(
امتیاز از
)
مظلوميت مسلمانان سين کيانگ از کدام منظر؟
در دنياي ارتباطات و عصر انفجار اطلاعات دروازه باني اخبار اگر نگوييم امري محال ولي به جرات ميتوان گفت امري بسيار دشواراست خصوصا اينکه پرداختن به وضعيت مسلمانان در اقصي نقاط عالم از وظايف اصلي رسانه هاي جهان اسلام مي باشدو کوتاهي در اين مهم توجيه منطقي ندارد ولي اين نکته نيز بايد مورد توجه قرار گيرد که امروزه دستکاري رويداد هاي سياسي و استفاده مغرضانه از حوادث امري رايج به شمار ميرود و شايد اين وظيفه رسانه هاي کشور هاي اسلامي را در رصد کردن هوشمندانه اخبار و رويداد هاي جهان اسلام را سخت تر مي نمايد در همين راستا به نظر ميرساد وقايع اخير استان سين کيانگ چين نيز از اين قاعده مستثني نباشد
با اين مقدمه سعي ميشود در اين مطلب به نقل از سايت الف به اصل موضوع و علت درگيري هاي اخير اشاره شود:
1- به واقع مسلمانان چين در مضيغه قرار دارند و فشارهاي مختلف در طول ساليان گذشته از سوي دولت هاي مرکزي بر مسلمانان (چه در سين کيانگ و چه در مناطق ديگر) وجود داشته است.
اين يک حقيقت است و چيزي هم نيست که متعلق امروز و ديروز باشد. تاريخ مسلمانان آن کشور همواره شاهد اين فراز و نشيب ها بوده است. آنها نيز مانند باقي نقاط جهان در فشار هستند و از تبعيضات فراواني رنج مي برند درباره اين تبعيضات در چين منابع خبري هر از چندي مطالب را متذکر شده اندکه مي توان گزارش اواخر سال گذشته خبرگزاري فارس درباره تبعيض ها و ظلم ها به مسلمانان چين و همچنين گزارش برنا نيوز در اوايل سال 87 از آن جمله مي باشد .
2- حال در اين وضعيت بايد ديد ماجراهاي اخير، به خصوص کشتار حدود 150 نفري با 800 زخمي، بر چه اساسي اتفاق افتاده است؟ آيا جرياني اعتراضي به ساليان دراز ظلم و سختي بوده است که به مسلمانان روا داشته شده است يا خير ماجراي ديگري در کار است؟
درباره اين ايالت بايد بدانيم که از ترکيب دو نژاد قومي شکل يافته است. اکثريت ايغورها (uyghur) و اقليت هان (han)؛ که اکثريت قريب به اتفاق مسلمانان اين ناحيه از نژاد ايغورها هستند. از مدتها قبل دولت چين تمايل زيادي براي بر هم زدن اين ترکيب داشته است. لذا از حضور اقوام هان در اين منطقه استقبال و حمايت مي کند. به خصوص که اهالي اين استان خود را چيزي جدا از کشور چين مي دانند. اين مساله آنجا اهميت بيشتري مي يابد که اين استان از ابتدا متعلق به چين نبوده است. لذا انگيزه هاي استقلال طلبانه در اين منطقه به شدت قوي است.
اين اتفاقات اخير چگونه رخ داد؟ گويا ماجرا اين گونه بوده که دو زن کارگر در يک کارخانه از نژاد هان، از تجاوز دو همکار مرد از نژاد ايغوري خبر مي دهند. اين ماجرا به درگيري هاي دو طرف کشيده مي شود. در درگيري ها دو نفر از ايغورها کشته مي شوند. پليس هم اقدام قابل توجهي انجام نمي دهد و لذا تظاهراتي از سوي ايغورها رخ مي دهد. در جوابش هم هان ها نيز تظاهرات مي کنند و درگيري ادامه ميابد و بعد از چندين روز پليس وارد معرکه مي شود که متاسفانه اين کشتار رخ مي دهد. منابع خبري معتقدند که در اين درگيري خونين، از هر دو نژاد کشته شده اند. خبري که منابع غربي هم آنرا تاييد کرده اند. هر چند در آمار ارائه شده از ميزان کشته شدگان هر دو نژاد اختلافات بسيار زيادي وجود دارد.
اين ظاهر اوليه ي ماجراست. اما تصويري که از اين جريان توسط رسانه هاي غربي و حاميان آمريکا در نقاط مختلف جهان ساخته شد، چيز ديگري است. اين حرکات اخير در چين حرکتي اعتراضي براي استقلال اين استان، به رهبري خانم «ربيعه قدير» معرفي شد. تمامي خبرگزاري هاي خارجي از بي بي سي تا العربيه همگي اين درگيري ها را درگيري هاي قوميتي خواندند. اينجاست که نقش اين خانم در جريانات اخير برجسته مي شود.
ربيعه قدير کيست؟
خانم ربيعه قدير يا رابيه کادير متولد 1948 و در حال حاضر فعال حقوق بشر و رئيس «کنگره جهاني اويغور» (World Uyghur Congress) است که براي تجزيه استان سين کيانگ (ترکستان شرقي) فعاليت مي کند.
او پس از متارکه با شوهر اولش به تجارت مي پردازد و کار خود را در زمينه پارچه و نساجي توسعه مي دهد و آنچنان پيش مي رود که چندي بعد صاحب دو فروشگاه در شهر ارومچي مي شود و از ان زمان به زن ميليونر معروف مي گردد. او جزء 5 نفر پولدارترين افراد در چين است. در سال 1981 براي بار دوم ازدواج مي کند.
او در سال1992 رئيس اتاق بارزگاني شين جيان و عضو کنگره ملي خلق گرديد و اندکي بعد حامي حقوق زنان شد. در سال 1995 بعنوان عضو فعال نمايندگان دولت چين، در کنفرانس جهاني زن در سازمان ملل متحد سخنراني و شرکت نمود. در سال 1997 در پي انتقادات شديد از سياست هاي دولت ، از نمايندگي کنگره خلق اخراج شد.
در آگوست 1999 دولت چين او را که قصد داشت، با نماينده و بازرس کنگره امريکا ديدار کند دستگير نمود، که در مارس سال 2005 آزاد شد. ربيعه کادير پس از آن از کشور خارج و به آمريکا رفت و به همسر تبعيدي خود پيوست و در حال حاضر هر دو ساکن واشنگتن آمريکا هستند.
او در جولاي 2008 (پيش از برگزاري المپيک چين) با جرج بوش، رئيس جمهور وقت ايالات متحده ديدار داشت. وي در اين باره گفت: « من از ديدار با پرزيدنت بوش که درست قبل از المپيک پکن صورت گرفت و ايشان طي آن پشتيباني خود را از ملت اويغور بيان کردند، بسيار مفتخرم. پرزيدنت بوش با اين تصميم که با ما ملاقات کنند، پيام محکمي به دولت چين فرستادند که اين دولت نمي بايستي دست به سرکوب زند و حقوق بشر را پايمال نمايد»
اين سخنان هنگامي بيشتر معنا مي يابد که به اهداف کنگره جهاني اويغور توجه شود. چه آنکه اين سازمان پس از تاسيس خود از سال 2004 تمام سعي خود را دارد تا به عنوان نماد دموکراسي خواهي و حقوق بشر در سين کيانگ مطرح شود. و اتفاقا حمايت ها ي آمريکا از اين جريان به دليل همين وابستگي ايدئولوژيک و سياسي اين سازمان به مفاهيم نظام ليبرال دموکراسي است.
خانم قدير همچنين به وضوح «جنبش اسلامي ترکستان شرقي» را رد کرده است. و با توجه به افکار ايشان و نيز توجه به ضرور بودن دستور حجاب در اسلام و اينکه ايشان حتي يک عکس با حجاب ندارند، کاملا مشخص است که حرکت ايشان يک حرکت سکولار و غير ديني است (اگر ضد ديني نباشد).
در حوادث اخير نيز اين جريان خود را به شدت مطرح و به عنوان حامي اين معترضان اعلام کرد. اين در حالي است که جنبش اسلامي ترکستان شرقي در جريانات اخير کاملا کناره گرفت. و نقشي در آن نداشته است. جالب آنکه اين جنبش اسلامي، مانند باقي حرکت هاي اسلامي در جهان، از سوي آمريکا به عنوان گروهي تروريستي شناخته مي شود.
لذا با توجه به مباحث فوق به نظر مي رسد که اين تحليل درست باشد که اين ناآرامي هاي اخير، نه در راستاي دفاع از ظلمي که به مسلمانان مي رود که در حقيقت يک حرکت تجزيه طلبانه به رهبري جرياني سکولار است که در راستاي منافع آمريکا جهت فشار بر چين قرار دارد. در حقيقت اين گروه قرار است نقش دالاي لاما در تبت و نا آرامي هاي آن عليه دولت چين و همپيماني با آمريکا ايفا کنند. تبت نيز در سال گذشته دچار نا آرامي هايي شد که آنها نيز خواستار استقلال اين منطقه از چين بودند. و به صورت صريح با حمايت آمريکا از اين جريان همراه بود.
3- در اين شرايط واکنش شديد ترکيه نيز کاملا قابل درک است. ترکيه از زمان آتاتورک براي جايگزيني ناسيوناليسم به جاي دين، بر نژاد و قوميت ترک تاکيدات بسياري داشته است. از همان موقع کشور ترکيه خود را مسئول همه ترک هاي جهان مي داند. و آرمان اتحاد دنياي ترک، يک درخواست هميشگي آن است. تا آنجا که وزارتخانه اي براي ترک هاي خارج از ترکيه ايجاد کرده است. و بر همين سياق حمايت از ترکمن هاي عراق (فراتر از حمايت سياسي و در حد کمک نظامي)، ترکمن هاي افغانستان، چچن و ترک اويغور چين کاملا واضح است.
و جالب آنکه حرکت هاي تجزيه طلبانه سين کيانگ، براي ترکستان شرقي (نامي که براي خود قائلند) پرچمي برگزيده اند که عينا شبيه پرچم ترکيه است و تنها رنگ آبي دارد.
علاوه بر اين که به دليل روابط گسترده ترکيه با آمريکا و غرب، هيچ ضرري براي اين تقابل با چين، متوجه دولت ترکيه نمي شود. و در کنار اين دولت ترکيه به شدت به دنبال ايجاد نقش فعال تري از خود در دنياي اسلام است. و مسلما غرب نيز خواهان اين است که کشوري که آنها ميانه رو مي نامند، بر مناسبات جريانات اسلامي موثر باشد. و اين به معني نفوذ بيشتر آمريکا بر جريانات اسلامي خواهد بود.
4- بازتاب خبر حوادث اخير در چين در داخل کشور نيز واکنش هايي را به همراه داشت. دسته نخست، واکنش هاي مراجع گرامي، دانشجويان دغدغه مند و نيز دلسوزاني است که نگران شرايط مسلمانان چين هستند. مسلما حساسيت هايي از اين نوع بسيار ارزشمند است که بايد در جاي مناسب و به شکلي مناسب بروز يابد.
اما بيشتر واکنش هايي که نسبت به اين قضيه رخ داد، از جنسي ديگر است. جرياناتي که تا ديروز نسبت به حمايت جمهوري اسلامي از حرکت هاي اسلامي جهان، فلسطين، لبنان، عراق، افغانستان و ... ، رويکردهاي منفي و نفي کننده اتخاذ کرده بودند، امروز نسبت به جرياني حساس شده اند که حقانيت آن چندان موثق نيست. جرياناتي که تا ديروز شعار "فلسطين رو رها کن" ميدادند، امروز حامي مسلمانان چين شده اند؟ آن هم جرياناتي که سابقه ي منفي وآلوده در دفاع از مسلمانان و مظلومان جهان دارند. جرياناتي که همواره جزء شعارهايشان و افتخاراتشان قطع کردن حمايت جمهوري اسلامي از مسلمانان و مظلومان جهان بوده است.
آنها از اين اقدامات به دنبال نتايج ديگري هم هستند. نخست آنکه سعي کنند چنين القاء کنند که جمهوري اسلامي در مواضع خود نسبت به مظلومان و مسلمانان جهان، صداقت ندارد. همين نيت است که در بيشتر نوشته هاي آنان به وضوح قابل پيگيري است. اتهامي که بي شک سابقه ي انقلاب اسلامي و شکوه 30 ساله نشان داده است چنين نيست. و همواره جمهوري اسلامي علني يا غير علني از جريانات اسلامي و مستضعفين جهان حمايت کرده است. در ادامه به دنبال آن هستند تا حمايت مردمي از مردم مظلوم فلسطين، لبنان، عراق و ... را کم رنگ کرده و انگيزه لازم را از مردم بگيرند.
دوم آنکه اين جريانات به دنبال استفاده سياسي دروني براي تصفيه حساب هاي سياسي و گروهي هستند. و در اين راستا به جاي انتقاد از چين و پرداختن به وضعيت مسلمانان آن ديار، تيغ انتقادها را به سمت دولت نشانه رفته اند. اين شواهد نشان از آن دارد که حتي اگر حرفشان حق باشد، نيت ناپاکي از آن اراده کرده اند.
5-اما وظيفه ما در اين بين چيست؟ مايي که مسلمانيم نگران ظلمي که به برادران مسلمانمان و مظلومان غير مسلمانمان در نقاط مختلف جهان هستيم، چه بايد بکنيم؟ مسلما بايد راهي بين سکوت مطلق و همصدايي با آمريکا و جريانات آمريکايي را برگزينيم.
در مرحله اول بايد پي به حقيقت ماجرا ببريم. بفهميم چه اتفاقي دارد مي افتد. و مسلمانان چين را بشناسيم (عقايدشان، مشکلاتشان، راه هاي کمک به آنها و ...). در اين بين کار رسانه هاي انقلابي و متعهد بيشتر مي شود. بايستي در اين شرايط هر چه بيشتر مي توانند فضا را شفاف و مشخص تر کنند.
در مرحله بعد بايد حرکت هاي مناسب را با توجه به اولويت ها، براي کمک به حل مشکلات مسلمانان چين فراهم کنيم. مسلما براي ما هر جا ظالم و مستکبري باشد با او مخالفت خواهيم کرد و از مظلوم و مستضعف حمايت مي کنيم .
همزمان با اين مرحله نيز بايد از رسانه ملي، وزارت خارجه و ... خواسته شود تا اگر به هر دليلي موضع فعلي شان را اتخاذ کرده اند، اما اطلاع رساني و ارتباط مستقيم با افکار عمومي کشورمان را فراموش نکنند. چه حتي اگر کارشان هم درست باشد، بايد حقايق را به اطلاع ملت برسانند.
در انتها بايستي به اين نکته مهم هم اشاره شود که در اين گونه مواقع است که کمبود و ضعف جمع هاي مردمي که به مسائل مسلمانان جهان، با رويکردي انقلابي و آگاهانه بپردازد، احساس مي شود. چيزي که براي انقلاب اسلامي که انقلابي براي جهاني بهتر است، نيازي مهم و حياتي است.
انتهای پیام