پشت پرده جنگ نیابتی عربستان علیه مردم یمن
صدای شیعه: عملیات هوایی عربستان علیه یمن که از روز پنجشنبه ششم فروردین ماه جاری آغاز شده و تاکنون به شهادت صدها و مجروح شدن صدها نفر دیگر منجر گردیده، نتوانسته است گره یمن را برای آل سعود باز کند چراکه این عملیات پرهزینه، هیچ تحرکی در روی زمین مطابق با فلسفه و الگوی عملیات هوایی به نفع عربستان به وجود نیاورده است.
مقاومت جانانه مردم یمن در برابر تهاجم ظالمانه ارتش عربستان سعودی شرایط را به زیان آل سعود رقم زده و از هم اکنون آثار شکست آل سعود نمایان شده است. تهاجم ناجوانمردانه نیروی هوائی عربستان سعودی به یمن زمانی صورت گرفت که گروه انصارالله خواستار برقراری حکومت مستقل و مشارکت گروه های مختلف مردم در اداره کشور شده بود و انقلاب مردم یمن در آستانه پیروزی کامل قرار داشت.
در این حملات که با دستور پادشاه عربستان و اعلام آن از سوی سفیر ریاض در آمریکا آغاز شد، مناطق مختلف یمن آماج تهاجمات هوایی عربستان و کشورهای هم پیمان سیاسی ریاض و برخی کشورهایی که از نظر اقتصادی به کمک های مالی عربستان نیازمند هستند قرار گرفت. در این عملیات نظامی موسوم به «طوفان قاطع» تاکنون به شهادت تعداد زیادی زن و کودک و تخریب خانه های مسکونی و ویرانی زیرساخت های اقتصادی و عمومی با استفاده از سلاح های ممنوعه و مخرب منجر شده است.
کارشناسان درباره حمله نظامی عربستان به یمن و هزینه های غیرقابل جبران ریاض در این اقدام معتقدند قبل از این که این جنگ، ضربه ای به مردم یمن باشد، آتشی به دامن رژیم آل سعود است که این روزها از اوضاع منطقه ای و تحولات بین المللی به شدت ضربه خورده و نگران آینده هستند. حمله عربستان به یمن را باید حمله ای از سر درماندگی و ناشی از شکست های پی درپی سیاسی آل سعود در منطقه ارزیابی کرد زیرا عربستان پس از شکست سیاست هایش در سوریه برای سرنگونی رژیم بشار اسد و عدم موفقیت گروه تکفیری داعش در گسترش سلطه بر عراق و شکست برنامه های ریاض در بحرین و لبنان، اکنون نیز که یمن علی رغم استفاده از ابزارهای گوناگون همچون حمایت سیاسی از مهره های سیاسی، توطئه تجزیه و ایجاد ناآرامی های قبیله ای، تقویت گروه تروریستی القاعده، تعطیل کردن سفارت و فشارهای اقتصادی گوناگون نتوانست با انصارالله و مردم یمن مقابله کند، خشن ترین روش را برگزید و به حمله نظامی روی آورد و آتشی را برافروخت که به اعتقاد کارشناسان منطقه، دود آن زودتر از همه به چشم خود آتش افروزان خواهد رفت. تاریخ یمن به روشنی نشان می دهد هر کشوری به این سرزمین طمع کرده و آن را مورد حمله نظامی قرار داده، سرانجام با خفت و سرشکستگی آن را ترک کرده است. در مداخلات نظامی دهه های اخیر به یمن، نیروهای انگلیسی در سال 1316 این کشور را از هوا و دریا مورد حمله قرار دادند ولی بر اثر مقاومت مردم مجبور به عقب نشینی شدند.
از سال 1324 نیز سعودیها تاکنون 6 بار به یمن حمله نظامی کرده و چند بار بخش هائی از این کشور را از طریق مرز 1000 کیلومتری مشترک به اشغال درآوردند ولی هر بار، دست از پا درازتر مجبور به قبول شکست و خواری شدند. بنابر این حمله اخیر عربستان به یمن تازگی نداشته و در ادامه همان تجاوزات شکست خورده قبلی و آزمون خطاهای قبلی رژیم آل سعود است که این بار نیز نتیجه ای را عاید ریاض نخواهد کرد.
عربستان در ششم فروردین، حملات هوایی گسترده ای را علیه یمن آغاز کرد. بهانه عربستان حمایت از منصورهادی، رئیس جمهور مستعفی و فراری یمن و حفظ یکپارچگی این کشور بود. این ادعا در حالی مطرح شده که از یک سو ملت یمن هیچ تمایلی به منصورهادی نداشت، چنان که پس از فرار وی از صنعا به عدن حتی مردم زادگاهش هم حاضر به پذیرش وی نشدند.
از سوی دیگر، کمیته های مردمی و ارتش با محوریت انصارالله در چارچوب حفظ یکپارچگی یمن و مبارزه با تروریسم حضور خود را در مناطق جنوبی گسترش دادند، حال آن که عربستان به جای حمایت از آنان با عملیات طوفان قاطع به مقابله با این امر پرداخت. حال این پرسش مطرح می شود که ریشه حملات عربستان به یمن چیست و چه اهدافی را پیگیری می کند؟
رفتارهای ریاض نشان می دهد، آل سعود یک هدف دارد و آن نابودی کامل یمن و مردمان آن است که این امر را در نحوه بمباران های جنگنده های سعودی می توان مشاهده کرد. بخشی از این حملات به زیرساخت های اقتصادی یمن است، چنان که مراکز برق و تأسیسات زیربنایی این کشور هدف قرار گرفته اند. کشتار عمدی مردم از دیگر ابعاد رفتار عربستان است، چنان که بیمارستان ها و حتی اردوگاه های آوارگان را هدف قرار داده است. آواره سازی و ایجاد مرکز بدون سکنه در مناطق مرزی از اهداف این طرح و حمایت از تروریست ها به عنوان پیاده نظام عربستان و آمریکا بعد دیگر این طرح است، چنان که بمباران کمیته های مردمی نمودی از این رفتار است. جالب توجه آن که ریاض با بمباران زندان ها زمینه ساز فرار صدها تروریست شده است. ایجاد بحران سیاسی با حمایت از معدود حامیان منصورهادی بعد دیگر این طراحی است. مجموع رفتارهای ریاض نشان می دهد، آل سعود به دنبال نابودی یمن است و قصد دارد با تحریم اقتصادی، جریان های مردمی را به تسلیم شدن در برابر خواسته های خود سوق دهد که همانا سلطه بر کل یمن است. با تمام این تفاسیر، رفتارهای عربستان از ناکامی و شرایط سخت این کشور حکایت دارد.
* پشت پرده تجاوز به یمن
عملیات هوایی رژیم آل سعود علیه یمن نتوانسته است کمک مؤثری به مخالفان انقلاب مردمی یمن بنماید. دو گروه مهم «اصلاح» و «لقاء مشترک» که پس از عزیمت منصورهادی به عدن به او پیوستند، بعد از عملیات هوایی رژیم سعودی سکوت کرده و مشروعیت اقدامات ضد یمنی سعودی را تأیید نکرده اند. در این میان دبیر کل حزب ناصری یمن، عبدالله نعمان که مهم ترین گروه چهاربخشی «لقاء مشترک» می باشد، پس از عملیات هوایی رژیم سعودی زبان به انتقاد علیه منصورهادی گشوده و او را مسبب اصلی وضعیت کنونی برشمرده است. سکوت جریان شبه اخوانی- وهابی اصلاح و اعتراض رهبر جریان ناصری به خوبی نشان می دهد که اقدامات رژیم سعودی به تقویت جریان معارضه کمکی نکرده است.
براساس آنچه از سوی مقامات سیاسی و نظامی عربستان- و ازجمله ملک سلیمان بن عبدالعزیز- بیان شده، رژیم آل سعود از حملات هوایی اهداف زیر را مورد توجه داشته است:
- عقب راندن مردم و عقیم گذاشتن انقلاب یمن؛ رژیم سعودی برابر الگوی «مبادره - طرح - خلیجی» که انقلاب فوریه 2011 یمن را متوقف کرد، در نظر داشت با حمله هوایی، حرکت مردم یمن در زمینه استقلال این کشور از عربستان را نیز متوقف و وضعیت سابق را برگرداند. مقامات سعودی با بیان این نکته که تغییرات یمن، امنیت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را به مخاطره انداخته و باید متوقف شود، سعی داشتند عواقب امنیتی وخیم تغییرات را به مردم انقلابی یمن گوشزد نمایند.
- ممانعت از توافق داخلی در یمن؛ مردم یمن پس از آن که مصادره انقلاب فوریه خود توسط عربستان را مشاهده کردند، وارد میدان شده و انقلاب جدیدی را شکل دادند. این انقلاب مسالمت آمیز و مبتنی بر توافق داخلی بین گروه ها حول محور ارزش های ملی و مطالبات واقعی توده های محروم یمن بود. یکی از شعارهای اصلی «انصارالله» و میلیونها هوادار شافعی و زیدی آن، تحقق نتایج گفتگوها و توافقات میان گروه های یمنی بود این توافق یک پایه محوری داشت و آن تشکیل دولت وحدت ملی به منظور حل مشکلات اقتصادی مردم و از جمله اجرای طرح «جرعه» در حوزه کشاورزی بود. توافق داخلی در یمن که به نتایج مهمی رسید و حتی از سوی منصورهادی رئیس جمهور وقت به رسمیت شناخته شد، عملاً به نقش آفرینی عربستان و دولت های عربی و نیز گروه های یمنی وابسته به آن پایان داد. یکی از مهم ترین اهداف عملیات هوایی رژیم سعودی بر هم زدن توافق داخلی و باز گرداندن سرنوشت مردم یمن به تصمیمات شورای همکاری خلیج فارس با محوریت عربستان بود.
- روحیه دادن به نیروهای در حال فرار؛ گروه های وابسته به عربستان در یمن شامل حزب اخوانی اصلاح، لقاء مشترک، انصارالشریعه- شاخه یمنی القاعده- و میلیشیای وابسته به منصورهادی، پس از سیطره نیروهای انقلاب بر صنعا- در نیمه شهریور 93- دچار ضعف شدید شده بودند. در این میان منصورهادی که طرح تقسیم یمن به شش اقلیم را ارائه کرده بود، ناچار شد به شرایط نیروهای انقلاب مردمی به رهبری انصارالله تمکین کند، پس از این بود که «محمد باسندوه» جای خود را به «خالد محفوظ بحاح» داد. اما منصور در نهایت با نقض توافق، اول بهمن ماه 93 استعفا کرد و یک ماه بعد به عدن گریخت و حکومت جدیدی در پایتخت یمن جنوبی سابق به وجود آورد اما این ابتکار که با پشتیبانی و بلکه طراحی عربستان همراه بود بیش از یک ماه دوام نیاورد و عدن هم به محاصره انصارالله درآمد.
پس از آن که طرح عربستان در راه اندازی یک دولت جدایی طلب در عدن به شکست انجامید و عبد ربه فرار کرد و اکثر مقامات دولت خودخوانده او دستگیر شدند، ریاض حمله مستقیم هوایی به یمن را در ششم فروردین 94 آغاز کرد. این کشور گمان می کرد با این عملیات، نیروهای از هم پاشیده دوباره به یک جریان قوی معارض تبدیل شده و مانع شکل گیری یک دولت هوادار انصارالله در صنعا می شوند. اما البته 10 روز پس از آغاز این عملیات، نیروهای وابسته به عربستان نتوانستند اقدام مؤثری انجام دهند و چهار استان جنوبی شامل عدن، ضالع، لحج و ابین نیز به منطقه تحت سیطره انصار ملحق گردید.
- نابود کردن پدافند هوایی و پایگاههای نظامی یمن؛ پس از آن که ارتش یمن با انصارالله ائتلاف کرد و عملا به مردم ملحق گردید، رژیم آل سعود برای ضربه زدن به توان نظامی و تسلیحاتی یمن، حمله به مراکز پدافندی و پایگاههای نظامی یمن شامل مقر لشکر یکم زرهی که پیش از این تحت فرماندهی علی محسن الاحمر بود، پادگان های الدیلمی و الصباحه واقع در صنعا، پادگان ریمه حمید در منطقه سنجان، پایگاه هوایی الحدیده، پایگاه هوایی تعز و پادگان العند در استان لحج را در دستور کار گذاشته و بارها آن ها را هدف تهاجم بمب افکن های خود قرار دادند. اما برخلاف تصور مقامات نظامی عربستان، این حملات لطمه چندانی به زیرساخت نظامی یمن وارد نکرد و مقامات ارتش با پیش بینی قبلی، تدابیر لازم را برای حفظ تسلیحات خود اندیشیده بودند.
- تحویل زمین سوخته به مردم انقلابی یمن؛ رژیم سعودی با هدف مواجه کردن انقلاب و مردم یمن با بحران و درگیر کردن آنان با مشکلات عدیده اجتماعی، زیرساخت های محدود این کشور را مورد حمله قرار دادند. آنان گمان می کردند نابود کردن تاسیسات محدود یمن در حوزه صنعت و کشاورزی و خدمات اجتماعی، مردم یمن را به زودی رویاروی نیروهای انقلاب و رهبران آن قرار می دهد.
مردم یمن دارای اقتصاد ضعیفی هستند و این درحالی است که این کشور در زمینه نفت، گاز، آلومینیوم، صنایع غذایی، صنعت نساجی، صنایع دریایی و موقعیت ممتاز ساحلی دارای توانایی های مناسبی است که اگر یک دولت ملی داشتند، امروزه در رفاه به سر می بردند. با این وجود برابر اعلام کمیساریای عالی سازمان ملل، نرخ بیکاری مردم یمن در سال 2013، 35 درصد بوده است. یمن موقعیت مناسبی در زمینه تولید و صدور محصولات کشاورزی شامل غلات، میوه ها، سبزیجات، پنبه، قهوه و لبنیات و انواع دام دارد. در این میان ذرت خوشه ای، پنبه و انبه یمن در سطح منطقه هواخواهان بسیاری دارد. حملات عربستان به زیرساخت های محدود یمن با هدف ترساندن مردم از فقر بیشتر و در نتیجه دور کردن آنان از انقلاب و رهبران آن دنبال شده است، اما علی رغم گذشت 10 روز از آغاز حملات این رژیم به استانهای اقتصادی تر یمن، نشانه ای از جدا شدن مردم از انقلاب دیده نمی شود.
* وحشت آل سعود از اقتدار یمن
یمن از نظر تاریخی و جغرافیای سیاسی و نظامی و راهبردی جایگاه و موقعیت مهمی دارد، ازجمله مناطق نفت خیز نجران، عسیر و به ویژه جیزان که مشرف به دریای سرخ است. مردم منتسب به قبایل حوثی و جنبش انصارالله که همواره با نفوذ و سیطره عربستان مشکل داشته و مخالف بوده اند، تاکنون 9 بار هدف حملات عربستان قرار گرفته اند و رهبرشان شهید شده است. آخرین بار در سال 2009 نظامیان سعودی وارد خاک یمن شدند و صعده را هدف حملات خود قرار دادند؛ ولی با مقاومت انصارالله روبه رو شدند و آن ها نه تنها نظامیان سعودی را از خاک یمن اخراج کردند؛ بلکه حتی آن ها را در داخل خاک عربستان تعقیب کردند و حتی برخی از روستاها را به تصرف خود درآوردند و بسیاری از نظامیان متجاوز را به هلاکت رساندند.
عبدالعزیز آل سعود، بنیان گذار حکومت این رژیم گفته بود، مواظب یمن باشید، زیرا یمن بسیار خطرناک است. آل سعود همواره از اقتدار و وحدت یمن وحشت داشته اند، به همین دلیل اگر نتوانستند به طور مستقیم بر حاکمیت و حکومت یمن مسلط باشند، اعمال نفوذ کردند. هم چنین، وحدت یمن و انسجام این کشور را از طریق نفوذ در عشایر و ایجاد تفرقه دینی و مذهبی در معرض خطر قرار داده اند؛ چون کشور یمن، کشور تاریخی است و تمدن کهن دارد، بر برخی سران و رهبران عشایر و قبایل سرمایه گذاری و حتی فرقه سازی کرد و جنگ داخلی به راه انداخت که یمن روی خوش به خود نبیند. در یک جمله می توان گفت، وحشت آل سعود از مردم یمن بوده است که استقلال خواهی، سلطه گری عربستان را زیر سؤال برده اند. کشورهای غربی و عربی نیز که از گسترش قیام مردمی یمن در هراس هستند، در جنایات عربستان در این کشور مشارکت می کنند. با وجود این، عربستان گرفتار بازی دو سر باخت شده است، زیرا اگر در این جنگ شکست بخورد، از فقیرترین کشور با کمترین امکانات نظامی شکست خورده که یک رسوایی است و در صورت پیروزی هم وجهه عربستان به عنوان قاتل زنان و کودکان در میان جهانیان بیش از پیش تخریب می شود و همگان آن را با رژیم کودک کش صهیونیستی مقایسه می کنند که این هم شکستی سنگین برای ریاض است. عربستان در هر شرایطی در یمن محکوم به شکست است و رؤیای پیروزی برای آن هرگز تعبیر نمی شود. چنان که برای رژیم صهیونیستی تعبیر نشده و نخواهد شد.
* سکوت سازمان های جهانی در برابر نسل کشی
نکته بسیار مهم آن که اقدام عربستان نسل کشی علیه بشریت و نقض تمام قوانین بین المللی است. سکوت سازمان های جهانی، از جمله شورای حقوق بشر در برابر آن امری پرسش برانگیز و محکوم است. این امر مطرح می شود که آمریکا چگونه به بهانه نجات جان انسان به اشغال عراق و افغانستان پرداخته و در برابر کشتار یمن سکوت کرده است. به راستی، این امر واهی بودن ادعاهای بشردوستی آمریکا را نشان می دهد.
نکته مهم دیگر آن که آمریکا با ادعای حمایت از بشریت و جلوگیری از احتمال آن که ایران در سال های آینده به سمت بمب هسته ای برود، به مقابله با حقوق هسته ای ایران که هرگز به دنبال سلاح هسته ای نبوده، می پردازد، حال آن که در برابر جنایت آشکار عربستان که تهدید امنیت منطقه و جهان است، سکوت و حتی از آن حمایت کرده است.
کارتر، وزیر دفاع آمریکا با استقبال از تجاوز عربستان و تعدادی دیگر از کشورهای حامی ریاض به یمن، این حملات را در جهت منافع ایالات متحده خواند. این اقدام نشانه ای بر ادامه بی منطقی و درس نگرفتن آمریکا از جنگ های گذشته است. این رفتار نشان می دهد، اوباما هم در جاده بوش حرکت می کند که زوال آمریکا را در پی دارد. نقش آمریکا در این جنایت زمانی آشکارتر می شود که عادل الجبیر، سفیر عربستان در آمریکا در گفت وگو با شبکه خبری اسکای نیوز فاش کرد: عملیات نظامی که با عنوان «طوفان قاطعیت» به رهبری عربستان علیه حوثی ها در یمن در حال انجام است، از ماه ها پیش و پس از رایزنی با آمریکا انجام شده است.
نقش کشورهای غربی در جنایات عربستان در یمن زمانی آشکارتر می شود که محافل رسانه ای این کشورها تلاش کردند، تحولات یمن را تقابل میان ایران و عربستان نشان دهند. چنان که در گزارش رویترز با عنوان «ریسک و پاداش: سعودی ها می توانند به وزنه سنگین در منطقه تبدیل شوند یا در خدمت تقویت بیشتر ایران قرار گیرند»، آمده است: «حملات عربستان سعودی برای توقف کنترل حوثی ها به یمن می تواند برای سالیان پیش رو نقش ریاض را در منطقه و مقابله منطقه ای این کشور با ایران ترسیم کند». این اخبار برای کم رنگ کردن جنایات عربستان و نیز کشاندن پای ایران به معرکه یمن است. غرب چنان وانمود می کند که یمن قربانی درگیری میان ایران و عربستان یا همان شیعه و سنی است تا به این ترتیب نقش غرب در این جنایت کم رنگ شود. این تحرکات در حالی صورت می گیرد که مسأله یمن صرفاً درگیری عربستان با مطالبات مردم یمن است. آل سعود به دلیل نداشتن پایگاه مردمی در داخل از انقلاب های مردمی منطقه هراس دارد.
* آیا عملیات زمینی آغاز می شود؟
بی نتیجه بودن عملیات هوایی و بعضی از اظهارات و تحرکات رژیم سعودی بحث انجام عملیات زمینی علیه مواضع ائتلاف یمنی حول محور انصارالله را به میان کشیده است. در عین حال بسیاری از ناظران نه تنها درباره مفید بودن آن بلکه درباره اجرایی شدن آن نیز ابراز تردید کرده اند.
در عین حال، در صورت حماقت آل سعود، عملیات زمینی علیه مواضع ارتش و انصارالله از سه استان یمن در شمال، غرب و جنوب محتمل می باشد. عملیات زمینی سعودی از طریق مرزهای غربی عربستان و شمالی یمن قاعدتا متوجه دو استان صعده و جوف است. این دو استان تحت سیطره انصارالله و ارتش یمن است و عربستان در جریان جنگ ششم حوثی ها که از نیمه شهریور تا نیمه بهمن ماه 1388 امتداد داشت، تجربه جنگ با انصارالله را دارد. در جریان آن جنگ، نیروی زمینی و هوایی عربستان، نیروی هوایی اردن و نیروهای زمینی و هوایی یمن- در دوره علی عبدالله صالح- علیه حوثی ها که تعداد آنان از چندهزار نفر فراتر نمی رفت، وارد جنگ شدند و در نهایت شکست خورده و چهار استان شمالی یمن- صعده، حجه، جوف و عمران- به طور کامل به تصرف حوثی ها درآمد.
انصارالله امروز تشکل یافته از نیروهای پراکنده حوثی ها در جنگ ششم و جمعیت های جدیدی از زیدی هاست که اینک تعداد آنان از هزاران نفر به دهها هزار نفر رسیده و تشکل منسجمی دارند و از سوی هزاران «لجان شعبی» - گروههای مقاومت مردمی- در سراسر شهرها و روستاهای یمن کمک می شوند و به قوی ترین نیروی دفاعی یمن تبدیل شده اند. علاوه بر این امروز ارتش یمن در اتحاد کامل با انصارالله بوده و ائتلاف واحدی تشکیل داده اند و از سوی دیگر از سوی میلیون ها توده یمنی حمایت می شوند. بنابراین سرنوشت درگیری زمینی در مناطق شمالی یمن- و غربی عربستان- مشخص است.
احتمال دیگر این است که عربستان از طریق استان «الحدیده» در غرب یمن اقدام به عملیات زمینی کند. این استان طولانی ترین مرز دریایی یمن در دریای سرخ را دارد و از این منظر دارای اهمیت استراتژیک می باشد. این استان که اکثریت مردم آن شافعی مذهب هستند، در اختیار ارتش و انصارالله می باشد. عربستان برای حمله زمینی از طریق سواحل الحدیده نیازمند استفاده از نیروی دریایی و بمباران سواحل غربی یمن و سپس پیاده کردن نیروی نظامی از طریق شناورهای نظامی و هلی برن می باشد. اما درگیری در دریای سرخ موضوعی است که برای تردد آزاد کشتی های تجاری بین المللی ازجمله دست کم 50 نفتکش که روزانه از این دریا تردد می نمایند، خطرآفرین بوده و سبب توقف و تاخیر در انتقال 3/8 میلیون بشکه نفت که روزانه از این آبراه استراتژیک به اروپا منتقل می شود، خواهد شد. این در حالی است که بروز بی نظمی در آبراه دریای سرخ نه فقط ارتش یمن و انصارالله را وارد عمل می کند بلکه، هر شهروند الحدیده که خانه اش مورد حمله قرار می گیرد را برای انتقام گیری وارد عمل می کند و این یعنی حرکت صدها قایق مسلح مردمی در دریای سرخ. بنابراین حمله زمینی به الحدیده نیز تا حد زیادی غیرممکن خواهد بود.
احتمال سوم این است که عربستان از طریق استان کوچک «عدن» در جنوب یمن اقدام به حمله زمینی کند. عدن در یک دوره کوتاه حدود دو ماهه، مرکز تحرک مشترک القاعده و میلیشیای وابسته به منصورهادی بود. این ها می توانستند مقدمات انجام عملیات زمینی عربستان علیه مواضع ارتش و انصارالله را فراهم نمایند. اما در مورد امکان اجرایی این عملیات در جنوب دو نکته اساسی وجود دارد؛ نکته اول این است که عدن و ازجمله سواحل آن، اینک به طور کامل در اختیار ارتش و انصارالله است و از حضور نیروهای انصار الشریعه- القاعده- و نیروهای هادی پاکسازی شده است. نکته دوم این است که انجام عملیات از طریق سواحل عدن و الحدیده یک تله برای نیروهای نظامی عربستان به حساب می آید چراکه به محض نفوذ نیروهای نظامی عربستان به عمق یک تا دو کیلومتری این استانها به محاصره ارتش یمن و انصارالله و کمیته های مردمی وابسته به آن درمی آیند و تارومار می شوند.
* نشانه های تزلزل آل سعود
بهره گیری از حمایت های شورای همکاری خلیج فارس، واردسازی مصر و اردن به جنگ با مشوق عدم رویکرد ریاض به اخوان المسلمین، تصویب بیانیه در اتحادیه عرب در حمایت از حمله به یمن، کسب حمایت کشورهای اروپایی و آمریکا، همکاری با رژیم کودک کش صهیونیستی علیه مردم یمن و تقلا برای تصویب قطعنامه در شورای امنیت هر چند در ظاهر نشانه قدرت عربستان است؛ اما در واقع نمودی از تزلزل و آگاهی آن از ناتوانی در برابر ملت یمن است که آن را به یارگیری گسترده سوق داده است.
عملیات هوایی به خودی خود موضوعیت ندارد و برتری در آن در مواجهه با مردم و کشوری که از توان هوایی محدودتری برخوردارند، به معنای به نتیجه رسیدن اهداف عملیاتی به حساب نمی آید. عملیات هوایی، عملیات پشتیبانی است و به منظور شکل دهی به حرکت زمینی نیروی مهاجم و یا کمک به حرکت نیروی معارض با دولت مورد تهاجم دنبال می شود اما اگر عملیات هوایی در حد مقدور انجام شود ولی زمینه را برای ورود زمینی کشور مهاجم فراهم نکند و یا نیروی معارض داخلی نتواند از آن برای تغییر شرایط به نفع کشور مهاجم استفاده کند، بی نتیجه به حساب می آید و این در حالی است که کشور مهاجم باید تبعات و آثار درازمدت حمله هوایی علیه خود را مورد توجه قرار دهد.
واقعیت اینست که پس از قیام شش ماه پیش مردم یمن به رهبری گروه انصارالله برای تکمیل انقلاب ناتمام این کشور و فرار مهره های سیاسی عربستان از صنعا به عدن، دخالت های عربستان در امور داخلی یمن رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و با منافع نامشروع و مطامع بسیاری از دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای به ویژه رژیم صهیونیستی درباره تنگه باب المندب گره خورد. از این جهت ریاض که در ماه های اخیر شاهد سوختن مهره های قدیمی خود در یمن و از دست رفتن حیات خلوت قدیمی خود و شکست دیگری در منطقه بود، با تحریکات آمریکا و به ویژه رژیم صهیونیستی و پوست خربزه ای که تل آویو برای مداخله نظامی مجدد زیر پای آل سعود انداخت، وارد باتلاق خطرناکی شد که همه کارشناسان ادامه آن را تله مرگ عربستان توصیف کردند، زیرا سعودی ها در حملات هوایی 12 روز گذشته به یمن، چیزی غیر از افزایش نفرت عمومی به دست نیاورده و در صورت وارد کردن نیروهای زمینی خود به یمن، نظامیان خود را در معرض نابودی قرار خواهند داد، هر چند که آن ها سعی دارند مشکل خود را با سربازان و نیروهای مزدور پاکستانی در قالب لشکرهای اجاره ای حل کنند.
اکنون ثابت شده است که با حملات هوایی عربستان به یمن، نه تنها انصارالله و مردم این کشور تسلیم تجاوزات خارجی نشده و دست از مقاومت برنداشته اند، بلکه یمن به طور یکپارچه علیه آل سعود بپاخاسته و مردم مصمم هستند خاندان آل سعود را از این تجاوز وحشیانه برای همیشه پشیمان کنند.
قطعاً ادامه این حملات جز افزایش نفرت و بیزاری عمومی مردم یمن از رژیم آل سعود و دامن زدن به ناآرامی های منطقه و برهم زدن توازن امنیتی به ضرر آل سعود نتیجه ای نخواهد داشت چراکه عربستان هرگز آمادگی تداوم جنگ فرسایشی را نداشته و باید از دو جبهه داخلی و عرصه کارزار یمن، خود را آماده دریافت ضربه کند. هر چند آن ها تلاش می کنند این بار، دریافت این حملات احتمالی را از خود منصرف کرده و در سطح شورای همکاری و شرکای منطقه ای خود تقسیم نمایند ولی به هر حال ساختار سیاسی، امنیتی و نظامی این کشورهای به اصطلاح هم پیمان آل سعود آنچنان نیست که بتوانند تبعات چنین جنگی را تحمّل کنند.
کاملاً روشن است که تهاجم نظامی به یمن، توری است که صهیونیست ها برای آل سعود تدارک دیده اند و آن ها در این جنگ نیابتی که به نمایندگی از رژیم صهیونیستی در یمن برافروخته اند، سرشکسته تر از همیشه خواهند شد و همچون حملات گذشته شان به یمن، با خفت و خواری به آن پایان خواهند داد زیرا الگوبرداری آنان از شیوه حملات هوایی صهیونیست ها به غزه نیز نخواهد توانست آل سعود را به جایی برساند، چراکه این بار نه یک تشکیلات دولتی بلکه ملتی بپاخاسته و آزاده در مقابل آن ها قرار دارد./ تسنیم
انتهای پیام