه داده شده است. به اين معنا که گناهان، کارکردهاي متفاوت و متعددي در زندگي بشر در دنيا و آخرت دارند؛ از جمله کارکردها و آثار آن در زندگي دنيوي مي توان به ايجاد مرگ هاي ناگهاني و زودهنگام و همچنين کاهش نعمت ها و روزي ها، افزايش نقمت ها و گرفتاري ها و مانند آن اشاره کرد.
البته ناگفته نماند که گناهان مرگ آفرين مي تواند گناهي را شامل شود که به سبب آن گناه، حدود و کيفر مرگ و قتل جاري شود؛ ولي دراين جا موارد و منظور از گناهان مرگ آفرين، اين موارد را شامل نمي شود. بنابراين به گناهاني توجه داده شده است که به طور غيرمستقيم مرگ به ظاهر طبيعي نه قتل را موجب مي شود.
پيوستگي جهان اسباب
نظام احسن الهي، نظامي ساده و پيچيده است، به گونه اي که همه چيز آن به هم پيوسته اند. اين گونه است که حتي حرکت برگ درختي در درون چاهي تاريک مي تواند تاثيرات شگرفي برهستي به جا گذارد. اگر بخواهيم اين معنا را تبيين کنيم مثالي مي زنيم. چوبي چندمتري با قطري کم در درون ديواره سدي بتوني و استوار تصور کنيد که به هر علت عمدي و يا سهوي در آن جا مانده است. اين چوب در يک فرآيندي مي پوسد و اجازه مي دهد تا آب در درون ديواره بتوني نفوذ کند و دربلندمدت آب راهي به پشت سد باز کند و درنهايت با خوردگي ديواره بر قطر سوراخ و شکاف بيفزايد و موجبات فرار آب را فراهم آورده يا درنهايت سد را از هم بپاشاند.
به نظر مي رسد که اين فروپاشي سد، امري طبيعي و مرگ عادي بوده است، ولي هنگامي که مهندس سازه به سد مي نگرد و آن را تحليل مي کند، به مرگ زود هنگام سد اشاره مي کند و آن را امري طبيعي در عين حال غيرطبيعي برمي شمارد؛ زيرا اين سد درصورتي که آن چوب چند متري نبود، عمري به مراتب بيشتر از اين داشت، ولي اين چوب موجب شد تا عمر سد بسيار کوتاهتر از آن گردد که در محاسبات طبيعي به دست آمده بود.
از نظر اسلام، نقش و کارکرد گناهان در زندگي بشر نيز اين گونه است. به اين معنا که اگر گناه خاصي چون قطع رحم نبود، شخص مي بايست هفتاد و هشتاد سالي عمر مي کرد، ولي به سبب گناه قطع رحم، شخص در مدت زماني عمر خويش، چوب فاسد کننده عمر گذاشته که در يک فرآيند، زمان عمر وي را کاهش داده است.
اميرمؤمنان علي(ع) در دعاي کميل مي فرمايد: اللهم اغفر لي الذنوب التي تهتک العصم، اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل النقم، اللهم اغفر لي الذنوب التي تغير النعم، اللهم اغفر لي الذنوب التي تحبس الدعاء، اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل البلاء. خدايا ببخش آن گناهاني را که پرده عصمتم را مي درد؛ خدايا ببخش آن گناهاني را که بر من کيفر عذاب نازل مي کند؛ خدايا ببخش آن گناهاني را که در نعمتت را به روي من مي بندد؛ خدايا ببخش آن گناهاني را که مانع قبولي دعاهايم مي شود؛ خدايا ببخش آن گناهاني را که بر من بلا مي فرستد.
امير مؤمنان علي(ع) در اين فرازها به خوبي آشکار مي کند که چگونه گناهان که امري به نظر بيرون از دايره تکوين است در امور تکويني و جهان خارج، تأثير مي گذارد و معادلات و محاسبات را دگرگون مي کند.
در آيات و روايات بسيار ديگري نيز اين معنا تبيين و تشريح شده است که چگونه پرداخت زکات و در پيش گرفتن تقواي الهي از سوي جامعه اي، مي تواند موجب افزايش رزق و روزي شود و يا درهاي آسمان را به روي بندگان بگشايد، چنان که ترک تقوا و ارتکاب گناه از سوي عده اي از مردم، موجب مي شود تا آنان گرفتار بلاهاي به ظاهر طبيعي چون سيل و زلزله شوند. از اين رو در علت وقوع امور طبيعي چون زلزله و سيل و توفان، تنها نمي بايست به علل طبيعي آن توجه داشت، بلکه به رفتارهاي آدمي نيز توجه کرد که موجب مي شود زمين بر خود بلرزد و خشم خويش را به شکل زمين لرزه اي يا توفاني آشکار کند. در حقيقت فسادي که در آب و هوا و دريا و خشکي پديد مي آيد، يکي از عوامل بسيار مؤثر و مهم آن دستاوردهاي زشت و پليد بشري است. (ظهرالفساد في البر و البحر بما کسبت ايدي الناس)
به هر حال در تفکر اسلامي و روايات معتبر و آيات وحياني، اثبات شده است که جهان تکوين چنان به هم پيوسته است که رفتارهاي آدمي مي تواند در جهان خارج و طبيعت تأثير شگرفي به جا گذارد بطوري که زمين لرزه ها و توفان ها از جمله کوچک ترين آثار آن باشد.
اجل حتمي و اجل معلق
اجل به معناي هنگام، زمان، وقت معين و محدود، (لغت نامه دهخدا) نهايت زمان عمر، هنگام مرگ، (فرهنگ لاروس.) مدت تعيين شده براي امور مثل نهايت مدت براي اداي قرض (همان و نيز فرهنگ فارسي معين.) و پايان عمر انسان ها، امت ها و موجودات است. (مفردات راغب؛ العين؛ مجمع البيان، ج3و 4). واژه «اجل» هم در امور تکويني و هم در امور اعتباري، کاربرد دارد و در اين جا مراد از اجل همان، اجلي است که در امور تکويني جاري مي شود.
اجل در فرهنگ قرآني به دو بخش اصلي اجل مسمي (حتمي) و اجل معلق تقسيم شده است. اجل مسمي به اين معناست که براي هر چيزي زمان مشخصي است که با سرآمد آن عمر آن چيز پايان مي يابد. به عبارت ديگر هر چيزي در طبيعت تاريخ مصرف دارد.
اجل مسمي که از آن به اجل حتمي نيز ياد مي شود تنها مختص انسان نيست بلکه همه آفريده هاي الهي را در برمي گيرد. از اين رو خداوند در آياتي چون 38 و 39 سوره رعد و 103 و 104 سوره هود و 29سوره لقمان و 13 سوره فاطر و 5سوره زمر از اجل مسماي حرکت خورشيد و ماه و برپايي قيامت و رستاخيز سخن مي گويد و در آيه 2سوره رعد، کرات آسماني را داراي اجل تغيير ناپذير مي داند. آيه34 سوره اعراف و نيز 49سوره يونس و آياتي ديگر، از اجل مسمي و تغييرناپذير امت ها و جوامع بشري سخن به ميان آورده است.
به نظر مي رسد که اجل مسمي همان اجل مکتوب باشد که در آيات 38و 39 سوره رعد و آيه 11 سوره فاطر از آن سخن گفته شده است. در روايات، «اجل مسمي» به اجل غيرقابل تغيير، تفسير شده است. (نورالثقلين، ذيل آيه34 سوره اعراف).
اما انسان ها افزون بر اجل مسمي و تغيير ناپذير داراي يک اجل معلق نيز هستند که تغييرپذير است. (انعام آيه2) هم چنين از کلمه «يوخرکم الي اجل مسمي» در آيه9 و 10 سوره ابراهيم استفاده مي شود که در مقابل «اجل مسمي» اجل ديگري نيز هست که قابل تغيير است که از اين اجل دوم به اجل معلق ياد مي شود.
از آن جايي که اين اجل معلق ارتباط تنگاتنگي با رفتار و کردار آدمي مي يابد، از آن به عنوان اجل زودهنگام نيز ياد مي شود، زيرا شخصي که گرفتار اجل معلق مي شود، مي بايست به طور طبيعي و براساس اجل مسماي الهي، عمر بيش تري مي داشت، ولي به سبب رفتارهايي، آن زمان از ميان مي رود عمرش کوتاه شده و گرفتار مرگ معلق مي شود.
خداوند در آيات3 و 4 سوره نوح، عبادت گريزي و بي تقوايي و اطاعت نکردن از پيامبر الهي را موجب مرگ، پيش از رسيدن اجل مسمي معرفي مي کند. به اين معنا که امور سه گانه ترک عبادت، بي تقوايي و عدم اطاعت از پيامبران مي تواند مرگ طبيعي آدمي را پيش اندازد و عمر او را کوتاه کند.
آيه10 سوره ابراهيم نيز اعراض از دعوت الهي را موجب کاهش عمر و نرسيدن جوامع و امت ها به اجل مسماي خود مي داند؛ زيرا جوامع، با اعراض، از دعوت الهي، رفتاري را در پيش مي گيرند که زمينه را براي انزال عذاب هاي الهي فراهم مي آورد و بلاياي به ظاهر طبيعي چون توفان و زمين لرزه و سيل و قحطي و مانند آن موجب مي شود تا جامعه در وضعيتي قرارگيرد که استقرار و امنيت و آسايش نداشته باشد و از درون بپاشد و به جاي همگرايي و اتفاق و عدالت، واگرايي و تفرقه و ظلم جانشين آن شود و مردم به جان هم بيفتند و دولت و نظام سياسي و اجتماعي از ميان برود به گونه اي که ديگر جامعه اي برقرار نماند.
تأخير اجل معلق و تغيير آن
از آن جايي که در بينش و نگرش قرآني، اجل به دست خداوند است و خداوند، به عنوان منشأ اجل ها معرفي شده و اوست که اجل و مدت زمان مرگ و هستي انسان ها و هر موجود ديگري را معين و مشخص مي کند (آل عمران آيه145 و انعام آيات 2و 128 و نيز ابراهيم آيه10 و اسراء آيه99 و آيات ديگر) بنابراين مي توان گفت که تغيير اجل ها نيز به دست اوست (رعد آيات38 و 39) و خداوند است که مي تواند اجل ها را تغيير دهد و اجلي را محو و اجلي ديگر را ثبت کند.
براين اساس اگر براي کسي عمر طولاني يا کوتاهي نوشته شده باشد، خداوند مي تواند همان اجل مکتوب و مسما را تغيير دهد، زيرا ام الکتاب در اختيار و بخشي از فرمان اوست که مي تواند تغيير داده و محو و اثبات نمايد. (نوح آيه47 و فاطر آيه11 و رعد آيات 38و 39)
خداوند در آيات 10 سوره ابراهيم و 4 سوره نوح،خود را منشأ اصلي تغيير اجل ها از جمله اجل معلق معرفي مي کند. به اين معنا که خداوند اجل معلق را نيز تاخير مي افکند.
البته در آيات ديگر تبيين وتشريح شده که اين تغيير در اجل معلق و تاخير در آن نيازمند زمينه ها و بسترهايي است که شخص خود با اعمال و رفتارش بدان شکل مي بخشد.
اگر بخواهيم علل و عواملي که زمينه ساز تاخير در اجل معلق است دسته بندي کنيم مي توانيم آن را در چهار چيز اصلي سامان دهيم که عبارتند از: 1- اجابت دعوت الهي و پذيرش اسلام و ايمان 2- اطاعت از پيامبران 3- عبادت الهي 4- تقوا.
خداوند در آيه 10 سوره ابراهيم، اجابت دعوت الهي و پذيرش اسلام و ايمان را عامل اصلي براي طولاني شدن عمر آدمي تا اجل مسمي و معين الهي مي داند و مردم را تشويق مي کند که با پذيرش اسلام، مرگ هاي خود تا زمان اجل مسمي به تاخير افکنند.
آيات يک تا سوم سوره نوح به عامل دوم اشاره مي کند که همان پذيرش اطاعت از پيامبران در راستاي اطاعت از خداوند است. اطاعت از پيامبران از جمله پيامبر گرامي(ص)، عامل مهمي در تاخير اجل تا زمان مسماي آن است.
همين آيات به دو عامل عبادت و تقواي الهي به عنوان عوامل تاخير ساز اشاره مي کند تا مردم را براي انجام کارهاي خير و نيک، دعوت و ترغيب نمايد.
اصولا انسان زندگي را بايد براي کارهاي نيک و فراهم آوري شرايط رشد و کمال بخواهد و اگر مرگي را مي خواهد براي رهايي از شر و بلاهايي باشد که دين و کمال را از وي سلب مي کند. البته درخواست مرگ در هر شرايطي نادرست است مگر آن که اين درخواست مرگ همان شهادت در راه خدا باشد.
در دعاي ماثوري که در مفاتيح الجنان از امام سجاد(ع) براي روز سه شنبه نقل شده، آمده است: اللهم اجعل الحياه زياده لي في کل خير و اجعل الموت راحه لي من کل شر؛ خداوندا زندگي ام را براي انجام کارهاي خير بيافزا و مرگم را آسايش و راحتي از هر شر و بدي قرار ده. به اين معنا که آدمي اگر زندگي طولاني مي خواهد، براي انجام کارهاي خير باشد و مرگش براي اين باشد که از شر و بدي رهايي يابد. البته اين حديث همانند ديگر احاديث پيامبر(ص) در کتب اهل سنت نيز آمده است که بيانگر اين معناست که اين مطلب را شيعه و سني به آن اذعان دارند و همه از منبع واحد و يگانه الهي سرچشمه گرفته است.
به هر حال بسياري از مردم به سبب ترک اطاعت و تقواي الهي، گرفتار مرگ زودرس مي شوند و گناهان، عمرشان را کوتاه مي کند؛ چنان که خداوند به صراحت مي فرمايد که بسياري از سختي ها و مشکلات زندگي به سبب ترک ذکر الله است: و من اعرض عن ذکري فان له معيشه ضنکا «و هر کس از ياد من روي گرداند، زندگي سخت و تنگي خواهد داشت.»
امام صادق(ع) درباره تاثير گناهان و بي تقوايي در مرگ هاي زودرس مي فرمايد: «نعوذ بالله من الذنوب التي تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلي الديار و هي قطعيه الرحم و العقوق و ترک البر»؛ «به خدا پناه مي برم از گناهاني که نابودي را شتاب مي دهند و مرگ ها را نزديک مي سازند و خانه ها را ويران مي کنند و آنها قطع رحم و آزردن و نافرماني پدر و مادر و ترک احسان و نيکي است.»
آن حضرت(ع) هم چنين در اين باره مي فرمايد: من يموت بالذنوب اکثر ممن يموت بالاجال و من يعيش بالاحسان اکثر ممن يعيش بالاعمار؛ تعداد کساني که به واسطه گناهان خود مي ميرند از کساني که به واسطه به سرآمدن عمر (اجل حتمي) مي ميرند بيشتر است، و تعداد کساني که به سبب احسان و نيکوکاري زندگي درازمي کنند، افزون تر است. (بحارالانوار، ج5، ص 041)
از اين دسته از روايات مي توان نتيجه گرفت که مردم به سبب گناهان و ترک عبادت و تقواي الهي، دچار مرگ زودرس مي شوند و پيش از آن که مرگ محتوم و قطعي آنان برسد، خودشان با دست هاي خود، گور خود را مي کنند و از نعمت زندگي محروم مي شوند.
اين که گناهان و يا رفتار آدمي در جهان تکوين اثر مي گذارد از آن روست که نظام هستي بر اساس اسباب و علل آفريده شده است و هر کاري در جهان در امر ديگر جهان تاثير مي گذارد، چنان که افزايش مصرف سوخت هاي فسيلي از سوي انسان موجب افزايش گازهاي گلخانه اي و آسيب ديدن لايه ازون در جو و افزايش گرما و مرگ و مير گياهان و جانوران بسياري مي شود. امام صادق(ع) درباره نظام سبب و مسببي جهان آفرينش مي فرمايد: ابي الله ان يجري الامور الا باسباب، فجعل لکل شيء سببا؛ خداوند ابا و پرهيز دارداز جريان امور، مگر از طريق اسباب آن ها، پس براي هر چيزي سببي قرار داده است
(ميزان الحکمه، محمدي ري شهري، ج 5، ح 6618)
باشد با پرهيز از گناهان و ترک آن و هم چنين پيروي از آموزه هاي قرآني و اسلامي، در مسيري گام برداريم که نعمت هاي الهي به سوي ما سرازير شده و بلاياي به ظاهر طبيعي و عادي از سر ما دور گردد و جامعه و کشور اسلامي از برکات الهي بهره مند شود. 
فرشته محيطي

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر