( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: سعید مستغاثی در تازه‌ترین شماره مجله فرهنگ و علوم انسانی «عصر اندیشه» گزارشی از ارتباط عمیق اشرف پهلوی با روشنفکران ایرانی عصر پهلوی و بعد از آن داشته است که در ادامه می‌خوانید:

پیرامون رابطه خاندان پهلوی و روشنفکران، حقایق بسیاری وجود دارد که تاکنون از طریق اسناد، کتب، مصاحبه‌ها و خاطرات شفاهی در داخل و خارج کشور انتشار یافته است. تعداد زیادی از آنان مانند «داریوش آشوری» در سازمان گفت‌وگوی فرهنگ‌ها، «حسین نصر»، «احسان نراقی» و «عبدالحسین زرین کوب» در انجمن شاهنشاهی فلسفه، و گروهی از سینماگران همچون «بهرام بیضایی»، «مسعود کیمیایی»، «عباس کیارستمی» و «نورالدین زرین کلک» و... در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از طریق دفتر «فرح‌دیبا» حمایت می‌شدند و برخی نیز از طریق دفتر «فرح‌دیبا» حمایت می‌شدند و برخی نیز از طریق وزارت فرهنگ و هنر به وزارت «مهرداد پهلبد» همسر سوم شمس پهلوی.

از سوی دیگر، هم شخص محمدرضا شاه و هم نخست‌وزیر هویدا به طور مستقیم حامی برخی از روشنفکران بود. «عباس میلانی» پیرامون نفوذ هویدا در میان روشنفکران می‌نویسد: «در تمام دوران فعالیت سیاسی هویدا، گلستان یکی از پرنفوذترین چهره‌های جامعه روشنفکری ایران بود. دلبستگی هویدا به روشنفکران، این واقعیت که او خود را نیز جزئی از جمهور ادب می‌دانست، همه دست به دست هم می‌داد و شخصیت گلستان را برای هویدا سخت جالب و جذاب می‌کرد

به جز هویدا، دیگر رؤسای دولت‌های عصر پهلوی نیز بی‌ارتباط با روشنفکران نبودند. «حسنعلی منصور»‌ که از عوامل برقراری قانون استعماری کاپیتولاسیون در ایران و از عناصر اصلی تبعید امام خمینی و از اعضای لژ فراماسونری ایران بود، از جمله شخصیت‌‌هایی است که به همراه «فرخ غفاری» در تشکیل «کانون فیلم تهران» مشارکت داشت، کانونی که پاتوق جمعی از روشنفکران سینمایی و غیرسینمایی بود.

در میان خاندان پهلوی، «اشرف پهلوی» تنها فردی بود که کمترین احتمال را در پیوند و ارتباط با روشنفکران داشت. ویژگی‌های شخصیتی اشراف و کارنامه فعالیت‌های او مانند قاچاق مواد مخدر، فساد اخلاقی، فساد مالی و ولخرجی‌هایی که حتی شخص شاه را نیز به ستوه آورده بود و ساواک را همواره ناگزیر از تذکر می‌کرد، در ظاهر مانع هر گونه اتصال روشنفکران با او می‌شد.

آتش زدن روزنامه‌نگاری به نام «کریم پورشیرازی» مدیر روزنامه «شورش» در زندان پس از کودتای 28 مرداد 1332 و همچنین دخالت در اعدام دکتر «حسین فاطمی» روزنامه‌نگار مخالف شاه و مدیر روزنامه «باختر امروز»، روحیه ضد آزادی خواهی اشراف را بیشتر نمایان می‌کرد،‌اما به گواهی اسناد، روشنفکران به گونه‌های مختلفی به مؤسسات و سازمان‌های وابسته به اشراف و اطرافیانش وابستگی داشتند.

* کارخانه روشنفکرسازی اشرف

با توجه به چهره‌‌‌ای که اشرف از خود به سبب رفتارهایش در اذهان ایجاد کرده بود، نکته جالبی که در مورد وی وجود دارد، انگیزه ارتبا‌ط‌گیری و حمایت وی از چهره‌های روشنفکر بود. «حسین سرفراز» که تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نشریه «رستاخیز جوان» را منتشر می‌کرد، در اسفندماه سال 1357 بخش‌هایی از کتاب «زندگی و عیاشی‌های اشرف» نوشته «آلبرتو بلیجی» را طی چندین شماره در نشریه‌اش منتشر کرد بلیجی درباره ارتباط روشنفکران با خاندان پهلوی در ذیل تیتر «کارخانه روشنفکرسازی اشرف» نوشت: «اشرف بسیار سعی کرد و در میان معاشران خود گروهی روشنفکر دست و پا کند تا از این طریق کمبود شخصیت علمی و هنری خود را جبران نماید، اما چه کسی حاضر می‌شد با زنی که در تمام دوران زندگی و حیاتش، جوی خون روان‌ ساخته نزدیکی و همراهی کند. قدرت ابتکار اشرف به کار افتاد و تصمیم گرفت به تأسیس روشنفکراخانه بپردازد و از اواخر دهه 1350 - 1340 است که در ایران پدیده‌ای به نام روشنفکر دولتی قد علم کرد؛ گروهی به رهبری اشرف و گروهی به رهبری زن برادرش فرح تشویق و تقویت می‌شدند و جزء معاشران دربار درمی‌آمدند

توجه اشراف پهلوی به روشنفکران و روزنامه‌نگاران از دوران پس از کودتای 28 مرداد آغاز شد. پس از آتش زدن کریم پورشیرازی و اعدام حسین فاطمی، روزنامه‌نگارانی مانند «علی اصغر امیرانی» و مدیر مجله «خواندنی‌ها» پیوند خاصی با اشرف یافتند. این پیوند به دلیل حضور امیرانی در شبکه جاسوسی «بدامن» طی دوران پیش از کودتای 28 مرداد و حضور فعالی اشرف در جریان کودتا بود. این ارتباط به نحوی بود که اشرف گاهی برای تبلیغ خود، مقالاتی برای چاپ به امیرانی می‌فرستاد.

اشرف ارتباطات گسترده‌ای با برخی استودیوها، سینماگران و تهیه‌کنندگان معروف تاریخ سینمای ایران داشت، از جمله این افراد می‌توان به «بهمن فرمان‌آرا» مدیر تولید شرکت گسترش صنایع سینمای ایران با نام اختصاری «فیتسی» (متعلق به اشرف پهلوی و شوهر سومش مهدی بوشهری)، «خسرو هریتاش»، «عباس کیارستمی»، «محمدرضا اصلانی» و «بهرام بیضایی» اشاره کرد. در واقع شرکت گسترش صنایع سینمای ایران از طرفی در برخی استودیوهای سینمایی مانند «آریانافیلم» متعلق به «عباس شباویز» و سازمان سینمایی «پیام» متعلق به «علی عباسی» سرمایه‌گذاری کرده و فیلم‌های مختلفی اعم از «فیلم فارسی» و «موج نو» می‌ساختند و از سوی دیگر، با مشارکت کمپانی‌های خارجی به تهیه فیلم در ایران اقدام می‌کردند.

در این بین علاقه اشرف به برخی از این فیلمسازان به حدی بود که حتی از عشق و علاقه شخصی خویش نیز مایه می‌گذاشت. به عنوان مثال «پرویز ثابتی»، مرد شماره دو ساواک در کتاب «در دامگه حادثه» با اشاره به تماس‌های تلفنی او جهت آزادی برخی هنرمندان و فیلمسازان به دو مورد اشاره می‌کند؛ مورد اول «داریوش اقبالی» بود که اشراف حتی برای خلاصی او از زندان ساواک، دقایقی پای صحبت تلفنی با ثابتی گریه می‌کند.

مورد دیگر نیز به مسعود کیمیایی ارتباط داشت. ثابتی درباره حساسیت اشرف نسبت به کیمیایی می‌گوید: «یک شب والاحضرت اشرف به من تلفن زد که این مسعود کیمیایی رابرای چه گرفته‌اید؟ گفتم ما مسعود کیمیایی  را نگرفته‌ایم. پرسید از کجا می‌دانی که نگرفته‌اید؟ گفتم برای اینکه روالی داریم و آن این است که آدم‌های معروف را اگر بخواهند بازداشت کنند، قبلاً به من می‌گویند و اطلاع می‌دهند که می‌خواهیم فلانی را دستگیر کنیم یا اگر تصادفی چنین کسی را بگیرند، فوری به من می‌گویند. به همین دلیل می‌گویم نگرفته‌اند. باز اگر می‌خواهید من تحقیق می‌کنم و به شما خبر می‌دهم.

فرستادم شهربانی و ژاندارمری و زندان‌‌ها پرسیدند و همه گفتند: چنین فردی در زندان نیست! عاقبت، همکاران ما رفته بودند خانه کیمیایی که بپرسند چه شده؟ در آنجا زن کیمیایی گفته بود که بله! مسعود صبح خانه بود و با هم جروبحث داشتیم و قهر کرد و رفت و هنوز نیامده! و الان ساعت حدود 10 شب است. بهروز وثوقی هم چندبار تلفن زده و گفتم از او خبری ندارم و نمی‌دانم کجاست. موضوع را به من گفتند و من به اشرف تلفن زدم و گفتم: عرض کردم که نگرفته‌آیم و ایشان با زنش دعوایش شده و از خانه رفته و نیامده و بهروز وثوقی که این گزارش را به شما داده، ناصحیح است!‌گفت: بهروز وثوقی به من نگفته است گفتم تحقیقات ما نشان می‌دهد که بهروز وثوقی این خبر را به شما داده است

این  وسیله نشریات و مجلات را در اختیار خود گرفت. ارتباط اشرف با این گروه پس از انقلاب نیز ادامه داشت و در قالب فعالیت‌های فرهنگی در بنیاد مطالعات ایرانی که اشرف در سال 1361 تأسیس کرد، ادامه یافت.

* بنیاد 5 میلیون دلاری

با وقوع انقلاب اسلامی، سه گروه از ایران خارج شدند. گروه اول، شامل خاندان سلطنتی و مقامات و شخصیت‌های رسمی کشور بودند که از همان ابتدای روی کار آمدن حکومت پهلوی با آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها و انگلیسی‌ها در ارتباط بودند. گروه دوم، سرمایه‌دارانی بودند که اموال بسیاری را از کشور خارج کردند. برخی که عضو باشگاه لاینس یا لژهای فرماسونری و کلوپ روتاری بودند به شرکت‌های غربی و یا خود غربی‌ها نیم اتصالی داشتند. گروه لائیک نیز به عنوان آخرین گروه، به دنبال خروج از چارچوب اسلام و تمرکز بر زندگی اشرافی و لذایذ دنیوی بودند و از طرفی نیز تشکل‌هایی از فراماسون‌ها، بهایی‌ها و صهیونیست‌ها تشکیل می‌شدند.

در کنار این مسئله، انتشار بیش از 50 میلیون برگ سند ساواک (که به تدریج بر تعداد آن افزوده می‌شود) که آشکارکننده ماهیت استبدادی و استعماری حکومت پهلوی است،‌همگی موجب کینه‌توزی آنان نسبت به انقلاب اسلامی شده است. بنابراین، با توجه به تجزیه بازگرداندن محمدرضا در کودتای 28 مرداد، درصدد برآمدند تا پس از انقلاب با در پیش گرفتن همان روش به جایگاه سابق‌شان بازگردند. آنان همچنین به دنبال اعاده حیثیت خود بودند، چرا که با فرار آنان به آمریکا، انگلیس، اروپا و اسرائیل، استعماری بودن ماهیت حکومت پهلوی بیش از پیش آشکار شد.

آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها هم که اقتدارشان در منطقه و جهان متزلزل شده بود، به دنبال بازگشت به جایگاه سابق خود بودند. همین مسئله موجب پیوند مجدد این دو جریان استعماری و سلطنت‌‌طلب در بیرون مرزها شد. هر دو جریان در پی شکست نظام اسلامی بودند و علی‌رغم انجام برخی اقدامات در اوایل انقلاب اسلامی، نتوانستند به هدف خود دست یابند. بنابراین، با تغییر رویه سابق خود، فعالیت‌های خود را در خارج از ایران به نحوه دیگری سازماندهی کردند، یعنی زمینه نزدیکی جریان‌‌های چپ مارکسیستی و ملی - ناسیونالیستی را با گرو‌ه‌های دیگری که در ضدیت با اسلام، از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی اشتراک داشتند، فراهم کردند.

با توجه به اینکه ماهیت انقلاب اسلامی فرهنگی و ایدئولوژیک بود و از آنجا که تجربه به آن‌ها نشان داده بود که مبارزه نظامی کارساز نیست، برنامه‌ریزی درازمدتی در غرب از سوی این جریان‌ها در قالب فعالیت‌های فرهنگی شکل گرفت، به طوری که از همان روزهای پس از انقلاب، شاپور بختیار 37 عنوان مجله و روزنامه را تا قبل از کودتای نوژه در سال 1395 منتشر کرد. دراین میان، سایر گروه‌ها نیز با همان سیاست‌ها اقدام به انتشار نشریه کردند. تعداد این نشریات تا 500 نشریه نیز رسید. به دنبال این اقدامات اشرف پهلوی که سابقه ارتباط با نویسندگان جریان‌های متمایل به غرب و چاپ را داشت، «بنیاد مطالعات ایران» را در آمریکا با سرمایه‌ای در حدود پنج میلیون دلار تأسیس کرد. از آنجا که او فردی بدنام بود، سعی کردند تا مشخصاً نام اشرف در نشریات وابسته به مؤسسه منتشر نشود. این در حالی بود که همچنان سیاست تجلیل از خاندان پهلوی، تجلیل از سیاست فرهنگی دوران پهلوی و دفاع و مطرح کردن فرهنگیان عصر پهلوی دنبال می‌شد.

* از ایران‌نامه تا ایرانیکا

بنیاد اشرف اقدام به انتشار فصلنامه‌‌ای تحت عنوان «ایران‌نامه‌» کرد. علاوه بر این نشریه، مجله دیگری با عنوان «نیمه‌ دیگر» زیر نظر مهناز افخمی چاپ می‌شد، اما ایران‌نامه به جهت حضور هیأت علمی مانند سیدحسین نصر، احسان یارشاطر، غلامرضا افخمی (همسر مهناز افخمی)، محمد جعفر محجوب و... از اهمیت بیشتری برخوردار بود. این نشریه عموماً‌تحت عنوان فرهنگ ایرانی، به اشاعه فرهنگ شاهنشاهی می‌پرداخت و از نویسندگان جریان‌های چاپ مانند شاهرخ مسکوب، احمدکریمی حکاک، فرزانه میلانی، حوریا یاوری، آذر نفیسی، نیره توحیدی، حمید نفیسی، محمود سالاروند و جلال متینی نیز استفاده می‌کرد. این فصلنامه از سال 1361ویژه‌نامه‌هایی را هم با موضوع تجلیل از احمد کسروی، سیدحسن تقی‌زاده و یا بهایی ستیزی در جمهوری اسلامی و اقتصاد در جمهوری اسلامی ایران زیر نظر جمشید آموزگار و یا درباره مسائلی چون مشروطیت به قلم نویسندگان صهیونیستی و... را منتشر کرد. از دیگر نویسندگان فصلنامه ایران‌نامه و اعضای بنیاد اشرف می‌توان به حمید دباشی، احمد اشرف، جلال خالقی مطلق، تورج اتابکی که در هلند تشکیلات تاریخ پژوهی دارد، اردشیر محصص از طراحان چاپ، عباس میلانی، سپهر ذبیح، هایده سهیم از عناصر صهیونیستی و جمشید بهنام، باقر پرهام از اعضای کانون نویسندگان، مهرانگیز کار، فرهنگ مهراز بهاییان و فراماسون‌هایی که مدت‌ها رئیس دانشگاه شیراز بود، یدالله رویایی و علینقی عالیخانی اشاره کرد.

در این میان علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد و دارایی دولت «امیر عباس هویدا» بود که در سال‌های 1325 «پان ایرانیسم»‌ را به کمک محسن پزشک‌پور، دکتر عاملی، داریوش همایون و ناصر طهماسبی که بعدها مجله، «جامعه و علم» را آمریکا منتشر کرد، تأسیس نمود. همایون در خاطراتش درباره رابطه عالیخانی با حزب پان ایرانیست می‌نویسد: «در سال 1325 اعضای این حزب در کمپ آمریکایی‌ها در خیابان کارگر شمالی بمب منفجر می‌کنند. در آن انفجار پای داریوش همایون آسیب می‌بیند و پلیس عالیخانی را دستگیر می‌کند و سه - چهار ماه او به زندان می‌رود. غیر از پزشک‌پور که دستگیر نیم‌شود.» عالیخانی بعدها به استخدام ساواک درمی‌آید و اگرچه رابط سازمان با اسرائیل است، با این حال از او به عنوان مسئول اقتصادی ساواک یاد می‌شود علیخانی از جمله افرادی بود که در کنار اسدالله علم در سال 1336 تشکیلات حزب مردم را پایه‌گذاری کرد. او براساس مواضع انگلیس در ایران عمل می‌کرد. عالیخانی در همان دوران با اسرائیل ارتباط داشت و حتی بعدها هم که وزیر اقتصاد شد، یکی از راه‌‌حل‌های اقتصادی ایران را ارتباط با اسرائیل می‌دانست.

با تأسیس بنیاد اشرف، مهناز افخمی که سابقاً معاون اشرف در سازمان زنان بود، دوباره در کنار اشرف قرار گرفت و به مدیر عاملی بنیاد منصوب شد. افخمی از 11 سالگی برای تحصیل به آمریکا رفته بود. خانواده او به فرقه شیخیه کرمان می‌رسیدند، یعنی گرایشی به جریانات معارض با تشیع داشت. با این حال، تربیت آمریکایی بر دیگر مسائل گرایشات او غلبه داشت. وقتی افخمی در جایگاه معاون اشرف در سازمان زنان قرار گرفت، کمیته‌ای تشکیل داد و اقلیت‌های یهودی، مسیحی و زرتشتی و همچنین بهایی‌ها را به عنوان اعضای کمیته وارد سازمان زنان کرد. هما روحانی و مهری راسخ همسر شاپور راسخ از جمله این بهایی‌ها بودند. مهناز افخمی جزء کانون مترقی و از تکنوکرات‌های آمریکایی بود که با توجه به اهداف آمریکایی‌ها این سازمان را اداره می‌کرد. در واقع آمریکایی‌ها او را وارد دربار و حاکمیت کرده بودند. نزدیکی افخمی به اشرف پهلوی تا آنجا بود که سفارت آمریکا در گزارش بسیار محرمانه‌ای در سال 1343 عنان کرده بود که افخمی یکی از زنان سرشناس و وسیله نمایش قدرت شاهزاده اشرف می‌باشد.

در تمام سال‌های پس از انقلاب که افخمی به عنوان مدیرعامل در بنیاد مشغول به کار بود، عالیت‌های بنیاد را گسترش داده است و به نگارش تاریخ شفاهی رجال پهلوی خصوصاً زنان می‌پردازد. از برنامه‌های دیگری که به پیشنهاد او در بنیاد به اجرا درآمده است، اعطای جایزه به برخی رساله‌‌های دکتری دانشگاهی است که هم‌راستا با سیاست‌های بنیاد در خارج از کشور منتشر می‌شود. همچنین این بنیاد با دانش‌نامه ایرانیکا وابسته به دانشگاه کلمبیا نیز همکاری دارد.

* ارگان فرهنگی بهاییت

مجری دانش‌نامه ایرانیکا که از سال 1347 آغاز به کار کرد، احسان یارشاطر است. او در خانواده یهودی که بعدها بهایی شدند، در همدان به دنیا آمد. یارشاطر عضو لژفراموسونری و از دوستان نزدیک «سیدحسن تقی‌زاده» و «ابراهیم پورداوود» بود. یارشاطر که در ابتدای تحصیلات دانشگاهی به ادبیات روی آورده بود، تحصیلات بعدی خود را در انگلستان در رشته ایران باستان دنبال کرد و دکترایش را نیز در همانجا گرفت. او پس از بازگشت به ایران، کتاب «تاریخ فرهنگ ایران باستان» را نوشت و در سال 1336 با همکاری «ایرج افشار» مجله «راهنمای کتاب» را منتشر کرد. این مجله عمدتاً غیر از ترویج فرهنگ غربی‌،از بهاییان نیز تجلیل می‌کرد. در همین راستا شاپور راسخ در مقابله‌ای نوشت: ما باید تلاش کنیم دین جهانی بهاییت را به جهانیان بشناسانیم این مجله ضدیت خاصی با دین اسلام داشت و حتی مقاله‌ای در رد کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه سید محمدحسین طباطبایی منتشر کرده بود.

هنگامی که علامه به نقد پاسخ می‌دهد، ایرج افشار اعلام می‌کند به دلیل محدودیت صفحات نمی‌تواند پاسخ علامه طباطبایی را به چاپ برساند. در سال 1338 با تأسیس لژ مهر به ریاست «حسین علاء»، یارشاطر نیز به آن پیوست. او در سال 1341 به عضویت انجمن فلسفه آمریکا درآمد و دوسال بعد یعنی در سال 1343 توانست بورس تحقیقاتی شورای انجمن‌های آمریکا را دریافت کند و در دهه 1330 پس از کودتای 28 مرداد 1332 با تأسیس مؤسسه فرانکلین و بنگاه نشر و ترجمه، یکی از اعضای این مؤسسه شد. از دیگر فعالیت‌های یارشاطر نایب رئیسی شورای بین‌المللی اطلس زبان‌شناسی ایران بود. حضور او در دانشگاه به عنوان دانشیار زبان‌های هندی و استاد مطالعات ایرانی موجب شد تا نهایتاً‌دانشگاه کلمبیای آمریکا برای تدریس از او دعوت کند. از جمله برنامه‌هایی که این دانشگاه برای یارشاطر در نظر گرفته بود، نگارش دانش‌نامه یا دایره‌المعارف ایرانیکا بود، چرا که وی در کارنامه خود ترجمه کتاب «تاریخ ایران» دانشگاه کمبریج را نیز داشت.

پس از انقلاب، دانش‌نامه ایرانیکا با حدود 200 نفر کار خود را آغاز کرد، تعدادی از این افراد در ایران بودند. «علی‌اکبر سعیدی سیرجانی» از عناصر وابسته به دربار و معاون «پرویز ناتل خانلری» در بنیاد فرهنگ ایران رابط آنان با اعضای دانش‌نامه و دانشگاه کلمبیا و مسئول پرداخت حقوق نویسندگان ایرانی بود. از جمله نویسندگان ایرانی ایرانیکا می‌توان به هوشنگ علم، ایرج افشار، مهرداد امانت، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تقی‌بینش، کریم امامی، نصرالله فاطمی، جلال متینی، سیمین دانشور، جمال میرصادقی، یحیی ذکاء، بابک نفیسی، شیرین عبادی، اسکندر فیروز، شهلا لاهیجی، علینقی منزوی، هرمز همایون‌پور، بهرام بیضایی، گیتی آذر، فخرالدین عظیمی، محمدعلی جمال‌زاده، احمد محمود، چنگیز پهلوان، پرویز ورجاوند، نصرالله پورجوادی، حمید مصدق، اسماعیل فصیح، نصرت‌الله فاطمی، ادوارد جوزف، پرفسور ام. نون نِتصِر استاد عربی دانشگاه اورشلیم، مهرانگیز دولتشاهی و... اشاره کرد. همچنین اسکندر ارجمند، حبیب ثابت پاسال، شهلا سرشار، انوشیروان روحانی و... از همکاران بهایی ایرانیکا به شمار می‌روند.

هدف و رویکرد دانش‌نامه ایرانیکا در تدوین تاریخ ایران عمدتاً حذف جایگاه دین اسلام و طرح تاریخ ایران منهای اسلام به همان سبک تاریخ کمبریج یا سیاست مراکز شرق‌شناسی و ایران‌شناسی غرب بود. علاوه بر این، یارشاطر به همراه «عباس امانت» که او نیز در شمار اعضای تشکیلات بهاییت بود، مدخل‌های مشروطیت، علی محمد باب، عباس افندی، مدخل بابی‌گری و بهایی‌گری را نوشت و نقش بهایی‌ها را در مشروطیت برجسته کرد. در این دانش‌نامه نه تنها نسبت به شخصیت‌های اسلامی بی‌توجهی شده، بلکه در مورد شخصیت‌های وابسته به استعمار مانند سیدحسن تقی‌زاده که به فراماسونرها وابسته بود، به تجلیل پرداخته‌اند. در واقع تشکیلات ایرانیکا ارگان فرهنگی بهاییان و صهیونیست‌ها در ادامه سیایست شرق‌شناسی و ایران‌شناسی آمریکا است. منبع مالی این دانش‌نامه دانشگاه کلمبیا است، اما متصدیان آن در برخی مواقع از کمک‌های سایر سازمان‌ها نیز بهره می‌برند. بنیاد میراث ایران در لندن، بنیاد پلی گنی متعلق به صهیونیست‌های آمریکا، بنیاد محوری زیر نظر ابوالفتح محوی وابسته به دفتر اشرف پهلوی و بنیاد مطالعات ایران، سازمان فرهنگی ایرانیان یهودی در کالیفرنیا و بنیاد کیان از جمله این مراکز هستند. یارشاطر همچنین با مجله «ره‌آورد» زیر نظر «حسن شهبازی» کارمند اسبق سفارت آمریکا در ایران، همکاری می‌کند و مقالاتی نیز در این نشریه منتشر می‌کند. بدون تردید بررسی و تحلیل جریان فرهنگی استعماری در خارج از کشور علاوه بر مؤسسه مطالعات ایرانی، دانش‌نامه ایرانیکا و... را در یک یا دو مقاله نمی‌توان شناساند. مسلماً این مهم نیازمند تحقیقات وسیع‌تر و عمیق‌تر و مستمر است تا زوایای پنهان و آشکار آن روشن شود.

***

دهمین شماره مجله «عصر اندیشه» همراه با گفتگوهای اختصاصی با اردشیر زاهدی درباره زندگی اشرف پهلوی، نیکلا سارکوزی، مارین لوپن، جرج ریتزر، مسعود درخشان، حسن سبحانی و با پرونده‌هایی درباره کودتای ایدئولوژیک تکنوکرات‌ها، فاجعه سرمایه‌داری رانتی و لیبرالیسم دولتی، اشرف‌الملوک: پادشاه روشنفکران، پادشاه پنهان و ... به مدیرمسئولی محمدمهدی دانی و سردبیری پیام فضلی‌نژاد در 166 صفحه منتشر شده است و از روزنامه‌فروشی‌های سراسر کشور قابل تهیه است.

یادداشت‌ها:

1. رجوع کنید به دوره فصلنامه ایران‌نامه، آرشیو موزه عبرت

2. عباس ملک میلانی از 11 سالگی در آمریکا تحصیل کرد. او که در ابتدا عضو سازمان انقلابی حزب توده و کنفدراسیون دانشجویان بود، پس از بازگشت به ایران توسط عوامل رژیم پهلوی دستگیر شد. میلانی طی مصاحبه‌ای در زندان از رژیم پهلوی دفاع نمود. او پس از آزادی در دانشگاه مشغول به تدریس شد. پس از وقوع انقلاب اسلامی به آمریکا رفت.

3. علینقی عالیخانی عضو حزب پان ایرانیست، کارمند عالی رتبه ساواک و مسئول اقتصادی ساواک که ضمن ارتباط با اسرائیل به عضویت حزب مردم به ریاست اسدالله علم درآمد. او که در کابینه هویدا وزارت اقتصاد و دارایی را برعهده داشت، بعدها به انگلستان پناهنده شد.

4.تبرائیان، صفاء‌الدین، «وزیر خاکستری»، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1383، صص 39-37

5.اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ج 6 و 1386

6.رجوع کنید به: مجموعه راهنمای کتاب، انتشارات سخن، چاپ اول، 1388

7. آل احمد، جلال، «کارنامه سه ساله»، کتاب زمان، صص 213-212/ توضیحات: جلال آل احمد این یادداشت را در واکنش به مقاله شاپور راسخ در دفاع ضمنی او از بهاییت در سال 1345 نوشت

8. رجوع کنید به: آرشیو اسناد موزه عبرت

9. رجوع کنید به: آرشیو نشریه «ره‌آورد» موزه عبرت


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر