«دربار» در جدیدترین شماره گذرستان خواندنی شد; از «راسپوتین دربار ایران» تا «ناگفتههای نوه رضاخان از فساد دربار پهلوی»
صدای شیعه: شصت و چهارمین شماره نشریه الکترونیکی گذرستان منتشر شد. این شماره به دربار اختصاص دارد که با مطالب متنوع دربار محمدرضا شاه پهلوی را بررسی کرده است.
برخی از مطالب «دربار» عبارتند: «اسدالله علم، وزير قدرتمند دربار»، «آخرين دقايق شاه در نياوران»، «آن سوی سیمای اشرف پهلوی»، «پشت پرده دربار»، «تاجالملوک ملکه دو دربار خاندان پهلوی»، «تاملی در اصالت رجال سياسی فرهنگی دربار پهلوی!»، «تشکيلات سازمانی دربار پهلوی دوم»، «خاطرات خواندنی آخرین رئیس تشریفات دربار»، «دربار شاه از نگاه نزدیکترین چاکر»، «دربار کوچک رضا پهلوی دوم»، «راسپوتین دربار ایران» و «روایتی جدید از مشهورترین زن دربار».
همچنین «زندگی در دربار پهلوی»، «زوال رژیم پهلوی به روایت دربار»، «سندی در باره رفتار یکی از درباريان»، «شش سال در دربار پهلوی»، «فساد دربار»، «قمار در دربار شاهنشاهی!»، «قمرالملوک اميرسليمانی، ملکه دربار»، «مجالس درباری»،«مروری بر روابط دربار پهلوی با دولت صهیونیستی پس از کودتای 28 مرداد»، «ملکه بیبند و بار دربار»، «ناگفتههای نوه رضاخان از فساد دربار پهلوی»، «نفوذ صهيونيسم در دربار پهلوی»، «نقش دربارسلطنتی در قدرت پهلوی» سایر مطالب این شماره گذرستان را تشکیل میدهند.
در مطلب «اسدالله علم، وزير قدرتمند دربار» آمده است: «علم هر از چند گاه نابسامانیهای موجود در عملکرد دولت را به گوش شاه میرسانيد و او را از عواقب ناخوشايند آن آگاه میساخت، زيرا علم در جايگاهی قرار گرفته بود که وظيفه اصلیاش را حفظ شاه و ادای دين نوکريش به او میدانست. علم بارها شاه را هشدار داده بود تا برای جلوگيری از نارضايتی عمومی اقدامات لازم را به عمل آورند و از انجام اقداماتی که به نوعی اعتراضات عمومی را به دنبال دارد، پرهيز کنند.
برای نمونه وی ضمن انتقاد از دولت هويدا که قيمت آب را 70 درصد افزايش داده بود، آن را برای تثبيت پايههای حکومت شاه مضر تشخيص داده و هشدار میدهد: «... به هر حال 70% قيمت آب را بالا بردن صحيح نيست. مثل بالا بردن قيمت نفت در زمان مرحوم يا غيرمرحوم منصور میشود که بالاخره به قيمت جان او تمام شد ... اين دولت احمق [هويدا] نمیداند چه میکند. خدا رحم کرد که يک نفر تلفات داد و مردم حسنعلی منصور را در چهار سال پيش کشتند. باز هم درس نمیگيرند. خودشان به جهنم به ارباب محبوب عزيز من به طور نهايی صدمه وارد میشود.»
«آن سوی سیمای اشرف پهلوی» به نوع منش دوقلوی همزاد پهلوی دوم اشاره کرده و آورده است: «باید به جای رمانهای عاشقانه و تماشای فیلمهای سینمایی عاشقانه، بیشتر اوقات روزنامهها و کتابهای جدی و سیاسی خواند و طرز سخنگفتن با سیاستمداران و روزنامهنگاران را فراگرفت. باید ژنرالهای فرتوت و بیسواد و بیلیاقتی مانند بوذرجمهری و مطبوعی و نظایرشان را از دربار دور ساخت و بهجای آنان سرتیپهای جوان و سینسیردیده و واقعگرا مانند رزمآرا را به محیط دربار نزدیک کرد. اشرف این نکات را به ذهن سپرد و برای آموختن درس سیاست از وجود فتحالله نوری اسفندیاری، یکی از دیپلماتهای باسوادتر وزارت امورخارجه، بهره گرفت.»
«تاجالملوک ملکه دو دربار خاندان پهلوی» نگاهی به شرایط حضور پررنگ زنان در عرصه سیاست دارد که در آن میخوانیم: «تاريخ معاصر ايران مملو از کنشها و واکنشهايی است که ريشه در اعصار و قرون دارد و زن ايرانی در اين عرصه به شکل پررنگتر و ملموستر به ايفای نقش پرداخته است. در دوران پهلوی علیالخصوص پس از شهريور 1320 زنان در حول محور قدرت نفوذی فوقالعاده يافتند و حتی در پارهای از وقايع نقش اساسی بازی کردند. از جمله اين زنان تاجالملوک آيرملو همسر، دوم رضاخان (رضاشاه بعدی) بود که در هر دو دربار پهلوی قدرت و نفوذی فوقالعاده داشت.»
«راسپوتین دربار ایران» عنوان مطلبی است که در توصیف یکی از چهرههای متنفذ دربار محمدرضا پهلوی آورده است: «عبدالکریم ایادی که پدرش از رهبران مذهبی و عناصر مشهور بهائیان بود، این سمت را از پدر به ارث برد. او از آغاز توسط انگلیسیها نشان شده بود و واجد شرایط جاسوسی تراز اول بود. از این رو به دربار ایران معرفی شد و به عنوان پزشک مخصوص شاه کار خود را آغاز کرد. حسین فردوست از ایادی به عنوان پزشک ارتش، پزشک علیرضا پهلوی، برادر شاه و نیز پزشک خود شاه استفاده میکند.»
«زندگی در دربار پهلوی» عنوان بخشهایی از خاطرات احمدعلی مسعود انصاری از نزدیکان دربار محمدرضا پهلوی و فرزند اوست که درباره نزدیکان جانشین به تخت نرسیده محمدرضا مینویسد: «در زمان ازدواج شاه و فرح دوازده ساله بودم و دوره دبستان را میگذراندم که اين خبر در فاميل پيچيد که فرح کانديدا شده که به همسری شاه درآيد. چند سالی بود که شاه از ملکه ثريا جدا شده بود و آنطور که بعدها فهميدم اشرف در اين جدايی نقش مهمی بازی کرده بود. بخصوص که ثريا بچهدار نشده بود و از طرفی به خانواده سلطنتی و خواهر و برادرهای شاه اعتنايی نداشت. او خون بختياری در رگهايش بود و تفرعن خانی داشت به اضافه تربيت فرنگی که به او روحيه مخصوص داده بود و شاه هم نتوانسته بود دست از زن بازیهايش بردارد و بالاخره کار به طلاق و جدايی رسيده بود و بعد از اين جدايی در همه ايران مسأله زن گرفتن شاه و اينکه چه کسی به عنوان ملکه به دربار خواهد رفت، مطرح بود.»
«ناگفتههای نوه رضاخان از فساد دربار پهلوی» (علی پاتریک پهلوی) در صفحات دیگری از گذرستان مورد توجه قرار گرفته و در سطوری از آن میخوانیم: «آمريکا و رضا پهلوی من را در اروپا خفه کردهاند، نمیتوانم کتاب چاپ کنم. مثل اينکه وجود ندارم، سرويسهای مخصوص آمريکا به من اجازه حرف زدن هم نمیدهند. اگر حرف بزنم صدای قطرهای که از طاق بيفتد را هم نمیدهد. نوه رضاخان در ادامه پیرامون شکاف در دربار پهلوی اظهار میدارد: زمانی که مردم میگفتند «مرگ بر شاه» درباريان کاديلاک خود را کنار میگذاشتند و با مردم شعار میدادند. شاه ديگر کسی را نداشت. البته فرح، عامل مهمی برای انقلاب بود، از بس کارهای زننده کرد.»
«پشت پرده دربار» در این مطلب به سطوری از خاطرات پرويز راجی آخرين سفير شاه در لندن اشاره شده، وی در کتاب خاطرات خود به نام «خدمتگزار تخت طاووس» مینويسد: «امشب (25 آذر 1355) شام ميهمان لرد «وايدن فلد» بودم، که در منزل او جمعی از دوستان انگليسی هم حضور داشتند. خانم «ميلفورد ـ هاون» که از ميهمانان بود، تعريف میکرد: چند سال قبل در ضيافت شام سفارت ايران که به افتخار ورود هويدا نخستوزير برپا بود شرکت داشت و هويدا را مردی يافت که در او جاذبه چندانی برای جلب زنان ديده نمیشود. و بعد هم اضافه کرد: «به نظر من اينطور رسيد که رفتار هويدا میتواند بيشتر مورد توجه مردان قرار بگيرد!» که چون با گفتن اين حرف، حالت ناخوشايندی بر مجلس حکمفرما شد، من بلافاصله به جوابگوئی برخاستم و گفتم: «گرچه هويدا مردی نيست که چشمش به دنبال زنها باشد، ولی اطمينان دارم که او انحراف ادعائی شما را ندارد.»
در «خاطرات خواندنی آخرین رئیس تشریفات دربار» درباره معرفی «امیر اصلان افشار» آمده است: «وی آخرین رئیس کل تشریفات محمدرضا شاه پهلوی در سال 1355 (1977) بود که برای خدمت در این منصب انتخاب شد و تا آخرین لحظات همراه محمدرضا شاه پهلوی بود. وی در دورانی برای این سمت انتخاب شد که قطار انقلاب ایران به حرکت در آمده بود و تندباد تغییر پایههای حکومت پهلوی را به لرزه در آورده بود.»
«دربار کوچک رضا پهلوی دوم» عنوان نوشته دیگر گذرستان است، در این سطور در رابطه با فرزند ارشد محمدرضاشاه میخوانیم: «رضا پهلوی، چون پدرش دربار خود را داشت. درباری کوچک مرکب از ياران نزديک و هم پيمانهای مجالس خصوصی او. افرادی که زندگی خصوصی خود را در کنار آنان میگذرانيد. اين حلقه کوچک عبارت بودند از: رئيس دفتر او که چندين بار عوض شد. سرهنگ احمد اويسی که از کودکی او را بزرگ کرده بود و سرپرستي انتظامات و امنيت را بر عهده داشت. وی علاوه بر سمت رسمی، دوست شخصی و يار بزم و پايه مجالس شبانه او هم بود و به طور کلی در شخص رضا نفوذ بسيار داشت و شايد بتوان گفت که از بانفوذترين افراد اين حلقه کوچک و مؤثرترين فرد در تصميمگيری رضا و عملکردهای سياسی و اجتماعی و شخصی وی بود. شهريار آهی که به عنوان مشاور در همين ايام به اين جمع پيوست و با همان خصوصيات اويسی به زودی رقيب اصلی وی شد.»
«روایتی جدید از مشهورترین زن دربار» مطلبی است که ناصر، مطبوعاتی دوره پهلوی دوم درباره یکی از زنان دربار روایت کرده، وی درباره خواهر دو قلوی شاه مینویسد: «در آن سال من سردبیر یکی از مجلات جنجالی و پر تیراژ بودم، هفتهای یک شب به خاطر شرایط چاپ مجله که آخرین صفحات خبر را میبستم در چاپخانه درخشان حوالی خیابان سوم اسفند مشغول کار بودم. سر صفحه بودم و خبرها و عکسها را با صفحهبند چاپ خانه جور میکردیم که دیدم یکی از کارگران چاپخانه با عجله به قسمت صفحهبندی آمد و گفت خانمی تنها توی ماشین نشسته و میخواهد مرا ببیند.
اول فکر کردم یکی از همان زنان هوس بازی است که بیخوابی به سرش زده و به فکرش رسیده سری به من بزند. اما آن جور آدمها از شیوه کار یک سردبیر مجله، چنان اطلاعات دقیقی نداشتند، یا تلفن میکردند و یا از قبل قرار ملاقات میگذاشتند که هیچ وقت نصف شب و جلوی چاپخانه نبود. من اول به پیام کارگر توجه نکردم، ولی چند دقیقه که گذشت کنجکاوی حرفهای دست از سرم برنداشت، کار را رها کردم و از پلهها، پایین آمدم و رفتم سراغ اتومبیل، هوا سرد بود، زنی که پشت رل نشسته بود کلاهی به سر داشت و پالتو هم پوشیده بود. توی تاریکی از دور او را نشناختم، وقتی نزدیکش رفتم شیشه را پایین کشید و گفت: ناصر زود بیا کارت دارم.»
شصت و چهارمین شماره نشریه الکترونیکی گذرستان را میتوانید اینجا مشاهده کنید.
انتهای پیام