اینجا مسیحیها عزادار حسین(ع) هستند
صدای شیعه: محله مهدیالقدم از قدیمیترین محلههای ارومیه است که بین محلههای پنجراه و عسگرخان واقع شده و خانه تاریخی انصاری و محله یخچال را در جوارش دارد.
اين محله از قلبهاي تپنده مرکز شهر است که شهرتش را بيشتر مديون يک ارتباط معنوي قوي است. بزرگترين مرکز مسيحيان اروميه، 2 کليسا و خانه سالمندان مسيحيان در اين محله واقع شده است. اما آنچه در اين محله همچون نگيني ميدرخشد، همسايگي ديوار به ديوار مسجد مهديالقدم و کليسا است. اين مسجد را ميتوان نقطهاي مقدس در اين محله دانست که نهتنها متعلق به شيعيان بلکه پناهگاه همه مردم محله و پايگاه دلهاي مسلمانان شهر است. تاريخ دقيق ساخت مسجد مشخص نيست فقط ميدانيم که در زمان قاجار تعمير شده است.
- اينجا آسماني است
تابلوي اين خيابان بارها شاهد تغييرات بوده است؛ از حبالنقي و مهديالقدم تا سرداران دو... . از ميدان گؤلاوستي که وارد خيابان سرداراندو ميشويد، چندقدم بالاتر به مسجدي ميرسيد که بر سردر آن نوشته شده: «در سال 1346شمسي مطابق با 1386هجري قمري تجديد بناي مسجد با کوشش و همت متدينين به اتمام رسيد.» گلدسته مسجد با کاشيهاي فيروزهاي و گلهاي اسليمي تزئين شده و آيههاي قرآن در بدنه آن به چشم ميخورد. سقف مسجد شيرواني است و در قسمتي از فضاي بيروني آن، کتيبهاي با عنوان «السلامعليک يا اباصالحالمهدي» و دعاي زيارت امام زمان(عج) بر آن نقش بسته است. پنجرههاي آجري رنگ چوبي با شيشههاي رنگارنگ، شما را ياد ارسيهاي قديمي مياندازد. چند پيرمرد و يک روحاني روي نيمکت کنار مسجد نشستهاند، گويا منتظر صداي اذان مغرب و اقامه نماز هستند. 4 پله که بالاتر ميرويم، نماي داخلي مسجد شما را حيران ميکند. فرش تا عرشاش زيباست و عرفاني... . سقف و ديوارهاي مسجد آينهکاري شده است و چلچراغ بزرگي از سقف آويزان است. ديوارها مفتخر به اسامي 5تن آلعبا شده و در گوشهاي از مسجد، بارگاه کوچک ضريحداري نصب شده و در آن، سنگي که به زعم مردم منطقه قدمگاه امام زمان(عج) است، قرار دارد.
- راز قدمگاه حضرت مهدي(عج)
مسجد مهديالقدم را قدمگاه امامزمان(عج) ميدانند. به اعتقاد مردم محلي، اينجا مسجدي است که امام زمان(عج) به آن تشريف آورده و محلي هم بهعنوان قدمگاه امامزمان(عج) در مسجد مورد توجه مردم است. اين را از قطعه سنگي که هنگام مرمت مسجد در دوران قاجار پيدا شده است، ميگويند؛ قطعه سنگي که جاي پايي روي آن بوده و امروز داخل ضريحي در مسجد نگهداري ميشود. جريانها دارد اين مسجد... به گفته افراد محل، شخصي خوابي ميبيند و به درک و شهود ميرسد و بعدها بنيان مسجدي مقدس به اسم مهديالقدم را بنا مينهد.
- چراغي که خاموش نشده
همه در صفهاي مرتب نماز ايستادهاند. گوشها مبهوت اذاني است که از گلدستههاي مسجد به آسمان ميرود. دلها آماده قيام است و خواندن نماز که پلي است براي رسيدن به معبود. حجتالاسلام والمسلمين محمدرضا غنيزاده امام جماعت مسجد است. نماز را با حوصله و به زيبايي اقامه ميکند و پاي صحبتهاي ما مينشيند. ميگويد: «با اينکه اينجا کوچه 6متري بوده و همچنين قبل از انقلاب انسجام زيادي در مراسم مذهبي وجود نداشت اما دستههاي مذهبي از مقابل مسجد مهديالقدم ميگذشتند. حتي در دوران خفقان رضاشاه هم چراغ اين مسجد خاموش نشده است. خود من اصالتا اهل اين محله هستم و از کودکي در دستههاي عزاداري شرکت داشتم. اينجا هميشه محل تجمع مردم بوده و خيلي از مشکلات در اين مسجد حل شدهاند. رشد فرهنگي خوبي را بعد از انقلاب در اين مسجد شاهد بودهايم و شبکههاي بينالمللي صدا و سيما، به پوشش خبري مراسم اين مسجد ميپردازند. مسجد توسط ميراث فرهنگي ثبت معنوي شده و اين باعث افتخار است.»
- نذر جارو زدن مسجد
غنيزاده ادامه ميدهد: «مردم نذر ميکنند که اگر حاجتشان روا شد، بيايند و مسجد مهديالقدم را جارو بزنند. مردم نذر چاي و قندشان را به ما ميدهند و در مراسم حاضر ميشوند. براي دادن احسان در عاشورا و تاسوعا نوبت ميگيرند و در تهيه ملزومات عزاداري هم ياورمان ميشوند. بيش از 10هزار نفر در مراسم شبيهخواني و عزاداري اين مسجد حاضر ميشوند. گاهي بايد حداقل 6-5هزار پرس غذا براي پذيرايي از عزاداران آماده کنيم. البته مسجد ما به هيچ جا وابسته نيست و بودجهاش کاملا خودگردان است. اين يک نمود کاملا مردمي براي مسجدي است که در همه صحنهها حضور دارد. علماي بزرگي به اين مسجد آمدهاند و با وجود کوچکي، مسجد رونق زيادي دارد.»
- همسايگي با کليسا
امام جماعت مسجد مهديالقدم ميگويد: «همسايگي ما با اين کليساها خيلي شيرين است. بايد بگويم که اين مسجد فقط متعلق به شيعيان نيست و مسيحيان و اهل سنت هم به آن ارادت دارند. مهديالقدم، نماد عشق و محبتي است که مردم نسبت به ولايت و امامت دارند. اعتقاد داريم که امام زمان(عج) متعلق به شيعه نيست. اگر کسي مشکلي داشته باشد، لازم نيست مؤمن باشد و شيعه... اگر مسيحي و کليمي هم باشد حتي اگر يا اباصالح المهدي بگويد نيتش برآورده ميشود. اينکه مسيحيان اينقدر اعتقاد دارند، حتما يک چيزي ديدهاند و شنيدهاند. اينکه کسي براي چاي و قند عزاداران امام حسين (ع) و ابوالفضل(ع) خرج کند، اعتقاد ميخواهد. گاهي کسي غباري از محبت امام خودشان را در دل دارد اما برخي طوفان محبت در دل دارند و اين، دين نميشناسد.»
- قسم حضرت عباس ع
در اينکه حضرت ابوالفضل(ع) دلهاي شيعه را تسخير کرده، شکي نيست اما مهرباني ايشان نسبت به برادر و خانوادهاش و نيز سربلندياش در مقابل دشمن، دل مسيحيان را هم به لرزه درآورده است. غنيزاده در اينباره ميگويد: « وجود نازنين حضرت ابوالفضل(ع) کسي است که وقتي کسي او را صدا کرد، به کمکش ميآيد، اقليتهاي ديني توجه خاصي به ايشان دارند. قسمهاي بيشتر مردم به حضرت ابوالفضل(ع) و توسلشان نيز به ايشان است.»
- نذري با حضور مسيحيان
غنيزاده که به چشم خود حضور هر ساله مسيحيان اروميه در تهيه مقدمات نذري و مشارکت آنها را ديده، ميگويد: «مسيحيها هر سال در پخت احسان مشارکت دارند و ما هم مجوز گرفتهايم که در مدرسه پيشداد اين نذريها را آماده کنيم. گاهي چندين خيراتدهنده مسلمان و مسيحي با هم اقدام به دادن خيرات ميکنند. البته اجازه نميدهند نامي از آنها برده شود و تمايل به مخفي ماندن اين موضوع دارند. مردم عادي و روحانيون مذهبي آنها در مراسم مذهبي ما شرکت ميکنند. آنها به اين مسجد اعتقاد دارند و بر پايه اين اعتقادات، به برگزاري هر چه بهتر مراسم کمک ميکنند.»
- يادواره شهداي مسيحي و مسلمان محله
«چندين سال است که يادواره شهداي مسلمان و مسيحي در اين مسجد برگزار ميشود. اين محله 3شهيد مسيحي تقديم وطن کرده است.» اين را غنيزاده ميگويد و ادامه ميدهد: «با پدر يکي از شهداي مسيحي درباره مراسم صحبت ميکرديم و ايشان گفتند من چقدر بايد پول بدهم؟ گفتم که من براي پول پيش شما نيامدهام و ميخواهم با شما هماهنگ کنم. او در جواب من، ماجرايي را گفت: من که بچه بودم، اشرار ميخواستند پدر مرا بکشند. مادرم به مهديالقدم آمده، براي نجات پدرم دخيل بسته و پدرم به طرز معجزهآسايي نجات پيدا کرده است. حالا وجود من وابسته به مهديالقدم است. شما هر چقدر پول بخواهيد من براي رونق اين مسجد ميدهم. ايشان هر سال اصرار زيادي دارند که قسمتي از نذريهاي مسجد را بدهند.»
- کمک به تعمير مسجد
امام جماعت مسجد مهديالقدم اضافه ميکند: «مسجد را ميخواهيم تعمير کنيم تا علاوه بر صفاي معنوي، از صفاي ظاهري هم برخوردار باشد. تا به حال مسيحيان محله حدود 8ميليون تومان به تعمير مسجد کمک کردهاند. حدود 10تا 12سال است که چند مراسم شاخص در اين مسجد داريم.»
- حتي يک فرش هم خيس نشد
غنيزاده ميگويد: «در برنامههايي مثل جشن نيمهشعبان، مراسم تاسوعا و عاشوراي حسيني و مراسم شهادت امام جعفرصادق(ع)که خيابان بسته ميشود، خيابان را مفروش و مداحان بزرگي را دعوت ميکنيم. در يکي از اين مراسم که به مناسبت شهادت امام جعفرصادق(ع) برگزار شده بود و اتفاقا فرشهاي گرانبهايي هم در خيابان پهن کرده بوديم، هوا باراني شد. روي سر مؤذنزاده اردبيلي چتر گرفته بوديم و دوست داشتيم باران بند بيايد. اما باران همچنان باريد. در پايان فرشها خيس نشده بودند، چون با وجود بارش باران، کسي از جايش برنخاسته بود. در يکي ديگر از دورههايي که براي شهادت امام صادق(ع) برگزار شد، يکي از مسيحيان گفته بود همه هزينه چاي و قند مراسم را بر عهده خواهد گرفت. يکبار هم که جشنشان با ماه محرم تلاقي داشت، طي نامهاي اعلام کردند که ما به احترام اين ايام جشن نميگيريم و تنها يک مراسم ساده برگزار ميکنيم. ما هم در مراسم آنها شرکت کرديم.»
- ارسال نذريها به خانه سالمندان مسيحي
در همين محله يک خانه سالمندان مسيحي وجود دارد که از احسانهايي که ميشود، به آنجا ميفرستند. گاهي هم قربانيها را به آنجا ارسال ميکنند.
- شبيهخواني در مهديالقدم
تعزيه و شبيهخوانيهايي که در اين مسجد انجام ميشود، بيشتر از 10هزار نفر بيننده دارد. شبيهخواني يک مرثيه محسوس است. روحاني مسجد ميگويد: يک بار آتش تقيپور از بازيگران سينما و تلويزيون سر تمرين ما آمد و خيلي به اين شبيهخواني علاقهمند شد. آنچه در اين تعزيهها جالبتر ديده ميشود، احساس مردم نسبت به آن است. اتفاق افتاده که بعضي مردم بعد از مرثيه ايفاگر نقش شمر را کتک زدهاند. با اينکه مردم ميدانند او شمر نيست اما تداعي آن لحظه برايشان سخت است. گاهي مردم تکههاي نيمهسوخته خيمهها را به تبرک برميدارند. اخيرا هم در بعدازظهر عاشورا، برنامه اماننامه اجرا ميشود.
- روايتي اشک بار...
يکي از اهالي محل به اسم آقاي بابايي خاطرههايي برايمان ميگويد. محمد بابايي از سال52 به اين مسجد ميآيد. از سال 62 تا 85 فرمانده پايگاه مسجد و از سال80 تا 85 هم رئيس هيأت امناي آن بوده است. اسامي امامان و ضريح مسجد را در يزد درست کرده و آوردهاند. يکبار براي خريد موتوربرق به خريد رفته بوديم. فروشنده حتي حاضر نشد 20هزار تومان تخفيف بدهد. مجبور شديم به او بگوييم براي مسجد ميخواهيم. پرسيد کدام مسجد و ما گفتيم مهديالقدم. گفت 120هزار تومان تخفيف ميدهم. بعد تعريف کرد: آن مسجد خواهر مرا نجات داده است. خواهرم آلزايمر داشت و به اين مسجد دخيل بستيم تا شفا يافت. يکبار هم در سال 61 که شبيهخواني برگزار ميکرديم، خانمي آمد و به من مبلغي پول داد و گفت: من چندين سال است که بچهدار نميشوم، برايم دعا کنيد. اگر صاحب اولاد شدم، هزينه خيمههاي سال بعد را خواهم داد. او سال بعد براي اداي ديناش آمد. آن خانم مسيحي بود و 250هزار تومان هزينه خيمهها را داد. يک خانم مسيحي- در دوراني که توزيع کالا از طريق مساجد بود- آمد و گفت: براي من يک آبميوهگيري بنويسيد. سرطان خون دارم و ميخواهم آبميوه درست کنم. ما هم نوشتيم و داديم. گذشت و محرم شد. همه در صف ايستاده بودند که تبرک ببرند. او هم يک ظرف نايلوني داد دست من... و گفت از غذاهايي که ته ظرفها مانده بده من... راوي از ته دل گريه ميکند. اشکهايش که بند ميآيد، ادامه صحبتهايش را چنين ميگيرد: آن زن شفا گرفته بود و همين 3-2سال پيش به رحمت خدا رفت. يک بار هم وقتي در سال83 مسجد را تعمير ميکرديم، يکي از اهالي محله که در آمريکا سکونت دارد و به ايران آمده بود براي تعمير کليساي همسايه مسجد پول خرج کرد. يکبار وقتي با همسرش از کنار من رد ميشد، گفتم: همشهري، مسجد هم خانه خداست. نميخواهي آن را هم آباد کني؟ بلافاصله يک چک 500هزار توماني به من داد. او هنوز هم قسمت قابلتوجهي از هزينههاي مراسم عاشورا را ميدهد. يکبار هم وقتي به کربلا ميرفتم، يکي از مسيحيان مبلغي را به من داد تا به ضريح امام حسين(ع) بيندازم و بگويم: «يا امام حسين... آن مرد مسيحي شفايش را گرفته است.» اگر بخواهم بگويم تا فردا ميتوانم مثال بزنم از دوستي مسيحيان محله با مسجد و مراسم تاسوعا و عاشورا... . او باز هم اشک ميريزد و هقهق گريه ميکند.
- مسيحيان محله روايت ميکنند
در ميان سخنان ما با اهالي محل، ناگهان همه به احترام مرد رهگذر بلند ميشوند. يکيشان ميگويد: با ايشان صحبت کنيد که از مسيحيان قديمي اين محله است. آن مرد ميانسال مسيحي به شرطي با ما مصاحبه ميکند که هيچ نامي از او ثبت نشود. ميگويد: «ما با تعامل تمام، در غم و شادي هم شريک شدهايم. اين محله مظهر آرامش اديان در کنار هم است. ما به کمک به ديگران اعتقاد داريم و ديدگاه شخصي افراد، دين او را تعيين ميکند. نام دين ما، پيامبر ما و حضرت مريم در کتاب مقدس شما آمده است و در کتاب ما از دين شما... دين هر دوي ما آسماني است و با احترام نسبت به هم زندگي کردهايم. ما در اين چند سال، شريک شدهايم در عزاداريهاي شما و مسلمانان هم در مراسم ما بنرهاي تبريک و تسليت دادهاند و همراهيمان کردهاند. آنها در مشکلات هم همراه ما بودهاند و من ديدهام که مريضهاي ما همپاي مسلمانان وارد دستههاي عزاداري شدهاند و شفا گرفتهاند. يکبار هم ديدم که يکي از همکيشان من فرزندش را وسط دسته عزاداري گذاشت و برايش شفا خواست. کساني را هم ميشناسم که بهصورت مخفيانه به مسجد کمک ميکنند. خود من و همسرم هر سال برنجهاي نذري اينجا را ميبريم و خشک ميکنيم، بعد آن را قاطي برنجهاي خشک يک سالمان ميکنيم تا برکت به زندگيمان بيايد.»
- چرا از آقاي ما نخواندي؟
آقاي غنيزاده ميگويد: « منزلي متعلق به مرحوم «حاج رزاقي» در همسايگي ما وجود دارد که بچههاي ايشان در اختيار مسجد قرار دادهاند. وقتي احسانهاي کوچک -نسبت به عاشورا- داريم آنجا برگزار ميکنيم. حاج داوود عليزاده از مداحان اردبيلي مدعو در مراسم عاشوراي ما بود. بعد از اينکه مداحياش تمام شد، به منزلي که در همسايگي مسجد است، رفت. او بعدها در يک برنامه تلويزيوني گفته بود که در آن خانه يک مرد مسيحي سراغ من آمد و گفت: چرا در مداحيتان از آقاي ما چيزي نگفتي؟ عليزاده که از لهجه آن مرد فهميد از اقليتهاست، خواست بگويد که درباره حضرت عيسي(ع) چه بايد ميگفتم؟ که آن مرد پيشي گرفته و گفت: آقاي ما حضرت عباس (ع) است. از او چرا نخواندي؟ او در دوره ديگر که آمد، بيشتر از هميشه از حضرت عباس(ع) خواند.»
منبع: همشهری آنلاین
انتهای پیام