( 0. امتیاز از )


حسین شریعتمداری، مدیر مسئول کیهان، در یادداشتی در شماره امروز این روزنامه به افشای پشت پرده تصمیم جدید میرحسین موسوی برای راه اندازی یک جریان سیاسی موسوم به "تشکیلات راه سبز امید" پرداخت.
وی در این یادداشت که با عنوان "تشکیلات سبز یا فرش قرمز پیش پای آمریکا ؟!" نگارش شده است، این تصمیم موسوی را مرحله‌ای از کودتا علیه حکومت‌های ضدآمریکایی که «ریچارد هلمز» رئیس اسبق سازمان سیا - در دوران معاونت خود در این سازمان - با عنوان «نهضت های نام و نشان دار، اما بی‌شناسنامه» از آن یاد کرده می‌داند.

 

این ایده هلمز در سال‌های اخیر در «دانشگاه دفاع ملی آمریکا» وابسته به پنتاگون، تحت نام «تراک 3-TRACK NO3» برای نظامیان ارشد و نامزدهای سفارت آمریکا در کشورهایی که دارای حکومت های ضدآمریکایی هستند، تدریس می‌شود.
شریعتمداری در ادامه همخوانی حرکت مشترک موسوی و خاتمی و برخی دیگر از خواص آلوده با دشمنان بیرونی را واضح دانسته و تاکید می‌کند که "از هم اکنون برای اثبات این همخوانی در هر دادگاه علنی که تشکیل شود و هر مناظره‌ای که ترتیب یابد"، حاضر است.
او پیش از این نیز با ارائه اسناد و شواهدی نشان داده بود که پیشنهاد خاتمی مبنی بر برگزاری رفراندوم برای سنجش مقبولیت دولت، همان دستورالعمل مایکل لدین -MICHAEL LEDEEN- عضو برجسته مؤسسه "آمریکن اینترپرایز " و دستیار ویژه "دونالد رامسفلد " وزیر دفاع اسبق آمریکا و "دیک چنی " معاون جرج بوش است.
چرا که لدین چندی پیش از "رفراندوم درباره مشروعیت جمهوری اسلامی ایران " با عنوان یکی از راه کارهای مؤثر برای مقابله با اقتدار ایران اسلامی یاد کرده بود.

متن کامل یادداشت امروز شریعتمداری به این شرح است:

1- نیمه خردادماه سال 1383- ژوئن 2004- وقتی ریچارد رورتی - RICHARD RORTY- یکی از بلندآوازه ترین نظریه پردازان سیاسی آمریکا- به دعوت رامین جهانبگلو و داریوش شایگان، دو جاسوس شناخته شده آمریکا و انگلیس در سفری نه چندان آشکار به ایران آمد و طی نشستی با سران مدعی اصلاحات در «خانه هنرمندان» به گفت وگو نشست، خطاب به آنان(نقل به مضمون از روزنامه زنجیره ای وقایع اتفاقیه) توصیه کرد؛
«در کشوری مانند ایران که حاکمیت آن از پایگاه گسترده مردمی برخوردار است، مخالفان نمی توانند ائتلاف و پیوند خود را با تشکیل حزب و یا جبهه سیاسی حفظ کنند، زیرا یک حزب سیاسی شامل افرادی است که در بسیاری از نقاط عقیدتی و اجتماعی و سیاسی با یکدیگر اشتراک نظر دارند و به همین علت یکی از اصول ضروری در تاسیس احزاب سیاسی، تهیه مرامنامه و اساسنامه است تا دیگران در صورت انطباق نظرات خویش با دیدگاه های ارائه شده در اساسنامه و مرامنامه حزب به عضویت آن درآیند. از این روی هرچه محور همبستگی یک حزب نقاط بیشتری داشته باشد، تعداد کسانی که در تمامی این نقاط اشتراک نظر دارند، کمتر خواهد بود. از سوی دیگر، جبهه سیاسی نیز مجموعه ای از چند حزب و گروه است و از آنجا که هریک از احزاب و گروه ها به طور جداگانه برای خود اساسنامه و مرامنامه دارند بنابراین جمعیت ائتلاف کنندگان در یک جبهه سیاسی نمی تواند حاصل جمع تعداد اعضا و هواداران احزاب و گروه های حاضر در آن جبهه باشد.»
ریچارد رورتی در ادامه این نشست با تاکید بر توصیه های «جین شارپ» و «مایکل لدین» می گوید؛ اگر خواستار یک اپوزیسیون پرجمعیت هستید، باید محور ائتلاف را از «خط»- که شامل نقاط بسیار است- به «نقطه» تبدیل کنید. توضیح بیشتر درباره توصیه ریچارد رورتی را می توانید در گزارش مرکز استراتژیک «امریکن اینترپرایز» دنبال کنید. در این گزارش برای گروه های اپوزیسیون در یک نظام حکومتی ضد آمریکا توضیح داده می شود که فقط از «یک نقطه» به عنوان محور ائتلاف استفاده کنند و این نقطه می تواند «مخالفت با نظام حاکم به هر علت» باشد. امریکن اینترپرایز در گزارش خود می افزاید ؛ در این حالت، اپوزیسیون به یک جریان نام و نشان دار، مثل اپتور- OPTOR- در 1998 صربستان و یا «نهضت همبستگی» در 1989 لهستان تبدیل شود. این جریان ضمن آن که نام و نشان دارد، فاقد شناسنامه است، زیرا داشتن شناسنامه مستلزم اشاره به هویت- یا همان مرامنامه و اساسنامه حزبی- است که از تعداد اپوزیسیون می کاهد!
2- روز جمعه 23/5/88، میرحسین موسوی - دقیقاً همانگونه که کیهان از قبل پیش بینی کرده بود - مرحله دیگری از پروژه پلکانی سازمان «سیا» برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران را کلید زد و در جمع یکی از گروههای جبهه اصلاحات، از تصمیم خود برای راه اندازی یک جریان سیاسی موسوم به «تشکیلات راه سبز امید»! خبر داد، یعنی مرحله ای از کودتا علیه حکومت های ضدآمریکایی که «ریچارد هلمز» رئیس اسبق سازمان سیا - در دوران معاونت خود در این سازمان - با عنوان «نهضت های نام و نشان دار، اما بی شناسنامه» از آن یاد کرده و طی سال‌های اخیر در «دانشگاه دفاع ملی آمریکا» وابسته به پنتاگون، تحت نام «تراک 3-TRACK NO3» برای نظامیان ارشد و نامزدهای سفارت آمریکا در کشورهایی که دارای حکومت های ضدآمریکایی هستند، تدریس می شود.
ابتدا باید از برخی هواداران جبهه اصلاحات که هنوز به ماهیت حرکت اخیر این جبهه پی نبرده اند تقاضا کرد، به جای ابرو در هم کشیدن و متهم کردن کیهان به «تندروی»، در اصل ماجرا اندیشه کنند. همخوانی حرکت مشترک موسوی و خاتمی و برخی دیگر از خواص آلوده با دشمنان بیرونی قابل انکار نیست و نگارنده از هم اکنون برای اثبات این همخوانی در هر دادگاه علنی که تشکیل شود و هر مناظره ای که ترتیب یابد، اعلام آمادگی می کند. سران فتنه اخیر تنها می توانند همراهی و همخوانی خود با بیگانگان را تصادفی! و بدون هماهنگی قبلی اعلام کنند که این ادعای احتمالی، اگرچه به سختی قابل قبول است ولی چنانچه ناشی از پشیمانی آنها باشد-با تسامح- پذیرفتنی خواهد بود و البته، در هر حال، وظیفه کیهان روشنگری است و تصمیم نهایی در بازگشت و پوزش از مردم برعهده سران فتنه و پیگیری ماجرا برعهده مسئولان نظام است.
3- چندماه قبل از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری با استناد به شواهد و قرائن موجود پیش بینی کرده بودیم که جبهه اصلاحات و حامیان خارجی آن، کمترین امیدی به پیروزی در انتخابات ندارند و در پاسخ به این پرسش احتمالی که چرا علی رغم ناامیدی کامل از پیروزی، با صرف هزینه های کلان به تبلیغات انتخاباتی روی آورده اند؟ نوشته بودیم که فعالیت گسترده و پرهزینه آنان در چارچوب «پروژه شکست» طراحی شده است و طی چند یادداشت، گزارش و خبر ویژه آورده بودیم مدعیان اصلاحات، چند هفته قبل از تاریخ برگزاری انتخابات، از یکسو با استناد به نظرسنجی های انجام شده!- بخوانید نظرسازی که امروزه برخی از ژنرال های این جبهه در دادگاه به آن اعتراف کرده اند- ادعا خواهند کرد که نامزد آنها بیشترین شانس پیروزی را دارد و از سوی دیگر به احتمال تقلب در انتخابات دامن می زنند. این هر دو اتفاق، فقط دو هفته بعد از پیش بینی کیهان به وقوع پیوست.
نظرسازی های جعلی که روزنامه های زنجیره ای، سایت های وابسته به این جبهه و سایت های ضدانقلاب و رسانه های بیگانه با آب و تاب منتشر می کردند، به این منظور صورت می پذیرفت که بعد از شکست نامزد مدعی اصلاحات، ادعای تقلب در انتخابات طبیعی! و قابل قبول جلوه کند! و ادعای تقلب نیز با این انگیزه، مطرح می شد که زمینه برای جرزنی! فراهم شود.
در همان روزها، با اشاره به نمونه های مشابه کودتای آمریکایی در گرجستان، صربستان و برخی دیگر از کشورها و همچنین با استناد به اظهارات تعدادی از مقامات رسمی آمریکایی و اروپایی پیش بینی کردیم که جبهه اصلاحات، گروهی را به بهانه نظارت بر صحت انتخابات سازماندهی خواهد کرد. این پیش بینی - و نه پیش گویی به معنای غیب گویی!!- نیز دقیقاً اتفاق افتاد و مدعیان اصلاحات کمیته ای با عنوان «کمیته صیانت از آرا» تشکیل دادند.
4- در آستانه برگزاری انتخابات و 2 روز قبل از آن، طی گزارشی مستند که به دلیل اهمیت آن به تیتر اول کیهان تبدیل شد، از تصمیم قطعی مدعیان اصلاحات به غائله آفرینی و آشوب های خیابانی خبر دادیم. در آن هنگام برخی از دوستان گلایه می کردند که چرا اصلاح طلبان را به غائله آفرینی متهم می کنید؟! و پاسخ ما، آن بود که غائله آفرینی و آشوب یکی از پله های از قبل طراحی شده در پروژه پلکانی سازمان «سیا» است و در مقابل سوال بعدی آنها که از کجا مطمئن هستید جبهه اصلاحات نسخه سازمان «سیا» را دنبال می کند؟ پاسخ می دادیم، خدا کند که اینگونه نباشد ولی همه شواهد و قرائن از به کارگیری همین فرمول حکایت دارند... و بلافاصله بعد از اعلام نتایج انتخابات، این مرحله نیز کلید خورد و جمعی که متاسفانه از اصل ماجرا بی خبر بودند به فریب سران فتنه که از قبل می دانستند مرحله بعدی چیست، به خیابان ها ریختند و اراذل و اوباشی که مدتها پیش از برگزاری انتخابات به همین منظور اجاره شده بودند در پوشش کسانی که به موسوی رأی داده اند، به تخریب و غارت و در مواردی نیز به قتل افراد بی گناه دست زدند و...
دعوت مسئولان و مراکز مربوطه از سران فتنه برای ارائه دلایل و اسناد ادعای آنان مبنی بر وقوع تقلب در انتخابات بی فایده بود. چرا؟! برای این که «ادعای تقلب» بخشی از یک پروژه بود و اگر سران فتنه به درخواست مراکز مسئول و پی گیری ادعای خویش از طریق قوانین جاری تن می دادند، پوچی و بی اساس بودن ادعای آنان برملا می شد و با حذف بخش مربوط به ادعای تقلب که یکی از با اهمیت ترین پله های پروژه پلکانی یاد شده بود، تمامی پروژه دود شده و به هوا می رفت.
اشاره به پیش بینی های کیهان که تماماً در اوراق روزنامه ثبت و ضبط و قابل مراجعه است، خدای نخواسته برای خودنمایی نیست، بلکه صرفاً به منظور نشان دادن این واقعیت- البته تلخ- است که مدعیان اصلاحات در حرکت اخیر خود از یک نسخه آمریکایی پیروی کرده اند. نسخه ای که فرمول آن از مدتها قبل در گزارش ها و تحلیل های -بخوانید توصیه های- مراکز رسمی و استراتژیک دشمن نظیر، «امریکن اینتر پرایز»، «کمیته آمریکایی خطر» و امثال آنها، آمده بود و کیهان نیز با رصد پیوسته این گزارش ها- و البته به لطف خدای سبحان و مهربان- توانسته بود حرکت اخیر خواص آلوده را، گام به گام پیش بینی کند.
5- و اما، بعد از ناکامی پروژه یاد شده که مدعیان اصلاحات پیشاپیش از آن باخبر بودند، نوبت به مرحله بعدی می رسید، یعنی همان مرحله ای که میرحسین موسوی روز جمعه آن را کلید زد. راه اندازی یک جریان «با نام و نشان ، اما بی شناسنامه». این مرحله برخلاف ادعای موسوی و دار و دسته اش، نه فقط ابتکار او نیست، بلکه دنباله روی محض از همان نسخه آمریکایی است و البته، ان شاءالله که تصادفی! باشد.
کیهان، این مرحله را نیز- فقط از آن روی که بخشی از فرمول پیشنهادی ریچارد رورتی، مایکل لدین و جین شارپ است- از قبل پیش بینی کرده و می دانست ادعاها و نظراتی نظیر این که «موسوی قصد دارد حزب جمهوری اسلامی را بازسازی کند»، «موسوی تصمیم به تشکیل یک جبهه سیاسی گرفته است» و... فقط برای ردگم کردن است و این جریان به چند علت و از جمله سه علت زیر نمی توانست حزب یا جبهه سیاسی تأسیس کند. چرا که؛
الف: وجود اساسنامه و مرامنامه به مفهوم ائتلاف روی یک خط- و حداقل ده ها نقطه- است و این به جای ائتلاف باعث اختلاف خواهد شد.
ب: حزب یا جبهه ناچار است به آنچه در اساسنامه و مرامنامه آمده است وفادار بماند و نسبت به عدم انطباق مواضع و عملکرد خود با مفاد اساسنامه و مرامنامه، هم برای اعضاء و هم در مقابل سایر ناظران پاسخگو باشد و حال آن که بنای حرکت جریان یاد شده بر قانون شکنی است.
ج: ارائه اساسنامه و مرامنامه برای جریانی که قصد فریب مردم و سوءاستفاده از حسن نیت و اتحاد آنها را دارد، به منزله زنجیری است که به دست و پای سران حزب یا جبهه بسته شده است و...
با توجه به نکات یاد شده از ابتدا معلوم بود- و در فرمول توصیه شده افرادی نظیر ریچارد رورتی و مایکل لدین و...- نیز آمده بود، که حرکت بعدی جریان مورد اشاره، راه اندازی یک جریان نام و نشان دار- تشکیلات راه سبز امید- و بی شناسنامه یعنی «فاقد هویت مشخص» خواهد بود که روز جمعه گذشته، این پیش بینی اتفاق افتاد و این تشکیلات با تظاهر به پذیرش قانون اساسی که تاکنون بارها آن را نقض کرده است و در واقع با تکیه بر یک نقطه، یعنی مخالفت با جمهوری اسلامی- به هر علت- اعلام موجودیت کرد. نگاهی به حامیان بیندازید، آمریکا، اسرائیل، سلطنت طلب ها، مفسدان اقتصادی، بهایی ها، مارکسیست ها، سیلی خوردگان از اسلام و... همه در یک نقطه اشتراک نظر دارند، مخالفت با انقلاب اسلامی و البته کسانی نیز هستند که به اسلام و انقلاب وفادارند ولی به توهم با این جریان همراه شده اند. همسویی این عده به یقین دوامی ندارد و تاکنون نیز بسیاری از آن جدا شده اند.
6- و بالاخره، این نکته گفتنی است که جریان یاد شده و حامیان بیرونی آن به وضوح می دانند که مقابله آنها با نظام اسلامی و برخاسته از باورهای دینی مردم، آب در هاون کوبیدن است و شیپور فریب این جریان که اکنون آشکارا به نفس نفس افتاده است، در آینده ای نه چندان دور به طور کامل از نفس خواهد افتاد... هنوز اول کار است، اضطراب مکن!


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر