( 0. امتیاز از )


متن کامل نامه رئيس مرکز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي به شرح ذيل است:
بسمه تعالي
برادر محترم جناب آقاي ميرحسين موسوي
برادر محترم جناب آقاي سيد محمد خاتمي
سلام عليکم
در دو سه ماه گذشته، حوادثي گزنده و تلخ بر کشور،انقلاب و مردم رفت که حرف‌هاي شنيدني و لابد گفتني بسياري پيرامون آن‌ها وجود دارد که بحث از آن‌ها در حوصله اين مقال نيست. قصد نامه نوشتن به شما را نداشتم؛ چرا که از مکاتبه با جناب آقاي کروبي اثر چنداني حاصل نشده است. ولي در روز قدس حوادثي رخ داد و به نام طرفداري از شما شعارهاي داده شد که خود را ناچار از اين کار ديدم تا وجدان‌تان را در معرض سؤالاتي قرار دهم که نه به من، بلکه به مردم توضيح دهيد. شما که همواره به‌درستي گفته‌ايد پرسشگري ازصاحبان و طالبان قدرت امرمقدسي است، طبعا نبايد رنجشي پيدا کنيد؛ بلکه " فان الذکري تنفع المؤمنين " اما نکات قابل عرض:
1. در روز قدس کساني‌که به حمايت شما اجتماع و راهپيمايي داشتند، و کم هم نبودند، شعار مي‌دادند:
* استقلال، آزادي ، جمهوري ايراني
* نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران
* مرگ بر...
* ما اهل کوفه نيستيم، پشت يزيد بايستيم
اين شعارها حاکي از استراتژي به ظاهر تازه‌اي است که در سال‌هاي اول انقلاب هم به ميدان آمد و با مقاومت امام راحل و مردم ميدان را خالي کرد.اين استراتژي به وضوح با سه محور اعتقادي و استراتژيک امام در تضاد است. آن بزرگوار حتي در وصيت‌نامه‌شان نيز بر اين محورها تاکيد دارند. آيا امام نفرمود جمهوري اسلامي نه يک کلمه کم، نه يک کلمه زياد؟ و اين را اساس سياست داخلي نمي شمرد؟ آيا امام نفرمود روز قدس روز اسلام است و حمايت از فلسطين را يکي از ارکان سياست خارجي قرار نداد؟ آيا امام مکررا نفرمود پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت شما آسيبي نرسد؟ آيا پردازنده نظريه ولايت فقيه و پايه‌گذار آن نبود؟
پاسخ اين پرسش‌ها آن‌قدر روشن است که کسي را ياراي انکار نيست. حالا شما بايد جواب دهيد که وقتي با ادعاي احياي ارزش‌هاي فراموش‌شده خط امام، معترضان را علمداري مي‌فرماييد، آيا از اين شعارها و سردهندگانشان برائت مي‌جوييد يا با ادامه سکوتتان آن‌ها را تاييد مي‌کنيد؟ در اين صورت جواب امام را چه مي‌دهيد؟
2. تا اين‌جا، حوادث نشان داد که جريان موسوم به سبز لااقل چها ويژگي زير را دارد:
* با مباني انقلاب اسلامي ناسازگار است.
* از پشتباني بيگانگان مخالف اسلام، استقلال ايران و مسلمانان جهان برخوردار است.
* رفتار وظاهر کثيري از افراد آن حاکي از عدم تقيد به شرع و ارزش‌هاي انقلابي است.
* قصد معارضه با نظام قانوني و مردمي حاکم را دارد و به اعتراض در شکل قانوني راضي نمي‌شود.
آيا اگر امام زنده بود چنين جرياني را خيانت‌بار نمي‌خواند؟
3. در ميان معترضان، طرفداران نظام و دينداران ناراضي از اوضاع کم نيستند. بعضي از اعتراضات اينان و حتي معارضان بي‌اعتقاد به دين و نظام نيز درست است و بايد زمينه‌هاي اعتراض برانگيز را رفع کرد؛ ولي آيا شما فکر مي‌کنيد اکثريت معترضاني که راه معارضه را برگزيده‌اند و شعار جانم فداي ايران سرداده‌اند، وقتي خطري متوجه ايران شود روي حرفشان مي‌ايستند؟ جان که هيچ، يک گام هم اکثرشان براي استقلال و آزادي ايران عزيز بر نخواهند داشت. مي‌نشينند و منتظر مي‌مانند تا همان اکثريت مستضعفي که به پيروي از امام و مراجع و روحانيت انقلابي، ايران را حفظ کردند بازهم جانفشاني کنند و بعد هم غرولند و ملامت تحمل کنند. شما پشتيباني چه کساني را به‌دست آورده‌ايد و حمايت چه اقشاري را از دست داده‌ايد؟ مؤکدا مي‌گويم که اين نگاه به‌هيچ‌وجه نافي حقوقي که بر عهده حکومت حتي در قبال معارضان قرار دارد نيست و نبايد باشد، چه رسد به مخالفان و معترضان. حق هرکس محترم است و بايد اداء شود.
4. جناب آقاي موسوي! يادتان هست که يکبار امام در پاسخ اعتراض برخي روحانيان صاحب‌نام نسبت به دولت جنابعالي، خطاب به آنان فرمود نه شما از اميرمؤمنان برتريد و نه نخست‌وزير از خلفا بدتر؛ همان‌طور که علي عليه‌السلام با خلفا در برابر خطر خارجي همکاري کرد، شما هم با دولت مدارا کنيد( نقل به مضمون). درحالي‌که به شهادت صحيفه نور امام همانند آن معترضان، با سياست‌هاي اقتصادي دولت‌سالارانه جنابعالي مخالف بود ولي به‌خاطر وجود خطر دشمن خارجي از شما به شدت حمايت مي‌کرد و مخالفانتان را به همکاري فرا‌مي‌خواند. حالا چه شده است که آن استدلال امام را فراموش کرده‌ايد؟ خطر بيگانه کم شده يا معارضه مجاز گشته است؟ حتي اگر حق کاملا با شما مي‌بود- که حتما چنين نيست- باز اجازه معارضه نداشتيد.
5. برادران محترم! شما در ايام مسؤليت‌تان موضوع فلسطين را به‌‌درستي، موضوع همه ما مي‌دانستيد حالا چرا در برابر شعار انحرافي نه غزه نه لبنان سکوت کرده‌ايد؟ نظرتان عوض شده يا صهيونيست‌ها تغيير ماهيت داده‌اند؟ آيا قدرت آن‌قدر شيرين است که براي رسيدن به آن بايد پا روي اعتقادات امام گذاشت؟ شما که مي‌گوييد خط امامي هستيد.
6. جناب آقاي خاتمي! شما و يا اطرافيان‌تان، زماني نفرينِ "مرگ بر آمريکا " را که شعار برحق ملت ستمديده ايران بوده است، خشونت‌بار خوانديد. حالا نظرتان در باره شعارِ "مرگ بر ... " چيست؟ آيا امام بر اصالت امر ولايت فقيه در اسلام تاکيد نمي‌کرد و نفرمود : " پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت شما آسيبي نرسد " ؟ فکر نمي‌کنيد که شما هرچه داريد از حکومت ولايت فقيه است؟ فکر مي‌کنيد اگر کساني که امروز شعار جمهوري ايراني مي‌دهند، سرکار بيايند، شما را خلع لباس و منزوي نخواهند کرد؟ البته اگر زنده‌تان بگذارند.
7. روش شما در اين ايام چنان است که گويا مي‌خواهيد حاکميت را به برخورد با خود بکشا نيد. داريد سلاح کساني را تيز مي‌کنيد که اعتقاد چنداني به مدارا با مردم و مردم‌سالاري ديني و لوازمش ندارند. ترديدي نيست که معارضه به ظاهر جديد، با شعارها و استراتژي‌هاي شمرده شده، چيزي جز خيانت به امام، انقلاب، اسلام، مردم و ايران نيست. اگرچه خيانت فاعلي بر همه افراد اين جريان صدق نمي‌کند، ولي قطعا خيانت فعلي هست. فکر مي‌کنيد حکومت تا کجا مدارا خواهد کرد؟ اگر تصور شود اجازه داده مي‌شود نظامي که با خون‌دادن‌ها و خون دل خوردن‌هاي بسيار برپا شده و تنها حکومت ديني جهان، ولو پر عيب و نقص، است، به اين راحتي عوض مي‌شود؛ يا تصور کنيد همه آناني که امروز زير علم شما سينه مي‌زنند، به شما وفادار خواهند ماند، هردو تصور اشتباه است.
سه نتيجه ناگوار ديگرنيز بر اوضاع فعلي مترتب است:
8.. دولت فعلي برخاسته از راي مردم و قانوني است. ولي در کنار خدماتش، خودرايي‌ها، ندانم‌کاري‌ها و جهت‌گيري‌هاي نادرستي نيز دارد که رفتار و روش شما، کار برخورد با اين کژي‌ها را(که در دولت‌هاي پيشين هم بي‌سابقه نيست) دشوار مي‌کند و ميدان نقادي حاکميت تنگ مي‌گردد.
9. علاوه بر اين، طبيعي است که وقتي حضور جريان حامي شما، با اغتشاش و خسارت‌هاي اجتماعي همراه مي‌گردد، حضور نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي به ضرورت بيشتر مي‌شود، از اين حيث نيز آزادي‌ها محدود مي‌گردد. در اين محدوديتي که براي نقادي و آزادي‌خواهي به‌وجود مي‌آيد شما چقدر مسؤليت داريد؟
10. نکات فوق، به اضافه فضاي نامطمئن سياسي ناشي از معارضه جريان به اصطلاح سبزبا نظام، نااطميناني را به دنبال دارد، نتيجه‌اش کاهش سرمايه‌گذاري است که توليد و اشتغال را کاهش و قيمت‌ها را افزايش مي‌دهد. يعني فشار بر مردم بيشتر مي‌شود. در واقع بازنده اصلي مردم‌اند. آيا مي‌ارزد؟
برادران محترم! همه ما کم‌وبيش، و امروز شما آقايان به ويژه، مخاطب اين آيه قران هستيم:
يا ايهاالذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون، اي مؤمنان! چرا سخني مي‌گوييد که بدان عمل نمي‌کنيد؛‌ اين‌که چيزي را که بدان عمل نمي‌کنيد مدعي باشيد، در نزد خداوند بسيار خشم‌برانگيز است. شما با ادعاي احياء ارزش‌هاي فراموش‌شده حضرت امام رضوان الله عليه به ميدان آمده‌ايد، بايد با صراحت تکليف خود را مشخص بفرماييد تا گرفتار خشم خدا نشويد.
اين نصيحت مرا با ذکر عيوب مخالفان خود پاسخ ندهيد. سعي نفرماييد با فهرست کردن اقوال بي‌عمل آنان يا تعارضات قول و فعلشان خود را مبرا بنماييد. و لا تزر وازرة وزر اخري، کسي بار ديگري را به‌دوش نمي‌کشد. تعدادي از نيروهاي وفادار به انقلاب و ولي فقيه مظلوم و مردم شريف، از جمله بنده، در اين ايام همواره خواسته‌ايم که شما در عرصه سياست با احترام، و البته با رعايت تکاليف قانوني خودتان، فعال بمانيد تا در فرايندي مردم‌سالارانه به رقابت بپردازيد و ضمن آن‌که به تصحيح مسير و کارکرد حکومت مدد مي‌رسانيد، خطر تحجر را کاهش دهيد، اميد و مشارکت مردم در سرنوشت خويش را بالا ببريد و فرصت جولان در عرصه آزمايش عملي براي‌تان باقي بماند. آيا شما نمي‌خواهيد امکان دهيد تا اين خيرخواهي مؤثر شود؟ مقصود من اين نيست که همه تقصيرها، صددرصد بر عهده شماست و ما و ديگران بي‌قصور و تقصيريم؛ اما آن‌که بايد اول تصميم به بازگشت بگيرد، شماييد نه مخالفان شما.
من آن‌چه شرط بلاغ است با تو مي‌گويم
تو خواه از سخنم پند گير خواه ملال
برادر شما - احمد توکلي
29/6/1388
 
 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر