وقتی حقیقت شما را لمس می کند
صدای شیعه: مریم نوری در سن 65 سالگی به دین اسلام گرویده است و این گرایش را در مصاحبه با اپنیون میکر اینگونه توضیح می دهد.
اسم من مارگریت تامپلتون است که بعد از گرویدن به اسلام به مریم نور تغییر نام داد.
من در اسکاتلند در خانه ای متولد شدیم که حق حرف زدن راجع به خدا را نداشتیم و حتی در مدرسه هم اجازه بردن نام خدا را به ما نمی دادند. و از همین رو همواره جویای این حقیقت بودم که چرا من متولد شدم و به این دنیا آمدم.
وقتی کمی بزرگتر شدم درباره مفهومی با نام خدا دست به تحقیق زدم در حالیکه هیچ دینی نداشتم حقیقت نامعلوم هدف زندگی همواره قلب من را آزرده می کرد در تمام طول زندگی محصور خانه و یا در نهایت کلیسا بودم که اجازه نمی داد به واژه ای با نام اسلام فکر کنم.
من به اسلام علاقه مند شدم اما در این زمان جنگ عراق در گرفت و داستانهای وحشتناکی درباره مسلمانان از رسانه ها شنیدم و در ادیان دیگر دریافتم که این اخبار کار و حیله شیطان است.از همین رو به استاد اسلام شناسی مراجعه کردم تا بفهمم دلیل چیزهایی که درباره مسلمانان می گویند چیست و آیا حقیقت دارد کار من صحبت کردن با همه مردم بود این درست زمانی بود که مذهب مسیحیت را بدون هدف رها کرده بودم.
در این زمان به بدنبال آموزگار اسلام بودم و هر روز از خدا کمک می خواستم این وضع دو سال طول کشید چون واقعاً نمی دانستم چه باید بکنم.
تا اینکه دوستانم مردی به نام نورالدین زاده عربستان را به من معرفی کردند او به من سفارش کرد تا در قدم اول کتابهایی را خریداری کنم و در صورت اینکه سوالی داشتم با او تماس بگیرم و این بود آغاز ارتباط ما ...
هفت کتاب تفسیر قران اولین کتابهای اسلامی بود که خواندم با خواندن سوره فاتحه گویی ضربه شلاقی به من وارد شد و اشک از چشمانم سرازیر گشت قلبم می تپید می ترسیدم و این ترس همان شیطان بود که می خواست من را از آغاز راه متوقف کند قرآن کتاب راهنمایی به سمت حقیقی بود که سالها آن را جستجو می کردم.
در سرمای سخت زمستان باور یافتن الله من را به سمت استادم کشاندم تا حس خود را به او بگویم او را مطلع ساختم و گفتم در قلبم احساس نوری بی نهایت می کنم آیا من خدا را یافته ام؟
او پاسخ داد: مارگاریت تو مسلمان شده ای من پاسخ دادم: اما این کتاب را برای مسلمان شدن نخواندم آنها را خواندم تا باور کنم همه آنچه که درباره مسلمانان گفتند دروغ است نمی خواهم مسلمان شوم.
و او گفت: مارگاریت، تو مسلمان شده ای چرا که باید بگویم اهمیت به زندگی تو وارد شده است اکنون یکسال است که من مسلمانم.
اسلام اینگونه در یک لحظه به قلب من الهام شد و بی آنکه بخواهم یا آگاهی داشته باشم خدا را درک کردم با شهادتین مطمئن شدم خدا مرا بخشیده است در حالیکه بسیار خرد و گنهکار بودم.
شهادتین را پس از ترجمه به انگلیسی تکرار کردم و مسلمان شدم و اسمم مریم شد.
نمی توانم بگویم که مسلمان خوبی هستم چرا که کاری بس دشوار است همه دوستان کاتولیک خود را از دست دادم سرم تنها کسی است که مرا درک کرد و تنها کسی است که مسلمانی مرا پذیرفت.
دومین مساله ای که زندگیم را سخت می کند این است که زندگی من در دنیای سکولار و نه اسلامی است و از صمیم قلب می خواهم در یک جامعه مسلمان زندگی کنم من در منطقه زندگی خود تنها مسلمان هستم اما خدا در میان این سختی برای من کافیست.
من در برابر خدا و اسلام خود را کودکی 65 ساله می دانم که حتی توانایی ابراز سخنانش به خدا را به زبان عربی ندارد و همه صحبت هایم با خدا به زبان انگلیسی است.
انتهای پیام