مجاهدان مشروطیت را به جامعه برگرداندند
صدای شیعه: کتاب مجاهدان مشروطه اثر سهراب یزدانی پژوهشی درباره پدیده مجاهدان مشروطه است که توسط نشر نی به چاپ دوم رسید. «مجاهد» نامی بود که در دورهٔ مجلس اول بر داوطلبان نظامی مشروطهخواه گذاشته شد. این نیرو بر تحولات سیاسی و اجتماعی کشور اثری دیرپا گذاشت. مجاهدان تبریز، در روزهای استبداد صغیر، پرچم مشروطهخواهی برافراشتند و شهر خود را در برابر تهاجم نیروهای دولتی حفظ کردند. مجاهدان اردوی شمال همپای بختیاریها بر پایتخت دست یافتند. اما پس از بازگشت نظام مشروطه، مجاهدان چندپاره شدند. آنها به جناحهای مختلف گرویدند و به عرصهٔ مبارزهٔ سیاسی پا نهادند. سرانجام با انحلال مجلس دوم، نیروی مجاهد از میدان سیاست کنار رفت.
انقلاب مشروطیت یکى از بزرگترین رویدادهاى سیاسى در ایران سده بیستم بود. آن جنبش به زندگى حکومتى خودکامه پایان بخشید، شاهى را که با نیروى نظامى بر مجلس تاخته و قانون اساسى را پایمال کرده بود، به زور اسلحه از تخت فرمانروایى برداشت و برجایش حاکم خردسالى را نشاند که بنا بود در چارچوب قانون و به طور محدود سلطنت کند. همپاى تحولات سیاسى، مشروطیت پیکره جامعه ایران را دگرگون کرد. در میانه خیزاب انقلاب، انسانهایى که به گروههاى حکومتگر وابستگى نداشتند، و در نوشته هاى رسمى زمانه چندان نام و نشانى از آنها نبود، به میدان پیکار سیاسى و اجتماعى میهن خود پا گذاشتند و بر روند رویدادها تأثیر نهادند. این گمنامان جامعه از میان چنین گروههایى می آمدند: قشرهاى متوسط، پیشه وران و اعضاى اصناف و شاگردان آنها، دکاندارها و کاسبها، کارگران، فرودستان شهرى، زنان، روستاییان، و داوطلبان مسلح ملى که به نام «مجاهد» شناخته مى شدند. مجاهدان بخش ناچیزى از کل جمعیت کشور بودند، اما توانستند تحول بزرگى در نظام سیاسى پدید بیاورند. آنان مشروطیت بربادرفته را به جامعه بازگرداندند و از این راه، سرنوشت کشور را رقم زدند. این کتاب درباره همین گروه است و می کوشد سرشت اجتماعى مجاهدان را بکاود و محدوده تأثیر سیاسى و اجتماعى آنان را نشان دهد. درباره شیوه تحقیق و نگرش این نوشته توضیحى کوتاه ضرورى است:
یکم ــ این کتاب، پژوهشى تاریخى است. در این شیوه پژوهش، موضوع بررسى هنگامى مفهوم می شود که در چارچوب زمانى و مکانى مشخص ــ یا به عبارت دیگر، در محدوده تاریخی اش ــ جاى بگیرد. بنابراین، براى آگاهى از سرگذشت اجتماعى مجاهدان، به بخشى از رویدادهاى دوره مشروطیت نیز اشاره می شود. اما کوشش بر آن است که تاریخنگارى مجاهدان جنبه روایى نیابد و شرح رویدادها از مرز روشنکردن موضوع پژوهش فراتر نرود.
دوم ــ بخش بزرگى از این بررسى درباره رویدادهاى تبریز و مجاهدان این شهر و سرنوشت آنها است. علت این است که مجاهدان در تبریز به صورت «گونه اجتماعى» مشخصى درآمدند. چنین «گونه اى»، به همان صورت و همان ترکیب، در مناطق دیگر کشور شکل نگرفت. بنابراین مى توان تبریز را کاملترین صحنه اجتماعى براى بررسى پدیده مجاهدان مشروطه دانست
سوم ــ فضاى نسبتا وسیعى نیز به لوطیان تبریز اختصاص می یابد. فرضیهاى که در این نوشته پرورده شده، این است که لوطیان ستون فقرات مجاهدان تبریز را مى ساختند. اما درباره خاستگاه اجتماعى، شیوه زندگى، معتقدات، آداب و رسوم، و مشارکت این گروه در زندگى سیاسى جامعه بررسى چندانى صورت نگرفته است. به همین دلیل توصیف این «لایه اجتماعى» ضرورى به نظر آمد.
چهارم ــ یکى از سازمانهاى تأثیرگذار بر مشروطیت ایران، «فرقه اجتماعیون عامیون» بود که روابطى نیز با سازمان قفقازى همت داشت. درباره ماهیت، دیدگاه سیاسى و وابستگى حزبى «سازمان همت» و فرقه اجتماعیون ایران مطالب درست و نادرست با هم آمیختهشده و شناخت تاریخى آن دو سازمان را دشوار ساخته است. در اینجا مىکوشیم نگاه تازهاى بر سازمان همت و اجتماعیون بیندازیم. اما این برداشت نه جامع است، نه مانع. قطعیتى نیز در آن نیست. ابراز نظر دقیق درباره آن دو سازمان نیاز به پژوهشهایى گستردهتر از بررسى کنونى دارد.
پنجم ــ بختیارىها در سرنگونى حکومت استبدادى سهم بسیار داشتند و سپس یکى از نیروهاى ادارهکننده حکومت مشروطه شدند. اما آنان نیرویى ایلى بودند و از نظر ترکیب اجتماعى و انگیزه سیاسى سنخیت چندانى با مجاهدان نداشتند. با وجود این، بختیارىها یکى از ستونهاى نیروى نظامى ملى بودند و بر زندگى سیاسىـ اجتماعى کشور و سرنوشت مجاهدان تأثیر فراوان نهادند. بنابراین به نیروى ایلى بختیارى نیز در خور مقامش توجه مىشود.
ششم ــ مجاهدان نیرویى نظامى بودند که به علت شرکت در جنگ تبریز، و سپس در اردوهاى مشروطهخواه، بر روند مشروطیت تأثیر گذاشتند. این نوشته از جنبههاى نظامى نیروى مجاهد سخن مىگوید. اما مسائل نظامى را به حاشیه مىراند تا جنبههاى اجتماعى مجاهدان محور بررسى باشد.
در فصل اول که به تبریز پیش از مشروطیت می پردازد می خوانید: آذربایجان به هنگام سلطنت قاجار مهمترین ایالت ایران شمرده مىشد. حکومت این منطقه در زمان سلطنت فتحعلىشاه به ولیعهد واگذار شده بود و این قاعده تا عصر مشروطیت پابرجا مانده بود. مرکز فرمانروایى ولیعهد شهر تبریز بود که، به همین مناسبت، لقب «دارالسلطنه» داشت. ولى نماى شهر نشانگر آن مقام و این عنوان نبود. تبریز زیبایى یا جلوه چشمگیرى نداشت. مخبرالسلطنه در سال 1296 ق. / 1258 ش. به آن شهر پا نهاد و گویى غبار غم بر دلش نشست. او نوشت: «ورود به تبریز ابدا بدان نمىماند که شخص به شهر بزرگى ورود کرده است. کوچهها تنگ، پیچاپیچ؛ مدتى باید بین دو دیوار گلى عبور کرد تا شخصى به مرکز برسد.» چنانکه نوشته جغرافى دان آلمانى، گروته، حکایت می کرد، چهره تبریز پس از گذشت سى سال کمابیش همانگونه مانده بود. وى شهرى دید یکنواخت، بدون بناى دیدنى، با کوچه هاى تنگ و تاریک، گاه آکنده از گل و لاى.
اما در میان تار و پود این بافت بدقواره، یکى از بزرگترین شهرهاى ایران دامن گسترده بود. تبریز در ابتداى سده بیستم میلادى، پس از تهران، پرجمعیتترین شهر کشور بود. به برآورد برىیر 200 هزار نفر، و به نوشته بارتولد 240 هزار نفر در تبریز مىزیستند. این جمعیت در شانزده کوىاصلى شهر پراکنده بودند. برخى از کوى ها جنبه طبقاتى کمابیش مشخصى داشتند. کوى ششگلان مکان زندگى اعیان و بزرگان بود. کوى نوبر تاجرنشین بود. در قرهآقاج و لیلاوا (لیلآباد) پیشهوران و صنعتگران زندگى مىکردند. بیشتر ساکنان هکماوار (حکمآباد) کشاورز یا کارگر مزدبگیر بودند.
ولى هیچ محلهاى یکسره مکان زندگى طبقه اجتماعى بهخصوصى نبود. زیرا هنوز محل کار، بهطور کامل، از مکان زندگى جدا نشده بود. بنابراین، در هکماوار، صاحب کارگاه فرشبافى نزدیک کارگاهش و در کنار کارگرانش زندگى مىکرد. افراد خانواده ستارخان، که روزگارشان با پیلهورى و پیشهورى مىگذشت، در امیرخیز هم محلهاى چند بازرگان مشهور بودند. باقرخان بنا ساکن کوى تاجرنشین خیابان بود. دوچى (شتربان) بزرگترین کوى تبریز شمرده مىشد. بسیارى از ساکنان آن با شغلهاى پست و کم درآمد روزگار مى گذراندند. درعینحال، چند تاجر توانگر در این کوى مى زیستند. این ترکیب پیچیده در عصر مشروطه نتیجههایى به بار آورد که در جاى خود بررسى خواهد شد.
اهمیت تبریز تنها به علت انبوهى جمعیتش نبود. این شهر در اقتصاد کشور مرکزى معتبر به شمار مى رفت. آذربایجان ــ به علت موقعیت جغرافیایى خود ــ رابطه اقتصادى گستردهاى با روسیه و عثمانى داشت و از طریق این دو کشور به بازارهاى اروپایى راه مىیافت. نبض بازرگانى آذربایجان در تبریز مىزد. دو راه تجارى عمده کشور ــ یکى شمالى و دیگرى غربى ــ در این شهر به هم مى پیوستند. همینطور تبریز واسطه دادوستد بازرگانى بین آسیاى میانه و اروپا بود.
تبریز در گذر زمان چندبار از رونق اقتصادى برخوردار گشته بود. در اوایل سده نوزدهم، که ایران به دایره تجارت جهانى کشیده شد، تبریز یک بار دیگر در جاده پیشرفت اقتصادى پا گذاشت. ابتدا انگلستان صنعتى بر بازار شهر چیرگى یافت. از راه طرابوزانـ تبریز کالاهاى انگلیسى به کشور مىآمد و ابریشم خام به اروپا فرستاده مىشد. در همان زمان از راه جلفاـ تبریز کالاهاى روسى به بازارهاى ایران مى رسید و محمولههاى تجارى، به ویژه کالاهاى ساخت انگلیس، به روسیه صادر مى شد. درنتیجه این دادوستدها، بازرگانى تبریز رو به شکوفایى گذاشت که بى وقفه تا سال 1252 ق./ 1215 ش. ادامه یافت. سپس در سال 1253 ق./ 1216 ش. بحرانى بزرگ روى داد و بازار شهر را فلج کرد. آن بحران هم نتیجه سودجویى بازرگانان ایرانى و هم پیامد فرایندى بین المللى بود. بازرگانان تبریز از نظام اعتبارى بهره گرفته و بازار را با انبوه کالاهایى انباشته بودند که به اندازه کافى خریدار نداشتند. درعینحال، بحران مالى بین المللى که در سال 1837 م./ 1253 ق. رخ داد، بر تجارت ایران لطمه شدیدى زد و بازرگانان ایرانى را به شرکتهاى مستقر در اسلامبول بدهکار کرد. درنتیجه، بازرگانان تبریز اعتبار خارجى و بازار داخلى خود را از دست دادند. تعدادى از آنها ورشکست شدند. تبریز دیگرموقعیت بى همتا و رونق پیشین خود را باز نیافت.
در نیمه دوم سده نوزدهم اقتصاد تبریز همچنان تنزل کرد. برخى از تحولات برون مرزى نیز به زیان این شهر تمام شد. چنان که با گشایش آبراه سوئز (در سال 1869 م./ 1286 ق./ 1248 ش.) فعالیت بازرگانى انگلستان و دیگر کشورهاى اروپایى در جنوب ایران تمرکز یافت و راه طرابوزانـ تبریز اهمیت پیشین خود را از دست داد. موقعیت ترانزیتى تبریز ــ بین اروپا و آسیاى میانه ــ نیز درنتیجه چیرگى روسیه بر این منطقه از بین رفت. تأسیس راه آهن قفقاز بر رونق بازار رشت افزود. در سال 1300 ق./ 1263 ش. دولت روسیه راه عبور کالا از قفقاز را به روى اروپاییان و ایرانیان بست. این کار ضربه سنگینى به بازرگانى تبریز زد. روسیه، رفتهرفته، جاى انگلستان صنعتى را در بازرگانى خارجى تبریز مىگرفت. اما آهنگ این جابجایى کند بود. روسیه، که نسبت به کشورهاى پیشرفته سرمایه دارى اقتصادى عقب مانده داشت، تا اواخر سده نوزدهم نتوانست از موقعیت انحصارى خود سود ببرد و بر حجم صادراتش به تبریز، به گونه اى چشمگیر، بیفزاید.
تحولات یادشده بر تجارت تبریز لطمه مى زدند. اما درباره دامنه فعالیت اقتصادى این شهر به خطا نرویم. تنزل اقتصادى تبریز امرى نسبى بود و هنگامى معنا مى یافت که با پیشرفت چند شهر دیگر کشور سنجیده مى شد. وگرنه تبریز همچنان یکى از شهرهاى معتبر بازرگانى ایران باقى ماند. به این نکته هم توجه کنیم که هرچند جایگاه تبریز در مجموعه بازرگانى خارجى کشور به طور نسبى پایین آمد، اما چون حجم بازرگانى خارجى ایران نسبت به نیمه نخست سده نوزدهم چند برابر شد، سهم تبریز در آن میان افزایش قابل ملاحظه اى یافت. راه تبریزـ ارزرومـ طرابوزان، که به اسلامبول و دریاى سیاه مىپیوست، همچنان یکى از راههاى اصلى تجارت کشور بود. در سال 1323 ق./ 1284 ش.، در آستانه مشروطیت، 25 درصد واردات کشور به تبریز مىآمد و 15 درصد صادرات از این شهر راهى خارج مى شد. بازارهاى شهر پر رفت و آمد و پرتکاپو بودند. به نوشته گروته، جنب وجوش این بازار در خاورزمین کم مانند بود. سراهاى نوساز تجارى از میان بافت کهن شهر سر برمی آوردند. مجیدالملک بازار جدیدى در کوى ششگلان بنا کرد، «خیابان بزرگى [ با] دویست باب دکان تحتانى و فوقانى به طرز فرنگستان، در دو طرف اغلب مغازه.» در چند کوى مرفه شهر، خیابانها سنگفرش مى شدند. جلوههایى از پیشرفت فنى فرنگ در شهر به چشم مى خورد. تبریز به خطوط تلگراف بین المللى و داخلى پیوسته بود. چراغ برق چند خیابان و خانه را روشن مىی کرد. در برخى از خانه ها و مغازه ها تلفن نصب شده بود.
همراه با گسترش دایره تجارت، طبقه بازرگان به طور مشخص شکل مىگرفت. بنا بر یک برآورد، در حدود صد بازرگان بزرگ در تبریز فعالیت تجارى داشتند و با شرکتهاى بیگانه دادوستد مى کردند. شمار تاجران متوسط بیش از اینها بود. اما بازرگانان، چه بزرگ چه متوسط، در چارچوب اقتصادى وابسته فعالیت مىکردند. آنها واردکننده کالاهاى خارجى ــ مانند قند و شکر، پارچه، نفت و چاى ــ بودند و صادرکننده مواد خام کشاورزى ــ به طور عمده تریاک و توتون ــ همینطور خشکبار و قالى. حاج زین العابدین مراغه اى درباره وابستگى اقتصاد تبریز چنین نوشت: «در این شهر تجارت عمده اى هست و مردم هم به تجارت مایلند. ولى چه سود که همه امتعه خارجه است. از امتعه داخلیه نشانى دیده نمى[ شود] مگر در بعضى جاهاى گوشه و کنار.»
بازرگانان ایرانى تا سال 1253 ق./ 1216 ش. بازار تبریز را در دست خود داشتند. اما به دنبال بحران اقتصادى، که شرحش آمد، بازرگانان بیگانه به این بازار گام نهادند. ابتدا شرکت یونانى رالى، که مرکزش در اسلامبول بود، شعبه اى در تبریز گشود و بهسرعت بر دامنه فعالیت خود افزود. سپس چند شرکت خارجى دیگر به تبریز راه یافتند. کوشش ایرانیان براى ایجاداتحادیه بازرگانى به شکست انجامید. از حدود سال 1287 ق./ 1249 ش. سرمایه خارجى در ایران به کار افتاد و بخشى از آن متوجه تولید قالى شد. بین سالهاى 1324ـ1287 ق./ 1285ـ1249 ش. صادرات قالى از آذربایجان به خارج کشور بیش از 12 برابر شد. تبریز یکى از مراکز قالیبافى کشور بود. در سال 1325 ق./ 1286 ش. 100 کارگاه و 1200 دار قالى در تبریز وجود داشت. کمپانى هاى خارجى ــ مانند زیگلر، استیونس، و هاتس ــ کارگاههاى اختصاصى خود را در این شهر برپا کرده بودند. یکى از اتباع روسیه کارگاهى در کوى نوبر به راه انداخته بود که 600 بافنده در آن کار مىکردند. کارگاهى دیگر از نیروى کار 2000 بافنده بهره مند می شد. در این کارگاهها پسربچه ها کار مى کردند. سطح دستمزد آنچنان پایین بود که صاحبان کارگاهها، مانند همکارانشان در سراسر کشور، ترجیح می دادند از نیروى کار انسانى بهره بگیرند و نیازى نمی دیدند که در کارگاهها از ماشین استفاده کنند.
صنعت قالیبافى در انحصار بیگانگان نبود. بازرگانان تبریزى نیز در آن عرصه فعالیت مىکردند در برخى از کوى ها ــ مانند هکماوار ــ کارگاه هاى نسبتا بزرگ با سرمایه آنان به راه افتاده بود. تولید فرش در روستاها تقریبا بهطور کامل زیر نظر بازرگانان ایرانى صورت مى گرفت. اما این تولیدکنندگان و بازرگانان تابع نوسانهاى بازار برون مرزى بودند. در سال 1320 ق./ 1281 ش.، که تقاضاى بین المللى براى فرش ایران پایین آمد، قالى هاى صادراتى بازرگانان تبریزى در اسلامبول فروش نرفت. نتیجه آنکه چند تاجر متوسط سرمایه شان را از دست دادند.
این کتاب پدیدهٔ مجاهدان مشروطه را بررسی میکند، به مطالعهٔ خاستگاه اجتماعی آنها میپردازد، تأثیر آنان را بر رویدادهای کشور میسنجد، و از زمینههای ضعف و نابودی آن نیرو سخن میگوید، این نگاهی است « از پایین» به مشروطیت که میکوشد بر تاریخ اجتماعی ایران در زمانهای پرافتوخیز پرتو بیندازد.
این کتاب به همت انتشارات نشر نی در 344 صفحه و در قطع رقعی با جلد شومیز به قیمت 6هزار و پانصد تومان به چاپ دوم رسید.
انتهای پیام