( 0. امتیاز از )


علامه محمد تقي جعفري در کتاب «عرفان اسلامي» در تعريف عرفان اسلامي، چنين مي فرمايد: «منظور ما از عرفان اسلامي، همان عرفان حقيقي است که آغاز حرکتش، بيداري انسان از خواب و روياي حيات طبيعي محض است و آگاهي از اينکه، وجود او در حال تکاپو در مسير خير و کمال، همواره در متن هدف خلقت عالم هستي قرار مي گيرد. اين عرفان که مسيرش حيات معقول و مقصدش قرار گرفتن در جاذبه کمال مطلق تا لقاء الله است، به قرار گرفتن در شعاع جاذبيت او منتهي مي شود». از نظر علامه جعفري، اساسي ترين شرط وصول به مقصد اعلا در سير و سلوک عرفاني اين است که «سالک در هيچ لحظه اي از لحظات اين حرکت بزرگ، احساس هيچگونه امتياز و وصول و برتري ننمايد. آفت مهلک حرکت عرفاني همين است و بس، که در هر موقعيتي گريبان سالک را بگيرد و نه تنها از حرکت او به مراحل بعدي جلوگيري مي کند، بلکه نفس کمال جو را به عقب برمي گرداند و چه بسا اين انسان منحرف، به جهت تلقين هاي ناروايي که درباره «گرديدن عرفاني» به خود مي دهد، نفس خود را براي هميشه از حرکت تکاملي بازدارد و خيال کند که پيش مي رود. خداوند در حق اين مردمان بي بهره از توفيق عرفان است که مي گويد: قل هل ننبئکم بالاخسرين اعمالا الذين سعيهم في الحياه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا»(کهف:103-104).
علامه جعفري، با اشاره به موانع موجود در مسير حرکت عرفاني، عدم شناخت اين موانع و يا سهل انگاري درباره آنها را، موجب محروميت سالک از دستيابي به عرفان و کمال حقيقي دانسته، مي فرمايد: «در مسير اين حرکت الهي، چند مانع بسيار خطرناک وجود دارد که اگر کسي آنها را نشناسد، يا درباره آنها سهل انگاري کند، خود را از عرفان و کمالي که در انتظار اوست، محروم خواهد ساخت». وي در تبيين مانع اول چنين مي فرمايد: «مانع اول عبارت است از: اشتغالات و علايق دنيوي، مانند ثروت و مقام و شهرت پرستي و طلب محبوبيت ميان مردم و امثال اين امور تباه کننده. البته ثروت و مقام اگر وسيله تنظيم حيات انسان و ديگر مردم جامعه تلقي شود، نه تنها مانع نخواهد بود، بلکه تحمل مشقت هاي آنها در اين مسير، نوعي از عبادت و سلوک تلقي مي شود».
«اشباع حس خودخواهي»، دومين مانعي است که حضرت علامه جعفري بدان اشاره نموده اند. ايشان در توضيح اين مانع مي فرمايند: «حس خودخواهي در هر شکل و وسيله اي که باشد، مانعي بسيار نيرومند است که سالک راه عرفان را به طور قطع از پاي درمي آورد. عرفا و حکماي اخلاق در توصيف و شرح اين مانع، با انواع طرق اخلاقي، عرفاني، ادبي، به نظم و نثر و نيز منابع معتبر اسلامي (قرآن و سنت و اجماع) و همچنين عقل هاي سليم و وجدانهاي پاک بطوري داد سخن داده اند که نمي توان فوق آن را تصور نمود. آياتي که با کلمات گوناگون اين صفت خبيثه را مردود ساخته است، متعدد و متنوع مي باشد. قرآن مجيد در 53 مورد، وقاحت و قباحت و پليدي تکبر را گوشزد فرموده است، از آن جمله: «ان الله لا يحب کل مختال فخور؛ خداوند هر کس را که خودپسند و فخرکننده به خويشتن باشد، دوست نمي دارد».
علامه جعفري، ادعاي تزکيه نفس را از جمله اعمال قبيح دانسته، در توضيح آن چنين بيان مي دارند: «(گاهي) هدف از ادعا(ي تزکيه نفس) بيان واقعيت است، نه اينکه ناشي از خودخواهي باشد. مثلا مي گويد: من فلان علم را فرا گرفته ام. ذوق عرفاني من خوب است، من نبوغ هنري دارم. در بدو امر به نظر مي رسد اين گونه ادعاها اشکالي نداشته باشد، زيرا بيان واقعيات است، با اين حال عده اي از صاحب نظران بهره مند از عرفان نظري و عرفان عملي مانند علامه طباطبايي، اين نوع بيان تزکيه را نيز مردود شمرده اند. استدلال اين صاحب نظران چنين است: بدان جهت که انسان مالک حقيقي اين امتيازات نيست و با توجه به شرايط و مقدمات و وسايل غير اختياري آنها که همه در اختيار خداوند سبحان است، لذا تزکيه به معناي اظهار امتيازات حاصله براي انسان، فقط منحصر به خداوند ذوالجلال است. در ادعاي تزکيه، گاهي رشد اظهارکننده، در حدي است که به وجود آمدن آن امتيازات را مي تواند منتسب به مبدا خير و کمال بداند و حتي اختيار خود را در به دست آوردن آنها نيز، از الطاف رباني تلقي نمايد. چنين شخصي در حقيقت وقتي مي گويد: «من در مسير حق و حقيقت گام برمي دارم»، مانند اين است که مي گويد: «من تشنه بودم، آب خوردم، سيراب شدم»... چنين شخصي در بيان به دست آوردن اين امتيازات هرگز پاي «من مجازي» يا «خود طبيعي» را که همواره خواهان اسناد همه مزايا و خوبي ها به خويشتن است، به ميان نمي آورد، زيرا به خوبي مي داند که اسناد عظمت ها و امتيازات تکامل به خود- که قطعاً مستند به الطاف رباني است- نوعي شرک است. البته اين نظريه مستلزم جبر نيست، بلکه بيان جريان فيض فياض مطلق است که هر کس بخواهد خود را در مجراي آن قرار بدهد، فيض الهي سراغ او را خواهد گرفت. البته بديهي است که اسناد امتيازات تکاملي به خويشتن، مانند اسناد پديده ها و فعاليت هاي طبيعي جبري به خويشتن است- مانند تنفس و خوردن و آشاميدن- که نسبت دادن آنها به خويشتن، از هيچگونه خودخواهي و کبر و عجب ناشي نمي شود... چنانکه در نفس کشيدن و ابراز آن، کمترين فخر و نخوت و اشباع خودخواهي وجود ندارد، همچنين مباهات و به خود باليدن و خود بزرگ بيني و طواف به دور خويشتن نيز، براي سالکان رشد يافته و رهروان واقعي کوي ربوبي، به سبب امتيازاتي که به دست آورده اند، معنايي ندارد».
حضرت علامه در تبيين مانع سوم مي فرمايند: «مانع سوم عبارت است از: بروز شکوفايي ها و روشنايي هاي خيره کننده براي سالک که از مختصات تزکيه و تهذيب نفس به شمار مي رود. متاسفانه عده اي فراوان از رهروان کوي الهي، با بروز اين حالات زيبا و لذت بار، دست و پاي خود را گم مي کنند و اين حالات را آخرين منزلگه معنا و معرفت تلقي مي نمايند، در حالي که بروز چنين حالاتي در حقيقت براي تشويق و تحريک به ادامه حرکت در مسير عرفان است و بايد به هر شکل و صورت ممکن، از اين مرحله جذاب نيز عبور کرد».

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر