( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: مجید باقری 32 ساله کارمند شرکت مخابرات و علاقه‌مند به رشته ورزشی دفاع شخصی و والیبال است. او برادر شهید عبدالله باقری است که هشت سال محافظ رئیس دولت نهم و دهم بوده است؛ دو برادر که پا در راهی خطرناک اما مقدس گذاشتند.

او بتازگی از سوریه و از جبهه‌های نبرد با تروریست‌های تکفیری بازگشته است اما خود را «مدافع حرم» نمی‌داند و معتقد است که ما مدافع حرم نیستیم، بلکه فدایی ولایت و بانو زینب کبری(س) هستیم.
او که شب قبل از عملیات را در کنار برادر شهیدش گذرانده بود، می گوید: جنگ  سوریه، عراق و لبنان همه  مقدمه‌ای برای اسارت ایرانیان است، اما دشمن نمی‌داند که شهادت جز وصال برای جوانان ولایتمدار ایرانی نیست و مرگ ما بقای این خاک و سرزمین است.
به عقیده او اگر شهید شویم به دامان امام حسین(ع) باز می‌گردیم، چرا که همیشه در  حسرت یاری رساندن به او در صحرای کربلا بودیم واگر بمانیم نغمه خوان سرفرازی ایران اسلامی‌ خواهیم بود. او سوریه امروز را کربلای دیروز می‌داند که هر روز عاشورایی در آن رقم می‌خورد، جایی که مسلمان و غیرمسلمان، ایزدی و سنی و شیعه در کنار هم در آشوب فتنه‌ای می‌سوزند که شمرها و عمر سعدها در آن دست به خون مردم آغشته کرده‌اند.

 دلتنگی فرزندش فدای آزادی دیگر مسلمانان
مجید باقری متأهل است و دلبستگی‌هایی چون من و تو به زندگی دارد، یک پسر بنام علی که چراغ زندگی و امید پدر است، همان‌گونه که دخترهای شهیدعبدالله باقری محدثه و زینب این روزها دلشان برای آغوش پدرتنگ شده است. او نیز می‌داند اگر مانند برادر به فیض شهادت برسد، پسرش علی همچون دخترعموهایش دلتنگی بابا را به دل خواهد داشت، اما دلتنگی فرزندش را فدای ساحت حرمی‌ می‌کند و انتظاری که هزاران زن و کودک سوری آن را در چنگال
دیو‏سیرتان داعشی فریاد می‌زنند.
مجید باقری که با برادر در سوریه از حرم دفاع کرده است، آن روزی را به یاد می‌آورد که سر برادر را در دامان گرفت و دست برادر را به دست خدا داد.

 با برادر کوچکش ساک سفر بسته است
مجید باقری که این روزها در تدارک رفتن دوباره برای دفاع از حرم است، نه تنها یاد شهادت برادر کمرش را خم نکرده، بلکه با معین برادر کوچکش این بار رخت سفر بسته است. او می‌گوید: گاهی دلم می‌شکند از حرف‌هایی که می‌شنویم که حرمت مدافعان حرم را برخی نادانسته زیر سؤال می‌برند.
او مسأله جالبی را مطرح می‌کند و می‌گوید: به کسانی که تهمت پول گرفتن به مدافعان حرم می‌زنند، می‌گویم آیا حاضرید صد میلیون پول بگیرید و دو پای خود یا دو دست خود را از دست بدهید؟ مسلماً هیچ‌کس قبول نمی‌کند، حتی پیشنهاد چندین برابر این پول را به ازای دادن یک انگشت رد می‌کنند، حسی که در قلب مدافعان و عاشقان ولایت موج می‌زند، ورای همه حس‌هایی است که تاکنون احساس کرده‌اید.
مادر شهیدعبدالله و مجید باقری بعد از شهادت فرزندش مادرانه بی‌قرار پسرهای دیگرش است و‌ دلشوره موجب می‌شود که مانعی عاطفی شود بر سر راه دو پسر دیگرش که این روزها عزم سفر به سوریه کرده‌اند.
مجید باقری می‌گوید: چمدانم را بسته‌ام و بزودی با برادرم می‌روم به راهی که عبدالله ما رفت، اما مادر دل نگران است. به مادرم گفتم تصور کن ظهر عاشورا است و از پنج پسرت یکی شهید شده و ندای «هل من ناصر ینصرنی» امامت را شنیده‌ای، آیا به خانم زینب(س) می‌گویی چون من یک پسر در راه شما داده‌ام از اعزام دیگر فرزندانم به جبهه حق معذورم؟ مجید باقری با این مثال ساده مادر را آرام می‌کند تا به او و برادرش اجازه دهد که راهی را که بن بستی در آن نیست و هر چه هست عاقبت به خیری است انتخاب کند.

 سختی‏های جنگ در سوریه
همسر مجید باقری به لطف خداوند و دعای معصوم از بیماری سختی شفا یافته است. او هم چون دیگر زنان از رفتن و بازنگشتن همسر دلهره دارد و بی‌تابی می‌کند، اما همسرش از عبدالله‌هایی تعریف می‌کند که برای شهادت نرفتند، بلکه رفتند تا زنان و کودکان بیگناه را از دام شیطان نجات دهند. شاید عبدالله‌ها شهید شوند، اما تعداد بسیاری زن و مرد مسلمان از دست داعش آزاد می‌شوند.
 مجید باقری می‌گوید: مثلاً در آخرین حمله پنج تن در عملیات به فیض شهادت رسیدند اما در عوض  نزدیک به دو هزار شیعه آزاد شدند.
ابتدای راه مدافع حرم شدن آغاز راه رسیدن به بهشت است و زیارتی که از نظر این مدافع حرم فقط و فقط تداعی بهشت و وارستگی از دنیاست که با بودن در حرم عقیله اهل بیت به چیزی غیر از عاشقی به ولایت فکر نمی‌کنی. روزهای مدافعین حرم با هم آن‌چنان در سوریه می‌گذرد که انگار همه بر سر سفره یک خانواده نشسته و برادرانه با هم زندگی می‌کنند. جنگ است و شرایط جنگی سخت است، اما سختی و تحمل سرما و گرما، بود و نبود غذا و روی زمین خوابیدن با لباس و اسلحه، فدای آرامش وطن و ناموس مردمی‌ است که عاشق اهل بیت طهارت(ع) هستند و این سربازان به عشق همین مردم ولایتمدار در گرما و سرما جان برکف به آرامش شب و روزمن و تویی فکر می‌کنند که شاید یادمان برود سفر و تفریح و تعطیلی ما مرهون خستگی‌هایی است که آنها با جان و دل پذیرای آن هستند.

 برای رفتن لحظه‌شماری می‌کنم
 نزدیک شدن به دیوسیرتانی که نه انسانیت می‌شناسند و نه خداباورند، شاید حال و هوای عجیب و دهشتناکی داشته باشد که هر کسی چنان جرأتی نکند که رو در روی حرمله‌های حرام سیرتی قرار بگیرد که ناموس مردم و بریدن سر کودکان برایشان همان رها کردن تیر سه شعبه بر گلوی علی‌اصغر حسین(ع) است، به همین راحتی! مجید باقری می‌گوید: علی‌رغم
وحشی‏گری‌های داعشی‌ها به یاد دارم در یک عملیات 48 تن از آنها را اسیر کردیم. با اینکه در فیلم‌ها و در صحنه شاهد سر بریدن‌ها و اهانت آنها به اجساد شهدا هستیم، اما منش سربازان ولایی چیزی جز انسانیت نیست و ندیدم که با اسیر بدرفتاری شود.

منبع: قدس آنلاین


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر