( 0. امتیاز از )


صدای شیعه:

مباحث کلامی با توجه به ارتباط مستقیمی که با اعتقادات ما دارند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. اما متأسفانه چه در حوزه، چه در دانشگاه و به تبع آن در متن جامعه، مورد بی‌مهری قابل توجهی واقع شده‌اند. حاصل این کم توجهی، دوری نسل جوان از باورهای ناب تشیع و در برخی موارد افتادن در دام شبهات و خرافات است.

 

تأسیس ‌رادیویی برای پاسخ به شبهات، بازبینی دروس معارف در دانشگاه و قرار گرفتن کلام، جزو دروس اصلی حوزه، از جمله پیشنهاداتی است که در مصاحبه خبرنگار سرویس اندیشه رسا با دکتر روحی استاد حوزه و دانشگاه و نویسنده چندین جلد کتاب معتبر علمی در زمینه کلام جدید، مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه متن این گفت‌وگو برای مطالعه خوانندگان محترم عرضه می‌گردد.

 

 

رسا - استاد به عنوان مدخل ورودی بحث، مختصری درباره­ تاریخچه علم کلام بیان فرمائید.

 

همچنان که مستحضر هستید از ابتدای شکل گیری اسلام، اکثریت مسلمانان با توجه به ایمانی که داشتند، دینشان از سه بخش تشکیل یافته بود؛ یک بخش مربوط به احکام دینشان بود و یک بخش مربوط به اخلاق و یک بخش هم مربوط به باورهایشان بود. مسلمانان در بخش احکام و اخلاق مشکلی نداشتند؛ چرا که عده­ای مباحث احکامی و اخلاقی را استخراج می­کردند و در اختیار آنها قرار می­دادند. اما آنچه برای مسلمانان از اهمیت بیشتری برخوردار بود، باورهای آنها بود؛ چرا که از یک سو انسان­ها هر روز با چالش­های جدیدی مواجه می­شوند و از سوی دیگر، مخالفان، باورهای ما را تحت الشعاعِ باورهای خود قرار می­دادند؛ فلذا این عوامل باعث پیدایش دانش جدیدی در بین مسلمانان شد به نام «علم کلام».

 

هر چند درباره تاریخچه شکل گیری علم کلام اختلافاتی وجود دارد، ولی اکثر مورخین علم کلام بر این باور هستند که شروع علم کلام به دوره خود پیامبر اسلام(ص) بر می­گردد که در آن دوره مردم درباره اصل ایمان و اصل اسلام و معیارهای توحید و شرک و میزان و مراتب ایمان از پیامبر اسلام(ص) سئوال­هایی می­کردند و حضرت به آنها پاسخ می­دادند. این پرسش­ها از ناحیه مردم و پاسخ­های پیامبر(ص) عملاً زمینه­ای برای شکل گیری دانش علم کلام شد. البته در دوره رسول اسلام(ص) ما اصطلاحی به نام «کلام» نداشتیم، اما مباحث کلامی وجود داشتند.

 

تاریخچه علم کلام به عنوان یک دانش، به قرن دوم هجری بر می­گردد که در آن زمان عده­ای از دانشمندان اهل سنت، برخی از مباحث اختلافی را مطرح کردند. در ادامه در قرن دوم و سوم، پیدایش معتزله و در قرن سوم و چهام، پیدایش اشاعره و در کنار همه اینها، پاسخ­های امامیه و اندیشه­های امامیه در برابر اینها، باعث شد دانشی به نام علم کلام به وجود آید؛ ولی به صورت خاص در میان شعیان، مبدع علم کلام مرحوم شیخ مفید(ره) بوده است. ایشان با نوشن کتاب عوالی، اولین کتاب را به صورت مسنجم و مقاله مقاله مطرح کردند که هنوز هم نوشته­های ایشان به عنوان مباحث اصلی و شالوده علم کلام قلمداد می­شود. در یک جمله تاریخچه مباحث و شالوده­های اصلی علم کلام به قرن دوم هجری بر می­گردد.

 

 

رسا - لطفاً کمی درباره قلمروهای علم کلام با توجه به قبض و بسطی که در این قلمرو وجود دارد توضیح دهید.

 

قلمرو علم کلام در پنج حوزه می­باشد که عبارتند از: 1- خداشناسی 2- راه شناسی 3- راهنماشناسی 4- فرجام شناسی 5- انسان شناسی. البته در طول گذر زمان این قلمروها یا گسترده­تر شده یا محدودتر و در برخی از دوره­ها پر رنگ­تر و در برخی از دوره­ها کم رنگ­تر شده است. مثلاً در اوایل اسلام، مباحث خداشناسی مطرح بود، در برخی دوره­ها مباحث جبر و اختیار گسترش پیدا کرد، در برخی دوره­ها مباحث قرآن کریم، در برخی دوره­ها مباحث عصمت و پیامبر شناسی و... پر رنگ­تر می­شد؛ در کل می­توان گفت قلمروهای علم کلام در پنج حوزه می­باشد؛ هر چند در دوره­های مختلف کم رنگ­تر یا پر رنگ­تر می­شده است.

 

 

رسا - اساساً چه ضرورتی برای طرح مباحث کلامی و علم کلام وجود دارد؟

 

بی­تردید اگر بخواهیم چیزی را به نام «باور» مطرح کنیم و اسلام هم ادعا دارد که دینم را به صورت اکراهی به دیگران تحمیل نمی­کنم و هر کس باید به چیزی که یقین دارد عمل کند، فلذا ما باید دانشی اشته باشیم که اولاً یقین ما را پی گیری کند و ثانیاً در مواردی که یقین نداریم و تردید داریم، تردید ما را به یقین تبدیل کند و ثالثاً اگر شبهاتی بر خلاف باورهای ما مطرح می­شوند، به این شبهات پاسخ داده شود. پس ضرورت علم کلام در واقع برای تبیین و گسترش باورها و پاسخ گویی به شبهاتی است که بر علیه باورهای ما وارد می­شود؛ همان گونه که در تعریف علم کلام گفته­اند: علم کلام عبارت است از علمی که وظیفه تبیین و اثبات و دفاع از باورها را بر عهده دارد.

 

 

رسا - چه فرقی بین کلام جدید و کلام قدیم وجود دارد و آیا کلام جدید امتیازی بر کلام قدیم دارد.

 

در گذشته مباحثی که در علم کلام مطرح بودند، عمدتاً مباحثی مانند خداشناسی، معاد شناسی و... بود؛ این بخش از علم کلام را که تا سی- چهل سال قبل مطرح بود، مباحث سنتی علم کلام می‌نامیدند؛ چرا که این نوع مباحث از ابتدا در بین باورهای ما وجود داشته است؛ اما حدود چهل سال پیش با توجه به اینکه وسایل ارتباط جمعی بین کشورها گسترش یافت و ادیان و مذاهب و گروه­ها با همدیگر ارتباط پیدا کردند، بدون تردید یک سری شبهاتی از آن طرف وارد باورهای ما شد و یک سری شهبات از طرف ما بر باورهای آنها وارد شد که این مواجهه باورهای ما با غیر مسلمانان، اعم از ادیان و غیر ادیان، باعث پیدایش و شکل گیری و نگاه جدید به علم کلام شد که برخی از آنها به کلام جدید یاد می­کنند و برخی به عنوان مسائل جدید علم کلام یاد می­کنند؛ ولی در هر حال ساختار بحث ما نسبت به گذشته خیلی تغییر پیدا کرده و خیلی از مباحث به صورت امروزی مطرح هستند.

 

یکی از محسنات کلام جدید این بود که ما را از «روز مرگی» نجات داد و این یک نعمت بزرگی است؛ چنانچه به پنجاه یا شصت سال قبل بر گردیم، می­بینیم در دوره­ای مباحث کلامی کلاً تنزل پیدا کرده و در میان اندیشمندان ما متکلم کمتر پیدا می­شود و بیشتر افراد دنبال مباحث فقهی، اصولی و تفسیری هستند.

 

 

رسا - به نظر شما به چه دلیل توجه به علم کلام در آن دوره کم شد؟

 

دلیلش این است که اولاً دغدغه پاسخ گویی به شبهات به حداقل رسیده بود، ثانیاً کسانی انگیزه پیدا نمی­کردند که باورهای خودشان را به عنوان باورهای اثباتی مطرح کنند، ثالثاً حاکمان جامعه باب میلشان نبود که زمینه­های طرح این مباحث را مطرح کنند؛ فلذا در آن دوره به افولی می­رسیم.

 

 

رسا - بعد از آن دوره از حدود چهل سال قبل، مباحث کلامی قوت گرفت و امروزه ما وضعیت بهتری نسبت به گذشته داریم، علل این رشد را در چه چیزهایی ارزیابی می­کنید؟ و این رشد چه آثاری داشته است؟

 

از حدود سی- چهل سال قبل اولاً عده­ای روشنفکر اسلامی پیدا شدند و ثانیاً برخی از بحث­های خارج از اسلام و اندیشه جهانی اسلامی باعث شد که مباحث جدید کلامی مطرح شود و خوشبختانه باید گفت به دلیل گسترش مباحث کلامی به ویژه در ایران و در بین شیعیان، امروز نهضت ترجمه کتاب بر عکس شده است؛ یعنی در گذشته، کتاب­ها را از زبان­های دیگر به فارسی ترجمه می­کردند، ولی امروزه از فارسی به زبان‌های عربی، انگلیسی و... ترجمه می­کنند. خیلی از اهل سنت و مسیحیان و یهودیان، برای آشنایی با اسلام و به قول امام(ره) اسلام ناب- و برای آشنایی با شبهاتی که مطرح می­شود و نیز برای آشنایی با پاسخ­های این شبهات، رجوع مجددی به اندیشه­های فارسی دادند و این نشان می­دهد که ما از حالت انفعالی کلامی بیرون آمده و به یک حالت فعلیت کلامی دست یافته­ایم؛ بر خلاف گذشته که یهودیان و مسیحیان ما را به چالش می­کشیدند، امروز این ما هستیم که آنها را به چالش می­کشیم و مبانی اصلی باورهای مسیحیت، مانند باور تثلیث، باور حلول، باور تجسد و... را به چالش کشیده­ایم؛ به گونه­ای که خیلی از فیلسوفان مسیحی امروز، اعلان می­کنند ما تثلیث را قبول نداریم و گرایش به توحید دارند و این مسأله یعنی دست برداشتن از اصلی‌ترین رکن مسیحیت(تثلیث)! اینها به صورت اتفاقی نبوده، بلکه همه به خاطر چالش­های فراوانی است که از سوی متکلمان شیعه بر علیه مسیحیت مطرح شده است و همچنین درباره یهود نیز چنین است.

 

پیدایش کلام جدید ما را از روزمرگی نجات داد و ما از حالت انفعالی در آورده و به حالت فعال در آورده است که سایر ادیان را به چالش کشیده است. در اختلاف مذهبی نیز چنین است؛ مثلاً از زمان پیدایش وهابیت تا پنجاه سال اخیر، ما باید حقانیت خود را ثابت می­کردیم و این ما بودیم که باید جواب می­دادیم و مسلمانی خویش را به اثبات می­رساندیم؛ اما امروزه این ما هستیم که خدا شناسی و اندیشه‌های وهابیت و توحید وهابیت را قبول نداریم و آنها را به چالش کشیده­اییم و به آنها می­گوئیم، اندیشه­های وهابیت بر گرفته از اندیشه­های یهود است.

 

در میان اهل سنت هم متأسفانه یا خوشبختانه، متکلم نمی­توانی پیدا کنی و اندیشه­های اشاعره و معتزله نیز در میان آنها به شدت رو به خمیدگی مطلقه رفته است؛ پس آنچه امروزه می­توان ادعا کرد، این است که مکتب کلامی شیعه ناب، یک مکتب «زنده»، «به روز» و «فعال» است.

 

یکی دیگر از دلایل رشد و تقویت مباحث کلامی مکتب تشیع، ظهور انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) است. من فکر می­کنم این انقلاب اسلامی ما اگر هیچ تأثیر اجتماعی و فرهنگی سیاسی نداشت، فقط همین اندازه منشأ این امر می‌شد که شیعه­ای که تا دیروز به عنوان یک فرقه اسلامی قلمداد نمی­شد و در انحصار و گوشه­ گیری به سر می­برد، امروزه تبدیل به محور اسلام شده، به گونه­ای که از هر مکتبی و دینی و آیینی و اندیشه­ای، هر اشکالی که وارد می­شود، متکفل پاسخگویی به آن می­باشد و حتی اهل سنت برای پاسخ به بقیه ادیان مسحیت و یهود و بدیسم، از آموزه­ها شیعه اثنی عشری استفاده می­کنند کافی بود. این نشان می­دهد ما نه تنها از حالت انفعال بیرون آمده­ایم، بلکه تبدیل به یک محور شده­ایم و پذیرش این محوریت متأثر از انقلاب اسلامی و تلاش­هایی بود که عالمان کلامی ما انجام دادند. امروزه در هر کشور عربی اگر بخواهی بگویی می­خواهم مباحث عقلی را بخوانم- اعم از فلسفه و کلام و عرفان و بحث­های حاشیه‌ای آن- شما را به ایران راهنمایی خواهند کرد؛ در حالی که تا چهل سال قبل ما را مجوسی قلمداد می­کردند و ما اصلا جزو اسلام نبودیم و رشد ما در کلام این نگرش را به جهان داده است.

 

 

رسا - به نظر می­رسد یکی از کاستی­های امروز ما در حوزه کلام اسلامی، عدم «به روز رسانی» آن می­باشد؛ برای به روز رسانی دانش کلام اسلامی چه اقداماتی را لازم می­دانید؟

 

به نظرم یکی از کارهایی که کمتر صورت گرفته و علیرغم وجود اصول و منابع و مبانی قوی، آن را زیاد انجام نداده­ایم، این است که استفاده از مباحث کلامی را به روز نکرده­ایم؛ یعنی بسیاری از منابع قدیمی ما، همان «قطره­های ضخیم» و «نوشتارهای علمی سنگین» و «ساختارهای ادبی حوزه» را دارند. ما نیامده­ایم کتاب­هایی را تدوین کنیم که باورهای دینی خودمان را به صورت «ساده» و در «قالب پالتویی و جینبی» در آوریم و در اختیار افرادی که دائماً با آن مواجه هستند، قرار دهیم. معتقدم بسیاری از مباحث کلامی و مصارف اسلامی را می­توان در ساختارهای ساده­تر نوشت و آنها را به فیلم، کلیپ و... تبدیل کرد و در اختیار عموم جوانان قرار داد و این ضرورت با ورود رسانه­های ماهواره­ای و اینترنتی و شبهاتی که بر اندیشه­های شیعه وارد می­کنند، چند برابر می­شود.

 

امروز شبهاتی وجود دارد که در گذشته وجود نداشته است. امروز ما در مباحثی مانند خداشناسی مشکل نداریم؛ مباحثی مانند حجاب، حقوق بشر و حقوق زنان، ناسازگاری جهنم با کارهایی که انجام می­دهیم و ظالمانه بودن جهنم و مباحثی مانند عرفان­های نو ظهور و بحث معنویت بدون شریعت و بحث آزادی، لیبرالیسم و... مطرح است. برای مواجهه با اینها برنامه ریزی منسجمی انجام نشده است. حوزویان به دلیل محدودیت­های شرعی که دارند، با این چالش­ها مواجه نبودند؛ فلذا استخراج این شبهات و اطلاع رسانی درست به حوزه­های کلامی توسط رسانه­ها، یکی از اقدامات عاجل در این زمینه می­باشد. ما باید افراد را از آن نگاه قبلی و گذشته، به نگاه امروزی تبدیل نمائیم.

 

یکی از دلایل ضعف ما نبود تخصص در خیلی از بزرگان ما در استفاده از اینترنت یا وجود محدودیت­های شرعی در استفاده از ماهواره می­باشد. الان خیلی از شبکه‌های رسانه­ای، کارشان فقط اعتقادی است و این کار را ما نیز باید انجام دهیم. به قول حضرت آیت الله خامنه­ای «امروز کسانی اندیشه­های اسلامی را مطرح می­کنند که آدم در انگیزه­های آنها تردید دارد». چرا که برخی شبکه­ها وجود دارند که این شبکه­ها توسط افراد معلوم الحالی اداره و ارتزاق و تأمین می­شوند؛ مثلاً شبکه «اهل البیت» توسط آقای الهیاری و دیگران اداره می­شود که این فرد از یک طرف به بزرگان و علمای ما توهین می­کند و از طرف دیگر از تشیع دفاع می­کند و به شدت بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد می­کند و با توهین و افترا و تحریک احساسات کار خود را ادامه می­دهد یا مثلاً شبکه­هایی مانند «یمانی» و «بعثیون» که اندیشه­های خود راترویج می­کنند! فلذا اگر صدا و سیمای ما از چنین سایت­ها و افرادی در راستای اندیشه­های اسلامی استفاده نکند، کم کم مردم فکر می­کنند که متکفل شبهات کلامی همین­ها هستند و درس‌هایشان را باید از اینها بگیرند و حال آنکه با «به روز رسانی سایت» و «ایجاد مجموعه­ای که متکفل این کار شوند»، دست این گونه افراد بسته می­شود.

 

 

رسا - چه آسیب­ها و بایسته­هایی را در زمینه علم کلام در حال حاضر رصد می­کنیم و انجام آن یا ترک آن را لازم می­دانید.

 

یکی از آسیب­های مهم کلامی، تکراری بودن خیلی از کارها می­باشد. در قم بیست الی بیست و پنج مجموعه وجود دارد که کار کلامی انجام می­دهند و من با برخی از آنها ارتباط دارم. برخی از اینها دقیقاً کار مجموعه دیگر را انجام می­دهد؛ فلذا برای رفع این اشکال ما باید یک مجموعه و یک متکفل مستقل درست کنیم که سرآمد همه اینها را هدایت و رهبری کند و هر بخش کار را به گروهی و مجموعه­ای بسپارد تا کارهای تکراری صورت نگیرد.

 

در مراکز پاسخگویی به شبهات، گاهی پاسخ­هایی مطرح می­شود که با هم در تضاد هستند، یا گاهی برخی در کارهای دیگران دخالت­هایی می­نمایند؛ مثلاً کسی که در فقه کار کرده، به شبهات کلامی پاسخ می­دهد و حال آنکه در کلام اصلاً کار نکرده است و به سئوالات به گونه­ای پاسخ داده که بر خلاف اندیشه­های شیعه است! فلذا لازم است دفتر مراجع کسانی را شناسایی نمایند که کار کلامی انجام داده باشند تا پاسخ افراد غیر متحصص کلامی، تبدیل به شبهه نشود و اثر کارمان چند برابر گردد.

 

یکی از ضعف­های ما این است که این مباحث را دانشگاهی نکرده­ایم و در مجموعه­های دانشگاهی، متکفلی برای باورها و اعتقادات نداریم؛ بلکه ارتباطات ما غالباً سنتی و سخنرانی است که اثر آن هم آنی می­باشد؛ در حالی که اگر مبانی و شالوده­های اصلی و فکری افراد را سرو سامان دهیم، به این راحتی از آنها دست بر نمی­دارد.

 

اینکه برخی دانشجویان در اول کار دو آتشه هستند و بعد از چند سال ضد دین می­شوند، دلیلش این است که ما مبانی معرفتی اینها را نظام بخشیده­ایم و ظاهری از اسلام را به اینها ارائه داده­ایم و آنها را احساسی کرده­ایم و بعد از مدتی این حالت احساسی فرو کش شده و آنها از دین و خدا و پیامبر برگشته­اند؛ فلذا لازم است که مجموعه­های کلامی وارد جوهای دانشجویی شود.

 

چالش مهمتر دیگر، درس معارف اسلامی در دانشگاه‌ها­ست! متأسفانه یکی از ضعیف­ترین درس­هایی که در دانشگاه ارائه می­شود، درس معارف است. عمدتاً کسانی درس معارف را تدریس می­کنند که تخصص لازم را ندارند و شبهات را نمی­توانند پاسخ دهند و یا درس را جذاب ارائه دهند و بحث­های تکراری مطرح می­کنند؛ یعنی همان درس دین و زندگی را که در دبیرستان می­خوانند، همان درس را با عبارت دیگر در دانشگاه مطرح می­کنند! فلذا با یک دل‌زدگی گسترده‌ای درس پاس می‌کنند؛ در حالی که اگر درس­های معارف در اختیار متخصصان قرار می­گرفت، می­توانست زمینه خوبی را فراهم کند. ما باید یک بار فرصت باز آفرینی باورهای اصلی و اعتقادی را در طول تحصیل یک دانشجو فراهم آوریم تا مجدداً اندیشه­های دینی دانشجو مبتنی بر اندیشه­های دینی شیعه باز آفرینی شود و مجدداً به شبهات آنها پاسخ دهیم.

 

من در مجموعه­هایی برای دبیران دین و زندگی درس داشته­ام که گفته­اند بعد از بیست و پنج تدریس اعلان کرده، فلانی من خودم را گنه کار می­دانم؛ چرا؟ چون بیست و پنج سال به بچه­های مردم حرف اشتباه یاد می­دادم! چرا حوزه متکفل این امر نشده که حداقل یک دوره برای دبیران دین و زندگی و قرآن و معارف بگذارد و آنها را به روز کند؟! اگر آنها به روز نشوند، بچه­ها در کلاس سئوالاتی خواهند پرسید که برای معلم بی­معنا خواهد بود.

 

یکی دیگر از مشکلات ما در حوزه علمی، قشر عموم حوزه می­باشد. بحث­های کلامی در حوزه جدی گرفته نشده است و متأسفانه از مجوعه­هایی که شبه دارند، خود طلبه­ها هستند! باید طوری برنامه ریزی شود که آموزش عقاید جدی گرفته شود و مباحث کلامی و باورهای دینی تا حدودی به روز تر ­شوند و ساعات زیادی برای آموزش عقاید در نظر گرفته ­شود تا حداقل طلبه­ای که برای مردم سخنرانی می­کند، خودش شبه نداشته باشد.

 

من معتقدم باید شبکه­ای رادیویی یا تلویزیونی یا ماهوراه­ای راه اندازی شود که کارش فقط پاسخگویی به شبهات باشد. چیزی مثل رادیو معارف، با این فرق که کار رادیو معارف متفاوت است؛ اما در اینجا باید فقط پرسمان اعتقادی مطرح شود و تک تک ادیان و مذاهب دیگر بررسی و مورد نقد قرار بگیرند؛ نه اینکه بحث‌های دیگر مطرح شود و مباحث اعتقادی هم به عنوان یک بحث در کنار بقیه مطرح شود. البته رادیو معارف لازم است؛ اما کافی نیست. بهتر است که این شبکه راه اندازی شود و به نام «شبکه باورها» فعالیت نماید تا به اعتقادات و باورهای سایر ادیان و مذاهب پرداخته شود. در این صورت خیلی از شبهاتی که الان مطرح می­شوند، مجال مطرح شدن پیدا نمی­کنند و خود به خود حل می­شوند.

 

 

رسا - اولویت با نقد مباحث کلامی سایر ادیان است یا تقویت و بیان مباحث کلامی خودمان؟

 

قطعاً تقویت و بیان مباحث کلامی ما اولویت دارد؛ چنانچه اگر بیایم همه را نقد کنیم، می­گویند پس حرف حساب خودتان چیست؟ بنابراین در مرحله­ اول اثبات و بعد نقد می­باشد؛ یعنی اول اثبات باورهای اعتقادی خودمان، بعد نقد بقیه باورها.

 

باورهای دینی اگر شبکه­ای بیان شود و قلمروهای کلام تقسیم بندی شوند و در ساعات معین در مورد آنها بحث شوند، اثبات باورهای دینی بهتر می­شود. خیلی از مردم، دینشان تقلیدی است و بر حسب شنیده­های خودشان از دیگران می­باشد و دین تقلیدی با ذره­ای شبهه از بین می­رود؛ ما باید تلاش کنیم دین تقلیدی افراد را تبدیل به دین تحقیقی نمائیم و برای تخصصی کردن دین افراد، چاره­­ای جز ارتباط مستقیم با مردم و اثبات باورهای مردم و بیان دلایل خویش نداریم.

 

یکی از نقاط ضعف ما این است که فلسفه­ بسیاری از احکام را بیان نکرده­ایم و عمل مردم به آنها به صورت تعبدی است که آن هم با ذره­ای مشکل و آسیب دچار چالش می­شود.

 

یکی دیگر از مباحث و نقاط ضعف ما مباحث جدید است؛ اینکه می­گوئیم جدید، به این معنا بسیاری از مسائل که پانزده سال قبل مسائل جدید بودند، امروزه دیگر به آنها «جدید» گفته نمی­شود. هر چه جلوتر می­رویم، مشکلات و شبهات جدیدتر می­شوند.

 

یکی دیگر از مشکلات ما این است که حوزویان ما اطلاع ندارند و دانشگاهیان ما انگیزه دفاع ندارند! اگر بتوان یک هم خوانی بین این دو گروه به وجود آورد و اطلاعاتی که در دانشگاه به خاطر ارتباط با دانشجویان وجود دارد به حوزه منتقل می­شد و حوزه کتاب­ها و جزواتی را طراحی بکند، تلفیق حوزه و دانشگاه به معنای واقعی کلمه محقق می­شود و مجموعه­هایی مانند نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه­ها به صورت فعال­تر عمل می­کنند.

 

مسابقات کتابخانی خیلی راه اندازی می­شود، اما عمده مسابقات به چیزهای داستانی بر می­گردد؛ ما هنوز باورهای کلامی خود را به کتاب­های مطالعاتی تبدیل نکرده­ایم. خیلی از دانشجویان از ما سیر مطالعاتی و برنامه مطالعاتی می­خواهند که از یک جا شروع و در یک نقطه خاتمه یابد؛ ولی ما چنین چیزی را نه در مراکز حوزوی و نه در مراکز دانشگاهی نداریم و آن به خاطر این است که ما هنوز مجموعه­هایی که فقط کار کلامی انجام بدهند را ایجاد نکرده­ایم.

 

 

رسا - اگر بنا باشد منابعی را در حوزه علمیه معرفی نمائید، چه کتاب­هایی را پیشنهاد می­کنید؟

 

1. آموزش کلام اسلامی آقای سعیدی مهر 2- خصائص الامامیه علامه مظفر 3- اعتقادات شیعه محمد حسین آل کاشف الغطاء 4- شوارق مرحوم عبدالرزاق لاهیجی

 

 

رسا - چنانچه نکاتی پایانی را جهت رشد و ارتقای کلام در حوزه مؤثر و لازم می­دانید بیان فرمائید.

 

اگر بتوانیم ضعیف بودن طلبه­ها در مباحث اعتقادی را به مسئولین متذکر شویم تا کاری در خور شأن حوزه علمیه شیعه، در مسائل کلامی انجام شود. درس کلام باید از حالت درس عمومی در حوزه در بیاید؛ چرا که عمومی قلمداد کردن اعتقادات، نوعی توهین به حوزه باورهاست. علمای سلف و مراجع در سابق در رساله­های علمیه اول مباحث اعتقادی را می­نوشتند، بعد مباحث فقهی را مطرح می­کردند. کتاب­های موجود کلامی خوب خوانده شوند و کامل خوانده شوند و روش‌های تدریس هم اصلاح شود، از امکانات به روز استفاده شود تا چالش­های جدی، خودشان را نشان بدهند.

 

 

رسا - از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید کمال تشکر را داریم.

 

گفت‌وگو از: علی رضا احمدی


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر