( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: در سرمقاله امروز این روزنامه می‌خوانید:

هفته گذشته، همزمان با اوج گیری بمباران‌های غزه توسط ارتش رژیم صهیونیستی، پیامکی را روی تلفن همراه دریافت کردم با این متن که:

"امسال، سخت‌ترین رمضان بر مسلمانان می‌گذرد. نه فانوس‌های قاهره روشن هستند و نه بلندگوهای دمشق اذان می‌گویند. بازارهای بغداد بسته شده، قدس هنوز در اسارت بسر می‌برد و غزه یکسره بمباران می‌شود. با اینحال، امت محمد دیشب در غفلتی عمیق برای پیروزی برزیل دعا می‌کرد!"

همزمان با دریافت این پیامک، در یک مهمانی افطاری هنگامی که تلویزیون روشن شد تا حاضران، سیمای جمهوری اسلامی ایران را ببینند، یک کانال بدن‌های خون آلود کودکان و مردان و زنان فلسطینی را نشان می‌داد که بر روی دستان لرزان مادران و پدران و همسران و همسایگانشان از زیر آوارها خارج می‌شدند تا به بیمارستان‌هائی که معلوم نبود زیر بمباران‌ها سالم مانده‌اند یا نه، منتقل شوند و کانال‌های دیگر با شور و هیجان زیاد اخبار مسابقات فوتبال جام جهانی برزیل را پخش می‌کردند و عده‌ای نیز در استودیوی یکی از همین کانال‌ها جلسه‌ای را شروع کرده بودند که در آن تا ساعاتی بعد از نیمه شب در نهایت آرامش تحلیل‌های مفصلی درباره جام جهانی برزیل ارائه می‌دادند و لابد فکر می‌کردند درحال حل کردن بزرگترین معماهای زندگی مردم ایران هستند!

از انصاف نگذریم، بسیاری از مردم ایران هم خواهان همین برنامه‌ها هستند و از تلویزیون انتظار دارند به همین اندازه یا حتی بیش از این برای جام جهانی و فوتبال مایه بگذارد و خبر و گزارش و تحلیل و تفسیر پخش کند.

از این مهم‌تر اینکه حتی هنگامی که در آن طرف کره زمین، دو کشور از قاره‌های اروپا و آمریکا با همدیگر مسابقه می‌دهند و یکی گل می‌زند و دیگری گل می‌خورد، اینجا در ایران عده‌ای خونشان به جوش می‌آید و فشارشان بالا می‌رود و اعصابشان خرد می‌شود و به قول فرستنده آن پیامک برای پیروزی برزیل دعا می‌کنند.

این، یک واقعیت است که متأسفانه نمی‌توان آن را انکار کرد، اما می‌توان پرسید باید با آن کنار آمد یا باید برای تغییر آن تلاش کرد؟

عده‌ای می‌گویند شیفتگی مردم نسبت به فوتبال یک فرصت است زیرا تماشای مسابقات ورزشی - که البته فعلاً در فوتبال خلاصه شده - سالم‌ترین تفریح است. بنابر این، چه لزومی دارد درصدد تغییر این واقعیت موجود بر‌آئیم؟ بهتر است به جای تلاش برای تغییر، از این فرصت برای پر کردن اوقات فراغت مردم و سرگرم کردن آنها استفاده کنیم.

در مقابل، عده‌ای می‌گویند میان علاقمندی و شیفتگی تفاوت چشمگیری وجود دارد. علاقمند، کسی است که در زمان مقتضی و درصورتی که موضوع مهم‌تری وجود نداشته باشد به آنچه علاقه دارد می‌پردازد. ولی همه چیز را فدای یک چیز کردن و توجهی به موضوعات مهم‌تر نکردن، تحت عنوان دیگری به نام شیفتگی قرار می‌گیرد، مقوله‌ای که از مرز ابراز علاقه و سرگرمی صرف عبور می‌کند و تا مرز به جوش آمدن خون و بالا رفتن فشار و خرد شدن اعصاب به پیش می‌رود و حتی بسا به سکته و جان باختن منجر می‌شود. به این نمی‌شود گفت فرصت. این، یک تهدید است که در مواردی مثل تهاجم وحشیانه صهیونیست‌ها به غزه، خود را نشان می‌دهد. این واقعیت تلخ را بپذیریم که این روزها در همین ایران مسلمان انقلابی، افراد زیادی وجود دارند که چون ششدانگ حواسشان به جام جهانی برزیل است اصولاً خبر نشده‌اند که صهیونیست‌ها چه بلائی بر سر مردم غزه آورده‌اند.

درست به همین دلیل است که در اوج فاجعه‌های خونبار در جهان اسلام و حتی کشورهای همسایه ما و در شرایطی که "داعش" در شهرها و روستاهای عراق، مسلمانان و شیعیان را گروه گروه می‌کشد، به زنانشان تجاوز می‌کند، کودکانشان را سر می‌برد و مساجدشان را ویران می‌کند، در ایران مسلمان، عده‌ای برای پیروزی فوتبالیست‌های برزیل دعا می‌کنند و حتی در گوشه ذهنشان هم عنایتی به ظلمی که این روزها و شب‌ها بر ملت‌های مسلمان می‌رود ندارند. آیا نمی‌توان حدس زد که انتخاب زمان حمله صهیونیست‌ها به غزه با روزهای اوج‌گیری هیجان‌های ناشی از جام جهانی برزیل، حساب شده و دقیق بوده است؟

بدین ترتیب باید بپذیریم که جامعه ما دچار فقر فرهنگی و فکری است. باید بپذیریم که ورزش پرستی جای ورزش دوستی را گرفته، باید بپذیریم که سیاست ورزش قهرمانی به جای ورزش همگانی برای کشور مشکل ایجاد کرده، باید بپذیریم که تبلیغات ورزشی ما دارای سمت و سوی غلطی است، باید بپذیریم که وقتی بیشترین بها را به فوتبالیست‌ها می‌دهیم و هرچه آنها بخواهند در اختیارشان قرار می‌دهیم، جامعه به همین نقطه می‌رسد که اکنون رسیده است؛ بی‌تفاوتی نسبت به عمده‌ترین رنج‌های مسلمانان و بی‌اعتنائی به ظلمی که بر انسان‌ها می‌رود.

روشی که رسانه ملی به عنوان اثرگذارترین رسانه سالهاست در پیش گرفته، نتیجه‌ای غیر از این به بار نمی‌آورد. برای اینکه این ادعا مستند شود، می‌توان به خود رسانه ملی مراجعه کرد.

اگر مقدار زمانی که رسانه ملی در روزهای تهاجم نظامی رژیم صهیونیستی به غزه به این موضوع اختصاص داده با زمانی که در همان روزها به جام جهانی برزیل پرداخته شده کنار هم گذاشته شوند، مشخص خواهد شد که اصولاً سرمایه‌گذاری رسانه ملی در مورد غزه قابل مقایسه با آنچه برای جام جهانی انجام داده نیست. طبیعی است که عامه مردم تحت تأثیر تبلیغات پرحجم رسانه ملی قرار می‌گیرند و به همان موضوع که این رسانه سرمایه‌گذاری بیشتری روی آن انجام داده اهمیت می‌دهند و بقیه موضوعات به فراموشی سپرده می‌شوند.

از طرف مسئولین رسانه ملی هم لازم است این استدلال را یادآور شویم که می‌گویند ما باید به خواست و انتظار مردم از رسانه ملی توجه کنیم و اگر رادیو و تلویزیون به موضوع پرسروصدائی همچون جام جهانی کم توجهی کنند مردم به رسانه‌های ماهواره‌ای روی خواهند آورد.

پاسخ این استدلال اینست که رسانه ملی باید فرهنگ ساز باشد و کاری کند که خواسته‌ها و انتظارات مردم براساس نیازهای واقعی جامعه شکل بگیرد. روشن است که اگر رسانه ملی موفق شود ذائقه مردم را با چنین فرهنگی آشنا کند، آنها نیازی برای مراجعه به رسانه‌های ماهواره‌ای احساس نخواهند کرد.

آنچه به اصل موضوع حساسیت فوق‌العاده‌ای می‌بخشد اینست که جهان اسلام بطور عام و منطقه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم بطور خاص اکنون در آستانه تحولات سیاسی مهمی قرار دارند. ما نمی‌توانیم آینده خود را از این تحولات جدا بدانیم و باید بپذیریم که ما هم از آنچه بر سر ملت‌های منطقه خواهد آمد سهمی داریم. در چنین شرایطی آیا قابل قبول است که ابزارهای فرهنگ ساز ما در خدمت اموری باشند که نه تنها ما را در برابر حوادث بیمه نمی‌کنند بلکه چنان به بی‌تفاوتی می‌کشانند که چه بسا برای موجودیت و هویت ما خطرآفرین باشد. تردید نکنیم که سرنوشت غزه و عراق و سوریه در سرنوشت ما هم اثر خواهد داشت. بنابر این ما نمی‌توانیم در این رمضان سخت، به سختی مسلمانان نیندیشیم و به غفلت عمیقی که در آن بسر می‌بریم ادامه دهیم.
 


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر