( 0. امتیاز از )


پرده اول:
کريستين امانپور بود از سي ان ان‘ چند خبرنگار خارجي ديگر بودند که تعداد کل آنها به 10نفر هم نمي رسيد. به ازاي اينها بيش از 25 خبرنگار داخلي بوديم. هنگام ورود به سالن برگزاري کنفرانس خبري رئيس جمهور محترم که صندلي فاخرش روي سن خودنمايي مي کرد‘ خبرنگاراني که مايل به طرح پرسش از آقاي هاشمي رفسنجاني بودند‘ ثبت نام مي کردند. امانپور دير آمد ولي در رديف اول برايش جايي بازشد و جلوس کرد. لطفي که هرگز مسئولان و کارکنان محترم اداره ارتباطات رياست جمهوري نسبت به خبرنگاران خانم رسانه هاي خارجي از خودنشان نمي دادند!
سرانجام رئيس جمهور آمدند و بر همان صندلي معروف نشستند تا خبرنگاران يکي يکي براساس اجازه مسئولان برگزاري کنفرانس خبري بايستند و سؤال کنند.
بعد از يکي دو خبرنگار داخلي ازجمله صداوسيما‘ نام کريستين امانپور به گوش رسيد. دير آمده بود ولي نوبتش زود رسيد! بعد از آن هم خبرنگاران به گونه اي اجازه سؤال يافتند که تمامي خبرنگاران اندک شمار خارجي کام گرفتند ولي تقريبا نيمي از نمايندگان رسانه هاي داخلي از حق پرسشگري محروم ماندند و عصباني و ناراحت از سالن کنفرانس خبري بيرون رفتند. برخي سرشان را پايين انداختند و در سکوت رفتند. برخي با بقيه خبرنگارن درددل کردند و رفتند. در اين ميان من به سراغ مديرکل محترم رفتم و از او علت اين همه حلواحلوا کردن خبرنگاران خارجي را با شور و حرارت پرسيدم. او در پاسخ گفت: شما که هميشه به جناب رئيس جمهور دسترسي داريد‘ بازتاب قلم شما در داخل است. مردم هم که همه چيز را مي دانند . ولي اين خبرنگاران خارجي هستند که بايد از حقايق جمهوري اسلامي آگاه شوند تا اين حقايق را به گوش جهانيان برسانند. ما بايد احترام مهمانان را نگه داريم. در پاسخ به اين اظهارات شگفت ‘ گفتم: اولا اگر خبرنگاران داخلي نمي توانند پيام انقلاب اسلامي را به گوش جهانيان (با همان آب و تابي که ايشان گفته بودند) برسانند‘ به دليل عدم حمايت دولت از رسانه هاي داخلي و در اختيار قراردادن امکانات سخت افزاري و مالي است. ثانيا شما اين قدر ساده دل هستيد که تصور مي کنيد اينها حقايق را به آن سوي دنيا مي برند يا سر و ته سخنان مسئولان نظام را حذف مي کنند و از لابلاي آن جملاتي تحريف آميز در مي آورند؟ آيا واقعا فکر مي کنيد که اينها براي اطلاع رساني مواضع نظام جمهوري اسلامي اين همه هزينه مي کنند و خبرنگارانشان را در تهران مستقر مي کنند و هيچ گونه فعاليت ديگري از دل اين دفاتر ظاهرا رسانه اي بيرون نمي رود؟ ازهمه اينها گذشته ما چگونه به رئيس جمهور دسترسي داريم؟ ايشان هر 6 ماه يک بار در مقام پاسخگويي به خبرنگاران برمي آيند که اوضاع آن هم مثل امروز است. طولاني نکنم. بحث بنده و آن آقاي محترم که درواقع مسئول ارتباط آقاي هاشمي با رسانه ها و به عبارتي نماينده و نماد نگرش ايشان نسبت به جايگاه رسانه هاي داخلي بود‘ به جايي نرسيد. چون ايشان همچنان از حق پرسشگري خبرنگاران خارجي دفاع مي کردند و من نگاه به جايگاه خبرنگاران داخلي داشتم.تنها مسيري که ايشان و من به طور مشترک طي کرديم مسير سالن کنفرانس تا بيرون ساختمان نهاد رياست جمهوري بود و زماني که از ساختمان خارج شديم‘ ايشان انتظار داشت از اين که بنده را تا بيرون! همراهي کرده اند‘ تشکر هم بکنم.
پرده دوم:
در هفته نامه اي قلم مي زدم که مديرمسئولش به برخي از عملکردهاي مديران اجرايي کشور و در رأس آنها رئيس جمهور محترم ( 68-76 ) انتقاد مي کرد. گاهي به ندرت شهامت (از ديد برخي جسارت) را به جايي مي رساند که خبرهاي کوچولويي هم درباره برخي آقازاده ها منتشر مي کرد.
در اين اوضاع‘ ماجراي اختلاس 123 ميليارد توماني در بانک صادرات پيش آمد. من خبرنگار حوزه قوه قضائيه بودم و در جلسات دادگاه حضور مي يافتم و گزارش هاي مفصل آن را تهيه مي کردم و از مديرمسئول و سردبير گرفته تا خبرنگاران‘ هرهفته تحليل ها و تفسيرهايمان را از وجود نوعي سوءمديريت اقتصادي و مهم تر از آن فرهنگي که منجر به بروز پديده هايي مثل اختلاس و رشاء و ارتشاء _ که در سال هاي بعد در ادبيات ژورناليستي عبارت رانت خواري نيز بحق به آنها اضافه شد_ و به طور کلي مفاسد اقتصادي مي شود‘ منتشر مي کرديم و بر اين باور بوديم که مجري محترم قانون و عالي ترين مقام اجرائي کشور از ما رسانه ها که نمايندگان افکار عمومي هستيم کلي هم تقدير مي کند و اين نظرات را به کار مي بندد. اما درست مقارن با محاکمه عاملان اختلاس‘ همان آقاي مدير محترم بانک از مؤسسه رقيب نشريه اي که ما درآن - به زعم خودمان مشغول خدمت بزرگ – به روزنامه نگاري تحقيقي و انتقادي مشغول بوديم‘ بازديدي به عمل آوردند و تصاوير بازديد محترمانه و پيروزمندانه ايشان زينت صفحه اول روزنامه شد و مدتي بعد شنيديم که 100ميليون تومان وام _ اشتباه نکنيد 100 ميليون تومان سال1372 _ چنان کرد که نشريه تازه مولود به رايگان دربين مخاطبان توزيع شد و با نشريه منتقد چنان شد که عرصه بر فعاليتش روز به روز تنگ تر و تنگ تر و نهايتا سال ها بعد از قيد حيات رها شد.
پرده سوم:
سردار سازندگي کلنگ پروژه هاي عمراني را يکي يکي بر زمين مي زد‘ بماند که چه تعداد از آنها تا سال ها بعد به مرحله بهره برداري رسيدند يا خير. *
سردار سازندگي هرگاه اراده مي کرد براي بر زمين زدن کلنگ يک پروژه جديد به استاني سفر کند‘ در چند روز منتهي به تاريخ مقرر‘ ظاهرسازي عمراني در شهر مورد بازديد چنان بيداد مي کرد که ظرف هفته بعد‘ خبرنگاران شهرستاني از خرابي انها خبر مي دادند.
هرگاه رئيس جمهور محترم مي خواست به يک سفر خارجي برود‘ خبرنگاران در مزاح با يکديگر مي گفتند: هر کس از آن سفر تا اين سفر بچه خوبي بوده و تعريف و تمجيد کرده‘ خودش را براي سفر آماده کند. منتقدها هم بروند مشغول انتقادشان شوند.
در يکي از اين سفرها دايره همراهان از خانواده و برخي اعضاي کابينه و چند نماينده مجلس از کميسيون مربوطه چنان فراتر رفت که شايع شد هيئت 150 نفري همراه رئيس جمهور است!
از اين اتفاقات‘ در آن دوران 8ساله که رسانه ها مثل امروز براي رئيس جمهور محترم اسبق اين قدر عزيز نشده بودند‘ بسيار تجربه شد. بارها و بارها انتظار ششماهه خبرنگاران به سر رسيد و کنفرانس مطبوعاتي رئيس جمهور محترم برگزار شد. اما
ديگر خبرنگاران منتقد خوب مي دانستند که اگر سؤال انتقادي بکنند‘ با يک سؤال استهزا آميز پاسخ مي گيرند و نهايتا به کج سليقگي و طرح مشکلات داخلي در حضور خبرنگاران خارجي محکوم مي شوند. ديگر خبرنگاران خوب مي دانستند که اگر انتقاد کنند‘ در سفرخارجي بعدي دولت ‘ سرشان بي کلاه مي ماند. ديگر خبرنگاران خوب مي دانستند که اگر درباره پروژه هاي شهرداري تهران يا انبوه کلنگ زني ها گزارشي قلمي کنند‘ حتما يکي از برگزيده هاي جشنواره بعدي مطبوعات خواهند بود. ديگر خوب مي دانستند... اما يک نکته را اصلا نمي دانستند. يعني باورشان نمي شد‘ در مخيله آنان هم نمي گنجيد...
آن چه روز جمعه فهميدند: از زبان خطيب محترم جمعه شنيدند که رسانه ها نبايد محدود باشند و بايد بتوانند از حقوق قانوني خود ‌‍[ مانند حق پرسشگري يا انتقاد به مسئولان که در سال هاي تصدي ايشان بر قوه مجريه هزينه سنگيني به همراه داشت] استفاده کنند و بايد فضا براي رسانه ها بازتر شود.
راستي خبرنگاران امروز مي توانند به اين دفاع هدفمند از آزادي رسانه ها دل خوش کنند يا اين همه ترفند ديگري از بازار مکاره سياست است؟
پرده چهارم:
توجه: اين بخش‘ گزارشي از واقعيت نيست. فقط چند تخيل ژورناليستي است:
آرزوي اول: يکي از مديران مطبوعاتي باسابقه خواستار مناظره با رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام شد. روابط عمومي مجمع از اين پيشنهاد استقبال کرد.
آرزوي دوم: رسانه ملي در انجام وظيفه اطلاع رساني و آگاه سازي ‘ جريان دادگاه رسيدگي به جرائم چند تن از آقازاده ها را به طور مستقيم پخش مي کند.
آرزوي سوم: کتاب چهار جلدي نقد دوران سازندگي بزودي با تيراژ گسترده منتشر مي شود.
آرزوي چهارم:
همين قدر تخيل براي دو دهه روزنامه نگاري ام کافي است.

*12/84/21: محمد قلي يوسفي استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي: امروز پروژه هايي در کشور هستند که پس از 14 سال از شروع آنها هنوز ناتمام مانده اند . در حال حاضر چند هزار پروژه ناتمام در کشور داريم.
*08/87/24: حميد بهبهاني وزير راه و ترابري: درحال حاضر حدود 375 پروژه نيمه تمام در مجموعه وزارت راه وجود دارد که عمر آنها بين 2 تا 30 سال است.
*02/88/30: عزيز اکبريان عضو کميسيون صنايع و معادن مجلس گفت: يکي از ويژگي‌هاي دولت نهم در طرح‌هاي عمراني تکميل و اتمام پروژه‌هاي نيمه‌تمام از دولت‌هاي قبلي است... کارهاي بزرگ، مديريت کار‌آمد مي‌طلبد، بزرگراه تهران - شمال با گذشت 15 سال از شروع آن حداکثر 20 درصد پيشرفت داشته است.

منبع : ایرنا

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر