سلفيها نقاب از چهره برميدارد
شيخ سلمان العوده (که از منتقدان دولت سعودي بوده ولي در زمره حاميان معنوي القاعده و بنلادن است) جهت موجه جلوه دادن اظهارات خود به اسنادي شرعي از قرآن و حديث متوسل شده است. در همين حال وزارت کشور عربستان سعودي در اوايل ماه مبارک رمضان به مديران مساجد و حسينيههاي شيعي دستور داد تا به مناسبتهاي مهم اين ماه به ويژه ليالي قدر و سوگواري شهادت اميرمؤمنان علي (ع) مراسم مذهبي ويژه برگزار نکنند. گزارشهاي رسانهاي حاکي از افزايش حضور نيروهاي پليس و مطاوعه در شهرهاي شيعهنشين منطقه الشرقيه (الاحساء) ميباشد.
وهابيت که در روند و تاريخ شکلگيري آن ابهامات و معماهاي زيادي وجود دارد، اکنون نقاب از چهره برداشته و منويات سازندگان اين ايدئولوژي را اجرا ميکند. آگاهان و پژوهشگران منطقه خاورميانه در ابعاد و زمينههاي مختلف به سلفيگري و تحرکات آن در منطقه ترديد و شک دارند.
سلفيها خود را پيرو مکتب «اهل حديث» ميدانند که در دوران عباسيها و پس از اختلاف با معتزله و اهل کلام و شيعيان پديد آمد. احمد بن حنبل (متوفي 241 هـ) مؤسس مکتب اهل حديث بوده و ابوالحسن اشعري (متوفي 324 هـ) احياگر اين مکتب ميباشد.
در طول دوران عباسي پيروان مکتب اهل حديث و اشاعره مرکز سلفيه به عنوان مذهب مطرح نبودند تا اينکه ابنتيميه (متوفي 728 هـ) دعوت به شيوه «سلف» را شعار مکتب خود ساخت. شاگردان مکتب ابنتيميه همچون ذهبي (متوفي 748 هـ)، ابنقيم (متوفي 751 هـ) و ابنکثير (متوفي 774هـ) به تثبيت آئين سلفي کوشيدند.
بعدها محمدبن عبدالوهاب (متوفي 1207 هـ) در سرزمين نجد که فاقد فرهنگ اسلامي و علماي برجسته بود مکتب اهل حديث و عقايد ابنتيميه را احيا و در ميان قبايل نجدي ترويج داد. با حمايتهاي اميران سعودي سلفيگري به صورت مذهب رسمي درآمد و با تسخير حرمين شريفين در پرتو حمايتهاي استعمار بريتانيا، اين مذهب بر تمام مناطق عربستان سعودي تحميل شد و تمام مراکز علمي، دانشگاهها، مساجد و منابر وعظ و خطابه رسمي در اختيار وهابيها قرار گرفت.
در روشهاي فکري سلفيها شبهات زيادي وجود دارد از جمله:
1-آنها فقط کتاب و سنت را حجت دانسته و از داوريهاي عقل کمک نميگيرند.
2-به نظر آنها قرآن و سنت وقتي براي آنها حجت است که با فهم و درک سلف همراه باشد زيرا آنها معتقدند که عقايد خود را از سلف ياد گرفتهاند.
شبهات فکري مطرح شده درباره انديشهها و ايدئولوژي سلفيگري را ميتوان به طور خلاصه تبيين کرد:
1-آنان ميگويند بايد از صحابه و تابعان پيروي کرد، زيرا فهم آنان مقياس حق و باطل است و به حديثي منقول از رسول خدا (ص) استدلال ميکنند که «خير القرون قرني، ثم الذين يلونهم، ثم الذين يلونهم» (بهترين مردم، مردم زمان من هستند، سپس مردمي که پس از آنان ميآيند، سپس مردمي که بعد از آن گروه ميآيند) ابنتيميه و پيروان مکتب او با اين حديث سه قرن نخست اسلامي را ملاک حق و باطل شمرده و آنچه را که در اين زمان انجام گرفته، کاملاً ميپذيرند. در صورتي که در اين سه قرن گروهها و فرقههاي منحرف مذهبي همچون خوارج، قدريه، مرجئه و معتزله پديد آمده.
2-اصحاب و تابعان رسول خدا، برداشتهاي مختلفي از اسلام داشته، پس از کدام نحله فکري سلف بايد پيروي کرد؟
3-اگر بناست (بر اساس انديشههاي سلفي) بر فهم و درک سلف صالح در سه قرن اول مراجعه کنيم پس چرا فهم اهل بيت (ع) و سخنان آنان ميزان حق و باطل نباشد؟
4-به شهادت قرآن، رسالت پيامبر (ص) را خاتم رسالات بوده و با توجه به اين اصل اسلامي، چگونه ميتوان «فهم صحابي» را براي ديگران حجت دانست؟
5-سلفيها غالباً روي سلف صالح تکيه ميکنند، آيا حکام اموي که خون اهل بيت پيامبر (ص) و هزاران مسلمان بيگانه را ريختند نيز از سلف صالح هستند؟
6-اگر ميزان فهم و درک، سلف است، نتيجه ميشود که عقل و شعور خود را تعطيل کرده و تنها گوش به سخنان سلف داده.
ملک عبدالعزيز مؤسس دولت سوم سعودي انديشههاي سلفي و وهابي را به يک ايدئولوژي حاکم تبديل کرد و با شمشير قبايل و انديشه وهابي سراسر عربستان سعودي را تصرف و پادشاهي خود را بنا کرد. در و دوران جنگ سرد انديشه وهابي در خدمت بوقهاي تبليغاتي آمريکا جهت مقابله با شوروي و مارکسيسم بوده است. در دهه هشتاد افغانستان به عرصه رقابت آمريکا و شوروي تبديل شده و اين بار انديشه وهابي و دلارهاي نفتي سعودي در خدمت آمريکا بود تا عليه شوروي در افغانستان بجنگد. سيا و اسامه بنلادن (خانواده بنلادن شريک نفتي خاندان بوش بوده است) در سازماندهي جوانان مجاهد مسلمان و عرب در جبهه مجاهدين افغاني، نقش کليدي داشتند. پس از رهايي افغانستان از چنگال ارتش سرخ شوروي، جوانان سلفي عرب به کشورشان بازگشته و مشکلات امنيتي زيادي ايجاد کردند که به نحوي به سود سياستهاي منطقه آمريکا بوده است. تأسيس طالبان در افغانستان با انديشه سلفي و پولهاي سعودي بوده و امنيت ايران را تهديد ميکرد؛ ايران اسلامي که به تازگي از جنگ تحميلي هشت ساله رهايي پيدا کرده بود.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، انديشه وهابيت در خدمت اهداف سياسي و اجتماعي سعودي چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت قرار گرفت. در دهه هشتاد زماني که با حمايت دلارهاي نفتي صدام حسين جنگي هشت ساله عليه ايران اسلامي تحميل ميکرد سعودي در سراسر جهان اسلام هستههاي وهابي تشکيل داد. مدارس و تشکيلات و سازمانهاي وهابي چون قارچ روييدن گرفت و منابع مالي داخلي سعودي براي تقويت آنها افزايش چشمگيري يافت.
مقابله با اهداف حيات
بخش انقلاب اسلامي ايران و آرمانهاي متعالي آن مهمترين هدف راهبردي مرجعيت سلفي و وهابي بوده است و سعوديها جهت ترميم جايگاه منطقهاي خود و مقابله با افزايش نقش بازيگري ايران در منطقه از هستههاي سلفي کمال استفاده را ميکنند. پرسشهاي زيادي در قبال فعاليت سلفيهاي منطقه مطرح است از جمله: 1-چرا زماني که مقاومت اسلامي لبنان به رهبري حزبالله در نبرد با ارتش شکستناپذير اسراييل بوده روحانيون وهابي فتواي عدم کمک به مجاهدين مسلمان در قبال صهيونيستي حتي با يک دعا دادهاند؟
2-چرا زماني که غزه در لهيب آتش نفرت و کينه ارتش شکستناپذير
اسراييل ميسوخت علماي وهابي فتوايي مبني بر تحريم کمک و يا تظاهرات به سود مبارزات فلسطيني دادند. و هستههاي مسلح آنها در ميان تظاهرکنندگان سني در شهر موصل و تظاهر کنندگان شيعي در شهر بغداد (که ميخواستند حمايت معنوي از مقاومت غزه بنمايند) عمليات انتحاري انجام داده و حاميان غزه و قدس به خاک و خون غلطيدند؟
4-چرا گفتوگو ميان مذاهب اسلامي حرام و گفتوگو با صهيونيستها حلال است؟
شکيب جاويد
انتهای پیام