( 0. امتیاز از )


قرن هاست حوزه های دینی و مجامع فرهنگی تشیع ، بلکه سائر فرق و مکاتب علمی با مجموعه آثار جاودان بر جای مانده از رئیس مذهب ، حضرت امام جعفر صادق (ع) مأنوس و قرینند .
اینک در ایام میلاد با سعادت آن گوهر فروزان عصمت ، به بررسی در سیره و اندیشه تابناک آن حضرت  درشعاع بیان دلپذیر  یکی از وارثان حقیقی مکتب جعفری ، آیت الله جوادی آملی می پردازیم که با هم آن را از نظر می گذرانیم .
قرآن کریم ، نوری عظیم به همراه انسان کامل
چیزی بالاتر از قرآن کریم در جهان خلقت به صورت کتاب در نیامده ؛ گرچه انسان کامل ، یعنی وجود مبارک رسول گرامی (ص) که در مقام نورانیّت با سایر اهل بیت (علیهم السّلام) یک نورند ، اما او کسی است که قرآن درمصاحبت وهمراهی او نازل شده است .
  وقتی خدای سبحان از پیام و پیام آورش یاد می کند ، طوری سخن می گوید که معلوم می شود قرآن به همراه پیغمبر آمده ، نه پیغمبر به همراه قرآن ! از این تعبیر بر می آید که انسان کامل، س متی دارد که قرآن باید همراه او باشد .
در قرآن کریم ذات أقدس له تعبیرش این است که شما پیامبری را که من فرستادم اطاعت کنید ؛ و از نوری که به همراه او نازل کرده ام ، کمک بگیرید ؛ و اتّب عوا النّور الّذ ی انز ل معه (1). یک وقت بیان قرآنن این است که ما پیامبر فرستادیم ،   که اینگونه از آیات کم نیست ؛ ارسلنا رسلنا (2)، ارسلنا رسولاً (3)و مانند آن . یک وقت هم بیان این است که نّا انزلناه ف ی ل یله  القدر(4)، نّا انزلنا ف ی ل یله مبارکه (5)؛ این هم کم نیست ، که هر کدام از این دو گروه آیات عهده دار حوزه خاص خودشانند .
یعنی آیات ( رسالت ) بیانگر این نکته است که خدای سبحان پیامبر را ارسال کرد ، آیات مربوط به  (قرآن ) عهده دار این نکته است که ذات أقدس له قرآن را انزال کرد . امّا آنجا که انزال و ارسال کنار همند ، تعبیر این است : ما پیامبر را فرستاده ایم و نوری که با اوست ، از آن نور اطاعت کنید .شما وقتی که می خواهید تعبیر کنید ، آیا امیر قافله و قافله سالار با اعضای کاروان است ، یا اعضای کاروان همراه اویند ؟! کی اصل است و کی فرع ؟ قرآن به همراه پیامبر است ، یا پیامبر به همراه قرآن ؟ این تعبیر نشان می دهد که قرآن به همراه پیامبر است . و اتّب عوا النّور الّذ ی انز ل معه .
قرآن کریم ، هدایتگری در ذیل شعاع ولایت معصومان (ع)
چون اوّلین صادر، همین خاندانند که یک نورند ، بنابراین قرآن کریم یا در همین حد است ،  یا در ت لو آنهاست . و اوّل ما صدر ، اوّل ما خلق ، نور همین رسول است (6). و چون وجود مبارک امام صادق (ع) و معصومان دیگر (ع) طبق بیان زیارت جامعه(7)؛ یک نورند ،اوّلین فیض، نور این خاندان است و قرآن در شعاع اینهاست ، با اینهاست و از اینها جدا نیست و مانند آن ؛ این یک مطلب که اگر این بحث ها روشن بشود ، سرّ ارادت ما به وجود مبارک امام صادق (ع) هم روشن خواهد شد ، سرّ بازگشت امت اسلامی به قرآن هم روشن خواهد شد ، و وظیفه ما هم در برابر جوامع و مجامع قرآنی هم روشن خواهد شد .
عدم جدائی و اختلاف در قرآن کریم و معصومین (ع)
مطلب دوّم آن است که این قرآنی که به همراه پیامبر ،آن انسان کامل است ؛ اگر چیزی در قرآن باشد که آن همراه یعنی پیامبر نداشته باشد ، این  ،دیگر همراهی نیست . و اگر چیزی در انسان کامل باشد که در حوزه قرآن نباشد ، این هم همراهی و مصاحبت  نخواهد بود. چون منظور از این همراهی این نیست که دو تائی یک راه را طی می کنند ،  نظیر دو تا اتومبیل یا دو تا راهرو که در یک اتوبان حرکت می کنند ! اگر صراط مستقیم است ، اگر راه معنوی است ؛ هر دو در این راهند .
اگر در قرآن یک مطلبی باشد که انسان کامل آن را نداند یا عمل نکرده باشد یا به او متخلّق نباشد ، این اوّلین درجه ا فتراق است . و اگر در انسان کامل یک مطلبی باشد ، حقیقتی باشد که قرآن کریم آن را در بر نداشته باشد ، این هم حقیقت ا فتراق است . در حالی که در همان حدیث معروف ثقلین ، وجود مبارک رسول گرامی (ص) فرمود : نّی تار أ ف یکم الثّقل ین ک تاب الله و ع ترت ی ، بعد فرمود : لن یفتر قا حتّی یر دا علیّ الحوض (8). به نفی تأکیدی اینها را از هم جدا شدنی ندانست . فرمود :  هرگز از هم جدا نیستند .
اگر در قرآن یک مطلبی باشد ؛ در ظاهر قرآن ، در میانه قرآن ، در باطن قرآن ، در باطن  باطن قرآن لی سبعه  ابطن او سبعین بطناً (9)؛ در یکی از این مراحل قرآن یک مطلبی داشته باشد که انسان کامل آن را ندارد ، یا متخلّق نباشد ؛ این اوّلین گام ا فتراق است . یا اگر انسان کامل چیزی را بداند که قرآن نفرموده باشد ، این اوّلین گام اختلاف و ا فتراق است . در حالی که حضرت فرمود : لن یفتر قا ، اینها از هم جدا نیستند . از اینجا معلوم می شود که هر چه را انسان کامل داراست ، قرآن کریم فرموده ؛ و هر چه را قرآن کریم فرموده ، انسان کامل داراست .
قرآن و عترت ، حجت صامت و ناطق الهی
مطلب سوّم آن است که این انسان کامل اگر بخواهد به صورت کتاب در بیاید ، می شود قرآن ؛ و اگر قرآن بخواهد به صورت یک انسان متجلّی بشود ، می شود پیامبر و امام صادق و سائر ائمه (علیهم السّلام) . این یک حقیقت است که گاهی به صورت ثقل اکبر ، گاهی به صورت ثقل اصغر در آمده است . همانطوری که این 14 معصوم یک نورند ؛ وقتی به آن مقام رسیدیم ،
می بینیم این دو ثقل هم یک نورند . اینچنین نیست که اینها دو چیز باشند ! لذا در بخشی از آیات قرآن کریم از وجود مبارک رسول گرامی (ص) به عنوان   «ذکر » یاد شده است که ذ کراً رسولاً (10). خود وجود مبارک آن حضرت می شود ذکر ؛  قهراً این رسول
(ذکر الله) است  ، همانطوری که قرآن ذکر الله است .
و بیان نورانی وجود مبارک حضرت امیر (ع) که فرمود : سلون ی قبل ان تفق دونی فنّی ب طرق  السّماء  أعلم م نّی ب طرق  الأرض (11) بیان همه  ائمه (ع) است . مننها همانطوری که تشکیل حکومت در نوبت علی بن أبیطالب (ع) ظهور کرد و حضرت توانست آن خطبه ها را ارائه کند ، تشکیل حوزه فقهی در عصر وجود مبارک امام صادق (ع) هم ظهور کرد . اگر در عصر ائمه دیگر هم این امکانات بود ، همان بیان نورانی سلون ی قبل ان تفق دونی را ائمه دیگر هم می فرمودند و همان تأسیس و تشکیل حوزه علمیه را که مال امام صادق (سلام الله علیه) بود ، دیگران هم داشتند .
شناخت معصومین (ع) ، تکلیف خاص شیعیان
مطلب دیگر آن است که : ما که شیعیان امام صادق و سائر ائمه (ع ) هستیم ، در قبال این تشیع، یک مسئولیت خاص هم داریم . البتّه همه  برادران اسلامی ، بلکه هر انسانی این مسئولیت را داراست ؛ ولی طبق حدیث نورانی که از خود امام صادق (ع) رسیده است ، ما یک مسئولیت برتری داریم . فرمود : حقأ علی کلّ  مسل م یعر فونا (12) ؛ فرمود : حقّ خداست بر هر مسلمانی که ما را می شناسد ، یعنی ما را به رسمیّت می شناسد ، نه به شناسنامه و تاریخ ؛ یعنی حیات او حیات معقول است ، چون من مات و لم یعر ف ا مام زمان ه  مات م یتهً  جاه لیّه (13) ؛ ما موظّفیم که اماممان را بشناسیم .
اینکه فرمود : حقأ علی کلّ  مسل م یعر فونا ، یعنی امام خود را می شناسد ، مرگ او مرگ جاهلی نیست ؛ چون مرگ او مرگ جاهلی نیست ، حیات او هم حیات معقول و انسانی است . یعنی بر فرد فرد شیعیان ما لازم است که در شبانه روز ، ان یعر ض عمله ف ی کلّ  یوم و ل یله علی نفس ه  (14). فرمود : بر هر شیعه ای لازم است که در شب و روز محصول کار خود را ضبط بکند ، مراقب باشد که چیزی کم نشود ، زیاد نشود ، همه را ثبت کند ؛ بعد از مراقبت ، حسابرسی کند .
لزوم مراقبت از باطن نفسانی به عنوان ترازوی سنجش اعمال انسان
حساب بالأخره یک میزانی می طلبد . انسان اگر بخواهد سود و زیان را ارزیابی کند ؛ با یک ترازوئی ، با یک ماشین حسابی ، با یک ابزاری حساب می کند .آن ابزار محاسبه چیست که فرمود بر هر شیعه ای لازم است که تمام اعمال روزانه و شبانه اش را ارزیابی کند . فرمود : آن که میزان است و می تواند ارزیاب باشد ، جان خود شیعه است ؛ ان یعر ض عمله ف ی کلّ  یوم و ل یله علی نفس ه  .
بنابراین ما بیش از هر چیز و پیش از هر چیز باید این ترازو را سالم نگه بداریم . در درون  درون ما یک فطرتی نهادینه شده ، خدای سبحان ما را با آن ترازو خلق کرد ؛ تلاش  بکنیم که به این ترازو آسیبی نرسد . اصلاً گرد و غبار ننشیند و اگر خدای ناکرده گاهی لغزشی هم هست ،  اینها در بیرون دروازه این ترازو ظهور کنند ؛ به دل  دل ننشینند . اگر به خود جان نشسته اند ، قد خاب من دسّاها (15) شد ؛ آنوقت این ترازو و این ماشین حساب می شود دست خورده . آنوقت با ماشین حساب و ترازوی دست خورده، محاسبه  دقیق ممکن نیست .
این همان است که کم را زیاد نشان می دهد ، زیاد را کم نشان می دهد ، سبک را سنگین نشان می دهد ، سنگین را سبک نشان می دهد ؛ همین است که فرمود : و هم یحسبون انّهم یحس نون صنعاً (16). یک عدّه کار بد می کنند ، باورشان این است که کار خوب می کنند ! بررسی هم می کنند ، فکر هم می کنند ، مطالعه می کنند ، امّا ترازو خراب است !! فرمود : این ترازو را سالم نگه بدارید .
ضرورت محاسبه اعمال
این که در بعضی از روایات فرمودند : ا جعل ب ینک و ب ین الله  سبحانه و تعالی ستراً (17)، همین است . بالأخره یک راه مستقیمی باید بین ما و خدایمان باشد که آن را آلوده نکنیم و نبندیم . که اگر اعمال مان را بر جانمان عرضه کردیم ، این ترازو به ما پاسخ بدهد که این عمل سنگین است ، من ثقلت مواز ینه (18) است تا خوشحال بشویم . یا سبک مغز است ، تهی مغز است ، بی مغز است ؛ امّا من خفّت مواز ینه فامّه هاو یه (19) که نگران باشیم . فرمود : شما این ترازو را باید سالم نگه بدارید . بعد هم فرمود : وقتی که ارزیابی کردید ، محاسب نفس بودید ، دیدید الحمد لله کار خیری انجام دادید ، همین را توسعه بدهید . و اگر دیدید خدای ناکرده لغزشی مبتلا شدید ، فوراً استغفار بکنید . این شستشو کردن و گرد گیری کردن و غبار روبی کردن برای آن مطلبی است که وجود مبارک امام صادق در بخش دوّم فرمود .
فقر و مسکنت در آستان الهی ، ره توشه سفر آخرت هر انسان
به تعبیر جناب حکیم سنائی :
   روی گرد آلود بر زی او کاندر راه او                         آبروی خود بری گر آبروی خود بری
بالأخره ما چه بخواهیم ، چه نخواهیم یک مسافری هستیم که اگر نرفتیم ، ما را می برند ! این مسافر هم بالأخره یک ره توشه می طلبد . آدم وقتی یک جائی می رود ، از راه دور آمده ، مسافر هم هست ، بالأخره باید چیزی ببرد . ما در محکمه عدل ذات أقدس لهی چه ببریم ؟ بگوئیم ما چه آوردیم در این مدّتی که به ما نعمت دادی ! در کنار سفره تو نشستیم ،  چه کار کردیم ، چه برایت آوردیم ؟! بگوئیم علم آوردیم ، او که علیم ب کلّ شی ء است ! بگوئیم زحمت کشیدیم ،  تلاش و کوشش کردیم ، عالم شدیم ؛ او که می فرماید : اینجا که علم محض است ، آن توفیق علم فراگیری را هم که ما دادیم ! ما ب کم م ن ن عمه فم ن الله(20). بگوئیم خدمت کرده ایم ، این هم بر اساس کریمه  ما ب کم م ن ن عمه فم ن الله فرمود : مال را که ما دادیم ، آن توفیق را هم که ما دادیم ،  آن قدرت را هم که ما دادیم ، تو چه داری ؟! هر چه ما ببریم ؛ می بینیم هم آنجا فراوان است ، و هم از آنجا آمده . چه باید به همراه ببریم ؟! این بزرگوار می گوید که : روی گرد آلود بر زی او ، وقتی می خواهی سفر بکنی ؛ حالا لازم نیست انسان بعد از مرگ به لقای الهی بار یابد . موتوا قبل ان تموتوا (21) هم هست ؛ قبل از اینکه ما را ببرند ،  اگربرویم که بهتر است ! این می شود همان موت اختیاری ، هم می شود حالت توجه و ا نابه .
فرمود : روی گرد آلود بر زی او ، یعنی به آن طرف می خواهی بروی ؛ چرا ؟ زآنک : آبروی خود بری گر آبروی خود بری ! اگر بروی پیش خدای سبحان ، بگوئی : خدایا ! من وجیه پیش مردم بودم ، آبرومند بودم ، عالم بودم ، مدرّس بودم ، استاد بودم ؛ آبروی آدم می رود ! آبروی خود بری گر آبروی خود بری . ما باید مسکنت و فقر و تواضع و فروتنی و این چیزها را ببریم . این چیزها آنجا نیست ، آنچه که می خرند همین چیزهائی است که آنجا نیست .
شیعیان جعفری ، چراغ هدایت و پرچم رستگاری امت
وجود مبارک امام صادق (ع) فرمود :این ترازو را صاف نگه دار ؛ همه اعمال را بر او عرضه کن ، اگر حسنه ای دیدی ، اضافه کن ؛ خدای نکرده سیّئه ای دیدی ، استغفار بکن . این کارها را بکن برای چه ! برای اینکه بالأخره شما شیعه های ما هستید ! شما باید چراغ مردم باشید . الآن حوزویان و دانشگاهیان در نظام اسلامی رسالت شان این است ، وجود مبارک حضرت فرمود  : شیعیان ما قو کانوا ماً س راجاً و مناراً (22). شیعه ما چراغ امت است ؛ نه تنها خود بیراهه نمی رود ، راه را هم به دیگران نشان می دهد .
این « سراج و منار » بودن ، « سراج منیر » بودن، وصف ممتاز پیغمبر (ص) است . در سوره مبارکه احزاب  ذات أقدس له به رسولش فرمود : یا أیّها النّب ی نّا ارسلناک شاهداً و مبشّ راً و نذیراً و داع یاً لی الله  ب ذن ه  و س راجاً منیراً (23). فرمود : ما شما را چراغ روشن و روشنگر قرار دادیم . همین وصفی را که خدای سبحان در سوره احزاب برای رسولش ذکر می کند ، وجود مبارک امام صادق (ع) برای شیعیانش هم ذکر می کند و  به آن دستور می دهد ؛ منتها آن حضرت سراج منیر است برای کلّ جهان در طول تاریخ و برای کلّ جن و برای کلّ ملک .
سیطره  نبوت و هدایت رسول اکرم (ص) بر جماعت انسان ، جن و ملائکه
پیامبر کسی است که پیام خدا را، هم به ما می رساند ، هم به جنّی ها  می رساند ، هم به فرشته ها ؛ هم معلّم مااست ، یعلّ مهم الک تاب و الح کمه (24) ، هم یا آدم انب ئهم ب اسماء  هؤلاء (25) می باشد ، معلّم آنهااست
امّا وقتی که شما به قرآن کریم مراجعه می کنید ، می بینید که نیاز به نبوّت تنها برای جامعه بشری نیست . برای جنّی ها هم هست ؛ آنها هم می آیند ، دستور می گیرند و می روند . آنها هم مسلمان دارند ، کافر دارند ، وظیفه ای دارند . و برای ملائکه هم هست ، گرچه آنها عصیان ندارند  بالأخره یا آدم انب ئهم ب اسماء  هؤلاء اینچنین است . هر ساله فرشتگان به محضر ولی عصر مشرّف می شوند ، چیزهائی را تقدیم می کنند و چیزهائی را فرا می گیرند .
هم نشینی با فرشتگان ، نتیجه چراغ هدایت جامعه بودن
این انسان کامل، معلّم همه است ؛ اگر او چنین است و جهانی را می تواند نور بدهد ؛ ما هم که شیعیان اوئیم ؛ در حوزه خودمان ، به اندازه هستی خودمان، می توانیم یک منطقه وسیعی را روشن کنیم . فرمود : شیعیان ما کسانی اند که س راجاً و مناراً  باشند. بعد فرمود : اگر شما این راه را ادامه بدهید ، لصافحتهم الملائ که (26). الآن یک امام جماعت وقتی نمازش تمام شده ، مأمومان با او مصافحه می کنند و تبرّک هم می جویند با این مصافحه . فرمود : این که مهم نیست ، این ممکن است یک عادت باشد نه عبادت . امّا آنجا که عبادت است ، این است که فرشتگان با شما مصافحه می کنند ؛ این بیان امام صادق است . نباید حضرت را در همان مسائل عادی خلاصه کرد یا مسائل جزئی پیاده کرد ! فرمود : شما یک قدری بالاتر بیائید که با فرشتگان انس داشته باشید ، آنها با شما مصافحه بکنند . فرمود : اگر شیعیان ما این راه را درست طی کنند ، لأکلوا م ن فوق ه م و م ن تحت  ارجل ه م (27).
روزی های ظاهری و باطنی انسان
می بینید همه این مطالب را از آن آیات قرآن کریم می گیرند . در قرآن کریم آمده است که : و لو انّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا عل یه م برکات (28)، یک . در بخش دیگر با صدر دیگر فرمود : لأکلوا م ن فوق ه م و م ن تحت  ارجل ه م ، دو . فرمود : روزی های ظاهر و باطن ، آنچه که از آسمان می آید ، آنچه از زمین می روید نصیب شما می شود ؛ تنها روزی شما همین نان و گوشت نیست ! وقتی شعیب (ع) از نبوّت خود سخن به میان می آورد ، می فرماید : و رزقن ی م نه ر زقاً حسناً (29)، روزی همان است . نحن قسمنا ب ینهم معیشتهم (30) درباره توزیع ولایت و نبوّت و خلافت است . و همان معنا را به شاگردان انسان کامل هم عطا می کنند .
ضرورت بینش ملکوتی به معارف دین از سوی اهل دانش و خرد
ما یک وقتی با افراد عادی سخن می گوئیم ، آنها را به همین مواعظ و نصایح  متذکر می شویم که واجب ها را انجام بدهید ، حرام را مرتکب نباشید ، کم فروشی نکنید ، گرانفروشی نکنید ، غیبت نکنید ، تهمت نزنید واز این حرفها . اینها حرفهای مسجد است و حسینیّه ! امّا حرف های حوزه وقتی با جامعه  القرآن در تماس دارد ، با حوزویان تماس دارد ، با دانشگاهی ها تماس دارد که نباید بگوید  :  شما دروغ نگوئید ، خلاف نگوئید  کم فروشی نکنید ! باید بگوید : یک جوری راه برو که با فرشتگان در ارتباط باشی ! لصافحتهم الملائ که . همین علماء بودند که یکی از آنها شده بحرالعلوم ، یکی شده ابن طاووس ، یکی شده ابن فهد حلّی و دیگری ! اینها از همین حوزه ها برخاستند ؛ از ما این متوقّع است . وجود مبارک امام صادق (ع) به همه  مردم که نمی گفت شما دروغ نگوئید ، غیبت نکنید ، کم فروشی نکنید !
تعلیم متفاوت امام صادق (ع) نسبت به افراد بر اساس درک و فهم آنان
یک کسی آمد خدمت وجود مبارک امام صادق (ع) ، عرض کرد : دلّن ی علی التّوحید ، دلیل توحید چیست ؟! مرا به توحید راهنمائی کنید فرمود : هو الّذ ی انتم علیه . همین که دارید ؛ خدا هست و واحد است و شریک ندارد و پیامبرانی آورد و اینها .  این یک جور حرف زدن است ؛ یک وقتی هم هشام خدمت حضرت رسید ، حضرت ابتد ا سؤال می کند که : اتنعته . این  دو نمونه را مرحوم صدوق (ره) در کتاب شریف توحیدشان نقل کرده اند .
ابتدا وجود مبارک امام صادق (ع) از  هشام که از شاگردان خصوصی آن حضرت بود سئوال می کند : اتنعته تعالی ؟! آیا خدا را نعت و وصف می کنی ؟! عرض کرد : بله . فرمود : هات  ، بگو ببینم خدا را چه جوری معرفی می کنی ! عرض کرد : هو السّمیع البصیر ، از این اوصاف . فرمود : هذ ه  ص فأ یشتر ک ف یها المخلوقون .اگر خدا سمیع است ، انبیا ء سمیع اند ، فرشتگان سمیع اند ؛ اگر خدا بصیر است ، انسانهای کامل هم بصیرند ، فرشتگان هم بصیرند ؛ فرق خدا با دیگران چه شد ؟!. عرض کرد : یا بن رسول الله ! شما بفرمائید من خدا را چه جوری معرفی و وصف بکنم !
فرمود : نگو خدا سمیع و علیم است ؛ این نشان می دهد که یک ذاتی است و یک صفتی . هو ع لأ کلّه لا جهل ف یه ، نوأ لا ظلام ف یه ، حیاأ لا موت معه . خدا علم است ، نه علیم ! خدا نور است ، نه نیّر ! خدا حیات است ، نه حیّ ! آنجوری که تو گفتی ،  نشان می دهد ذاأ ثبت له المبدأ است ؛ این در دیگران هم هست . بعدها حکمای ما مثل مرحوم فارابی و اینها برهان صرف الوجود و اینها را از این برکات در آوردند . هشام می گوید : خرجت م ن ع ند ه  (علیه  السّلام) و أنا أعلم النّاس ب التّوحید (31). در خدا شناسی من أعلم روی زمین ام ، برای اینکه شاگرد امام صادق ام . این همه علمای اهل سنّت هم هستند ، هیچ کدام اینگونه استدلال نکردند و نمی کنند !
نکته سنجی معرفتی برخی از شاگردان امام صادق (ع)
همین منصور بن حاذم را وجود مبارک امام صادق تربیت کرده . منصور بن حاذم آنطوری که مرحوم کلینی (رض) نقل می کند در جمع علمای سنّت و دیگران فرمود : شما می خواهید خدا را با خلقش بشناسید ؟! یعنی می خواهید بر اساس سنریه م آیات نا ف ی الآفاق  و ف ی انفس ه م (32) خدا را بشناسید ؟! اینکه راه ابتدائی یا راه میانه است ! نّ الله سبحانه و تعالی اجلّ م ن ان یعرف ب خلق ه . گفتند : پس خدا را ما با چه بشناسیم ؟! گفت: خدا را با خود خدا بشناسید ، یک . بعد جهان را با خدا بشناسید ، دو ؛ بل  الخلق یعرف ب الله  سبحانه و تعالی(33).
وی سپس حضور امام صادق (ع) آمد و عرض کرد من در جمع علمای آن منطقه گفتم برهان ل مّی اساس است نه برهان ا نّی ! اوّل باید خدا را شناخت ؛ وقتی فاعل را شناختی ، فعل را می شناسی . مگر این فعل می تواند خدا را به شما بشناساند ؟! این فعل چه قدر می تواند خدا را بشناساند ؟! الله اجلّ م ن ان یعرف ب ها (34). بعد حضرت فرمود : اینها را از کجا می گوئی ؛ عرض کرد : اینها را از محضر شما یاد گرفتیم ، آنوقت امام صادق (ع) وقتی به افراد عادی می رسد ، می گوید  : کم فروشی حرام است ، ربا حرام است ، غیبت حرام است ؛  این روایات مال آنهاست ! امّا برای حوزه و دانشگاه ،منصور بن حاذم می خواهد و هشام بن سالم و  هشام بن حکم !!
پایگاه قوی منطقی و استدلالی پرورش یافتگان مکتب امام صادق (ع)
این رشته های تخصصی را وجود مبارک امام صادق (ع) در آن فرصت کوتاه تأسیس کرده اند . کسی که دست پرورده مکتب های دیگر بود ، آمده خدمت وجود مبارک امام صادق استدلال کند . گفت :  نّی ارید ان اناظرک فی کذا ؛ می خواهم در جهان بینی با شما صحبت کنم  در فقه صحبت کنم ، در حقوق صحبت کنم ، در اخلاق صحبت کنم ، در کلام و حکمت صحبت کنم ؛  هر کدام از اینها که می گفت : نّی ارید ان اناظرک ف ی کذا ،امام به یکی از شاگردان خود می فرمود : ناظ ره . یا به حمران ارجاع می داد ، یا به زراره یا به هشام بن حکم یا به هشام بن سالم. فرمود : با اینها که شاگردان خصوصی من هستند ، مناظره کنید ؛ فن ناظرته ناظرتن ی . اگر بر اینها غالب شدی ، بر من غالب شده ای (35).
توجه امام صادق (ع)   به رشته های گوناگون علوم
امام در رشته های تخصصی هم به افراد می فرمود: تو با هر کسی مناظره نکن ؛ وظایف هشام بن حکم ، هشام بن سالم ، حمران بن أعین واینها را مشخص کرده و فرمود : نّک تط یر و تقع و هذا یط یر و لا یقع . تو تازه پر در آوردی ، یک مقدار ممکن است با دانشمندان دیگر مناظره بکنی ، مباحثه بکنی ، بعد سقوط بکنی ! این کار را نکن ، و هذا یط یر و لا یقع . این پرواز می کند ، ولی اوج می گیرد ؛ نمی افتد ، بگذارید حرف را او بزند . اینها را پرورانده در رشته های گوناگون ، بعد شده  «رئیس مذهب » . بعد به ما هم فرمود : شما چراغ باشید . لاأقل از حوزوی و دانشگاهی ، مخصوصاً از مهد قرآنی ، جامعه  القرآنی این توقّع را دارند
اگر انسان زیر دست یک معلّمی تربیت بشود ؛  وقتی این کرم ابریشم این برگ توت را پرنیان می کند ، چرا انبیاء ،  اولیاء ، بزرگان ،  علماء که وارث آنها هستند ، ما را به صورت فرشته در نیاورند ؟! این حکیم سنائی از حکمای بزرگ اسلام است ؛ می گوید : این راه فرشته شدن باز است ، خودت را هم ارزان نفروش ، به دنبال زید و عمرو هم راه نرو ، در متن سیاست باش ، در متن حمایت از نظام باش ، در متن انقلاب و جنگ و صلح باش ؛ امّا ارزان نفروش ،  معامله گر نباش ، اهل بازی نباش ، اهل فریب نباش ! نه کسی را فریب بده ، نه فریب کسی را بخور .
ضرورت فرا گیری انواع دانش ها در اندیشه تابناک پیامبر (ص) و امام صادق (ع)
این « آیه محکمه » ، این « فریضه عادله » ، این  «سنّت قائمه »، برنامه های درسی و رسمی حوزه و دانشگاه است . ما آن بخش را که گرفتیم ،  این بخش را هم باید بگیریم . یعنی همانطور که وجود مبارک رسول گرامی (ص) دو مطلب را فرمودند ، همان دو مطلب را وجود مبارک امام صادق هم فرمودند . یکی اینکه به دنبال علم بروید ؛ طلب الع لم  فریض ه(36)،  این یک . دیگراینکه به دنبال کدام علم برویم ؟! چه بخوانیم ، کدام علم در درجه اوّل اهمیّت قرار دارد . فرمود : نّما الع لم ثلاثأ : آیأ محکمه ؛ تفسیر ، حکمت ، کلام ، عقائد ، اینها آیأ محکمه ، اینها حرف اوّل را می زنند . فری ضأ عاد ل ه ؛ فقه است . سنّأ قائ م ه(37)؛ اخلاق و حقوق ،  اینها در مرتبه بعد است . هر وقت آسیبی رسید ، در اثر کمبود آیأ محکم ه رسید . اگر کسی واقعاً مفسّر باشد ، در خدمت قرآن کریم باشد ، می بیند همین طور می جوشد .
آن که گفت درس بخوان ، گفت چه بخوان . نگفت درس بخوان ، بعد برو ببین حوزه چه می گویند !! گفت درس بخوان ، درست هم این 3 تا است ؛ 3 تا برنامه داشته باش . آیأ محکم ه ؛ تفسیر را ، حکمت را ، کلام را ، عقائد را ، معارف را ؛ آیأ محکم ه ، فری ضأ عاد ل ه و سنّأ قائ م ه . فقه و حقوق در مراحل بعد  قرار می گیرد. همین دو تا کار را که وجود مبارک رسول گرامی (ص) فرمود ، در بیانات نورانی امام صادق هم در این تحف العقول هست . وجود مبارک امام صادق (ع) فرمود : درس بخوان ، و بدان چه می خواهی بخوانی . اوّل تفسیر ، قرآن ، معارف قرآنی ، نهج البلاغه ، نهج الفصاحه ؛  اینها اصول اعتقادی است .   ...
¤سخنرانی در جلسه درس اخلاق به مناسبت سالگرد شهادت امام جعفر صادق (ع) در دیدار با اعضای مجمع القرآن ، طلاب ، دانشجویان و اقشار مختلف مردم    قم  ؛  آبان 1383
ـــــــــــــــــــــــ
  (1) اعراف / 157 (2) حدید / 25
(3) مزمل / 15 (4) قدر / 1
(5) دخان / 3
(6) برداشت از : عوالی اللآلی / 4 / 99
(7) برداشت از : مفاتیح الجنان / زیارت جامعه  کبیره
(8) مستدرک الوسائل / 7 / 255 و 256
(9) برداشت از : عوالی اللآلی / 4 / 107
(10) طلاق / 10
(11) نهج البلاغه / خطبه  189
(12) مستدرک الوسائل / 12 / 153
(13) وسائل الشیعه / 16 / 246
(14) مستدرک الوسائل / 12 / 153
(15) شمس / 10 (16) کهف / 104
(17) نهج البلاغه / کلمات قصار / 242
(18) قارعه / 6  (19) قارعه / 8 و 9   (20) نحل / 53
(21) بحار الأنوار / 69 / 59
(22) برداشت از : بحار الأنوار / 75 / 280
(23) احزاب / 45 و 46   (24) بقره / 129
(25) برداشت از : بقره 33
(26) بحار الأنوار / 75 / 280
(27) مائده / 66  (28) اعراف / 96
(29) هود / 88
(30) زخرف / 32
(31) التوحید للصدوق / 146
(32) فصّلت / 53
(33) بحار الأنوار / 3 / 270
(34) الکافی / 1 / صفحه  168
(35) برداشت از : بحار الأنوار / 47 / 407
(36)  الکافی / 1 / 30
  (37)-الکافی / 1 / 32

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر