(
امتیاز از
)
مسئولیت انسانی از دید سید حسن نصرالله
ایده طبیعتا در مورد کربلا و شهادت و درک ما از زندگی و تحمل مسئولیتها است. انسان در این دنیا یا مسئول است و در مورد بسیاری از امور احساس مسئولیت میکند و یا اینکه لاابالی و بیاهمیت و باری به هر جهت است و اهتمامی به آنچه پیرامون وی میگذرد، ندارد.
اصل مسئولیت و انسان مسئول در سیره پیامبران وجود داشته و در قرآن نیز بر آن تاکید شده و بر اصول عقیده و ایمان به معاد و قیامت ریشه دارد بطوریکه روز قیامت روز محاسبه و عدل و عدالت و سوال و جواب است. روزی که حق مظلوم از ظالم ستانده میشود. به همین دلیل در آیات و احادیث بسیاری بر این موضوع تاکید شده است.
انسان در این دنیا مسئول است چرا که خداوند متعال انسان و دنیا را بدون هدف نیافریده است. هنگامی که به انسان عقلی اعطا شد که با دیگر مخلوقات تفاوت یافت، مسئولیت نیز به عنوان لازمه آن ایجاد شد. هنگامی که عقل و اختیار و قدرت انتخاب به انسان اعطا شد یعنی اینکه انسان مسئول است و باید مسئولیت خود را تحمل کند.
در این دایره همه چیز جای میگیرد. رابطه انسان با خدا در راس این امور است. خداوند ما را آفریده و همه چیز به ما بخشیده و زندگی ما نیز در دستان او است و بر همه چیز سیطره دارد بطوریکه ما نیز بخشی از این کائنات هستیم. رابطه با خدا بخشی از مسئولیت است. آیا در رابطه با خدا مسئولانه عمل میکنیم یا لاابالی هستیم؟
در سطحی پایینتر مسئولیت انسان در برابر عقل، بدن، کرامت، شرافت، آبرو، نیازهای طبیعی و ... وجود دارد. به عنوان مثال آیا جایز است که انسان خودکشی کند؟ آیا مجاز است که انسان خود را گرسنگی بدهد؟ درست است که روزه داریم ولی روزههای حرام نیز وجود دارد. مثلا دو روز روزه پشت سر هم بدون افطار حرام است. برخی امور که به عقل و بدن و روح انسان ارتباط پیدا میکند باید با مسئولیت با آنها برخورد کرد. از دیگر اموری که نمیتوان هر گونه خواست با آن برخورد کند، کرامت انسان است.
سپس رابطه با انسان دیگر وجود دارد. آیا در قبال انسانهای دیگر مسئولانه عمل میکنیم یا با بیاهمیتی رفتار میکنیم؟ نزدیکترین افراد در دایره کوچک اطراف انسان، پدر و مادر او و سپس دیگر افراد خانواده قرار میگیرند تا سپس به ازدواج میرسیم که جزو مسئولیتها است نه اینکه صرفا برای برطرف کردن نیازهای جنسی باشد. در ازدواج نیز حقوق و مسئولیتهای فراوانی وجود دارد که در نهایت به پدر و مادر شدن میرسد.
این دایره گستردهتر شده و به همسایگان و دوستان و همکاران میرسد و یا حتی اهالی روستا و شهر و کشور یا میهن و سپس منطقه و پس از آن امت و در نهایت «انسان» به شکل کلی را در بر میگیرد.
مسئولیت انسان در یک دایره کوچک محصور نمیشود بلکه در تمامی ادیان نیز آمده است که این مسئولیت فراگیر است و ارتباطی به بعد جغرافیایی و دینی ندارد.
در تکلیف و مسئولیت، قدرت نیز شرط است. انسان در دایره محدود اطراف خود قدرت بیشتری دارد و هر اندازه این دایره وسیعتر شود، قدرت انسان نیز کمتر میشود، هر چند مسئولیت از بین نمیرود.
همانطور که گفتم در نهایت به مسئولیت در برابر انسانهای دیگر بدون توجه به دین و جغرافیا میرسیم.
فراتر از آن، اسلام پا را فراتر گذاشته و میگوید انسان حتی در برابر طبیعت اطراف خود نیز مسئول است چرا که خدا این طبیعت را برای انسان آفریده است. ما در برابر آبی که در میهن ما جریان دارد، مسئول هستیم. خداوند دولتها و افرادی که مسئول اموال طبیعی ملتها هستند را بازخواست میکند، زیرا مسئولیت دولتها و رهبران این است که بیشترین تلاش خود را بکار گیرند تا از این سرمایههای طبیعی بیشترین و بهترین استفاده را بکنند.
اگر فردی دست به اقداماتی بزند که باعث آلودگی محیط شده و سپس بسیاری جان خود را از دست بدهند آیا میتوان گفت که وی در برابر کار خود مسئول نبوده است؟ بنا بر این میبینیم که انسان در برابر همه چیز مسئول است. امروز از بزرگترین امتحانهای دشوار بشریت، موضوع افزایش دمای زمین است که تلاشهای بسیاری برای مهار آن میشود. در این میان آمریکا وجود دارد که امام خمینی به درستی آن را «شیطان بزرگ» نام داد. از جمله بزرگترین جنایات آمریکا این است که اکنون با ورود به هرگونه پیمانی که به افزایش دمای زمین ارتباط داشته باشد، مخالفت میکند چرا که بسیاری از کارخانههای خود را بدین ترتیب از دست خواهد داد، در حالیکه این مشکل باعث کشته شدن میلیونها انسان در نقاط مختلف جهان میشود ولی برای آمریکا ادامه فعالیت شرکتهایش مهم است و این اموال حرام باعث میشود که خداوند روزی این کشور را به بدترین شکلی مجازات و عقاب کند.
به بخش دوم از ایده خود میپردازم که «سوال» است. چه اموری است که باعث ایجاد حس مسئولیت میشود؟ این تنها علم و دانش نیست که مسئولیت میآورد. بسیاری از انسانها هستند که علم لازم را نیز دارند ولی احساس مسئولیت ندارند مانند بسیاری از اتفاقاتی که اکنون در حال رخ دادن است.
از جمله احساس مسئولیتها میتوان به احساس عاطفی انسان نام برد که باعث ایجاد حس مسئولیت در انسان میشود. مثلا مسئولیت مادر در برابر کودکان خود و یا مسئولیت برخی افراد در قبال فقرا را میتوان نام برد. از دیگر عوامل رفتارهای اجتماعی و وابستگی به گروههای مختلف میتوان نام برد که هر کسی وابستگی خاص خود را به خانواده، عشیره یا حزب و جریان مختلف دارد و در این زمینه احساس مسئولیت میکند.
از جمله عوامل تربیتی مهم در ایجاد حس مسئولیت، احساس نظارت از طرف دیگری است. اگر کسی مراقب انسان نباشد، انسان راحت کار خود را میکند ولی اگر بداند که کسی او را زیر نظر دارد، روش خود را عوض میکند.
در این زمینه بازخواست نیز نقش مهمی دارد. انتظار بازخواست از طرف دیگران عامل بسیار مهمی است که احساس مسئولیت را افزایش میدهد و در این زمینه قدرت افرادی که بازخواست میکنند نیز اهمیت بسزایی دارد.
اجازه دهید دو مثال بزنیم. هنگامی که ما فرزند خود را به مدرسه میفرستیم هدفمان این است که فرزندمان دانش بیاموزد و متفاوت باشد. این طفل وقتی به مدرسه میرود و میداند معلم و ناظم و مدیر و خانواده او را زیر نظر داشته و از او بازخواست میکنند و سپس امتحان میدهد و مجازات شده یا تشویق میشود، مسئولیت را به شکل متفاوتی نسبت به کودکی تجربه میکند که برای خود رها شده و بازخواستی از او نمیشود.
مثال دوم اجتماعی است. یک دزد اگر فکر کند که کسی از او بازخواست نمیکند، به دزدی خود ادامه میدهد ولی اگر بداند که بازخواستی وجود دارد، روش خود را عوض میکند. رهبران سیاسی که مردم وی از او سوال و بازخواست نکرده و به مردم خود اگر بگوید این حق است قبول کرده و بگوید این باطل است باز هم بدون بحث و جدل قبول میکنند، احساس مسئولیت نکرده و با حوادث بدون محاسبه و فکر تعامل میکند.
ما بر این باور هستیم که بزرگترین مثال که در انسان احساس مسئولیت ایجاد میکند، عامل ایمان و دین است، زیرا ایمان و دین باعث میشود که درک کنیم خداوند بر اعمال ما ناظر است و از همه جزئیات آگاهی دارد و حتی میداند در ذهن و قلب ما چه میگذرد. نظارت دولتی با نظارت خدا بسیار تفاوت دارد. اضافه بر احاطه خدا بر تمامی امور، ملائکه نیز وجود داشته و تمامی موجودات نیز در روز قیامت بر رفتارهای ما شهادت میدهند. بنا بر این هنگامی که از ایمان به خدا سخن میگوییم در واقع میدانیم که این ایمان باعث به وجود آمدن بیشترین حس مسئولیت میشود.
دوم اینکه مومنان میدانند که خداوند بازخواست میکند. ممکن است امروز بازخواستی در کار نباشد ولی در نهایت روز قیامت خداوند از همه بازخواست خواهد کرد.
خداوند تنها از نظارت سخن نگفته و بلکه از بازخواست نیز سخن گفته است. در هر حال در دنیای دیگر بازخواست و جهنم و بهشت وجود دارد.
دیگر اینکه ما به قدرت خدا در نظارت و بازخواست و محاسبه ایمان داریم و میدانیم که خداوند در هیچ چیزی ناتوان نیست. هنگامی که انسان به خدا و قدرت او ایمان داشته باشد، با مسئولیت زیادی رفتار میکند.
طبیعی است که این احساس دینی به مسئولیت به فطرت انسان نیز باز میگردد و در آن جای دارد.
اندکی به موضوع کربلا در این زمینه میپردازم. تربیت الهی و نبوی به شکلی بود که ذکر کردم. من به خصوص به جوانان میگویم که شما در سن مسئولیت قرار دارید و اکنون زمان فعالیت و احساس مسئولیت و تلاش است. آنچه در کربلا رخ داد از باشکوهترین نمونههای انسانی در تحمل مسئولیت و پیامدهای آن بود. اگر به سخنرانیهای امام حسین(ع) در مدینه و مکه و نامههای او به نخبگان علمی و سیاسی در آن زمان باز گردیم میبینیم که وی بر این ایده تاکید زیادی داشته و از همه میخواسته تا مسئولیت خود را پذیرا باشند.
چگونه ممکن است امتی به نام اسلام حکومت کرده و حاکم آن به نام رسول خدا و دین خدا حکومت کند و سپس حقی را ضایع کرده و باطل را بر حق ترجیح داده و ظلم را بر عدل برتری دهد؟ امام حسین(ع) خطاب به مردم میگفت که شما کجایید و چگونه به مسئولیت خود عمل میکنید؟ جوهره کربلا چیزی جز این نبود.
امام حسین (ع) میتوانست در مدینه باقی مانده با یزید بیعت کند و اجازه دهد وی هر کاری میخواهد انجام دهد و او میدانست که یزید چه کاری با این ملت میکرد. بدین ترتیب وی در مدینه باقی مانده و جایگاه خود را داشت و در کنار مدفن پیامبر گرامی نیز بود و نیازی به هجرت و سفر و مواجهه با شمشیرها و تشنگی و گرسنگی و فداکاری نداشت. امام حسین (ع) میتوانست خود را از تمامی ناسزاهایی که در آن زمان شنید، کنار بکشد. وی میتوانست به راحتی به زندگی خود ادامه دهد تا در نهایت تاریخ در مورد حکمت و درایت و تواضع وی سخن بگوید ولی امام حسین (ع) اینگونه عمل نکرد.
آنچه امام حسین را وادار به تحرک کرد، شرایط شخصی و افکار شخصی نبود بلکه به خواسته خدا و مسئولیتها وی و محاسبه و بازخواست خدا باز میگشت. امام حسین (ع) مسئولیتی در قبال دین و امت رسولالله داشت و نمیتوانست از این مسئولیت شانه خالی کند و به همین دلیل قیام کرده و حادثه کربلا رخ داد.
این امر در مورد اصحاب امام حسین نیز صادق است که آنها را در شب دهم گرد هم آورده و قصد داشت آنها را از بازخواست مردم نجات دهد. بسیاری از اشخاص وجود داشتند که امام حسین را ترک کردند ولی آنهایی که باقی ماندند ارزشی برای حرف مردم قائل نبودند و تنها به مسئولیت الهی خود فکر میکردند. آیا باید همه آخرت را رها کرده و به چند روز زندگی بسنده میکردند که معلوم نبود به راحتی باشد؟
همین اتفاق اکنون نیز در حال رخ دادن است. در آن زمان برخی که خود را عقل کل میدانستند در مکه نزد امام حسین رفته و گفتند که شما در این نبرد نابرابر چیزی به دست نخواهید آورد ولی تصمیم امام تفاوت داشت چرا که در این زمینه به مسئولیت و عدم فرار از مسئولیت فکر میکرد. این حقیقتی است که تا امروز تکرار میشود.
برادران و خواهران؛
در واقعیت معاصری که برای ما جریان دارد، تا زمانی که زنده باشیم مسئولیتهایی بر عهده ما است. میتوانیم در این دنیا زندگی کرده و برای چیزی اهمیت قائل نباشیم ولی در نهایت در روز قیامت در برابر خدا ایستاده و باید جوابگو باشیم و بهانهها و دلایل واهی ارزشی نزد خدا نخواهد داشت.
ممکن است برخی از مردم برای خود، خانواده، طائفه یا کشور خود اهمیت قائل باشند ولی دایره مسئولیت برای ما بسیار بزرگتر است.
بسیاری از مردم در لبنان خصوصا پس از اشغال لبنان توسط اسراییل در سال 1982 این مسئولیت را احساس کردند. خیلی از مردم گفتند که جنگ و مبارزه و مقاومت و اشغال اسراییل ربطی به ما ندارد و دیگران هستند که تصمیمگیری کرده و فعالیت نمایند.
مردم مسئولیتهای خود را تحمل کرده و با اشغالگر مبارزه کرده و در برابر آن مقاومت کردند تا در نهایت دشمن را به مرز عقب راندند. برخی گفتند که مقاومت به اهالی منطقه اشغالی باز میگردد ولی احساس مسئولیت ما باعث شد که مقاومت ادامه یافت تا خاک لبنان آزاد شد.
مقاومت با توجه به احساس مسئولیت فعالیت میکند و علاقهای به حفظ سلاح و زندگی در سختی ندارد. این احساس به مسئولیت که باعث حفظ مقاومت شد، در بالاترین درجه خود در تجاوز اسراییل در سال 2006 تجلی یافت که همه با هم مقاومت کرده و متحد بودند و با وارد آمدن هرگونه خسارتی به مقاومت مخالفت کردند، هر چند که سختی زیادی کشیده و آواره شده و شهید دادند تا در نهایت پیروز شدند.
امروز آنچه در نوار غزه جریان دارد همانطور که روز اول گفتم و سپس ثابت شد، نسخه فلسطینی آن چیزی است که در سال 2006 در لبنان رخ داد.
پشت پرده جنگ و نحوه اجرای آن مشخص بود. من قصد دارم به طور کلی بگویم آنچه در غزه از مقاومت و پایداری جریان دارد از برکات احساس مسئولیت در ملت غزه و توکل به خدا و ایمان به خدا است. این ملت میدانند که خدا ناظر آنها است. اگر اندکی جلوتر آمده و بررسی کنیم میبینیم که آنچه جریان دارد به دو نحو تقسیم میشود. یکی موضوع رسانهها و بازتاب حوادث در رسانهها است که ما نمیتوانیم حوادث غزه را در این زمینه فقط ارزیابی کنیم.
اسراییلیها بارها گفتهاند که از تجربه جنگ با لبنان استفاده کردهاند ولی میبینیم که مقاومت در غزه بسیار بیشتر از این تجربه استفاده کرده است.
یک ـ اهداف: اسراییلیها هنوز هدف روشنی برای جنگ علیه غزه بیان نکردهاند. در جنگ علیه لبنان از روز اول اهدافی را مشخص کردند که البته غیرقابل تحقق بود ولی اکنون در نبرد علیه غزه مشخص نیست که چه هدفی را دنبال میکنند. حتی نگفتهاند که هدف ما از بین بردن حماس یا مقاومت است. معاون نخستوزیر اسراییل گفت که هدف واژگون کردن دولت حماس است و سپس این امر را تکذیب کرد. حتی نمیگویند که هدف متوقف کردن شلیک موشکها است.
بنا بر این میبینیم که هدف اصلی تغییر شرایط میدانی است. چرا رهبران اسراییلی از مشخص کردن یک هدف شانه خالی میکنند. آنها اکنون نسبت به تحقق اهداف خود تردید دارند.
فلسطینیها از طریق رهبران و مقاومت خود اکنون احساس مسئولیت و اطمینان کرده و به راه خود ادامه میدهد ولی دشمن اسراییلی نسبت به تحقق تمامی اهداف خود تردید دارد.
هدف واقعی در حقیقت چیره شدن بر دولت حماس و مقاومت در غزه پیش از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا است. اطلاعات موجود حاکی از آن است که برای برگزاری کنفرانسی بزرگ تلاش میشود که تنها مشکل پیش روی آن حماس و مقاومت در غزه است.
مطلوب آن است که حماس از سر راه برداشته شود و سپس همه به سمت کنفرانسی بروند که در نهایت حل و فصلی ذلتبار به فلسطینیها تحمیل شود.
امروز اولمرت بار دیگر تکرار کرد که رهبران عربی با وی تماس گرفته و اصرار کردهاند که به عملیات خود علیه غزه ادامه دهد. اسراییل با همه این عوامل هنوز جرات ندارد که هدف مشخصی را عنوان کند چرا که نسبت به تحقق آن تردید دارد.
دوم: سناریویی که در روز اول اجرا شد، همان سناریویی است که در لبنان اجرا شد. من آن زمان نیز گفتم که اگر ما سربازان اسراییلی را اسیر نمیکردیم، اسراییل سناریوی جنگ را در پائیز اجرا میکرد و این همان اتفاقی است که اکنون در غزه افتاده است.
بسیاری از افراد بیگناه در روز اول غافلگیر شده و جان خود را از دست دادند ولی مهم این است که مقاومت این وضعیت را پشت سر گذاشته و به خود آمده است.
فرض بر این بود که حمله اولیه در روزهای نخست باعث کشته شدن بسیاری خواهد شد و دولت حماس مجبور میشود با دیگران تماس گرفته و بگوید ما قادر به ادامه نیستیم. سپس وقتی فروپاشی رخ میداد، مزدوران اسراییل وارد عمل شده و میگفتند که مقاومت در غزه سخت شده و آنگاه عملیات زمینی شروع میشد.
این طرحی بود که وجود داشت و قصد داشتند مانند تجاوز به لبنان تصمیم داشتند ظرف چند روز همه چیز را خاتمه دهند، ولی خداوند همانگونه که ما را یاری داد، برادران ما را نیز در غزه یاری میدهد.
مقاومت در غزه بار دیگر سرپا ایستاده و چیزی از دست ندادهاند. رهبران مقاومت هنوز پایدار بوده و امکانات خود را نیز از دست ندادهاند و به همین دلیل شاهد هستیم که بار دیگر شلیک موشکها بار دیگر شروع شده است.
سوم: نیروی هوایی به کار خود ادامه میدهد ولی قادر به تحقق چیزی نیست و این تنها حرف من نیست؛ بلکه وینوگراد و متخصصان اسراییلی نیز این حرف را زدهاند. اکنون نیروی هوایی دیگر هدفی در غزه ندارد و هر چه در نظر داشته را بمباران کرده است. وقتی دیگر هدفی ندارند، به طرف بمباران منازل خالی مردم روی آوردهاند. این اتفاق با حادثهای که در لبنان رخ داد تفاوت دارد. به هر حال مردم جنوب لبنان و جنوب بیروت منازل خود را تخلیه کرده بودند ولی غزه فرق دارد و یک میلیون و نیم مردم به کجا میخواهند بروند؟ اکنون میبینیم که اسراییل مشغول هدف قرار دادن بیمارستانها و کامیونها و ... هستند.
گزینه بعدی چیزی غیر از حمله زمینی نیست. هنگامی که به وضعیت کنونی نگاه میکنیم میبینیم که مقاومت به کار خود ادامه میدهد. مساحت غزه را در نظر میگیریم و میبینیم که مقاومت مشغول شلیک روزانه 50 موشک است. باراک آنها را تحریک کرده و میگوید شما میتوانید روزی دویست موشک شلیک کنید. ما در جنگ تابستان میتوانستیم روزی تا سه هزار موشک شلیک کنیم و مشکلی هم نداشتیم. برادران ما در غزه نیز میتوانند چنین کاری کنند. کسی که اکنون روزی پنجاه موشک پرتاب میکند در واقع دستاورد بزرگی داشته و اسراییل نیز حتی یک پایگاه موشکی را نتوانسته هدف قرار دهد.
من آماری اسراییلی به شما میدهم. تعداد شهرکها و شهرهای اسراییلی در شعاع 40 کیلومتری غزه 208 و جمعیت افراد ساکن آن 685 هزار نفر است. آنها نمیتوانند به این وضعیت ادامه دهند. چندی دیگر انتخابات است و مردم نمیتوانند در پناهگاهها باقی بماند. این غزه با امکانات اندک خود و با توجه به اراده بزرگ خود، 208 شهر و شهرک اسراییلی و 685 هزار اسراییلی را در دایره خطر قرار داده که این موضوع هزینه زیادی برای اسراییل در بر دارد و اندکی دیگر صدای فریاد آنها را در پی خواهد داشت.
تا زمانی که نیروی هوایی قادر به تحقق هدفی نبوده و مقاومت نیز هشیاری خود را بازیافته است و ملت غزه نیز مانند ملت لبنان، مقاومت را در میان خود گرفتهاند، اسراییلیها قادر به تحقق هیچ هدفی نیستند.
رهبری شجاع بوده، مقاومت پایدار است و ملت نیز به ادامه راه خود اصرار دارند، پس اسراییل چه کاری میتواند بکند؟ اسراییل گزینه بعدی را شروع میکند که چیزی جز حمله زمینی نیست؛ ولی با این حال میبینیم که اسراییل در این زمینه دچار تردیدی جدی شده است.
عملیات علیه غزه در آستانه انتخابات اسراییل صورت گرفته و مانند شمشیری دو لبه است که از هر طرف برای اسراییل ضرر دارد و این سخن را تحلیلگران اسراییلی نیز گفته و ابراز داشتهاند که شکست تبدیل به مهمترین دغدغه اسراییلیها شده است، چرا که لیونی و اولمرت و باراک را در برابر نتانیاهو شکستخورده نشان میدهد.
اکنون یک میلیون و نیم فلسطینی مقاومت را در میان خود گرفته و اراده و عزم نیز دارند. با توجه به این امور و با توجه به قدرتهای مقاومت، اسراییل حق دارد که دچار ترس شده و نتواند وارد غزه شود. اگر این مواجهه نیز شروع شود و کار به نبرد تن به تن برسد، شکست اسراییل شروع میشود.
باز هم تکرار میکنم که آنچه در غزه جریان دارد، همان چیزی است که در لبنان رخ داد. اگر مقاومت ادامه پیدا کند، پیروزی از آن مقاومت خواهد بود. آنچه در غزه رخ خواهد داد چیزی جز پیروزی علیرغم شهادت بسیاری از افراد نخواهد بود.
بنا بر این اسراییل تا این لحظه جز شکست چیزی نداشته است. من در زمان جنگ لبنان نیز گفتم که ضعیفترین نیروی هوایی نیز قادر به کشتن کودکان و افراد بیگناه است ولی هنگامی که جنگ زمینی با لبنان شروع شد، شرایط به نفع مقاومت تغییر کرد. تا این لحظه اسراییلیها حتی با آتشبس موقت نیز مخالفت میکنند چرا که خود گفتهاند آتشبس به مفهوم شکست اسراییل است زیرا هنوز هیچ هدفی محقق نکرده و تنها چند ساختمان را از بین برده است.
نتیجه این جنگ انشاءالله شکست اسراییل خواهد بود و مسئولیت امت نیز همان است که روزهای اول گفتم. من خواستار اعمال فشار مردم بر دولت مصر هستم تا گذرگاه رفح باز شود. اگر اکنون گذرگاه رفح بسته بوده و اسراییل قادر به تحقق هیچ هدفی نیست، پس اگر این گذرگاه باز شود چه رخ خواهد داد.
تمام آنچه از مسئولین مصری ظرف روزهای اخیر شنیدیم هیچ انسان عاقل و با وجدانی را قانع نکرده است. این اظهارات هیچ ارزشی از نظر اخلاق و انسانیت و دین ندارد.
ما و شما انشاءالله باید به فعالیت خود ادامه داده و از هر طریقی به مقاومت کمک کنیم چرا که به صدق و ثبات و موفقیت آن ایمان داریم. پیروزی مقاومت همانطور که در لبنان حجتی الهی برای همگان بود، این بار در غزه نیز به همان شکل خواهد بود به خصوص اینکه شرایط اکنون با آن زمان تفاوت داشته و توطئهها نیز بسیار بیشتر است.
من از موقعیت مسئولیت اخلاقی و انسانی و ملی و میهنی و دینی تکرار میکنم که پیروزی از آن مقاومت خواهد بود و ما وظیفه داریم از این مقاومت حمایت کنیم.
انتهای پیام