( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: کامران پارسی‌نژاد، نویسنده، با اشاره به مکتب‌های ادبی در غرب و تقلید داستان‌نویسان ایرانی از جریان‌های ادبی در این کشورها گفت: از جمله مشکلاتی که ادبیات داستانی ما با آن مواجه است، تقلید کور کورانه یا همان گرته‌برداری از ادبیات غرب است. ادبیات داستانی ما تحت تأثیر ادبیات داستانی غرب است؛ هر چند شناخت تجربه‌های ادبی در دیگر کشورها مهم و مفید است و نویسندگان ما باید آثار برجسته در غرب و شرق را بشناسد و از روش‌های نویسندگان آنها مطلع باشند، اما این شناخت نباید به تقلید ناآگاهانه تبدیل شود.

وی ادامه داد: نویسندگان باید از شگردها و تکنیک‌های داستانی‌ داستان‌نویسان غربی استفاده کنند، اما این امر باید زمانی اتفاق بیفتد که این تکنیک‌ها در خود نویسنده نهادینه شود، نه اینکه نویسنده تنها به تقلید از آنها بپردازد. متأسفانه برخی از نویسندگان ما یک‌شبه تکنیکی را می‌بینند و بعد شروع به تقلید از آن می‌کنند، بدون اینکه این تکنیک بر اثر تمرین و تأمل در خود نویسنده نهادینه شده باشد.

پارسی‌نژاد با اشاره به نویسندگان مطرح غربی در میان نویسندگان ایران و جامعه ادبی گفت: متأسفانه این شناخت ناصحیح و کامل درباره نویسندگان غربی نیز صدق می‌کند. ما برخی از نویسندگان را در کشورمان بزرگ کرده و از آنها بت ساخته‌ایم، در حالی که خود جامعه ادبی غرب چنین اعتقادی به این دسته از نویسندگان ندارد. غرب نویسندگان خوبش را می‌شناسد، نویسندگانی مانند داستایوفسکی و ارنست همینگوی با وجود اینکه آثارشان قدیمی‌تر از نویسندگان فعلی است، اما هنوز در جامعه ادبی غرب شناخته شده و مورد احترام‌اند، اما همین جامعه برخی از نویسندگانی را که ما از آنها در کشورمان بت ساخته‌ایم، پس می‌زند. نمونه این دست از نویسندگان ریموند کارور است که اصولاً ساختار منسجمی در کارش دیده نمی‌شود و کارهایش با نوعی شلختگی همراه است. نظام فکری در آثار کارور وجود ندارد، اما از همین آدم بت ساخته شد و همین بت ساختن‌ها ادبیات داستانی ما را در برهه‌ای از مسیر منطقی‌اش خارج کرد.

این منتقد ادبیات داستانی افزود: پائولو کوئیلو یکی دیگر از نویسندگانی است که در همین مسیر در جامعه ادبی ایران معرفی شده است. بارها از او به عنوان نویسنده‌ای یاد شد که اندیشه‌های عرفانی بن‌مایه داستان‌های او را شکل می‌دهد، این در حالی است که این نویسنده در این پوشش تلاش دارد اندیشه‌های صهیونیستی و استعماری را رواج دهد. همین نویسنده که از او به نیکی در ادبیات روشنفکری یاد می‌کنند، سابقه خودکشی‌های متعدد و نگارش آثاری دارد که حتی ناشر تخصصی او در ایران حاضر به چاپش نیست.

پارسی‌نژاد یادآور شد: تمام این اتفاقات زمانی رخ می‌دهد که ما شناخت دقیقی از جریان‌های ادبی و نویسندگان شاخص آن نداریم. هرچند کتاب‌هایی در این زمینه نوشته شده، اما به نظر می‌رسد که ما در تفهیم این سبک‌های ادبی و شخصیت‌های آنها با یک نوع سانسور مواجه بودیم. اتفاقاً این‌بار سانسور برخلاف آنچه که همیشه گفته می‌شود، از سوی جامعه روشنفکری رخ داده است. یک فیلتری در ایران وجود دارد که نخواسته است اطلاعات درست در این زمینه به دست مخاطب برسد و نخواسته است که چهره برخی از این افراد در ایران خراب شود.

وی در ادامه به تأثیر فرم‌گرایی در ادبیات داستانی اشاره کرد و ادامه داد: جریان‌های فرم‌گرایی در ایران از دوره‌های پیش از انقلاب شروع شد و از این جهت نباید آن را محدود به دهه 70 و 80 بدانیم. این جریان بارها از طرف برخی از همین روشنفکران هم مورد نقد قرار گرفت، یعنی روشنفکران افراد دیگری را که هم مسلک خودشان بودند، در این‌باره نقد کردند که از این موارد می‌توان به انتقاد فروغ فرخزاد اشاره کرد که نوک پیکان نقدش متوجه جامعه روشنفکری‌ست.

این منتقد و داستان‌نویس افزود: هر گاه نویسنده‌ای در داستان حرفی برای گفتن نداشت و دیگر آثارش از نظر محتوایی فاقد اعتبار شد، به سمت فرم‌گرایی پیش رفت تا خلأهای موجود را از این طریق رفع کند. نویسندگان در این زمینه از فرم استفاده می‌کند تا مخاطب را به سمت حادثه پیش ببرد. همین امر جریان داستان‌نویسی ما را در مقطعی از روند معمولی خود خارج کرد.

منبع: تسنیم


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر