فراگیر شدن توهم مالکیت بر جزایر سهگانه ایرانی در شیوخ
شورای همکاری خلیج فارس شنبه گذشته با انتشار یکصد و دوازدهمین بیانیه خود، موضوع جزایر ایرانی سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را مطرح و حاکمیت تاریخی و متقن ایران بر این جزایر تاریخی را زیر سوال برد.
حسن قشقاوی سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان نیز در واکنش به این ادعای واهی و تکراری شورای همکاری خلیج فارس، جزایر سه گانه را بخش لاینفک سرزمین ایران عنوان و خاطرنشان ساخت که سوءتفاهمی هم که در خصوص جزیره ابوموسی مطرح است میتواند از طریق گفتوگو و به صورت مسالمتآمیز مرتفع شود.
هر چند کشور امارات متحده عربی که میتواند تجربه روابط برادرانه دیگر کشورها با جمهوری اسلامی ایران را مشی خود قرار دهد، ولی این کشور درصدد جلب موافقتهای منطقهای و بینالمللی در خصوص جزایر ایرانی است ضمن اینکه نقش کشورهای ثالث و انگیزههای سیاسی آنها به ویژه در خصوص جهت دادن موضوع از بحث حقوقی به سیاسی کاملاً به چشم میآید.
* امارات مناقشهبرانگیز شدن موضوع جزایر را مدیون انگلستان است
در شکلگیری بحران جزایر سهگانه در سال 1992 و گسترش آن، تاکنون عوامل داخلی امارات، عوامل منطقهای و بینالمللی وجود داشته است. امارات عربی متحده و شرکای آن همواره از بحران ابوموسی برای رسیدن به مقاصد خود بهرهبرداری کردهانـد. امارات از ایجاد تنش با ایران، به عنوان ابزاری برای نزدیکتر کردن هفت فدراسیون ابوظبی، دبی، شارجه، عجمان، فجیره، راس الخیمه و ام القوین به یکدیگر استفاده کرده است. به اعتقاد کارشناسان در واقع از زمان تشکیل امارات، این کشور کمتر متحد بوده است و رهبران و شیوخ این فدراسیون همواره با یکدیگر اختلاف دارند و طرح اختلاف با ایران که در ادامه سیاست قرن نوزدهمی "تفرقه بینداز" لندن در میان کشورهای منطقه است، سبب شد تا برخی از این اختلافات داخلی موقتاً مسکوت گذاشته شود.
یکی دیگر از نتایج بحرانسازی جزایر و به ویژه ابوموسی، حل اختلاف امارات 7 گانه در مورد قانون دریاها بوده است و تا 1993 عرض دریای سرزمینی شارجه 12 مایل و بقیه امارات 3 مایل بود، اما بعد از بحران اوت 1992 اعلام شد که عرض دریای سرزمینی تمام امارات 12 مایل دریایی است. همچنین یک اختلاف مالی بلند مدت میان ابوظبی و شارجه نیز در این میان حل شد.
از سوی دیگر بحران ابوموسی موجب شد تا ابوظبی به عنوان بزرگترین امارات عضو فدراسیون، در مسایل سیاست خارجی نیز نظر خود را تحمیل کند. شیخ سلطان بن محمد القاسمی حاکم شارجه درصدد بود تا بحران جزیره ابوموسی را با ایران حل و فصل کند اما ابوظبی در این مساله دخالت کرد. تصمیم ابوظبی مبنی بر اینکه مساله ابوموسی به امارات مربوط میشود نه شارجه، بیشتر برای نشان دادن این امر بود که مسایل سیاست خارجی به همه امارات مربوط است.
اما از همه مهمتر آزادی کویت این باور را در امارات بوجود آورد که این کشور نیز میتواند همانند کویت با حمایت نیروهای غربی، جزایر ایرانی سه گانه را از حاکمیت ایران خارج کند.
* نقش آمریکا در ایجاد و گسترش بحران
رفتار سیاسی آمریکا در قبال تحولات خلیج فارس، متاثر از عوامل جغرافیای سیاسی است و به رغم تغییر در استراتژی آمریکا نسبت به مسایل خلیج فارس، موقعیت سرزمینی ایران همچنان اهمیت خود را حفظ کرده است.
در دهه 1990 به رغم از میان رفتن خطر شوروی، با توجه به نقش پر اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک منطقه خلیج فارس در نظام جهانی، ایران به عنوان کشور مهم مرتبط با این منطقه، توجه و حساسیت قدرتهای غربی، به ویژه آمریکا را بیش از گذشته به خود جلب کرد و در شرایط نوین جهانی، واشنگتن در صدد اجرا و حاکم کردن سیاست امنیت یا نظام امنیتی یک قطبی در این منطقه برآمد.
نظام امنیتی تک قطبی در خلیج فارس که از سوی آمریکا تحمیل شد، مستلزم ایجاد شکاف بین دو دسته از کشورهای خلیج فارس بود. یکی از دو دسته، کشورهایی هستند که با آمریکا هم سویی دارند و دسته دیگر از کشورهایی که سیاست آنها با اهداف آمریکا هماهنگی ندارد. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نسبت به ایران، آسیبپذیر هستند. هر چه شکاف بین شورای همکاری از یک سو و ایران از سوی دیگر بیشتر شود، نظام امنیتی تک قطبی نیز به هدف خود نزدیکتر میشود. بنابراین آمریکا مهمترین مانع در راه استقرار هرگونه نظام امنیت دسته جمعی در منطقه به شمار میرود.
آمریکا در ایجاد و گسترش بحران جزایر ایرانی تنب و ابوموسی نیز نقش داشت. بررسی وقایع نشان میدهد که ریشههای بحران اوت 1992 به شش ماه قبل از آن باز میگردد.
"زیبیگنیو برژینسکی" مشاور امنیت ملی آمریکا در دوره ریاست جمهوری جیمی کارتر در اواخر ژانویه 1992 اظهار داشت که یکی از پیامدهای جنگ خلیج فارس، تبدیل جمهوری اسلامی به بزرگترین قدرت منطقه خلیج فارس بوده است.
در واقع بعد از آزادسازی کویت و تضعیف عراق، دیگر دلیلی برای حضور نیروهای آمریکایی در منطقه وجود نداشت لذا این نیروها بایستی خارج میشدند، اما آمریکا تمایلی به این امر نداشت.
اما آمریکا برای توجیه ادامه حضور نیروهای خود به بهانهای بیش از تقویت نظامی و تهدید ایران نیاز داشت. زیرا صرف اینکه تقویت نظامی ایران تهدیدی برای کشورهای عربی منطقه است، برای آنها قابل قبول، منطقی و کافی نبود. باید بهانهای به دست میآمد که بیانگر تهدید عملی و حاکی از سیاستهای توسعهطلبانه ایران باشد. این بهانه هم طرح جزایر ایرانی تنب و ابوموسی بود.
در واقع آمریکا اولین کشوری بود که در سال 1992 ادعای تعلق جزایر مذکور را به امارات عربی متحده نمود. تصور مقامات امارات عربی متحده این بود که با طرح موضوع، ترتیباتی که در مورد عراق انجام شد، در مورد ایران نیز صورت خواهد گرفت و آمریکا بعد از کسب مجوز از سازمان ملل، از طریق نیروهای نظامی خود در منطقه جزایر سخ گانه را به این کشور باز خواهد گرداند.
اما این باور باطل و برداشت غلطی بود زیرا بعد از اینکه امارات با حمایت آمریکا مذاکرات را به شکست کشانید، آمریکا حاضر به مداخله نظامی به نفع این کشور نشد. مقامات آمریکایی به صراحت اعلام کردند که این بحران راه حل نظامی ندارد و باید از طریق مسالمتآمیز حل و فصل شود و ما کاملاً مخالف توسل به زور در فرو نشاندن مساله هستیم.
در واقع سیاست آمریکا مبتنی بر ایجاد درگیری و بحران و ماندگار کردن آن بود. در حالی که مداخله نظامی از دید آمریکا میتوانست موجب حل تسریع مساله باشد و این، با تمایل آمریکا مبتنی بر حضور دائم در منطقه مغایرت داشت. از سوی دیگر هدف آمریکا ایجاد یک جنگ روانی و دائم علیه ایران و تحت فشار قرار دادن آن بود و این، با راه حل سریع نظامی هماهنگی نداشت.
* دیپلماسی فعال ایران در قبال جزایر
در همین مورد روزنامه واشنگتن تایمز نوشت که منافع آمریکا ایجاب میکند بدون درگیری نظامی و با سرمایهگذاری عظیم اقتصادی، ایران را بیثبات و منزوی نماید.
هدف دیگر آمریکا از ایجاد بحران ابوموسی تحت فشار قراردادن ایران و منزوی کردن آن بود. البته این سیاست جدیدی نبود،بلکه تداوم سیاستهای گذشته آمریکا بود. از زمان پیروزی انقلاب ایران، آمریکا همواره سعی در ایجاد تنش ودرگیری بین ایران وهمسایگان آن را داشته است. جنگ ایران و عراق، درگیریهای ایران و ترکیه، تنش بین ایران و جمهوری آذربایجان، جلوگیری از نفوذ ایران در آسیای میانه و بالاخره ایجاد تنش بین ایران و امارات عربی متحده را در مورد جزایر ایرانی سه گانه باید در این راستا ارزیابی کرد.
امروزه کشورهایی چون عربستان سعودی، امارات عربی متحده، عمان، بحرین و تا حدودی قطر و کویت به شدت با چالشهای جدید در نظام بینالمللی مواجه شدهاند به گونهای که حتی اساس رژیم سیاسیشان نیز با خطر مواجه شده است. در زمانی که بحث (طرح خاورمیانه بزرگ) و دموکراتیزه کردن کشورهای خاورمیانه مطرح شده است شورای همکاری خلیج فارس بیمیل نیست که با دشمنتراشیهای جدید، به طور موقت پیکان مخالفتها را منحرف نماید.
در این میان، ایران از یک سو با استفاده از دیپلماسی فعال، بهبود روابط با کشورهای حاشیه خلیج فارس، توجه بیشتر به جزایر سهگانه و از سوی دیگر با استفاده از ابزارهای اقتصادی میتواند موضوع جزایر سهگانه را خاتمه بخشد. در این راستا توجه به مناسبات اقتصادی ایران و امارات و وابستگی آن کشور به این مناسبات، اهرم مناسبی را در اختیار ایران قرار داده است.
بر اساس آمارهای موجود، ایران بزرگترین شریک بازرگانی امارتهای دبی و شارچه است. میزان صادرات و صادرات مجدد امارات به ایران در سال 2003 بالغ بر 5/4میلیارد دلار بود. به لحاظ صادرات مجدد، ایران بزرگترین مقصد برای صادرات مجدد امارات محسوب میشود. به عبارت دیگر حیات اقتصادی دو منطقه آزاد مهم امارات یعنی بندر دبی و بندر جبل علی به طور کامل به ایران وابسته است و هرگونه اخلال در این امر میتواند میلیاردها دلار به اقتصاد تجاری امارات خسارات وارد کند.
انتهای پیام