(
امتیاز از
)
از مطربی در تهران تا فیلسوفی در لوسآنجلس
آینده: سرویس فرهنگی و هنری - فحاش تلویزیونهای لوسآنجلس سرانجام تسلیم مرگ شد تا به سالها فحاشی و توهین به ادیان الهی و پیامبران عظیمالشان پایان دهد.
بنابر این گزارش، رضا فاضلی، بازیگر درجه دو فیلمهای فارسی و مطربی در کابارههای تهران وقتی پس از انقلاب اسلامی به خاطر سوابق جالب خود از ایران فرار کرد، سالها بود که به خاطر مشکلاتی در زمان رژیم گذشته هم تحت تعقیب بود.
وی در سال 1331 با پریوش، همسر سرهنگ نصیری یکی از مسئولین نیروی هوائی آشنا شد و در طول مدت کمی با زیرکی تمام نظر وی را جلب کرد.
همین امر موجب شد 6 ماه به عنوان نگهبان، در خانه آنها مشغول به کار شده و بعد از 6 ماه راننده شخصی سرهنگ نصیری شود. او بعد از یک سال به سفارش سرهنگ نصیری به استخدام نیروی هوایی در آمد و دوره آموزشی خود را در تهران به پایان رسانید.
رضا در کنار آموزش در نیروی هوایی همچنان به کار خود (رانندگی) ادامه میداد تا این که نصیری بعد از برگشت از ماموریت 8 ماهه خود متوجه مسایلی شد که باعث شد مطرب کابارههای تهران دوباره پا به فرار گذارد و متواری شود، به حدی که نیروهای امنیتی رژیم سابق در پی وی بودند.
در این میان برخی ادعا میکنند رضا در طول سالهای 1333 تا 1338 در کشورهای فرانسه، آلمان، انگلیس و آمریکا به کار و تحصیل مشغول بوده، در حالی که وی در آن زمان حتی هزینه زندگی شخصی خود را با مشکلات فراوان به دست میآورد.
فاضلی مدرک رسمی دال بر سواد بیش از دبیرستان ندارد و وی تا اواخر سال 1334 در خانه سرهنگ نصیری بوده، ولی پس از گذشت چند سال و با آرام شدن اوضاع و ترور سرهنگ نصیری توسط افراد ناشناس، دوباره به صحنه زندگی عادی برگشت و توانست به کار و فعالیت خود در کابارههای تهران ادامه دهد.
وی به خاطر داشتن سوابق تنبک و تار زدن در کابارهها و آشنا بودن با رقاصهها و افراد سرشناس توانست خود را به عنوان یک کار چاق کن مجالس و بزمهای شبانه جلوه داده و با همین روابط وارد صحنه سینما و بازیگری شد.
وی بعد از مدتی به سراغ پریوش رفت و متوجه شد وی فرزند پسرشان را بیژن نام نهاده و بزرگ کرده بود.
او پس از چند سال کار در سینما و تئاتر، با فيلم "خانم عوضی گرفتی" به سينمای معرفی شد و تا سال 1354 در کشورهای ايران، ترکيه، پاکستان، ایتالیا، مجارستان به بازیگری کرد.
اوج هنرمندی وی در يک سريال پورنو بينالمللی بود که کشورهای ايتاليا، آمريکا، فرانسه، آلمان و اتريش و مجارستان تهيهکنندگان آن بودند و با نام S… Susanna تولید شد که او به عنوان نقش آفرين اصلی در آن شرکت کرد. کیفیت این فیلم به حدی بود که مملو از صحنههای مستجهن و غیراخلاقی بود.
در ادامه، ناهنجاریهای وی در فیلمها و کابارهها چنان زیاد شد که حتی پریوش نیز در سال 56 از وی طلاق گرفت.
فاضلی پس از انقلاب 57 به خاطر سابقه بدی که داشت، از ایران فرار کرد و سعی کرد پسرش (بیژن) را قانع کند که همراه او به اروپا بیاید.
در نهایت وی پس از مدتی به همراه پسر خود از ایران فرار کرد و به هر وسيله خود را به لندن رساند. رضا و پسرش با دريافت پناهندگی سیاسی در لندن یک مغازه فروش محصولات ویدیو باز کرده و به همراه دوستان خود وارد خرید و فروش مواد مخدر و سلاح با پوشش سازمان K.V.C. در خيابان کنزينگتن Kensington شدند.
بعدها معلوم شد پشت پرده ویدیوکلوپ چیز دیگری است و فاضلی به همراه دوستانش به تولید مواد منفجره و فروش آن به شبکههای قاچاق و مافیایی مشغول بودهاند.
نتیجه تجارت سیاه وی در لندن، قتل پسر بیگناه و بیاطلاعش در همان مغازه بود که در پی منفجر شدن یکی از مواد منفجره در تاریخ 28 مرداد 1365 برابر با آگوست 1986 رخ داد.
وی برای فرار از قانون و همچنین سرپوش گذاشتن بر جنایت خود، داستانی مبنی بر این که وی و گروهش به همراه پسر 22 سالهاش در مبارزه با انقلاب اسلامی بوده و به همین دلیل محل کار وی را بمبگذاری کرده و منفجر کردهاند!
این ادعا با تحقیقات پلیس انگلیس رنگ باخت و اثبات شد رضا و دوستانش در قضیه انفجار دست داشته و مهر تروریستی به پرونده آنها خورد تا از سوی مقامات قضایی انگلیس تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.
حرفها و مطالب رضا نتوانست پلیس لندن را قانع کند و پلیس پس از تحقیقات به این نتیجه رسید که آنها با مافیای قاچاق مواد مخدر در ارتباط بوده و برای آنها بمب و مواد منفجره تهیه میکردهاند، به همین دلیل پلیس لندن وی را به همراه چند تن دیگر از هم دستانش در سال 1992 از انگلیس اخراج کرد.
او و دوستانش راهی آمریکا شدند و چون گزارش فعالیتهای وی و گروهش به مامورین آمریکایی نیز داده شده و پرونده آنها جنبه بینالمللی به خود گرفته بود، ماهیت آنها نیز برای آمریکاییها شناخته شد.
از این رو آمریکاییها پس از بازرسیهای شدید و بازجوییهای فراوان، به صورت موقت آنها را پذیرفتند و شرط کردند که در صورت هرگونه فعالیت تروریستی آنها را از آمریکا اخراج میکنند.
در ادامه وی و همراهانش تا سال 2001 نتوانستند عنوان شهروندی آمریکا را به دست آورند و مجبور شدند تا دو سال در شرق آمریکا در دهکدهی دور افتاده به سر ببرند. بعد از گذشت دو سال پس از این ه توانستند با واسطهای فراوان در میان مقامات سیاسی آمریکا شرایط را مهیا کرده و به صورت رسمی اقامت آمریکا را دریافت کنند!
فاضلی پس از دريافت شهروندی آمريکا با کمک دوستان و همکاران سابقش تلويزيون آزادی را در نوامبر 2002 راهاندازی کرد که تا بيست و هفتم ژانويه 2005 به طور 24 ساعته برنامههای آن از لوسآنجلس پخش شد.
همزمان با انتخابات ریاستجمهوری نهم در ایران، وی از ژوئيه 2005 و پس از تعطیل شدن شبکه مورد اشاره باز هم دچار بیخانمانی شده و مدتی در دیگر شبکههای لوسآنجلسی مشغول به فعالیت بود.
محتوای برنامههای وی بر تخریب چهره ادیان و مذاهب مختلف بود و به طور کلی منکر خداپرستی بود. او خدا را به طور کلی نفی میکرد و مدعی بود خدا زاییده فکر بشر است و این بشر است که خدا را خلق کرده نه این که خدا بشر را خلق کرده است!
این اظهارات وی موجب شد حتی ایرانیان مسیحی و کلیمی مقیم آمریکا علیه فعالیتهای ضد دین و خداپرستی وی اعتراضهای علنی کنند ولی وی در سایه حمایت دستگاههای امنیتی آمریکا به فعالیت خود ادامه میداد.
در میان زندگی وی هیچ اتفاقی سنگینتر از مصیبت مرگ پسرش به وی وارد نشد. وی بارها و بارها با عناوین مختلف سعی کرد خود را در این حادثه بیتقصیر جلوه دهد. حتی یک زندگینامه جدید برای خود نوشت و با پرداخت مبلغ زیادی به شرکت آمریکایی First Book آن را در سال 2001 چاپ کرد.
ولی همواره برای راضی کردن وجدان خود همه تقصیرها را به گردن خدا و سپس دولت جمهوری اسلامی انداخت و مدعی بود، تمامی مصیبتهایی که به سر او آمده، خواست خدا بوده و با این کار تمامی گناهان را از خود به خدا منتقل کرد، درحالي که او خدا را به طور کلی نفی میکرد!
پردهدری و فحاشیهای این شخص که عذاب وجدان قربانی کردن فرزندش و همچنین سوابق درخشان اخلاقی و قضایی وی تا روزهای پایانی گریبانگیرش بود، دلیل اصلی بود تا چهرههای مختلف اپوزیسون و همکاران قدیمی وی در ایران نیز از مواجهه با وی خودداری کنند و به دلیل نداشتن تعادل روحی و روانی، حتی از دعوت او در برنامههای شخصی نیز اکراه داشته باشند و جالب این بود که هفته گذشته مرگ وی در لوسآنجلس در هیچ یک از رسانههای اپوزیسیون انعکاسی نداشت!
گرچه برخی در میان بیاطلاعی و کماطلاعی نسل جوان تلاش کردهاند از وی یک فیلسوف، معلم اخلاق و دانشمند بسازند، اما سرویس فرهنگی و هنری «آینده» در راستای تنویر افکار عمومی با بررسی پرونده زندگی این فرد شیاد، گوشههای تاریکی از زندگی وی را برای اطلاع اقشار مختلف جامعه ایرانیان در داخل و خارج کشور مورد بررسی دقیق قرار داد.
در این میان ادعای داشتن دکتری فلسفه، جامعهشناسی، تاریخ و عرفان و ادیان که توسط برخی افراد مطرح میشود، قابل اثبات نیست چون فاضلی تحصیلاتی بیش از دبیرستان نداشته است.
انتهای پیام