( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: اگر سری به نمایشگاه‌ کتاب تهران در سال‌های اخیر زده باشید و یا حتی فروشگاه‌های کتاب در راسته انقلاب را از نظر گذرانده باشید،‌ با انواع و اقسام فال‌نامه‌های مختلف روبرو می‌شود،‌ از فال قهوه گرفته تا روایت‌های مختلف و اغلب متفاوت از ابیات لسن‌الغیب.

تفأل به دیوان خواجه شیراز از قدیم‌الایام در ایران زمین مرسوم بوده است و همین امر موجب شده تا در سال‌های اخیر فال‌نامه‌های مختلفی که برداشت‌ها و تفسیرهای متفاوتی از ابیانت حافظ را در خود جای داده‌اند به بازار کتاب سرازیر شود،‌ مخاطبان عام نیز در این میان به مشتریان پر و پاقرص این کتاب‌ها تبدیل شده و بازار گرمی را برای صاحبان این آثار رقم زده‌اند.

برخی بر این باورند که فال گرفتن با دیوان حافظ به احتمال بسیار سال‌ها پس از مرگ او باب شده است،‌ عبدالحسین زرین‌کوب در این زمینه می‌گوید:‌ «می توان گفت که ذوق افسانه ساز عامّۀ مردم بود که پس از مرگ حافظ، از این شاعر حافظ قرآن که مثل همۀ حافظان شهر گهگاه فال و استخاره هم می‌گرفت و دریچه‌ای غیبی برروی نومیدان و درماندگان می‌گشود، لسان الغیبی ساخت و دیوان او را برای گرفتن فال وسیله کرد».(زرین کوب، 1356: 174)»

اما به راستی فال گرفتن با دیوان حافظ از کجا منشأ گرفته است و چه اندازه صحت دارد؟ در این زمینه با میرجلال‌الدین کزازی استاد زبان و ادبیات فارسی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. کزازی معتقد است که فال زدن در واقع تفأل به ناخودآگاه ذهن آدمی است و این در واقع ابیات حافظ نیست که از آینده ما خبر می‌دهد،‌ بلکه آن‌چیزی است که ما بر اساس گذشته و حالمان از ضمیر ناخودآگاه خود بیرون می‌کشیم.

کزازی می‌گوید: آیا فال زنی با دیوان حافظ کاری است، سنجیده‌ و پایه‌ور و به آیین؟ یا آنچنان که بسیار کسان می‌پندارند،‌ بیهوده و بی‌پایه؟ برای پاسخ به این پرسش به ناچار نخست می‌باید، بدین نکته بنیادین و ناگزیر پرداخت که فال‌زنی چیست و چه کار و سازی دارد؟ پاسخ به این پرسش که پرسشی است هنگامه‌ساز و پر چند و چون، به درازا خواهد کشید، من می‌کوشم که بسیار کوتاه به این پرسش پاسخ بدهم، تا در پی آن بتوان پرسش دیگر را نیز به گونه‌ای روشن و سنجیده به آیین پاسخ داد.

وی ادامه می‌دهد:‌ فال‌زنی براستی رایزنی است با ناخودآگاه و تلاشی است، در به سخن درآوردن ناخودآگاهی. آنچه ناخودآگاهی را از خودآگاهی به گونه‌ای نهادین و بنیادین و سرشتین و ساختاری جدا می‌دارد، این است که زمان در خودآگاهی زمان «در راستا» یا تاریخی است، به سخن دیگر زمانی است که به سه پاره بخش می‌شود‌، «گذشته»،‌ «اکنون»،‌ «آینده». ما از گذشته آگاهیم، زیرا آن را زیسته‌ایم، از آینده آگاه نیستیم،‌ زیرا هنوز به آن نرسیده‌ایم،‌ زمانی که بیشتر با آن در پیوندیم اکنون است،‌ اما در ناخودآگاهی در جهان درونی و مینوی آدمی زمان یکپارچه است و این بخش‌بندی سه گانه راهی بدان ندارد‌، ما در همان زمان که در اکنون به سر می‌‌بریم، در گذشته و آینده هم می‌توانیم بود،‌ به سخن دیگر ناآگاهی ما از آینده در خودآگاهی بدان سه پارگی زمانی باز می‌گردد.

این استاد زبان و ادبیات فارسی تصریح کرد:‌ هنگامی که خودآگاهانه در زمان کنونی هستیم،‌ از آینده نا آگاهیم‌، گذشته را نیز تنها به یاد می‌توانیم آورد،‌ نمی‌توانیم به گذشته باز گردیم، آن را بزییم (زندگی کنیم). اما در ناخودآگاهی، این سه زمان از یکدیگر گسسته نیست،‌ ما می‌توانیم به گذشته بازگردیم، گذشته برای ما اکنونی بشود و یا به آینده راه بجوییم و آینده را نیز اکنونی بگردانیم. آزمونی که ما از این زمان ناخودآگاهانه که من آن را زمان چنبرینه می‌نامم، در برابر زمان خودآگاهانه که زمان در راستا است،‌ داریم، همان است،‌ که ما در خواب توان دست یافتن بدان را داریم. ما در خواب هم می‌توانیم گذشته را بزییم و هم آینده را. زیرا که در ناخودآگاهی بدان سان که پیشتر گفته شد، آن سه پارگی زمانی از میان می‌رود.

وی گفت:‌ به همین سان آن چه ما آن را فال زنی، آینده‌نگری، رازگشایی می‌نامیم، براستی رایزنی با ناخودآگاهی است،‌ ناخودآگاهی را به شیوه‌ای با ترفندی در بیداری و هوشیاری به کار گرفتن به سخن در آوردن. فال‌زنی بر می‌گردد به همین کار و ساز، روش‌ها و شگردهایی که در فال زدن به کار برده می‌‌شود‌، ناخودآگاهی را به سخن در می‌آورد،‌ دانسته‌ها و زیسته‌های نهادینه و درونی ما را که در خودآگاهی یکسره با آن‌ها بیگانه‌ایم و از آن‌ها نا آگاه، بر ما آشکار می‌دارد.

کزازی ادامه داد:‌ اگر بسیار فراخ بنگرم،‌ می‌توانم گفت که با هر چیز می‌توان فال زد،‌ هر چیز که نقش‌پذیر باشد. از همین روی شیوه‌های فال زنی گوناگون است،‌ در گذشته با اندرونه (امعا و احشا) برخیان (قربانی) فال می‌زدند‌، یا با دود،‌ یا با دانه‌های جو‌، یا با ریگ،‌ یا با تراشه‌های نازک چوب،‌ همه این ابزارهای فال زنی نقش پذیرند، دانه‌های ریز ریگ را فال زن بر خاک می‌افشانده است و از نقشی که این دانه‌ها می‌پذیرفته‌اند،‌ آن چه را می‌خواسته می‌یافته است. در این روزگار با قهوه فال می‌زنند،‌ یا با برگه‌هایی ویژه که به برگه‌های بازی می‌ماند، زیرا که این هر دو نیز نقش پذیرند.

وی با طرح این پرسش که چرا ابزار فال زنی باید نقش پذیر باشد؟ افزود: چون ناخودآگاهی با نقشی که این ابزارها پدید می‌آورند، با ما سخن می‌گوید،‌ نهفته‌ها را آشکار می‌دارد. هنر فال زن تنها این است که با این نقش‌ها یا با سخنی نغز‌تر: با نمادهای ناخودآگاهی آشنا است. نقش را او پدید نمی‌آورد، نقش را فال جوی، فال‌خواه در ابزارهای فال‌زنی به نمود می‌آورد. از همین روست که هر چه فال‌خواه به کار و ساز فال زنی بیشتر باور داشته باشد،‌ این باور نیروهای درونی او را بیشتر همسوی، همگرای و کانونی می‌گرداند، ناخودآگاهی وی توانی بیشتر برای آشکارگی می‌یابد، نقشی که در ابزار فال پدید می‌آید، رساتر، روشن تر و گویاتر است.

این فردوسی‌پژوه ادامه داد:‌ ایران تا آنجا که من می‌دانم، تنها سرزمینی است، در جهان که ابزار فال زنی در آن دیوان است،‌ دیوان شعر. در کشورهای دیگر اگر با کتابی فال بزنند،‌ آن کتاب، کتابی مینوی و آیینی است،‌ تنها در ایران زمین است که ایرانیان با دیوان خواجه بزرگ فال می‌زنند،‌ گاهی نیز با مثنوی‌، یا دیوان شمس، در خانقاه‌ها. اما فال‌زنی با دیوان حافظ رفتاری فراگیر است که هر ایرانی هنگامی که نیاز دارد،‌ بر دو راهه‌ای می‌ماند، نمی‌داند که چه می‌باید کرد،‌ با دیوان خواجه شیراز فال می‌زند.

وی گفت:‌ نکته نغز اینجاست که بسته به اینکه تا چه پایه آن فال‌خواه به دیوان خواجه و کاری که با آن انجام می‌دهد، باور داشته باشد نیازهای او اندک یا بسیار برآورده می‌شود، او پاسخ‌های پرسش خویش را روشن یا پوشیده به دست می‌آورد، اما چرا با دیوان حافظ فال می‌توان زد؟ این پرسش، پرسشی است که پاسخ آن همچنان به درازا خواهد کشید. در کوتاه‌ترین پاسخ آنچه من می‌توانم گفت، این است که سروده‌های حافظ همچنان نقش‌پذیرند به آن ابزارهای فال‌زنی می‌مانند، زیرا در بیت‌های او پایه‌های پندار و واژگان پیوندهایی نغز و نهان با یکدیگر دارند، این پیوندها بیت را به سروده‌ای که چندین گزارش از آن می‌توان کرد،‌ دگرگونه می‌سازد. بسیاری از بیت‌های خواجه به گونه‌ای است که هر زمان ما به آن‌ها باز می‌گردیم،‌ آن‌ها را می‌خوانیم، در آن‌ها می‌اندیشیم، می‌توانیم گزارش و معنایی نو در آن‌ها بیابیم. این ویژگی را من در دیوان خواجه «آبگونگی» می‌نامم؛ چرا که اگر آب را در فنجان بریزیم به ریخت فنجان در می‌آید و اگر در کوزه بریزیم ریخت کوزه به خود می‌گیرد.

کزازی ادامه داد:‌ بیت‌های حافظ با خواست، نیاز و اندیشه خواننده آن‌ها به همان سان  با نیاز و خواست کسی که با آن‌ها فال می‌زند، همساز و هماهنگ می‌تواند شد. آب سخن حافظ در آوند ذهن و نهاد خواننده به رنگ و ریخت آن آوند در‌ می‌آید. من می‌دانم که آنچه گفتم سخت کوتاه بود، اما کوشیدم که کوتاهی به گونه‌ای نباشد که روشنی و رسایی سخن را زیان برساند. کتاب‌هایی که درباره فال هستند،‌ اگر هم سودی داشته باشند، بسیار اندک است، زیرا که آن گزارش‌هایی که از آن بیت‌ها شده است،‌ گزارش‌هایی‌ست که چاپ کننده آن کتاب می‌توانسته است از آن بیت‌ها بدست دهد، اما در کار و ساز فال زنی آنچه براستی اثرگذار است و سرنوشت فال را رقم می‌زند،‌ حال و هنجار درونی، نهادینه و ناخودآگاهانه فال جوست که در این گونه کتاب‌ها نشانی از آن نمی‌توان یافت.

منبع: تسنیم


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر