( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: فرصتی پیش آمد تا با یکی از مبارزان عراقی حاضر در خطوط مقدم جنگ علیه داعش به گفت‌وگو بنشینیم و از وی در مورد سبک زندگی مردم عراق و مبارزانی بپرسیم که خانه و همسر و فرزندانشان را رها کرده و در پاسخ به فتوای مرجعیت به جنگ رفته‌اند.

ابوزهراء از مبارزاني است که سال‌ها در جبهه حق جنگيده است؛ مدتي با رژيم بعث و بعد از آن با اشغالگران آمريکايي و انگليسي و اين روزها با داعش. مشهور است که شيعيان جنوب عراق از دلاورترين رزمندگان در جنگ عليه داعش هستند و امروز بخش مهمي از جبهه‌ها عليه تکفيري‌ها را امثال ابوزهراء و همرزمانش تشکيل داده‌اند.

  • به اعتقاد برخي از مردم عراق، مبارزه آنها عليه دشمنان اين ملت به زماني پيش از سقوط صدام بازمي‌گردد. از ديدگاه شما که در داخل عراق هستيد اين مبارزه از چه زماني آغاز شد؟

مردم عراق تاريخ طولاني در مبارزه عليه ظالمان و تلاش براي نجات کشورشان از يوغ سلطه‌گري و ظالمان دارند و در اين رابطه روحانيون و علماي زيادي پرچمداري اين مبارزات را به‌عهده داشته وهمچنان نيز دارند.

در راس اين علما مي‌توانم به شهيد سيد محمدباقر صدر (رضوان‌الله‌عليه) و خانواده آل‌حکيم و خانواده آل‌شبر و بسياري ديگر از علما در کنار تعداد بسيار زيادي از مردم اشاره کنم؛ خانواده‌هاي رزمنده‌اي که زندگي خود را در راه مبارزه تسليم کرده‌اند.

در اين رابطه گورهاي دسته‌جمعي‌اي که از دوره رژيم صدام به جاي مانده بهترين شاهد بر اين مدعاست. همچنين بايد تأکيد کرد که ملت عراق از دهه20 قرن بيستم گذشته با قيام سال 1920خود عليه اشغالگران، لواي مبارزه عليه ظالمان را برافراشته بود.

ملت مظلوم عراق سابقه طولاني در مبارزه عليه ظلم داشته و دارند و همواره از دوره اشغال کشورشان توسط امپراتوري عثماني و بعد از آن بريتانيا تا به امروز عليه استعمار جديد آمريکايي به جنگ و مبارزه پرداخته و علاوه بر مقابله با رژيم‌هاي ظالمي همچون حزب بعث، امروز رودرروي گروه داعش ايستاده و به مبازه با آن مي‌پردازدو در اين راه روزي نمي‌گذرد که شهيدي را به قربانگاه دفاع از آب و خاک و مقدسات خود تقديم نکند و همواره در مقابل هر نوع تجاوزي؛ چه خارجي و چه ساخته و پرداخته احزاب داخلي مقاومت مي‌کند. با اين حال کمبودي که در اين راه به‌شدت احساس مي‌شود نبود رهبري واحدي است که بتواند اين نوع تلاش‌ها را با يکديگر متحد سازد.

مردم عراق به‌رغم تمامي فشارها و ظلم‌هايي که متحمل شده‌اند توانستند اعتقادات مذهبي و ديني خود را حفظ کرده ودرون خود، جوشان باقي نگه‌دارند. اين مسئله به‌ويژه بعد از زدوده شدن ظلم رژيم صدام نمود بيشتري به‌خود گرفت تا شاهد حضور ميليوني مردم عاشق امام‌حسين در مراسم مختلف مذهبي به‌ويژه در مراسماربعين‌حسيني باشيم. اين روح حسيني همان انگيزه بزرگي بود که هزاران نفر از جوانان عراقي را براي جهاد در مقابل گروه‌هاي تکفيري به جبهه‌هاي جنگ کشاند يا به مهم‌ترين انگيزه براي جوانان عراقي جهت دفاع از انقلاب اسلامي ايران تبديل شد تا مردم عراق هم در اين رابطه نقش مهمي را به ثبت برسانند و شهداي زيادي را تقديم آن کنند که تاريخ بر آن شهادت مي‌دهد.

  • پيشينه شما در مبارزه عليه رژيم صدام حسين به کدام تاريخ بازمي‌گردد ؟ کمي از تاريخچه جهادي خود براي خوانندگان ما بگوييد؟

من در يک منطقه دورافتاده از تالاب‌هاي (هورهاي) جنوب عراق زندگي مي‌کردم اما با وجود دورافتادگي، اخبار انقلاب اسلامي ايران به ما هم مي‌رسيد. اعضاي خانواده ما جزو نخستين کساني بودند که به نداي روح‌الله الموسوي‌الخميني (ره) لبيک گفتند اين توفيق را پيدا کنند که جزو نخستين مجاهداني باشند که در دهه 80 از قرن گذشته (اواخر دهه‌50 و اوايل دهه60 شمسي- م) وارد مبارزه شوند.

پدر، عموها و دايي‌هايم جزو نخستين مجاهديني بودند که در مقابل رژيم بعثي به مبارزه پرداختند و برخي از آنها به فيض شهادت نايل آمده و برخي ديگر مجبور به مهاجرت شدند و من نيز به تبع آنها وارد اين مبارزه شده و در کنار برخي از آنها که همچنان در حال مبارزه هستند به جهاد عليه ظلم و جور و بيداد زير چتر ولايت فقيه که در رهبري حضرت آيت ‌الله امام‌خامنه‌اي خلاصه مي‌شود بپردازم.

  • به راستي چه دليلي دارد يک جوان عراقي خود را ملزم بداند که به جاي رفتن به سوي تمامي فرصت‌هاي زندگي که پيش روي خويش مي‌بيند، راه جهاد را درپيش گرفته و وارد نيروهاي حشدشعبي شود؟

در پاسخ به پرسش شما بايد اعتراف کنم که اين يک بيداري بزرگ اسلامي است که در عراق شاهد آن هستيم؛ بيداري‌اي که در چارچوب آن جوانان عراقي خود را ملزم به اين جهاد و مبارزه مي‌بينند.

بي ترديد هر انسان عاقلي از ميزان خطر و تهديدي که تروريسم تکفيري براي يک کشور مي‌تواند به همراه داشته باشد، آگاهي دارد.

تروريسم تکفيري هيچ‌چيز را بدون تهديد باقي نگذارده؛ از خاک و آب و مقدسات تا جان و مال و ناموس را به خطر انداخته است. از اين‌رو هر فرد عاقلي بر خود لازم مي‌بيند براي دفع اين خطر، خود نيز وارد عمل شود.

حال اگر فتواي مرجعيت را هم به اين فرايند بيفزاييم ديگر بر هر فرد مسلماني اين دفاع واجب مي‌شود و اين امر نيز انگيزه بسيار مضاعفي را به جوانان عراقي داد تا به سوي ميدان‌هاي جنگ با تکفيري‌ها بشتابند و از مقدسات و زمين و ناموس خود دفاع و به اين کار خود نيز فخر و مباهات کنند.

  • گفت‌وگو را خيلي سريع آغاز کرديم و شما خودتان را به ما کاملا معرفي نکرديد. هر چند که حالا نيز تا حد زيادي با شما و خانواده‌ و عقبه فکري‌تان آشنا شده‌ايم اما لطفا کمي از خودتان براي ما بگوييد؟

من متولد سال 1978هستم. بعد از شدت گرفتن حملات رژيم صدام حسين عليه مبارزان عراقي به جمهوري اسلامي ايران مهاجرت کردم و ديپلم‌ام را از دبيرستان‌هاي اين کشور گرفتم. متاهل و داراي 7فرزند هستم؛ 4پسر و 3دختر. خدا را شکر من از زماني که چشم خود را به روي اين جهان گشودم، چشمانم به نور اسلام محمدي و اصيل روشن شد. رشد ونمو در خانواده‌اي که مبارزه و مجاهدت در آن حرف اول را مي‌زد نيز نقش عمده‌اي در شکل‌گيري شخصيتم داشت. حضور در خانواده ظلم‌ستيزي که در راه امام حسين (عليه السلام) قدم برمي‌داشت باعث شد تا از همان آغاز جواني در بسياري از عمليات‌ها عليه رژيم صدام شرکت کنم. بعد از سقوط رژيم صدام حسين به عراق بازگشتم و بعد از مدتي از ساختار تشکيلاتي نيروهاي بدر خارج شده و وارد ساختار جديدي از مبارزه عليه اشغالگران آمريکايي شدم. مبارزاتم عليه اشغالگران باعث شد تا نيروهاي آمريکايي مرا بازداشت و براي 6‌ماه زنداني کنند. من به همراه تعدادي از برادران مستندساز ايراني بودم. ما در حال تهيه يک فيلم مستند در مورد جنايات اشغالگران آمريکايي در عراق بوديم که توسط نيروهاي آمريکايي دستگير شدم. بعد از خروجم از زندان‌هاي آمريکايي راه مبارزه عليه اشغالگران را ادامه دادم تا آنکه در سال 2008در جريان يک رويارويي از ناحيه سينه مجروح شدم. نيروهاي اشغالگر انگليسي هم همسو با اقدامات نيروهاي آمريکايي وارد عمل شده و بيش از 3بار به خانه من يورش بردند؛ مسئله‌اي که باعث شد من مجبور به مهاجرت مجدد از وطن خويش و عزيمت به سوي جمهوري اسلامي ايران شوم.

در جريان اين يورش‌ها برادر و پسر عمويم بازداشت شدند. بعد از آنکه براي ماه‌ها از اين استان به آن استان عراق سرگردان شدم، شرايط براي من به‌عنوان يک مبارز در وطنم به‌نحوي بود که از بيم يورش‌هاي شبانه اشغالگران ديگر مجبور بودم شب‌ها در خانه خود نباشم.

اين شرايطي بود که در جريان مبارزه بين سال‌هاي 2004تا 2008براي من حکمفرما بود وگاهي حضور من در کنار خانواده‌ام به کمتر از يک ساعت در روز هم کاهش يافته بود تا آنکه تصميم به خروج از عراق گرفتم.

اين هجرت تا سال 2012ادامه يافت اما بعد از آن، بار ديگر به وطن خويش و به سر کار خود بازگشتم اما چندي نگذشت که داعشي‌ها به حرم حضرت زينب (عليها‌سلام)يورش بردند. اينجا بود که خدا را شکر جزو نخستين گروه رسمي عراقي‌اي بودم که براي دفاع از اين حرم به سوريه سفر کردم. من به همراه 10نفر ديگر از اهالي بصره در يک گروه 65نفره به سوريه سفر کرديم و خدا را شکر مي‌کنم که بيش از 87روز در مقابل حملات وهابي‌هاي‌داعشي در ميدان «الحجيره» و بازار عراقي‌ها و جوبر و عقربه به جنگ پرداختم. بعد از آن هم فعاليت خود را در گردان‌هاي سيدالشهدا ادامه دادم و به‌عنوان مسئول جذب و بسيج مجاهدين براي دفاع از حرم حضرت زينب منصوب شدم. اين فعاليت تا زمان ورود داعش به موصل و صدور فتواي تاريخي آيت‌الله سيدعلي سيستاني (حفظه‌الله) ادامه يافت و امروز نيز بحمد‌الله مشغول فعاليت‌هاي جهادي خويش هستم و خدا را شکر در اکثر عمليات‌ها و جهاد عليه گروه‌هاي تکفيري در داخل عراق مشارکت فعال دارم. در اينجا بايد اضافه کنم که ما هرگز از مقدسات و عقايد اسلام محمدي اصيل دست نمي‌کشيم و در هر شرايطي منتظر اشاره‌اي از رهبر خود، امام خامنه‌اي هستيم تا دست به‌کار شويم.

  • مي‌گوييد که از خانواده‌اي جهادي هستيد اما سؤالي که در اينجا مطرح مي‌شود آن است که آيا اين حضور داوطلبانه در صحنه جنگ تأثيري بر روند زندگي عادي و به‌ويژه خانوادگي شما نداشته است؟

بي‌ترديد خداحافظي با اعضاي خانواده و عزيزان سخت و دشوار است وهر بار دشواري خاص ‌خود را همراه دارد اما ما شاهد آن هستيم که بسياري از مادران عراقي امروز خود فرزندانشان را تشويق به حضور در جبهه‌هاي جنگ کرده و آنها را راهي مبارزه عليه تکفيري‌ها مي‌کنند. به ياد دارم وقتي که براي جنگ عليه تکفيري‌ها و دفاع از حرم حضرت زينب (سلام‌الله عليها) قصد عزيمت به سوريه را داشتم ابتدا مادرم يکي از مهم‌ترين مخالفان اين کار من بود اما بعد از مدتي راضي شد و به من گفت برو، خدا تو را حفظ کند.

  • از زمان اعلام فتواي مرجعيت تا به امروز مدت قابل توجهي مي‌گذرد. نيروهاي حشد شعبي به موفقيت‌هايي هم دست يافته‌اند اما اين فتوا همانطور که مي‌دانيد بعد از سقوط موصل به‌دست داعش صادر شد. شما به‌عنوان يکي از مجاهديني که از آن تاريخ تا به امروز در صحنه جنگ حضور داشتيد فکر مي‌کنيد که چرا تا اين لحظه موصل بازپس گرفته نشده است؟

نه فقط در مورد موصل بلکه براي بسياري از مناطق عراق که کار آزادي و پاکسازي آن به‌دست مجاهدين حشدشعبي به تأخير مي‌افتد مي‌توان ردپايي از کشورهاي بيگانه را يافت.

بايد بگويم نوعي اراده بين‌المللي در استکبار و صهيونيسم جهاني وجود دارد که اجازه پيشرفت به نيروهاي مردمي داده نشود. آمريکا، رژيم صهيونيستي و انگليس با بسيج برخي از کشورهاي همسايه عراق از تمامي توان خود براي به شکست کشاندن تلاش‌هاي نيروهاي حشدشعبي در آزاد‌سازي‌ مناطق عراق استفاده مي‌کنند. همچنين نبايد فراموش کنيد آنها تأثير قابل‌توجهي نيز بر برخي از سياستمداران کشور هم دارند و با هر چه که در توان دارند سعي در چالش آفريني در مقابل پيشروي‌هاي حشد‌شعبي دارند.

در کنار فشار آنها بر سياستمداران وابسته خود براي جلوگيري از مسلح شدن نيروهاي حشدشعبي، در بسياري از موارد جنگنده‌هاي آمريکايي به جاي حمله به مواضع گروه‌هاي تکفيري و داعش، نيروهاي حشد‌شعبي و مقاومت اسلامي را مورد تهاجم قرار مي‌دهند. اين حملات هوايي به‌ويژه در مناطق خاصي که کشورهاي عربستان، قطر و ترکيه و... آنها را مناطق مهمي براي خود اعلام مي‌کنند، شدت بيشتري به‌خود مي‌گيرند تا ثابت شود حملات ادعايي آمريکا عليه مواضع داعش بيشتر براي تأمين منافع هم پيمانان منطقه‌اي‌اش در عراق است تا مبارزه با داعش! پس مي‌توانم به‌طور خلاصه به شما بگويم که عامل اصلي عدم‌آزاد‌سازي‌ مناطق تحت اشغال در عراق و نه فقط موصل، آمريکايي‌ها هستند و برخي کشورهاي همجوار نيز از طريق آمريکا بر اين روند پافشاري مي‌کنند.

  • وقتي شما در خط اول جنگ عليه گروه‌هاي تکفيري حضور داريد، يا در آستانه ورود به يک عمليات عليه اين گروه‌ها هستيد، چه احساسي داريد؟ واقعا به چه چيزي در آن لحظات فکر مي‌کنيد ؟ چه مسائلي در ذهن شما به تلاطم مي‌افتد؟

بايد اعتراف کنم در اوج درگيري با داعش و تکفيري‌ها و شايد در سخت‌ترين لحظات، ياد حضرت امام‌حسين(عليه السلام) به من آرامش مي‌دهد. به‌طور حتم به ياد آوردن واقعه کربلا، مرور دوره دفاع‌مقدس در جمهوري اسلامي ايران که من در آن زمان در آن حضور داشتم و به ياد آوردن ميزان عشق و علاقه‌اي که به مقدسات و آب و خاکمان داريم و مرور مکرر آن، کمک شاياني به ما براي فراموش کردن خانواده جهت استواري هرچه بيشتر در جنگ مي‌کند.

  • آيا تاکنون شخص يا اشخاصي از گروه داعش را به اسارت درآورده‌ايد؟ تا‌کنون با فردي يا افرادي از اين گروه صحبت کرده‌ايد؟ دشمنان امت اسلام از چه نقاط‌ضعفي در شخصيت اين افراد براي مبدل کردنشان به چنين جنايتکاراني استفاده کرده‌اند؟

بله. بسياري از اين تروريست‌ها به‌دست نيروهاي حشدشعبي به اسارت درآمده‌اند. آخرين اين اسرا در عمليات آزاد‌سازي‌ منطقه بيجي توسط نيروهاي مقاومت اسلامي گردان‌هاي سيدالشهدا به اسارت درآمد. آنها افرادي هستند که ما را کافر مي‌پندارند و اين به يک اعتقاد در ميان آنها تبديل شده است. آنها با اين اعتقاد و تصور به جنگ ما آمده‌اند و با اين رؤيا که با کشتن ما يا کشته شدن به بهشت مي‌روند به اينجا آمده‌اند. اين عقايد فاسد و بي‌پايه و اساس به‌عنوان محور اصلي وسکوي پرتاب اين دسته از افراد جهت حضور در اين جنگ و انجام چنين جناياتي محسوب مي‌شود.

  • از چندي پيش شاهد پيروزي‌هاي ارتش و نيروهاي مردمي عراق در برخي از مناطق اين کشور بوديم. دورنماي اين جنگ را در سايه فتواي مرجعيت از يک سو و پافشاري تروريست‌ها وکشورهاي حامي آنها براي توسعه هرچه بيشتر در کشورتان چگونه مي‌بينيد؟

ما به اين جنگ به‌عنوان پيش‌درآمدي براي شکل‌گيري پايگاه ياران حضرت مهدي (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) مي‌نگريم. از خدا مي‌خواهم که ما را هم جزو سربازان و خدمتگزاران سربازانش قرار دهد. به اعتقاد من اين جنگ با تمامي مصايب و مشکلاتي که به همراه خود آورد خيري براي ملت عراق هم داشت زيرا باعث شد که ملت عراق روي پاي خود ايستاده و از اين پس به‌خود تکيه و اعتماد کنند. شما مطمئن باشيد که دست‌آخر، اين ملت عراق است که پيروز خواهد شد. امروز اين جنگ يک غربالگري بزرگ براي مردان عراق است که بودن يا نبودن در آن تعريف مي‌شود؛ يا بايد در صفوف ياران و سربازان امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) باشيم يا در غيراين صورت خارج از اين دايره قرار‌مي‌گيريم. ما براين باوريم و ايمان داريم که «کل يوم عاشورا وکل ارض کربلا» است. اما براي ما مجاهدان، سرزمين کربلا معناي ديگري دارد؛ نقطه‌اي که از آن کار مقاومت را آغاز کرديم، عمليات کمربند بغداد تا جرف الصخر را از آنجا شروع کرديم و تاکنون به سامرا، دور العلم، تپه‌هاي حمرين و تکريت رسيده‌ايم تا آزادي بيجي يکي از آخرين آنها باشد. همه اين مناطق براي ما کربلاست اما کربلاي ما به اين نقطه ختم نمي‌شود، در چارچوب خاک عراق هم نيست بلکه تا آزادي قدس‌شريف از چنگال صهيونيست‌هاي اشغالگر و برافراشتن پرچم اسلام ناب محمدي در اين سرزمين تحت فرماندهي امام خامنه‌اي (روحي فداه) ادامه خواهد يافت.

منبع: همشهری آنلاین


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر