( 0. امتیاز از )


مهم‌‌ترين‌ پايگاه‌ شيعيان‌ و عاشقان‌ دل‌‌سوخته حضرت‌ بقيه‌‌الله، ارواحنا فداه‌، مسجد مقدس‌ جمکران‌، در شش‌ کيلومتري‌ شهر مذهبي‌ قم‌ است‌. مطابق‌ آمار، همه‌ ساله‌، بيش‌ از 15 ميليون‌ عاشق‌ دل‌‌باخته‌، از سرتاسر ايران اسلامي‌ و جهان‌، در اين‌ پايگاه‌ معنوي‌، گرد‌هم مي‌آيند،اعمال اين‌ مکان‌ مقدس‌ به‌ جاي‌ مي‌آورند، با امام‌ غايب‌ راز دل‌ مي‌گويند و براي رفع مشکلات مادي و معنوي خود با امام غايب از نظرها درد دل مي‌کنند.
آنان‌ که‌ از شناخت‌ عميق‌تري‌ برخوردارند، به‌ هنگام‌ تشرف‌ به‌ اين‌ پايگاه‌ ملکوتي‌، همه‌ حوائج‌ شخصي‌ خود را فراموش‌ مي‌کنند و همه‌ مشکلات‌ دست‌ و پاگير زندگي‌ را به‌ فراموشي‌ مي‌سپارند و تنها "ظهور سراسر سرور منجي‌ بشر، امام‌ ثاني‌ عشر، حضرت‌ ولي‌ عصر، روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ فداه‌ " را مسئلت‌ مي‌کنند زيرا اعتقاد دارند اگر اين‌ حاجت‌ برآورده‌ شود، ديگر مشکلي‌ نخواهد ماند و اگر اين‌ حاجت‌ روا نشود، حلّ ديگر مشکلات‌، مشکل‌ اساسي‌ را حل‌ نخواهد کرد.

 

*امروز مصادف با 17 رمضان و سالروز بناي مسجد مقدس جمکران به دستور امام زمان (عج) است.

با توجه به اينکه در چند سال اخير هجمه و حملات به سمت مسجد مقدس جمکران افزايش يافته است و افرادي براي رسيدن به مقاصد شوم خود در حال زير سوال بردن اين مکان مقدس هستند بايد اطلاعات بيشتري در مورد نحوه ساخت و دستور امام زمان (عج) به مردم داده شود تا از دستيابي اين افراد به مقاصد شومشان جلوگيري شود زيرا اين افراد ماهيت و هويت اصلي اين مسجد يعني دستور امام زمان (عج) براي ساخت آن را زير سوال برده‌اند.
قبل از اينکه به تفصيل به بيان تاريخچه و اطلاعاتي درمورد مسجد مقدس جمکران بپردازيم بايد به اين موضوع توجه داشت که در سال بناي مسجد جمکران اختلاف وجود دارد و اين زمان به دو صورت 373 و 393 هجري بيان شده است و بين 7 و 9 اختلاف وجود دارد اما در اين مطلب ما، بيان قوي‌تر که سال 373 هجري است را عنوان مي‌کنيم.
در اين شکي نيست که دستور ساخت مسجد مقدس جمکران توسط امام زمان (عج) در بيداري، نه در خواب به حسن بن مثله جمکراني داده شده است که به اين مطلب در کتب معتبري تاکيد شده است و شيخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق در کتاب تاريخ قم از کتاب مونس الحزين في معرفه الحق واليقين "از تاليفات شيخ صدوق " که تاريخچه مسجد مقدس جمکران را به تفصيل بيان کرده است بناي مسجد جمکران را به اين عبارت نقل کرده است:
شيخ عفيف صالح حسن بن مثله جمکراني مي‌گويد: شب سه‌شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سال 373 هجري، در سراي خود خفته بودم که جماعتي به درِ سراي من آمدند. نصفي از شب گذشته بود، "مرا بيدار کردند " و گفتند: "برخيز و امر امام محمد مهدي صاحب‌الزمان "صلوات الله عليه " را اجابت کن که تو را مي‌خواند ".
حسن بن مثله مي‌گويد: "من برخاستم و آماده شدم " چون به در سراي رسيدم، جماعتي از بزرگان را ديدم، سلام کردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جايگاه که اکنون مسجد (جمکران) است، آوردند.
چون‌ نيک‌ نگاه‌ کردم‌، ديدم‌ تختي‌ نهاده‌ و فرشي‌ نيکو بر آن‌ تخت‌ گسترده‌ و بالش‌هاي‌ نيکو نهاده‌ و جواني‌ سي‌ ساله‌، بر روي‌ تخت‌، بر چهار بالش‌، تکيه‌ کرده‌، پير مردي‌ در مقابل‌ او نشسته‌، کتابي‌ در دست‌ گرفته‌، بر آن‌ جوان‌ مي‌خواند.
بيش‌ از 60 مرد که‌ برخي‌ جامه‌ سفيد و برخي‌ جامه‌ سبز بر تن‌ داشتند، برگرد او روي‌ زمين‌ نماز مي‌خواندند.
آن‌ پير مرد که‌ حضرت‌ خضر(ع) بود، مرا نشاند و حضرت‌ امام‌ (ع) مرا به‌ نام‌ خود خواند و فرمود: "برو به‌ حسن‌ بن‌ مسلم‌ بگو که "تو، چند سال‌ است‌ که‌ اين‌ زمين‌ را عمارت‌ مي‌کني‌ و ما خراب‌ مي‌کنيم‌. پنج‌ سال‌ زراعت‌ کردي‌ و امسال‌ ديگر باره‌ شروع‌ کردي‌، عمارت‌ مي‌کني‌، رخصت‌ نيست‌ که‌ تو ديگر در اين‌ زمين‌ زراعت‌ کني‌، بايد هرچه‌ از اين‌ زمين‌ منفعت‌ برده‌اي‌، برگرداني‌ تا در اين‌ موضع‌ مسجد بنا کنند ".
به‌ حسن‌ بن‌ مسلم‌ بگو که "اينجا، زمين‌ شريفي‌ است‌ و حق‌ تعالي‌ اين‌ زمين‌ را از زمين‌هاي‌ ديگر برگزيده‌ و شريف‌ کرده‌ است‌، تو آن‌ را گرفته‌ به‌ زمين‌ خود ملحق‌ کرده‌اي‌! خداوند، دو پسر جوان‌ از تو گرفت‌ و هنوز هم‌ متنبه‌ نشده‌اي‌! اگر از اين‌ کار بر حذر نشوي‌، نقمت‌ خداوند، از ناحيه‌اي‌ که‌ گمان‌ نمي‌بري‌ بر تو فرو مي‌ريزد ".
حسن‌ بن‌ مثله‌ عرض‌ کرد: "سيّد و مولاي‌ من‌! مرا در اين‌ باره‌، نشاني‌ لازم‌ است‌؛ زيرا مردم‌ سخن‌ مرا بدون‌ نشانه‌ و دليل‌ نمي‌پذيرند ".
امام‌ (ع) فرمود: "تو برو رسالت‌ خود را انجام‌ بده‌، ما در اينجا علامتي‌ مي‌گذاريم‌ که‌ گواه‌ گفتار تو باشد. برو به‌ نزد سيد ابوالحسن‌، و بگو تا برخيزد و بيايد و آن‌ مرد را بياورد و منفعت‌ چند ساله‌ را از او بگيرد و به‌ ديگران‌ دهد تا بناي‌ مسجد بنهند، و باقي‌ وجوه‌ را از رهق به‌ ناحيه‌ اردهال‌ که‌ ملک‌ ما است‌، بياورد، و مسجد را تمام‌ کند، و نصف رهق‌ را بر اين‌ مسجد وقف‌ کرديم‌ که‌ هر ساله‌ وجوه‌ آن‌ را بياورند و صرف‌ عمارت‌ مسجد کنند.
"مردم‌ را بگو تا به‌ اين‌ موضع‌ رغبت‌ کنند و عزيز بدارند و چهار رکعت‌ نماز در اينجا بگذارند: دو رکعت‌ تحيت‌ مسجد، در هر رکعتي‌، يک‌ بار "سورة‌ حمد " و هفت‌ بار سورة‌ "قل‌ هو الله احد " (بخوانند) و تسبيح‌ رکوع‌ و سجود را، هفت‌ بار بگويند. و دو رکعت‌ نماز صاحب‌ الزمان‌ بگذارند، به اين صورت که‌ در (هنگام‌ خواندن‌ سوره‌) حمد چون‌ به‌ "ايّاک‌ نعبد و ايّاک‌ نستعين‌ " برسند، آن‌ را 100 بار بگويند، و بعد از آن‌، فاتحه‌ را تا آخر بخوانند. رکعت‌ دوم‌ را نيز به‌ همين‌ طريق‌ انجام‌ دهند. تسبيح‌ رکوع‌ و سجود را نيز هفت‌ بار بگويند. هنگامي‌که‌ نماز تمام‌ شد، تهليل‌ (يعني‌، لا إله‌ الاّ الله) بگويند و تسبيح‌ فاطمة‌ زهرا(س) را بگويند. آنگاه‌ سر بر سجده‌ نهاده‌، صد بار صلوات‌ بر پيغمبر و آلش‌(ص) بفرستند ".
و اين‌ نقل‌، از لفظ‌ مبارک‌ امام‌ (ع) است‌ که‌ فرمود:
"فَمَنْ صلاّهما، فکأنّما صلّي‌ في‌ البيت‌ العتيق‌ "

*هرکس‌، اين‌ دو رکعت‌ (يا اين‌ دو نماز) را بخواند، گويي‌ در خانه‌ کعبه‌ آن‌ را خوانده‌ است‌.

حسن‌ بن‌ مثله‌ مي‌گويد: "در دل‌ خود گفتم‌ که‌ تو اين‌ جا را يک‌ زمين‌ عادي‌ خيال‌ مي‌کني‌، اينجا مسجد حضرت‌ صاحب‌ الزمان‌ (ع) است‌ ".
پس‌ آن‌ حضرت‌ به‌ من‌ اشاره‌ کردند که‌ برو! چون‌ مقداري‌ راه‌ پيمودم‌، بار ديگر مرا صدا کردند و فرمودند: "در گلّه‌ جعفر کاشاني‌ (چوپان) بُزي‌ است‌، بايد آن‌ بز را بخري‌. اگر مردم‌ پولش‌ را دادند، با پول‌ آن‌ خريداري‌ کن‌، و گرنه‌ پولش‌ را خودت‌ پرداخت‌ کن‌. فردا شب‌ آن‌ بُز را بياور و در اين‌ موضع‌ ذبح‌ کن‌. آنگاه‌ روز چهارشنبه‌ هجدهم‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌، گوشت‌ آن‌ بُز را بر بيماران‌ و کساني‌ که‌ مرض‌ صعب‌ العلاج‌ دارند، انفاق‌ کن‌ که‌ حق‌ تعالي‌ همه‌ را شفا دهد.آن‌ بُز، ابلق‌ است‌. موهاي‌ بسيار دارد. هفت‌ نشان‌ سفيد و سياه‌، هر يکي‌ به‌ اندازة‌ يک‌ درهم‌، در دو طرف‌ آن‌ است‌ که‌ سه‌ نشان‌ در يک‌ طرف‌ و چهار نشان‌ در طرف‌ ديگر آن‌ است‌ ".
آنگاه‌ به‌ راه‌ افتادم‌. يک‌ بار ديگر مرا فرا خواند و فرمود: "هفت‌ روز يا هفتاد روز ما در اينجاييم ".
حسن‌ بن‌ مثله‌ مي‌گويد: "من‌ به‌ خانه‌ رفتم‌ و همه‌ شب‌ را در انديشه‌ بودم‌ تا صبح‌ طلوع‌ کرد. نماز صبح‌ خواندم‌ و به‌ نزد علي‌ منذر رفتم‌ و آن‌ داستان‌ را با او در ميان‌ نهادم‌.
همراه‌ علي‌ منذر، به‌ جايگاه‌ ديشب‌ رفتيم‌. پس‌ او گفت‌: "به‌ خدا سوگند که‌ نشان‌ و علامتي‌ که‌ امام‌ (ع) فرموده‌ بود، اينجا نهاده‌ است‌ و آن‌، اين‌ که‌ حدود مسجد، با ميخ‌ها و زنجيرها مشخص‌ شده‌ است‌ ".
آنگاه‌ به‌ نزد سيّد ابوالحسن‌ الرضا رفتيم‌. چون‌ به‌ سراي‌ وي‌ رسيديم‌ غلامان‌ و خادمان‌ ايشان‌ گفتند:
"شما از جمکران‌ هستيد؟ " گفتيم‌: "آري‌ ". پس‌ گفتند: "از اول‌ بامداد، سيد ابوالحسن‌ در انتظار شما است‌ ".
پس‌ وارد شدم‌ و سلام‌ گفتم‌. جواب‌ نيکو داد و بسيار احترام‌ کرد و مرا در جاي‌ نيکو نشانيد. پيش‌ از آن‌ که‌ من‌ سخن‌ بگويم‌، او سخن‌ آغاز کرد و گفت‌: "اي‌ حسن‌ بن‌ مثله‌! من‌ خوابيده‌ بودم‌. شخصي‌ در عالم‌ رويا به‌ من‌ گفت‌: "شخصي‌ به‌ نام‌ حسن‌ بن‌ مثله‌، بامدادان‌ از جمکران‌ پيش‌ تو خواهد آمد، آن‌ چه‌ بگويد اعتماد کن‌ و گفتارش‌ را تصديق‌ کن‌ که‌ سخن‌ او، سخن‌ ما است‌. هرگز، سخن‌ او را رد نکن‌ ". از خواب‌ بيدار شدم‌ و تا اين‌ ساعت‌ در انتظار تو بودم‌.
حسن بن‌ مثله‌، داستان‌ را مشروحاً براي‌ او نقل‌ کرد. سيد ابوالحسن‌، دستور داد بر اسب‌ها زين‌ نهادند. سوار شدند. به‌ سوي‌ دِه‌ (جمکران‌) رهسپار شدند.
چون‌ به‌ نزديک‌ دِه‌ رسيدند، جعفر شبان‌ را ديدند که‌ گله‌اش‌ را در کنار راه‌ به‌ چرا آورده‌ بود. حسن‌ بن‌ مثله‌، به‌ ميان‌ گله‌ رفت‌ آن‌ بز که‌ از پشت‌ سر گله‌ من‌ آمد، به‌ سويش‌ دويد. حسن‌ بن‌ مثله‌، آن‌ بُز را گرفت‌ و خواست‌ پولش‌ را پرداخت‌ کند که‌ جعفر گفت‌: "به‌ خدا سوگند! تا به‌ امروز، من‌ اين‌ بز را نديده‌ بودم‌ و هرگز در گله‌ من‌ نبود، جز امروز که‌ در ميان‌ گله‌، آن‌ را ديدم‌ و هرچند خواستم‌ که‌ آن‌ را بگيرم، ميسّر نشد ".
پس‌ آن‌ بُز را به‌ جايگاه‌ آوردند و در آن‌ جا سر بريدند.
سيد ابوالحسن‌ الرضا به‌ آن‌ محل‌ معهود آمد و حسن‌ بن‌ مسلم‌ را احضار کرد و منافع‌ زمين‌ را از او گرفت‌.
آنگاه‌ وجوه‌ رهق‌ را نيز از اهالي‌ آن‌ جا گرفتند و به‌ ساختمان‌ مسجد پرداختند و سقف‌ مسجد را با چوب‌ پوشانيدند.
سيد ابوالحسن‌ الرضا، زنجيرها و ميخ‌ها را به‌ قم‌ آورد و در خانه‌ خود نگهداري‌ کرد. هر بيماري‌ صعب‌ العلاجي‌ که‌ خود را به‌ اين‌ زنجيرها مي‌ماليد، در حال‌، شفا مي‌يافت‌.
ابوالحسن‌ الرضا وفات‌ کرد و در محله‌ موسويان‌ (خيابان‌ آذر فعلي در قم‌) مدفون‌ شد، يکي‌ از فرزندانش‌ بيمار شد. داخل‌ اطاق‌ شده‌ سر صندوق‌ را برداشت‌ زنجيرها و ميخ‌ها را نيافت‌ ".
اين قسمت مفصلي از نحوه و چگونگي دستور امام (ع) به حسن بن مثله جمکراني براي ساخت مسجد جمکران است که در منابع معتبري به اين موضوع پرداخته شده است.
نخستين کسي که اين داستان را مطرح کرده است شيخ صدوق بوده است که مطالب مفصلي را با توجه به هم عصر بودن با زمان ساخت مسجد جمکران در کتاب مونس الحزين خود آورده است اما اين کتاب با گذر زمان از بين رفته است و به دست ما نرسيده است.
حسن‌ بن‌ محمد بن‌ حسن‌ قمي، حسن‌ بن‌ علي‌ بن‌ حسن‌ بن‌ عبدالملک‌ قمي، سيد نعمت‌ الله جزائري، ميرزا حسين‌ نوري و همه‌ کساني‌ که‌ بعد از محدث‌ نوري‌ دربارة‌ تاريخ‌ قم‌ کتاب‌ نوشته‌اند از کساني هستند که در کتب خود داستان بناي مسجد جمکران را بيان کرده‌اند.
بر پايه اين گزارش، اکثر مشاهير و دانشمندان شيعي و مراجع تقليد روي مسجد مقدس جمکران حساسيت خاصي داشتند و براي عبادت در اين پايگاه معنوي حاضر مي شدند.
در چند سال اخير حملات و هجمه ها به سمت مسجد مقدس جمکران مبني بر واقعيت نداشتن داستان ساخت اين مسجد و دستور امام زمان (عج) براي سخت آن شدت گرفته است.
لازم به ذکر است تاکيد موکد مراجع عظام تقليد مخصوصا مقام معظم رهبري به حضور در مسجد مقدس جمکران و استفاده از فيوضات معنوي و حضور مکرر خود ايشان در اين مکان مقدس دليل ديگري بر حقانيت يادگار امام عصر است.
در پايان بايد گفت هر کس به مسجد مقدس جمکران آمده باشد به دليل و استدلال براي اثبات حقانيت و درستي داستان اين مسجد نياز ندارد و مي فهمد که چه فضاي معنوي و جاذبي در اين مکان مقدس وجود دارد که هر عاشقي را به سمت خود جذب مي‌کند.
البته عدم اطلاع رساني مناسب مسئولين مسجد مقدس جمکران يکي از دلايل به وجود آمدن مشکلات و شبهات متعدد در مردم است و کمبود اطلاعات در مورد حقانيت مسجد مقدس جمکران راه را براي فعاليت سودجويان باز کرده است.
اميدواريم در دوره جديد فعاليت مسجد مقدس جمکران و ورود اين مسجد به هزار و 57 سالگي ذهنيت تازه اي در مسئولين اين مسجد ايجاد شود و خط قرمزهايي که باعث عدم اطلاع رساني مناسب به مردم و در مواردي گمراهي مردم مي شود برداشته شود.

 


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر