( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: با توجه به شبهاتی که در جامعه و مخصوصا در بین جوانان در مورد عدم لزوم بیدار نمودن افراد برای نماز مطرح می باشد، حضرت آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی در رساله ‌ای استدلالی و در جهت پاسخگویی به شبهات موجود، به اثبات لزوم بیدار نمودن شخص نائم پرداخته اند که متن کامل آن در ادامه میخوانید:
 
هو العالم
 کسى که وظيفه اش پاسدارى از دين است اگر در مورد بيدار نمودن افراد براى نماز که  وظيفه ای بسيار مهم است، سکوت کند، قطعا موجب ترک اين عمل عظيم خواهد شد. پس در اين حال بر خود لازم ديدم که مسأله را به خوبى روشن کنم، لذا از طريق کتاب و سنت، عقيده خود را، در ارتباط با این مسأله اظهار مى نمايم.

در کلمات فقهاء به جواز و رجحان آن و بلکه به وجوبش تصريح شده است، که نظر من هم بر وجوب بیدار نمودن شخص نائم هست.

1ـ مفيد (ره) در مسأله جواز اذان قبل از دخول فجر، مى گويد: قبل از دخول وقت گفتن اذان براى بيدار کردن نائم و واداشتن به نماز، مانعى ندارد.

2ـ علامه در اين مسأله بعد از اختيار جواز مى گويد: به عقيده ما در گفتن اذان فائده هست،که نائم بيدارشودواقامه نمازنمايد.

3ـ محقق اردبيلى مى فرمايد: در احاديث وارد شده که تکرار فصول اذان براى انجام جماعت و اخبار ناسى و نائم، جايز است و اين بر جواز ايقاظ نائم براى اقامه نماز، دلالت مى کند.

تعداد ديگرى از فقهاء هم در کلماتشان همين را قبول کرده اند.

و در کتب حديث دو باب آورده شده و در آنها احاديث زيادى است که به مطلوبيت ايقاظ(بیدار نمودن) نائم دلالت مى کند: 1ـ باب حکم ايقاظ نائم براى نماز، (در ابواب مواقيت صلوة آمده).

2ـ (بابى است در مورد کسى که نماز شب مى خواند لازم است خانواده اش را متوجه کند و آنها را براى نماز بيدار نمايد.)

به هر حال براى رجحان بيدار کردن و بلکه بر وجوبش چند وجه و دليل وجود دارد: دليل اول: ادله امر به معروف و نهى از منکر است. دلالت ادله امر به معروف و نهى از منکر بعد از بيان دو مقدمه آشکار مى شود:

مقدمه اول:
اين از قواعد قطعى است که امتناع اختيارى منافى اختيار نيست و براى اين قاعده دو مورد وجود دارد

1ـ امتناع فعل اختيارى به خاطر عدم تعلق اراده و اختيار به آن، با خود اختيار منافاتى ندارد و اشاعره در اين خصوص مخالفند و به جبر قائل اند، مدعايشان اين است هر فعلى از افعال ممکنات به علتى نياز دارد و آن يا موجود است و يا معدوم، به حسب اول وجود فعل واجب مى شود و نسبت به دومى ممتنع مى گردد. پس هيچ اختيارى نخواهد بود که توضيح مطلب و پاسخش در محل مناسبى بايد داده شود.

2ـ فعل اختيارى با واسطه، امتناعش به خاطر اختيار واسطه، منافى اختيار نيست، مانند اين که کسى خودش را از بلندى پرتاب مى کند، سقوط قبل از القاء هم يک کار ممکن است به واسطه قدرتى که او نسبت به القاء  و عدم آن دارد.

پس امتناع او از اختيار القاء، با اختيار منافاتى ندارد چون همين امتناع خودش به اختيار باز مى گردد و اين مسأله بيشتر در خصوص عقاب و مجازات مورد توجه است و عقلاء مولا را مذمت نمى کنند، اگر چنين شخصى را مجازات کند چون اين کار را درست مى دانند و اما در مورد خطاب، امتناع منافى آن است هر چند که با اختيار است و در اين مورد ابوهاشم مخالف است زيرا وى معتقد است که امتناع اختيارى، با اختيار در خطاب هم منافاتى دارد و احدى از عقلاء در عدم منافاتش، با اختيار اختلافى ندارد.

مقدمه دوم: گاهى قدرت اصلا دخالتى در ملاک حکم ندارد بلکه خود فعل به مصلحت توصيف مى شود مکلف قادر باشد يا نباشد، و در اين مورد، مسئله قدرت، يک شرط عقلى است.

و گاهى قدرت شرط و دخيل در ملاک حکم و هم چنين توصيف فعل را به مصلحت بودن به خود اختصاص مى دهد، در اين مورد قدرت، شرط شرعى مى گردد، مانند باب وضوء، که قدرت داشتن بر وجود آب، شرط شرعى است که اين از آيه کريمه([1]) هم استفاده مى شود ليکن به قرينه آنچه در تفصيل موجود، در ميان، (وجدان الماء، و عدم وجدان آن) آمده، بر واجب بودن وضوء و غسل در صورت اول، و تيمم در صورت دوم دلالت دارد.

و اما مقام، يعنى وجوب نماز بر نائم، از قبيل اولى است به اين معنا که نائم در حال نوم به خاطر قدرت نداشتن بر نماز، نسبت به آن مکلف نمى باشد، ولى قدرت در وجوب نماز شرعاً هيچ تأثير ندارد بلکه تقيد به حکم عقل است چون اطلاق ادله وجوب نماز را شامل مى شود، روى همين قاعده، کسى که قدرت را مؤثر در حکم نمى داند، نسبت به حکم و تکليف براى غير مقدور مانعى نمى بيند و هنگامى که بر اين مطلب ثمره عملى مترتب شود، (که ما هم بعيد ندانستيم) شکى در وجوب صلاة بر نائم نيست، و اين مضافاً بر دليل وجوب قضاء برنائم، که متوقف بر صدق فوت است و تفاوت نمى کند، فائت، خود واجب باشد يا ملاک ملزم آن. بنابراين ترديدى نيست که نماز نسبت به نائم ملاک ملزم دارد ولى عدم قدرت او در حال خواب منشأ مى گردد براى عدم حکم به وجوب، بعد از آنکه اين دو مقدمه ملاحظه گرديد.

ظاهر مى شود که کسى که مى خوابد و مى داند يا احتمال مى دهد که براى نماز صبح بيدار نمى شود چنانچه بيدار نشود و نماز ترک شود مستحق عقاب مى شود و او از خداوند دور مى گردد، پس ادله امر به معروف و نهى از منکر، به اطلاق يا به فحوى بر وجوب ايقاظ نائم دلالت مى کند تا نمازش را اقامه کند و معاقب نشود.

به علاوه عقل هم به حسن امر به معروف و نهى از منکر حکم مى کند و همين حکم مستلزم آن است که شرعاً هم به اين دو موضوع امر شود. به خاطر ملازمه اى که در ميان حکم عقل و حکم شرع وجود دارد، همين عقل مستقلا بر خوبى نجات دادن کسى از عقاب و دورى از پروردگار، حکم مى کند.

اين را هم مى توان وجه ديگرى، بر وجوب بيدار کردن نائم، غير از ادله امر به معروف لفظى قرار داد، چون براى خودش دليل است.

دليل سوم: بيدار کردن رجحان دارد، چون بدين وسيله در حق نائم احسان مى شود و عذاب از او رفع مى گردد و تعاون بر عمل خير است و غير از اين از عناوينى که در شريعت به مقتضاى اطلاق احاديث مطلوبيت دارند. پس تمام آن روايات بر مطلوب بودن بيدار کردن دلالت دارد.

دليل چهارم: آيه کريمه: (ولتکن منکم امة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون)([2]) ظاهر آيه بر وجوب دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منکر دلالت مى کند و در ذيل آن تأکيد مى کند که رستگارى و سعادت اجتماع و اصلاحشان بر اين است که منحرفين از طريق حق بسوى آن، دعوت شوند و کسانى که در پرتگاه سقوط واقع شده اند آنها را نجات دهند و خلاصه آيه شريفه رستگارى را در دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منکر محصور کرده است و بديهى است که نماز براى نائم خير است و بيدار کردنش دعوت به خير است پس به دليل همين حکم در آيه، بيدار کردن واجب مى شود.

دليل پنجم: نصوص زيادى که به اين مسئله تصريح دارند.

1ـ صحيح معاوية عن الامام الصادق (ع) قال لى، اقرأ فى الوتر فى ثلاثتهن بقل هو الله و سلم فى الرکعتين توقظ الراقد و تأمر بالصلاة([3]).

2ـ معتبره الاخرعنه (ع) فى التسليم فى رکعتى الوتر ـ فقال توقظالراقد و تکلم بالحاجة([4]).

3ـ معتبريعقوب بن سالم بن ابى عبدالله(ع)عن الرجل يقوم من آخر الليل فيرفع صوته بالقرآن، فقال (ع): ينبغى للرجل اذا صلى فى الليل ان يسمع اهله لکى يقوم النائم و يتحرک المتحرک([5]). (و اين حديث در علل و نظيرش در تهذيب آمده است).([6])

4ـ و خبر الجعفريات باسناده عن جعفر بن محمد عن ابيه عليهما السلام ـ قال ان عليا (ع) کان يخرج الى صلاة الصبح و فى يده درة فيوقظ الناس بها فضربه ابن ملجم لعنه الله ـ الخبر ([7])

5ـ و نحوه خبر قرب الاسناد عن السندى بن محمد البزاز عن ابى البخترى عن جعفر بن محمد عن ابيه (ع).

6ـ خبر لوط بن يحيى عن اشياخه و اسلافه فى خبر طويل فى کيفية شهادة اميرالمومنين على (ع) الى ان قال ـ و کان صلوات الله عليه اذا اذن لم يبق فى بلدة الکوفة بيت الا اخترقه صوته الخبر([8]).

7ـ خبر ابى سعيد الخدرى عن النبى (ص): اذا ايقظ الرجل اهله من الليل فتوضئا وصليا، کتبا من الذاکرين الله و الذاکرات([9]).

8ـ خبر البکرى در بيان شهادت اميرالمؤمنين (ع) که راوى گويد: و کان من کرم اخلاقه(ع)انه يتفقد النائمين فى المسجد و يقول للنائم الصلاة يرحکم الله، الصلاة مکتوبة عليک الخ ([10])

9ـ خبر عبدالرحمن الوارد فى الدعاء و السواک عند القيام بالليل ـ و کان ابوعبدالله (ع) اذا قام آخر لليل يرفع صوته حتى يسمع اهل الدار ([11]).

10ـ و خبر القطب الراوندى فى لب اللباب عن النبى (ص)، رحم الله عبداًقام من الليل فصلى و ايقظ اهله فصلوا([12]).

11ـ خبر محمد بن يحيى الصولى قال حدثنى امى و اسمها عذر ـ قال اشتريت مع عدة جوار من الکوفة و کنت من مولداتها قالت فحملنا الى المأمون و کنا فى داره فى جنة من الأکل والشرب و الطيب و کثرة الدنانير فوهبنى المأمون للرضا (ع) فلما صرت فى داره فقدت جميع ما کنت فيه من النعيم و کانت علينا قيمة، 1ـ تنبهنا بالليل 2ـ و تأخذ نا بالصلاة و کان ذلک من اشد شىء علينا([13]).

دليل ششم: ممکن است بر موضوع مذکور استشهاد شود به نصوصى که در اذان وارد شده.

1ـ احاديثى که دلالت مى کند بر جواز اذان قبل از دخول وقت در هنگام صبح مانند معتبر ابن سنان در مورد صدا زدن قبل از طلوع فجر ملاحظه شود. حضرت در اين رابطه فرمود: عيب ندارد ولى سنت اين است که به موقع فجر اين کار انجام داده شود و همين عمل (يعنى اذان قبل از فجر) به نفع همسايگان مى انجامد([14]).

2ـ معتبرة ديگر از امام صادق (ع) قال قلت له، ان لنامؤذنا يؤذن بالليل فقال (ع) اما ان ذلک ينفع الجيران لقيا مهم الى الصلاة، و اما السنة فانه يتادى مع طلوع الفجر (الخبر) به حضرت عرض کردند ما مؤذنى داريم که در شب (قبل از طلوع فجر) اذان مى گويد فرمود: اين کار به سود همسايه ها تمام مى شود چون به نماز برمى خيزند، و اما سنت اين است که اذان با طلوع فجر همزمان باشد ([15]).

و به اين حديث عده اى از فقهاء مانند، مفيد و علامه ،در جواز ايقاظ نائم و مطلوبيت آن استناد نموده اند.

3ـ آنچه بر تکرار فصول دلالت مى کند، مقصود اينکه همه(حى على الفلاح) را، به جاى (الصلاة خير من النوم) در اذان صبح بگويند و محقق اردبيلى به آن در جوز ايقاظ استدال نموده.

4ـ حديثى که دلالت دارد بر استحباب قيام مؤذن در مکان مرتفع، و اين که وى بايد صداى مناسب اذان را داشته و با صداى بلند گويد ([16]).

5ـ از ميان نصوصات، آن حديثى که در مورد حضرت امير المؤمنين على (ع) وارد شده که حضرت هر وقت اذان مى گفت در شهر کوفه منزلى پيدا نمى شد که صداى ايشان را نشنود([17]).

6ـ احاديثى که متضمن اين معناست که در اذان صبح جايز است اين جمله را گفتن (الصلاة خير من النوم) يا بعد از (حى على الصلاة) و يا بعد از اتمام اذان، نه به نسبت اين که آن از وظايف و شئونات نماز است، بلکه بخاطر ايقاظ نائم است که در معناى اين جمله آمده است([18]).
محمد صادق حسيني روحاني

پاورقی:

[1]- مائده/ 9 ـ نساء /43.

[2]- آل عمران / 104

[3]- التهذيب ج 2/128

[4]- مصدر سابق

[5]- جامع احاديث الشيعه ج 7/173

[6]- جامع احاديث الشيعه ج 4/221

[7]- مصدر سابق

[8]- جامع احاديث الشيعه ج 4/699

[9]- مجمع البيان 4/358

[10]- جامع احاديث الشيعه 7/175

[11]- جامع احاديث الشيعه، 7/174

[12]- مستدرک الوسائل باب 49 من ابواب مواقب الصلواة 84

[13]- نفس المصدر 174

[14]- وسايل باب 8 من ابواب الاذان و الاقمة حديث 8 ـ 7

[15]- وسايل باب 23 من ابواب الازان و الاقامة و باب 22 حديث 2

[16]- وسايل باب 16 من ابواب الاذان و الاقامة

[17]- جامع احاديث الشيعه ج 4 ص 700

[18]- وسايل باب 22 من ابواب الاذان و الاقامة.
 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر