( 0. امتیاز از )


رابطه حیا و ایمان
در مورد رابطه بین حیا و ایمان این تذکر را عرض کنم که حیا و دین، خودش یک بحث مفصل است. من فقط راجع به رابطه­ حیا با احکام یک اشاره کردم، رابطه بین حیا و ایمان، رابطه بین حیا و دین یک رابطه بسیار دقیق و محکم است و این بحث معمولاً در مباحث معرفتی مطرح می­شود. رابطه حیا با عقل و قلب و نفس و جوارح هر کدام یک بحث مجزاست. اینها که در بحث ما هست، حیای جوارحی است. بعد هم حیا من الله، حیا من الخلق، حیا من النفس و مطالبی از این دست مطرح است.

حیا، نخ تسبیح ایمان است
روایات بسیاری در این زمینه داریم که رابطه بین حیا و ایمان را مطرح می­کند. روایتی را هم من اشاره کردم که از امام صادق (ع) نقل شده که: « لا ایمانَ لِمَن لا حَیاءَ لَه» کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.

اصلاً به طور کلی، حضرت ایمان را کأنه برحیاء استوار می­کند. در این­باره ما در روایاتمان مثلاً از امام باقر (ع) داریم که فرمود: «أَلحَیاءُ وَ الایمانُ مَقرونانِ فی قَرَنٍ وَ أِذا ذَهَبَ أَحَدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُهُ» حیا و ایمان دو همراه هستند که هرگاه یکی از آنها برود دیگری بدنبالش خواهد رفت.

یعنی حیا و ایمان به تعبیری با یک نخ، به هم پیوند دارند؛ مثل بند تسبیح که دانه­ها را به همدیگر متصل کرده­است. اینها تمام، جنبه­های کنایی دارد و زیبا هم هست. اگر این پرده­ی حیا دریده شود، دین هم رفته است. مطمئن باشید!

علی (ع) «الایِمانُ و الحَیاءُ مَقرُونَان فی قَرَنٍ وَ لا یَفتَرِقانِ» حیا و ایمان دو همراهند که از یکدیگر جدا نمی­شوند.

اگر حیا برود، دین هم می­رود؛ حتی اعتقادات
تا جایی که یک روایت از پیغمبراکرم داریم که « قال رسول الله (ص): أَلحَیاء هُوَ الدّین کُلُّه» پیامبر اکرم فرمودند: حیا همه دین است.

آیات درباره روابط خانواده، خیلی روشن است که مراقب باشید و نگذارید اطفالتان در خلوتگاه­های شما سرزده وارد شوند. مراقب باشید که وقتی آنها می­آیند شما در حالی که قباحت دارد نباشید. طوری نشود که پرده­دری بشود! پرده حیای فرزند را حفظ بکنید و به اینها بیاموزید که با اجازه وارد بشوند و سرزده وارد نشوند.

هشدار؟! نه، اعلام خطر!
اما مطلب دوم، ما راجع به فرزند یک دستور داریم که من اول روایت را می­خوانم بعد توضیح می دهم. «عن جعفر بن محمد، عن ابیه، عَن آبائِه (ع) قال: قال رسول الله (ص): أَلصَّبی وَ الصَّبی وَ الصَّبی وَ الصَّبیَّة وَ الصَّبیَّة وَ الصَّبیَّة یُفَرَّقُ بَینَهُم فِی المَضاجِع لِعَشرِ سِنینَ» از امام صادق نقل شده که حضرت از پدرشان و ایشان از پدرانشان نقل کردند که پیامبر اکرم فرمودند: پسر بچه! پسر بچه! پسر بچه! دختر بچه! دختر بچه! دختر بچه! وقتی به ده­سالگی رسیدند جایشان باید از همدیگر جدا شود.

فرمود: پسر بچه! پسر بچه! پسر بچه! بعد از آن، دختر بچه! دختر بچه! دختر بچه! خیلی مهم است که هرکدام را سه بار گفتند. رسول خدا چه می­خواهند بگویند؟ بین بسترهای این­ها فاصله بیندازید، وقتی به ده سالگی رسیدند! یعنی دو پسربچه­ ده ساله را در یک بستر نخوابانید! دو دختر بچه که ده ساله شدند را در یک بستر نخوابانید! دقت کنید اول می­فرماید: پسرها را! بعد می­گوید دخترها را در این سن جدا کنید! این تکرار خیلی روشن و گویاست. اگر بخواهیم ضعیفش کنیم، بخاطر این است که حضرت می­خواهد هشدار بدهد. اگر بخواهیم با انصاف­تر برخورد کنیم، باید بگوییم: دارد اعلام خطر میکند!

جهت این است که وقتی بچه به این سن می­رسد، ممیز می­شود. ده سالگی­ سنی است که بچه در آن غالباً ممیز می­شود، تمیز می­دهد. این رابطه تنگاتنگ ممکن است به پرده­داری­اش ضربه بزند و در نتییجه به پاکدامنی­اش سرایت کند.

ریشه­ پاکدامنی حیاست
می­گوید: عفت، پاکدامنی! بسیار خوب، ریشه عفت چیست؟ عفت از شاخه­های حیاست. علی (ع) می­فرماید:« سَبَبُ العِفَّةِ، أَلحَیاء» سبب پاکدامنی حیاست.

آنچه موجب پاکدامنی می­شود، عبارت از پرده­داریست، حیا است. حتی حضرت یک موازنه می­کند بین اینها و می­فرماید: «عَلی قَدرِ الحَیاء، تَکونُ العِفَّةِ» پاکدامنی به مقدار حیا و پرده­داری­ست.

چون حیا جنبه کمی ندارد و مربوط به روح است، جنبه کیفی دارد، شدت و ضعف دارد. هر چه حیا شدیدتر باشد، و پدر و مادر روی آن کار کردند، عفت و پاکدامنی او بیشتر می­شود. فرزند به مقدار حیای خود، پاکدامنی پیدا می­کند. اینکه عرض کردم در تربیت آنکه نقش زیربنایی دارد حیا است این است. در روابط گوناگون هم مطرح است که من الآن وارد این فضای محدود خانوادگی شدم.

پدر و مادر باید دنبال این باشند که از همان کوچکی، مراقبت کنند که این پرده الهیه، این حیا که یک پوشش الهی بر روی روح انسان است و هر انسانی هم دارد،دریده نشود. باید روی آن کار بکنند تا شکوفا شود. ما همه ما از نظر نهادمان موحد هستیم، اما بحث چیست؟ اگر روی آن کار کنیم می­رود بالا، کار نکنی از بین می­رود؛ استعداد است، در وجود فرزند هست.

پیغمبر اکرم در این روایت، ده سالگی را فرمود؛ روایت مرسلی هم صدوق دارد که حتی در آن سن را کمتر نقل می­کند. آنجا شش سال را نقل می­کند. اینکه مسلم است، این است که وقتی بچه به این حد برسد - ما تعبیر می­کنیم - چشم و گوش او باز می­شود، باید مراقب این روابط بود. چشم وگوش او باز می­شود. با این شدت پیغمبر می­فرماید.

اختلاط پسر و دختر، خیانت به جامعه
گاهی یک سنخ امور را مطرح می­کنند که مثلاً اختلاط پسر و دختر چه اشکالی دارد؟ ببینید چه جنایتی را اینها نسبت به جامعه دارند مرتکب می­شوند! من روایت خواندم. ده سال دیگر تمام شد، یک وقت نشود اینها با هم رابطه تنگاتنگ اینگونه پیدا کنند. در خلوتگاه والدین بی­اجازه وارد نشود! به این سن می­رسد، وقتی به بستر می­رود، با همجنس خودش در یک جا نخوابد! یک وقت اشتباه نکنید! اول فرمود: أَلصَّبی وَ الصَّبی وَ الصَّبی، دوم، جدا کرد. نه دختران در یک بستر بخوابند و نه پسران!

نترسید که می­گویند: فلانی سنتگرا است. بله افتخار من این است که سنتگرا هستم! چون پیغمبر من سنتگرا است. من تابع او هستم. تابع سنت انسانیه و الهیه­ام. نه سنت حیوانیه روشنفکرمآبانه­! از چه کسی این حرفها را نقل می­کنند؟

حیای زلیخا
نترسید! می­گویند: سنت­گرا! بله، افتخارم این است. اولین سنتگرا پیغمبر بود. او می­گوید، من نمی­گویم. «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى» او از سر هوس سخن نمی­گوید. هرچه می­گوید وحی­ای است که به او شده است.

آنچه که در این باب می­گوید، با فطرت انسانیت همسو است. ای کاش لااقل می­رفتند آن بت­پرست را می­دیدند و حیا را از او یاد می­گرفتند. شما قصه حضرت یوسف را می­دانید. من یک روایت از امام باقر (ع) برای شما می­خوانم، که وقتی از ایشان راجع به جریان حضرت یوسف سؤال می­شود، حضرت فرمودند: در آنجایی که زلیخا یوسف را به گناه دعوت کرد، پوششی روی بت خود انداخت.

من یک تکه­ از روایت را می­خوانم. «فَقالَ لَها یوسف: ما صَنَعتِ؟» یوسف به او گفت: چه کار بود کردی؟ «قالت: طَرَحتُ عَلَیها ثوباً أَستَحیِی أَن یَرانَا » روی او پوششی انداختم. پیراهن، پوشش را ثوب می­گویند. خجالت می­کشم، شرمم می­آید که ما را ببیند. حیا می­کنم که این بت ما را ببیند. «قال (ع): فَقال یوسف (ع): فَأَنتِ تَستَحیینَ مِن صَنَمِکِ وَ هُوَ لا یَسمَعُ وَ لا یَبصُر وَ لا أَستَحیی أنا مِن رَبّی؟» حضرت امام باقر فرمود: که یوسف در جواب او گفت: تو از بت خود حیا می­کنی، و حال آنکه او نه می­شنود و نه می­بیند. نه سمیع است، نه بصیر است. حال من نباید از پروردگارم خجالت بکشم؟ تو از بت خود خجالت بکشی، من از خدایم خجالت نکشم؟!

ملاصدرا می­گوید: مسئله حیا غریزه­ای انسانی است. ما به الامتیاز انسان از حیوان است. بت­پرست هم خجالت می­کشد، اکتسابی نیست. تو از خدایت خجالت نمی­کشی؟ «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری» آیا نمی­داند که خدا می­بیند؟

مسئله این است که انسان - نگاه کنید؛ انسان!- اگر بخواهد انسانیتش را حفظ بکند، باید پرده­دار باشد. پرده­دری انسان را از وادی انسانیت، دور می­کند. شخص را بیرون می­کند.

آموزش حیا، در خانواده با پدر و مادر است
تمام دستورات دینی ما، دقیقاً حساب شده است. تمامش برای حفظ انسانیت من و تو است؛ و بعد از آن هم برای حفظ الهیت است. هم بعد انسانی، هم بعد الهی است. نگاه کنید از کجا هم شروع می­کند؟! از همان اول، از محیط خانواده؛ همان موقع کودکی دستورات داده شده تا آخرآخرآ.

اینکه من عرض کردم ـ ای پدر، ای مادر ـ بدان تو غیرت داری؟ - گفتم: غیرت، حالتی روحی­ است که از محبت نسبت به فرزند نشأت گرفته­است. به این می­گویند: غیرت برای حفظ و حراست محبوب؛- باید هر کس دیگری را که دوست داری، نسبت به او غیرت داشته باشی و او را حراست کنی. پدر که به بچّه­ات علاقه­مندی! مادر که به بچه­ات علاقه­مندی! غیرت داشته باش! او را در بُعد انسانی و الهی­اش حفظ کن! نگذار مثل حیوانات بشود، «إِنَّ الغَیرَةَّ مِنَ الایمان» اگر دین داری باید غیرت داشته باشی و از انسانیّت و الهیّت وجودی فرزندت حفاظت کنی. بحث ما اینجاست.

منشاء بی عفتی، رواج بی حیایی در جامعه است
رابطه میان غیرت و مسئله حیا هم تماماً هماهنگ است. معارف ما اینگونه است، یک انسان - من حتی می­خواهم بگویم، انسان نه مؤمن!- هر آدمی که بخواهد انسانیت خود را حفظ بکند، باید یک همچنین غیرتی نسبت به بچه­اش داشته باشد؛ چه دخترش، چه پسرش. اگر بخواهید فرزندانتان را عفیف بار بیاورید، بدانید عفت از حیا نشأت گرفته است، شاخه­ایست از حیاء. علی (ع) فرمود: سبب عفت، حیا است. هر مقدار حیا بالا برود، سطح عفت و پاکدامنی هم بالا می­رود.

منشأ بی­عفتی در جامعه ما، بی­حیایی است. مردم را دریده کردند. عواملی هم که این پرده را می­درند، متعدد است. پدر و مادر باید بر سرشان بزنند؛ هیچ کار هم نمی­توانند بکنند. تا آن موقع که در محیط خانواده است، در دست والدین است. وقتی که رفت بیرون و در محیط آموزشی قرار گرفت، بدبختی او بالا می­رود. بدتر از همه هم محیط حاکم بر جامعه است. رسانه­های تصویری، جنایتکارهای جامعه هستند. نمی­توانم دیگر حرف بزنم. بفهمید چه کار دارند می­کنند...


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر