سمیر قنطار در زندان بیش از 4000 هزار کتاب خواند
صدای شیعه: برنامه "ملاقات" گذری داشت بر زندگی دکتر یعقوب توکلی و با ایشان به گفت و گو نشست.
درباره یکی از آثارتان یعنی کتاب حقیقت سمیر برای ما بگویید.
دکتر توکلی: داستان کتاب حقیقت سمیر از اینجا شروع شد که در سال 2004 وقتی که طیفی از رزمندگان حزب ا... آزاد شدند، از میان آنها شیخ عبدالکریم عبید و مصطفی دیرانی را می شناختم. اسرائیل آنها را با یک عملیات خاصی دستگیر کرده بود و این مسئله سر و صدای زیادی در خاورمیانه ایجاد کرده بود. در آن ماجرا سید حسن نصرالله گفته بودند اگر از بعضی از شهرها بگذریم، از سمیر قنطار نمی گذریم. اسرائیل نیز به بهانه های مختلف و اینکه او مارکسیست است، تلاش می کند آزاد نشود و او را گروگان بگیرد. از آن زمان اهمیت قنطار برای من جدی شد.
بعد از جنگ 33 روزه، آزادی قنطار رخ داد. بعد از آزادی متوجه شدم حساسیت زیادی نسبت به این مسئله وجود دارد. بعضی ها گفتند، مارکسیست است و برخی دیگر روایت های مختلفی داشتند و برای بنده سوالاتی ایجاد شد. در تابستان سال 89 به لبنان رفتم. وقتی رفتیم و توانستیم این ملاقات صورت بگیرد، به قنطار گفتم یک واقعیت وجود دارد و آن اینکه طولانی ترین دوران زندان را برای مردم فلسطین تحمل کردید و همچنین مسیرهای مختلفی را در زندگی تان طی کردید.
رادیو گفتوگو: در حقیقت قنطار جزء جریان ملی بود.
دکتر توکلی: قنطار جزء جبهه الشعبیه بود و ناسیونالیست بود. عملیاتی که او در آن اسیر می شود، به نام جمال عبدالناصر نام گذاری شده بود و در اعتراض به قرارداد کمپ دیوید بود. اردیبهشت سال 58 این عملیات انجام شد و قنطار نیز بازداشت شد. برای من جالب بود کسی که تمایلات مارکسیستی داشته است، تا این حد مورد استقبال جهان اسلام واقع شده است. بعد از مدتی شنیدیم روایت هایی وجود دارد که او شیعه شده است و تحولات اعتقادی نیز در او رخ داده است.
به قنطار گفتم شما 30 سال زندان بودید و یکی از سخت ترین مبارزات را انجام داده اید. در دنیا نیز این مسئله تنها برای یک نفر دیگر نیز اتفاق افتاده است و آن آقای نلسون ماندلا بوده است. به او گفتم اگر با من همکاری کنید، کاری خواهم کرد که همه جهانیان بدانند در زندان های اسرائیل بر شما چه گذشت.
نکته جالب توجه این است که سمیر قنطار مبارزه علیه اسرائیل را از یک نگاه انسانی شروع کرد و نبرد علیه اسرائیل را نه از منظر سیاسی و اعتقادی، بلکه از منظر انسانی آغاز کرد. او مبارزه را در نوجوانی آغاز کرد. قنطار گفت وقتی کودک بودم، می دیدیم مردم روستای من کشته می شوند در حالی که هیچ گناهی ندارند و تنها گناهشان این است که همسایه شان یکی از آشوب خیزترین مناطق دنیا است. معلمی داشتم که گاهی در کلاس این مباحث را مطرح می کرد و به همین جهت تقریبا از 14 سالگی راهم را برای مبارزه با ظلم شروع کردم. در حقیقت او منظر اعتقادی، چپ و راست و یا اسلامی ندارد و چون دارد به این ملت ظلم می شود و ظلم کردن قبح ذاتی دارد. ابتدا به گروه های فلسطینی پیوست و درگیر جنگ های داخلی شد. نگاه او کامل است و این جریان ها را می شناسد که گروه هایی که تحت رهبری حزب "کتاعب" بودند، با اسرائیل همکاری داشتند.
در 15 سالگی مجروح می شود و علی رغم اینکه تلاش می کنند او را از مبارزه منصرف کنند، ولی مجددا وارد جریان مبارزه می شود. یکی از مواردی که مردم با خواندن این کتاب با آن آشنا می شوند، ظلم و دستگیری بی حساب و کتاب است. این رژیم افراد مختلف را بدون حساب و کتاب دستگیر می کند و در زندان های وحشتناک قرار می دهد و فرآیندهایی را اجرا می کند که افراد در زندان بی سر و صدا و بدون مسئولیت بمیرند. این مسئله باعث شد آزادی زندانیان برای مردم به یک خواست جدی تبدیل شود. این آزادی زندانیان باید در قبال یک گروگان می بود و به همین راحتی کسی را آزاد نمی کردند؛ نتیجه این شد که آزادی گروه های فلسطینی بجای اینکه به سمت آزادی سرزمین برود، ابتدا به سمت آزادی افراد برود و اصلا ادبیات گروگان گیری را آمریکا و غرب و اسرائیل بر گروه های فلسطینی تحمیل کردند.
آنها تلاش می کردند مثلا یک یهودی را گروگان بگیرند و در قبال او، 500 نفر را آزاد کنند. این مسئله باعث می شد بخش زیادی از انرژی شان صرف این کار شود و ضمن اینکه در دنیا نیز به عنوان تروریست معرفی می شدند.
رادیو گفتوگو: در اینجا یکی دیگر از کتاب هایتان مطرح می شود و آن بحث نظریه تروریست و فداکاری است که در ادامه به آن می پردازیم.
دکتر توکلی: آنها به این شکل می گفتند، دنیایی که می شنود، اسرائیل تثبیت شده است، اینگونه نیست و هنوز عده ای دارند فداکاری می کنند. در مسیر فداکاری مجبور بودند گروگانی بگیرند تا زندانی هایی که در حال مرگ هستند را نجات دهند. بنابراین با خواندن این کتاب مخاطب می تواند وضعیت زندانی ها را در اسرائیل بداند.
در جوانی کتابی درباره وضعیت اخوانی ها در زندان های عبدالناصر خوانده بودم. این سوال در ذهن من هم بود که وضعیت زندانیان فلسطینی در اسرائیل چگونه است. فداکارانه در مقابل تروریست قرار می گیرند، آنها ملت هایی هستند که می خواهند زندگی شان را نجات دهند. گذشت از خود و هستی شان معنای دیگری دارد با کسی که می خواهد با خشونت غلبه کند.
سمیر برای من یک سوال بود و فکر می کردم با این سوال می توانم به خیلی از پاسخ ها برسم. برای خیلی از دوستان نیز انتخاب گزینه سمیر مسموع نبود زیرا یکی از چیزهایی که در او دیده بودم، تغییر و تحولات فکری در او بود. یعنی علاوه بر اینکه یک خشونت عملیاتی در کار می بینید، دارای سیر فکری نیز بوده است و معروف بود از کمونیسم به تشیع رسیده است.
در ابتدای مصاحبه مان خود سمیر هم فکر می کرد خبرنگاری هستم که می خواهد مصاحبه کند و تنها در یک جلسه صحبتهای مان طول خواهد کشید ولی این مصاحبه 50 جلسه طول کشید لذا به شدت با ذهن او درگیر شدم. هر چه جلوتر آمدیم دیدیم به یک معدن عظیم برخورد کرده ایم. نکته جالب تر اینکه این فرد در زندان کتابخوان قهاری بود و نزدیک به 4000 هزار جلد کتاب در آن موقعیت خواند به طوری که هر کتابی را نام بردیم خوانده بود و هر کتابی که نام برد، از او خواستم توضیح دهد.
این مصاحبه با جزئیات پیش می رفت به طوری که به شوخی به من گفت، یک بازجویی داشته و آن چیزهایی را که به او نگفته بوده، به من گفته است. بعدها وقتی از او پرسیدم چیزی باقی مانده که نگفته باشید، پاسخ داد، شما ریشه های فکر من را بیرون آوردید و چیزی نمانده است که نگفته باشم. از او پرسیدم بعد از انتشار کتاب چه اتفاقی افتاد، پاسخ داد، حتما من را می کشند! ولی با تو چه می کنند، نمی دانم.
در این مدت هم زندگی مخفی داشت اما به این معنا نبود که در گوشه ای بنشیند و فعالیتی نکند. او هنگام خروج از زندان شرط کرد و گفت باید لباس نظامی حزب الله را بیاورید زیرا می خواهم اولین بار در جلوی دوربین خارج از زندان با لباس نظامی حزب الله دیده شوم.
رادیو گفتوگو: حرکتی در این حوزه درباره کسانی که ماجرایی شبیه سمیر دارند آغاز شده است. در این باره نیز توضیح می دهید.
دکتر توکلی: در گفتگویی که با سمیر انجام دادیم، احساس می کردیم بعضی از مسائل ممکن است خاص باشد. ذهن ما کمی شکاک است که آیا شاهدی بر این قصه وجود دارد؟ به همین جهت سراغ هم سلولی هایش رفتم که عناصر نظامی حزب الله بودند. بنده 9 نفر از آنها را پیدا کردم و با هر کدام از آنها مصاحبه کردم. این کتاب نیز در حال آماده سازی است و انشا الله در زمان مناسب منتشر خواهد شد.
رادیو گفتوگو: قدری به گذشته های دورتر زمانی که در آمل زندگی را آغاز کردید، برویم.
دکتر توکلی: در یکی از روستاهای آمل به دنیا آمدم. به دلیل اینکه آن زمان ها دوست نداشتند فرزندانشان به سربازی بروند، شناسنامه من را برای شمیران گرفتند و خیلی دوست دارم به آنجا بروم و از نزدیک ببینم. در همان روستا شروع به تحصیل کردم. به طرز عجیبی تاریخ را به راحتی می فهمیدم. از خواندن تاریخ نیز سیر نمی شدم.
رادیو گفتوگو: وقتی شخصیت سمیر را توصیف می کردید، شخصیت خودتان را در آن می دیدم.
دکتر توکلی: البته آن شجاعت و فداکاری که سمیر داشته است، قطعا ما نداشته ایم. از سوم ابتدایی به بعد تقریبا هیچ بازی کودکانه جدی ای انجام ندادم و در یک مغازه جوشکاری که داشتیم کار می کردم و اگر فرصتی می شد، کشاورزی می کردم و در این میان اگر فرصتی ایجاد می شد، کتاب می خواندم.
کمی جلوتر آمدم، فکر کردم در کار صنعت وارد شوم ولی متوجه شدم آدم صنعت نیستم و در واقع کشش کتاب بیشتر بود. در روستا بزرگ شده بودم و برای اینکه قواعد زندگی در شهر را بیاموزم، زمان می برد و همین موضوع باعث شد کتاب های بیشتری بخوانم. در دوره راهنمایی با خیلی از جریان های سیاسی آشنا شدم و آرام آرام باعث شد به سمت علوم سیاسی بروم.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتهای پیام