( 0. امتیاز از )


تنها در وقتی که انسان در چنگال مرگ گرفتار است و هیچ امیدی به نجات ندارد توبه مورد قبول واقع نمی شود، آن ساعات و لحظات آخر که در تعبیرات حدیثی، ساعت معاینه نامیده شده است، یعنی لحظه ای که انسان مرگ را و جهان دیگر را معاینه می کند، بچشم می بیند، در عین اینکه هنوز زنده است، دنیای دیگر را در مقابل خود حاضر می بیند. قبل از آن لحظه، توبه انسان قبول است ولی در آن لحظه دیگر توبه مقبول نیست، هم چنان که در عالم آخرت هم توبه معنی ندارد. نه انسان در آنجا حال توبه پیدا می کند و نه فرضا اگر بخواهد توبه کند، که قطعا توبه واقعی نخواهد بود و فقط یک عمل ظاهری است، توبه او پذیرفته است.

اما اینکه چرا توبه در لحظه معاینه قبول نیست قرآن تصریح میکند که: «فلما راوا بأسنا قالوا امنا بالله وحده وکفرنا بما کنا به مشرکین؛ پس چون سختی (عذاب) ما را دیدند، گفتند: تنها به خدا ایمان آوردیم و بدانچه با او شریک می کردیم کافر شدیم» ( سوره مؤمن، آیه 84 )، یعنی همینکه انتقام ما را دیدند می خواهند توبه کنند و توبه شان را نمی پذیریم. در ساعتی که آن انتقام ما رسید، اظهار ایمان کردن و اظهار توبه کردن فایده ندارد. چرا؟ برای اینکه توبه تنها پشیمانی و بازگشت نیست. یعنی اگر انسان تحت هر عاملی فقط از راه کج خود باز گردد این توبه شمرده نمی شود. توبه آنوقت است که یک انقلاب درونی در وجود انسان پیدا می شود. یعنی بازگشت حقیقی انسان به سمت فطرت خداجوی خویش علیه نیروهای شهوانی و غضبی و شیطانی. این معنای توبه است. توبه یعنی انقلاب درونی انسان. انسان وقتی به مرحله ای می رسد که احساس می کند در چنگال مرگ گرفتار است و عذاب الهی را می بیند، بدیهی است که در آنجا اظهار ایمان می کند، اما این اظهار ایمان، انقلاب مقدس درونی نیست.

قرآن در مورد فرعون می گوید: «حتی اذا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنوا اسرائیل» ( سوره یونس، آیه 90 ) فرعون تا در دنیاست و باد دنیا به تنش می خورد فرعونی می کند، با هیچ استدلالی قانع نمی شود، هیچ نصیحت و موعظه ای را نمی پذیرد، بین سحره و موسی معارضه درست می کند، خود سحره ایمان می آورند و او بیشتر طغیان می کند، در صدد کشتن موسی و قومش بر می آید، آنها را تعقیب می کند، هنگامی که در دریا غرق میشود، آب او را فرا میگیرد و خود را در لحظات آخر عمر می بیند و یقین می کند که دیگر راه نجات ندارد میگوید: «آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنوااسرائیل» نه، من دیگر بخدای موسی ایمان آوردم. اینجا دیگر قبول نمیشود. خدا چرا قبول نمیکند؟ مگر خدا بخل میورزد؟ نه، توبه باشد قبول میکند، این، توبه نیست، توبه یعنی انقلاب مقدس درونی. این انقلاب مقدس درونی نیست. آدمی که در قعر دریا، آب تمام اطرافش را گرفته و به هر طرف که نگاه می کند آب می بیند و در این حال اظهار توبه می کند، وجدانش منقلب نشده است، فطرتش زنده نشده است، خودش علیه خودش قیام نکرده است، بلکه حالا که خودش را مضطر و بیچاره می بیند، از روی اضطرار اظهار تسلیم می کند.

به این ترتیب به او می گویند: « آلئن و قد عصیت قبل؛ آیا حالا (ایمان می آوری؟) در حالی که پیش از این نافرمانی کردی» (سوره یونس، آیه 91) چرا یک ساعت پیش که آزاد بودی این حرف را نزدی؟ اگر یک ساعت پیش در حالیکه آزاد بودی این حرف را می گفتی معلوم بود که در درون تو انقلاب مقدس پیدا شده، اما حالا که این حرف را می زنی، این، انقلاب مقدس نیست، اضطرار و بیچارگی است. کدام جانی از جانیهای دنیاست که در آن لحظه ای که گرفتار عدالت میشود اظهار پشیمانی نکند؟ ولی این پشیمانی نیست، اصلاح نیست، علامت به صلاح آمدن نیست. اگر جانی، قبل از گرفتار شدن، خودش از درون منقلب شد و در حالیکه امکان جنایت برایش بود دست از جنایت برداشت، این اسمش توبه و بازگشت واقعی است. پس علت اینکه در لحظات آخر، در حال معاینه آن دنیا، توبه انسان مقبول نیست، اینست که توبه نیست نه اینکه توبه هست و مقبول نیست. اصلا توبه نیست.

اما این که چرا توبه انسان در دنیای دیگر قبول نیست چون در آن دنیا هم انسان همه چیز را معاینه کرده و می بیند. در آنجا هم وقتی که ادعای کال بود این امکان وجود داشت که رسیده شود، یک مرحله جلو بیاید، رنگش تغییر کند، حجمش بیشتر شود، طعمش مطبوعتر بشود، شیرینتر بشود، معطرتر بشود، ولی همینکه از درخت افتاد، تمام امکانات از بین میرود، یعنی آخرین فعلیتش، آخرین حالتش، در همان لحظه ای است که از درخت می افتد. انسان میوه درخت طبیعت است، میوه درخت دنیا است. تمام امکاناتی که برای ماانسانها موجود است، در طبیعت و در دنیا موجود است، برای ما خوب شدن در دنیا امکان دارد، وسائل بد شدن و بدتر شدن هم باز در دنیا موجود است. ما که در این دنیا هستیم، روی درخت طبیعت و دنیا هستیم، میوه این درخت هستیم.

این جهان همچون درخت است ای گرام  *** ما بر آن، چون میوه های نیم خام

تا ما روی درخت طبیعت هستیم، همه امکانات برایمان هست، اگر عبادت کنیم، مثل میوه ای که میرسد، رسیده میشویم. اگر گناه بکنیم، مانند میوه ای که آفت زده میشود، آفت زده میشویم مثل اینکه کرمی یا شته ای از راه درخت به این میوه برسد. توبه هم یکی از امکانات است، مثل آب و غذائی است که از راه درخت طبیعت باید بما برسد. لذا وقتی مردیم دیگر به ما نمی رسد. چرا؟ چون عرض کردم توبه یک انقلاب مقدس است و همه تغییرها و انقلابها و حرکتها مال این دنیا است، همه تغییر مسیر دادنها و تغییر جهت دادنها مال این دنیا است، بالا رفتن و پائین رفتن در این دنیا است. همینکه پا به آن دنیا گذاشتیم، در هر حد و درجه ای که هستیم، در هر مسیری که هستیم، بسوی هر چیزی که هستیم، در همانجا متوقف میشویم. آخرین حد فعلیت تمام شده است. انسان پس از آنکه از این دنیا رفت، نظام زندگیش بکلی تغییر می کند و عوض میشود و امکان ندارد کوچکترین استفاده ای از نظاماتی که در دنیا هست، بکند.

عمل و توبه، پیشروی و پسروی، بالا رفتن و پائین رفتن و تغییر مسیر و جهت دادن، همه مال این دنیا است. این کلام علی ( ع ) است: «الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب، و لا عمل؛ امروز روز عمل است و حسابی در کار نیست، و فردا روز حساب است و امکان عمل نیست» (نهج البلاغه/ خطبه 42). دنیا محل مجازات و رسیدن بحساب نیست. نه اینکه بخواهد بگوید هیچ مکافاتی در دنیا نیست. بعضی از اعمال در دنیا مکافات است، و بعضی از بدبختیهایی که در دنیا به انسان میرسد، نتیجه عمل انسان است. اما نه خیال کنید که حساب هر عمل بدی را خدا در این دنیا می رسد و نه خیال کنید که هر حالت بدی که انسان پیدا می کند، در نتیجه یک عمل گذشته او است، اینجور نیست. بنابر این آیا اگر انسانی در این دنیا هیچگونه مجازاتی نشد، دلیل بر این نیست که حسابش پاک بوده است؟ نه آیا اگر کسی در دنیا سختی ای دید، دلیل بر بدی عمل اوست؟ نه، اینجور نیست.

درس اسلام به ما این است: «الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل». دنیا دار عمل است، دار رسیدگی و حساب کردن نیست. بر عکس آخرت دار عمل نیست، منحصرا دار حساب است و بس. پس سر اینکه توبه انسان محدود است به قبل از معاینه موت و آثار آن، و پس از آنکه انسان موت را معاینه کرد نظیر فرعون، دیگر توبه او قبول نیست. ازاین ها چه نتیجه ای باید بگیریم؟ سخن علی را: «الیوم عمل» از فرصت باید استفاده کنیم، از آن کسانی نباشیم که توبه را تأخیر می اندازند به حساب اینکه وقت باقی است. خدا می گوید: «یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا؛ (آری) شیطان وعده شان می دهد و آنها را آرزومند می کند، لکن شیطان به آنها جز فریب وعده نمی دهد» (سوره نساء، آیه 120). این وعده ها که: دیر نمیشود، هنوز از عمر ماخیلی باقی است، هنوز یک گل از صد گل ما باز نشده است، وعده های شیطانی است، فریبهای نفس اماره است، انسان نباید توبه را تأخیر بیندازد.

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر