( 0. امتیاز از )

 
زمانى که ولى رضا نصر مشاور فعلى باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا درباره امکان استفاده از مسلمانان در جهت منافع آمريکا سخن گفت، شايد اين اظهارنظر کمتر توجه کارشناسان را جلب کرد، اما امروز سير تحولات جهانى به سمت و سويى مى رود که بسيارى اين گفته هاى نصر را دوباره به ياد مى آورند. به نظر برخى، نصر طراح بخشى از فعاليت هاى آمريکا در منطقه و جهان اسلام بوده و هست.

خانواده دکتر نصر
«ولى نصر» فرزند «حسين نصر» فيلسوف ايرانى است که از زمان پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1979 ايران را ترک کرده و در حال حاضر در آمريکا زندگى مى کند، نصر به خاطر موضع سنت گرايانه اش منتقد دنياى مدرن و ساز و کارهاى آن محسوب مى شود. با اين حال نمى توان گفت تنها يک نوع از سنت گرايى در ايران وجود دارد؛ هماهنگى نوع سنت گرايى نصر با رؤياهاى فرح [پهلوى] سبب شد تا فرح از وى براى کار در دفترش دعوت کند و در مدت کوتاهى حسين نصر به يکى از عناصر موثر اين دفتر تبديل شد و به عقيده کارشناسان تاريخ معاصر ايران، پشتوانه فکرى فعاليت هاى فرهنگى- اجتماعى اين دفتر در ايران از انديشه  هاى حسين نصر و همفکرانش نشات مى گرفت.
يکى از مهم ترين مباحث مورد اعتقاد حسين نصر در تقابل سنت و مدرنيته امکان هماهنگى و ملازمه فرهنگ ايرانى - اسلامى با تحولات دنياى مدرن در همه سطوح است. حسين نصر معتقد است که فرهنگ ايرانى - اسلامى مى تواند مدرنيته سبک غربى را پذيرفته و با آن همراه شود و شايد به همين دليل بود که بيوه شاه نيز حسين نصر را بهترين گزينه براى حرکت دادن کشور به سوى برخى استانداردهاى فرهنگى غربى مى دانست.
«ولى نصر» همين هسته تفکرى پدر را به ميراث برده است. ولى نصر بر روى اين مساله تمرکز کرده است که مى توان قرائت ديگرى از اسلام شيعى داشت، غير از آنچه به عنوان اسلام انقلابى شيعى در جهان مشهور شده و نمايندگانى چون حزب الله لبنان دارد، که اين قرائت جديد ظرفيت هاى بسيارى براى تامين منافع آمريکا در سراسر جهان داراست. خانواده نصر يک بار ديگر به عنوان مشاور به ساختار عالى قدرت بازگشتند اما اين بار به جاى فرح پهلوى اين اوباما بود که نصر پسر را به خدمت گرفت. رويکردهاى اخير اوباما نسبت به کشورهاى اسلامى مى تواند نشانه هايى از در دستور کار قرار گرفتن همين انديشه باشد؛ يعنى طرح قرائت جديدى از اسلام در برابر اسلام انقلابى، قرائت جديدى که با آمريکايى سازى جهان مى تواند همراه و همخوان گردد.

مردم مسلمان؛ مخاطبان جديد آمريکاى عصر اوباما
آمريکايى ها که در آغاز هزاره جديد چالش بزرگ خود را پس از پايان جنگ سرد با تمدن اسلامى مى دانستند حال مى کوشند تا تهديدهاى گذشته را با اندکى تغيير رويکرد به فرصت هاى جدى تبديل کنند.
اين بار برخلاف گذشته آمريکا از اسلام و اسلام گرايى حمايت مى کند، اگر دولت هاى قبلى آمريکا تنها از برخى حکام عرب که غربى ها آنها را ميانه رو مى ناميدند، حمايت مى کردند و هميشه از حرکت هاى مردمى فاصله مى گرفتند، اوباما برخلاف سلف خود که مردم کشورهاى اسلامى را حداکثر عامل مزاحم مى دانستند، اين بار علاوه بر حاکمان مردم را نيز در محاسبات خود وارد کرده است و آنها را مخاطب قرار مى دهد، خطابى که براى هويت اسلامى مخاطبين را لحاظ قرار مى دهد. اگر سخنرانى هاى اوباما در ترکيه و مصر را يک ساختار شکنى به حساب نياوريم، تحريک هاى پنهان گروه هايى از مسلمانان، به خصوص در حوزه «ديپلماسى عمومى» در جهت منافع آمريکا مى تواند نشانگر رويکرد جديدى در سياست خارجى دولت آمريکا باشد.

مذهب عليه مذهب؛ انقلاب عليه انقلاب
در ايران، براى اولين بار پس از تاسيس نظام جمهورى اسلامى، نتايج انتخابات رياست جمهورى توسط يکى از نامزدهاى شکست خورده انتخابات زير سؤال رفته و طرفداران وى کار را به خيابان ها کشيدند. دستگاه ديپلماسى عمومى اوباما بلافاصله فعال شده و در همين راستا تمامى رسانه  هاى آمريکايى بر روى اين ماجرا به صورت هماهنگ تمرکز مى کنند؛ به طورى که اولين گزارش زنده از ناآرامى هاى ايران را گزارشگر سى ان ان «کريستين امانپور» به صورت مستقيم مخابره کرد.
اين بار رسانه هاى غربى برخلاف گذشته روى شاخصه هاى مذهبى حرکت طرفداران موسوى، نامزد معترض انتخابات رياست جمهورى ايران تاکيد مى کردند. نهايتاً روزنامه پرتيراژ «نيويورک تايمز»، نمادهاى مذهبى مورد استفاده طرفداران موسوى را سوژه قرار داد. نيويورک تايمز با دست گذاشتن روى استفاده از نمادهاى مذهبى در تبليغات طرفداران اين کانديدا، تحليل کرده بود که هر دو گروه مخالف در ايران به دنبال اين هستند که پرچم اسلام را در ايران در دست گيرند و در ادامه آورده بود که موسوى و طرفدارانش معتقدند که آنها پرچمدار اسلام اصيل هستند. يک روز بعد نيويورک تايمز که تحليل هايش اغلب با وقايع پشت پرده دولت آمريکا مرتبط است گزارش ديگرى منتشر کرد؛ در اين گزارش نويسنده مطلب را با اين موضوع آغاز کرده بود که «علما در برابر وقايع ايران سکوت کرده اند». گزارش نويس نيويورک تايمز در مقدمه اى سؤال مى کند چرا علماى نجف در برابر حوادث ايران سکوت کرده اند، اما اين سؤال نويسنده در گزارش نيويورک تايمز مسکوت مى ماند و اساساً گزارش تنها سؤال را بهانه مى کند تا ايده هايش را بپروراند و سخنى از دور ماندن حوزه نجف ازجايگاه حقيقى اش به دليل سال ها سرکوب رژيم بعث نمى کند. نويسنده گزارش اين روزنامه آمريکايى يک دو راهى را طرح مى کند که انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى (ره) از يک راه و علماى حوزه نجف از راه ديگر رفته اند و در نهايت يک دو راهى را در تفسير مسير اسلام و تفکر شيعه ترسيم مى کند، درست همان چيزى که «نصر»ها مى پسندند و اوباما آن را برگزيده است؛ اسلام در مقابل اسلام. در ايران اما تحليل ها دقيق تر است. پس از سه دهه از استقرار جمهورى اسلامى گروهى در ايران به قدرت مى رسند که اقبال مردمى را نه از طريق تکنيک هاى تبليغاتى که از راه بازگو کردن شعارها و آرمان هاى نوستالژيک انقلاب به دست آورده و سخن از بازگشت به دوره طلايى صدر انقلاب به ميان آورده بودند. پس تنها گزينه نزديک شدن به نگاه مردم است. اوباما اين بار توده هاى مردم را هدف سياست خارجى خود قرار داده است، مردم ايران همچنان انقلاب اسلامى را مى خواهند، بايد گامى ديگر به جلو گذاشت و تفسير جديد ديگرى از انقلاب ارائه کرد.

مصطفى حريرى


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر