(
امتیاز از
)
اعترافات صدام (2); اشغال کويت فقط دو ساعت طول کشيد
جلسه يازدهم در تاريخ 3 مارس 2004:
جورج پيرو: اين جلسه نيز در مورد اشغال کويت توسط عراق است.
صدام حسين: من شخصا نقشه حمله به کویت را کشيدم و از آنجا که کويت از لحاظ جغرافيا يک زمين باز است، اشغال آن احتياجى به نقشه و منابع قدرت ندارد. هر کسى که اندک تجربه نظامى داشته باشد، مىتواند يک نقشه مؤثر و موفق راطراحی کند. اشغالکویت حدود دو ساعت و نيم وقت گرفت و هميناندازه نيز براى آن وقت در نظر گرفته بودیم؛ ولى عملا اين امر نبايد بيش از يک ساعت وقت بگيرد. با توجه به محبت مردم کويت به من، تصرف کويت بايد در مدت زمان کمترى صورت مىگرفت. من در جلسات سابق نیز گفته بودم که مردم کويت از عراق خواسته بودند که آنها را از شر رهبرانشان نجات دهند.
جورج پیرو: چگونه شهروندان کويتى اين خواسته خود را به اطلاع شما رساندند؟
صدام حسین: برخى از شهروندان و نه همه آنها اين علاقه را داشتند و ما اين علاقه آنها را احساس کرديم.
جورج پيرو: نیروهای عراقی به چه علت به شهر ساحلی خفجی حمله کردند و چه کسی چنین دستوری داد؟
صدام حسین: من بودم که نقشه اين حمله را کشيدم و تصميم ندارم مسئوليت اقدامات خودم را به دوش ديگران بياندازم. بعد از تجربه جنگ هشت ساله با ايران از سال 1980 تا 1988 اين کار بسيار آسان بود. هر طرح نظامى نياز به اطلاعاتى در مورد جغرافياى منطقه، سلاح و توانائىهاى دشمن دارد. همچنين شناخت توانائىهاى خود، ميزان آموزش و امکانات لجستيکى و روحيه سربازان خودى لازم است. اصولا طرح حمله به شهر خفجى يک طرح ساده بود. زمين اين شهر مانند زمين شهرهاى جنوب عراق باز است و هيچ موانع طبيعى در آن وجود ندارد و تنها عامل نگرانى ما نيروى هوايى دشمن بود.
جورج پيرو: آيا هدف حمله به شهر خفجى، مجبور کردن نيروهاى همپيمان به وارد شدن در يک جنگ زمينى با نيروهاى عراقى بود؟
صدام حسین:کارشناسان نظامى مىدانستند که هر حمله زمينى به نيروهاى ارتش عراق کار دشوارى است و دشمن براى حمله زمينى به عراق بايد حداقل دو ميليون سرباز داشته باشد؛ ولى دشمنان به راحتى از نيروى هوايى خود استفاده مىکردند و به اهداف ارتش عراق حمله کرده و سپس به پايگاههاى خود باز مىگشتند. اطلاعاتی که ما به دست آوردیمنشان مىداد که نيروهاى دشمن در منطقه اطراف خفجى مستقر بودند. به همين منظور ارتش عراق تصميم گرفت نيروهاى همپيمان را مورد تهاجم خود قرار داده و آنها را مجبور به جنگ زمينى نمايند. نيروهاى همپيمان به دنبال حمله عراق به آن منطقه از آنجا عقبنشينى کردند و از آن به بعد نيروهاى هوايى دشمن حملات پى در پى به مواضع ارتش عراق مىنمود و باعث شد که روز به روز خسارتهاى ما بيشتر شده و هر روز ما تعداد بيشترى از سربازان و از مهمات خود را از دست بدهيم. بدون اينکه دشمنى در پيش روى ما باشد. من با این سخن که نیروهای عراقی در خفجی شکست خورده و مجبور به عقبنشینی شدند مخالفم. نيروهاى ما در اصل تصميم نداشتند شهر را اشغال کنند و تنها به دنبال مسلط شدن بر مواضع نيروهاى همپيمان بودند. بعد از اينکه ارتش عراق با هيچ مقاومتى در آن منطقه روبرو نشدند، نيروهاى عراقى روز دوم با تصميم خود از آنجا عقبنشينى کرد. نيروهاى همپيمان تنها بعد از چند روز از عقبنشينى نيروهاى عراقى مطلع شدند.
جورج پيرو: آيا هدف شما از اين حمله گرفتن اسير آمريکائى بود؟
صدام حسین:هر چند که اصول جنگ بر مبناى کشتن دشمن و به اسارت بردن آن است؛ ولى هدف عراق بعد از چهارده روز از تهاجم نيروهاى همپيمان به نيروهاى عراقی اين بود که خسارتهایى به نيروهاى دشمن وارد کنند.عراق نيز از در اختيار داشتن اسير آمريکائى بدش نمىآيد. به نظرمن گرفتن تعداد اسير آمريکائى تاثير بزرگى بر روحيه دشمن خواهد داشت. هجوم به خفجى شايد هم آن چنان مؤثر نبوده ولى در واقع ضرب شصتى به دشمن نشان داد و شايد اين حمله باعث شد آمريکائىها حملات هوايى خود را بيشتر کرده و حمله زمينى خود را براى مدت بيشترى به تاخير بياندازند.این حمله زمینیبايد مدتها پيش از اين صورت مىگرفت؛ ولى به عللى انجام اين حمله يک هفته به تاخير افتاد و باعث شد دشمن فرصت بيشترى براى حملات هوايى داشته باشد.اين امر باعث شد نيروى زمينى عراق بيش از پيش تضعيف شود. من تلاش عراق برای گرفتن اسيران آمريکايىبه منظورمتوقف کردن حملات هوايى نيروهاى همپيمان را به شدت رد میکنم.
جورج پيرو: در مورد موشکهای بالستیکی که به طرف اسراییل شلیک شد بگویید.
صدام حسین:خود من و نه شخص ديگرى دستور شليک موشکهاى بالستيک به اسرائيل را دادم؛زيرا هر چه بلا بر سر ما آمده از اسرائيل است. همه رويدادهاى مضر و منفى که براى عربها روى داده ناشى از اقدامات اسرائيل بوده است.اسرائيل در واقع سياستمداران آمريکایى را براى حمله به عراق تحريک کرده و دل آنها را نسبت به کشورهاى عربى پر از کينه و دشمنى مىکند. اسرائيل شروع کننده اين حملات بود؛ زيرا در سال 1981 تنها نيروگاه هستهاى عراق را مورد تهاجم قرار داد.از نظر عراق جنگ با اسرائيل هنوز ادامه دارد. جنگ 1991 به دو دلیل رخ داد. اول نفت و دوم اسرائيل. کويت در واقع تصميم نداشت عليه عراق اقدامى انجام دهد؛ ولى اين ايالات متحده بود که اين کشور را عليه عراق تحريک مىکرد.
جورج پیرو: ولى مورخان بر اين باور هستند که اين عراق بود که جنگ را شروع کرد؛ نه کويت.
صدام حسین: اين اقدامات کويت بود که باعث اين جنگ شد؛ ولى علل اصلى جنگ همان دو مورد است. من با این سخن که نیروهای عراقی در کویت شکست خورده و مجبور به عقبنشینی شدند، مخالفم. نيروهاىعراق در نتيجه تصميم دولت، دست به عقبنشينى زدند. ما با روسها بر سر عقبنشينى بحث و گفتگو کرديم و در نهايت عراق قبول کرد؛ ولىجنگندههای نيروهاى همپيمان در زمان عقبنشينىرسمى ارتش عراق از کویت، اين نيروها را هدف قرار دادند. طرح عقبنشينى نيروهاى عراقى از 12 آگوست 1990 تصويب شده بود؛ ولى هيچ کشورى از جامعه بينالملل يا حتى یک کشور عربى نبود که اين طرح را با عراق بحث و بررسى کند. فرانسوىها در ابتدا با اين طرح موافقت نمودند، ولى به دنبال فشار آمريکائىها مجبور شدند با طرح عقبنشينى مخالفت کنند. بعد از آن طرح روسهاعنوان شد و عراق نيز آن را پذيرفت.
جورج پيرو: در مورد نامه حسین کامل به علی حسن مجید که به نام شما ارسال شده بود، بگویید.در اين نامه که از طرف صدام مطرح شده بود از على حسن مجيد خواسته شده بود که ارتش عراق هر آنچه ممکن است در بازسازى عراق به کار آيد را از کويت به عراق منتقل کند.
صدام حسين: این سخن تنها یک اتهام بیاساس است. روال عادى نامهنگاریهاى دولتى اين است که چنين نامهاى از ديوان رياست جمهورى ارسال شده باشد، در حالى که حسين کامل حتى منشى هم نبود. وى فقط يک وزير در دولت عراق بود و معروف است که حسين کامل شيوه خاصى را براى اداره امور دارد.
جورج پیرو: منظور از «هر آنچه که در بازسازى عراق به کار مىآيد» که در نامه درج شده، همان وسايلى است که ارتش عراق با خود به کويت آورده يا اينکه وسايلى است که در عراق وجود داشته است؟
صدام حسین: من به هر حال به ارتش دستور ندادمتا وسايل ارتش کویتو دارايىهاىاین کشور به عراق منتقل شود. شايد منظور، برخى تجهيزات کويتى است که وزرا معمولا از آن استفاده مىکنند مانند برق، آب و وسايل حمل و نقل و گوشىهاى تلفن. اين در واقع يک پيام ساده وزير به يک وزير ديگر بود که از ديگرى مىخواهد وسايلى که نيروهاى عراقى با خود به کويت برده بودند را بازگرداند. در واقع داراییهای کویت به هیچ عنوان سرقت نشد.
جورج پيرو: آيا سران عراق اجازه داشتهاند که به اسمشما و از طرفشما نامهنگارى کنند، بدون اينکه شما اطلاع داشته باشيد يا دستور آن را داده باشيد؟
صدام حسین: هميشه همه جا افراد بد وجود دارند و به هر حال «حسين کامل» اکنون مرده است.من اطلاعى ندارم که ديگران نيز بدون اطلاعمن چنين دستوراتى را داده باشند.اين نامه يک نامه رسمى نبوده و تنها راه براى نامهنگارى دولتى و رسمى از طريق ديوان رياست جمهورى به على حسن مجيد است؛ به خصوص در وضعيت شخصى همانند حسين کامل.
جورج پيرو: در مورد تعداد بالاى سربازان عراقى که به اسارت آمريکائىها در آمدند، چه میگویید؟ اينکه سران عراق از تعداد بالاى اين اسرا که به 86743 نفر رسید، تعجب کرده بودند.
صدام حسین:به اسارت رفتن اين تعداد از سربازان عراقى هيچ تاثيرى بر روحيهارتش نداشت. اين اسرا مسئلهاى نبود که روحيه ما را متزلزل کند. بالاخره جنگ است و بد شانسى وخوش شانسى دارد. اسراى عراقى در واقع اسير نبودند، زيرا به دنبال جنگ هر گونه وسايل تماس و ارتباط قطع شد و کمبود غدا به وجود آمد و سربازان دچار گرسنگى شدند، در نتيجه آنها به عربستان سفر کرده و در آنجا پناهنده شدندو گرفتار نيروهاى همپيمان شدند. حملات سال 2003 که تعداد اسيران کمترى داشت، تاثيرى بسيار بيشترى از حملات 1991 داشت.علت تعداد بالاى اسراى عراقى در جنگ 1991 در واقع شرايط جنگ در آن زمان بود. تعداد کم يا زياد اسرا به هيچ وجه به معناى وضعيت جنگ يا پايان و نتيجه آننیست؛ همانطور که عراق در جنگ با ايران پيروز شد، ولى در واقع ايرانىها تعداد بسيار بيشترى از سربازان عراقى را به اسارت گرفته بودند. تعداد اسرا هيچ تاثيرى بر روحيه جنگ نداشته و باعث نمىشود فرماندهان طرحهاى نظامى خود را تغيير دهند. نيروهاى همپيمان نیز در نهایت وبه محض امضاى معاهده صلح توسط عراق، سربازان به اسارت گرفتار شده عراقى را آزاد کردند.
جورج پيرو: علت اینکه 45 اسیر نیروهی همپیمان را با آن وضعیت ناگوار در رسانهها نشان دادید چه بود؛ به خصوص اینکه مصاحبه با اسيران جنگى در رسانهها، برخلاف معاهده ژنو است.
صدام حسین:در مورد اسيران جنگى، به خصوص خلبانان بريتانيايى، آنها فقط از نحوهاسیر شدنخود صحبت کردند. برخى از ايناسیران را کشاورزان دستگير کرده بودند و برخى ديگر توسط مردم عادى به اسارت گرفتار شده بودند. ارتش عراق در همه جا نبوده و بر همه چيز مسلط نبود و اطلاع دقيقى از نحوه برخورد مردم عادى با اين اسرا نداشت، زيرا نيروهاى همپيمان تماس اين گروهها را با يکديگر قطع کرده بودند. هیچگونه شکنجهای علیه اسیران جنگی در عراق صورت نگرفت و شايد مردم عادى برخوردهاى غير مناسبى با افرادى که به اسارت آنها در مىآمدند، داشتند.هر کسى که ادعایى برخلاف اين داشته باشد، مسئوليت گفتهها و سخنان خود را دارد. از آنجا که وسايل ارتباطى توسط نيروهاى همپيمان در جنگ 1991 قطع شده بود، بدين جهت ارتش از اين موارد اطلاع پيدا نکرد،ولى در واقع آذيت و آزار بدنى اسيران جنگى، مانند سوزاندن موهاى يک اسير، حماقت استو از سربازانفهمیده ما بر نمىآيد.در واقع هيچ دليلى وجود ندارد که شکنجه اسيران جنگى توسط ما را اثبات کند.
منبع : پرس تی وی
انتهای پیام