( 0. امتیاز از )

صدای شیعه: فضای حیاط خانه سنگین از صدای میاندار و پرشور از جمعیتی است که گرد شده و تا میانه‌های حیاط اندرونی را پر کرده‌اند، صدای گریه زنان از پنج دری‌های بسته که به حیاط راه دارد شنیده می‌شود، پارچه نوشته‌های محتشم نواز دور تا دور حیاط را سیاه‌پوش کرده است، مردم محله از چند روز قبل خانه اعیانی محله را آماده محرم و عزای حسین(ع) و یا دهه آخر ماه صفر کردند.

قبل از محرم فرش‌های خانه‌های محل یکی پس از دیگری جمع و در حیاط خانه اعیانی پهن می‌شد و مردم به نیت برآورده شدن حاجات از خانه خود وسیله‌های مختلف را برای عزای حسین(ع) فراهم می‌کردند و امروز روز عزاست و فضای حیاط سنگین از دَم روضه خوان. آن روزها خبری از میکروفون و بلندگوهای نصب شده در چهار طرف مجلس نبود؛ مانند آنچه که امروز خبری از گذشته ندارد.

آن روزها هم شاید کسی تصور نمی‌کرد زندگی این روزها به سمتی برود که دیگر شاید عزاداری‌های حسین(ع) همانند گذشته نباشد، روزهایی که دیگر خبری از جمع شدن اهالی محل برای سیاه‌پوش کردن خانه اعیانی محل و یا بزرگ کوچه و بازار برای محرم نیست، روزهایی که مردم حاجت خود را با خوردن یک حبه قند از عزای حسین(ع) می‌خواستند و چایی قند پهلو تنها قوت غالب عزاداری‌ها بود.

نه ریخت و پاش امروز و تجملات در پختن نذری وجود داشت و نه حتی از شام‌های آن‌چنانی خبری بود، انگار «گذشته نه چندان دور» آن‌چنان دورِ دور شده که به رؤیایی برای امروزی ها تبدیل شده است، روزهایی که حوض خانه‌های ساخته شده از ساروج و سیمان پر از میوه و رنگ بوی آبی زندگی بود، روزهایی که مردم در سرداب‌های خانه پله‌های زندگی را یکی در میان طی می‌کردند و روزهایی که «شاه نشین» خانه اربابی محلی برای مویه‌های مردم بود.

روزهایی که مادربزرگ و پدربزرگ و عمو و عمه‌ها شب‌ها در زیر یک کرسی قصه‌های «هزار و یک شب» را لالایی گوش کودکان می‌کردند و دختران در خیالشان شاهزاده‌های سوار بر اسب سفید را تداعی می‌کردند؛ نه خبری از اتومبیل بود و نه سر و صدای گوش خراش شهر نشینی، زندگی بوی کاه گل آب پاشی شده توسط مادربزرگ را می‌داد بویی که امروز دیگر در هیچ کجای این شلوغ بازار دنیا به مشام نمی‌رسد.

وقت عزاداری‌های محرم که صمیمیت‌ها در دل‌های به رحم آمده در روضه حسین(ع) دو چندان می‌شد کدورت‌ها کنار می‌رفت و مردم فرش و ظرف و گلیم به یکدیگر قرض می‌دادند تا شاید به حرمت عزاداری که خاک پایش در فرش‌هایشان ته نشین شده شفاعت دنیا و آخرت خود را طلب کنند و این تنها دَم روضه خوان بود که در حیاط می‌پیچید وقتی که نه خبری از بلندگو بود و نه میکروفونی.

تفاوت در خانه‌های اربابی و مردم عادی

ابوالحسن گرامی از مردان قدیم روزگار در قم است، وی روزهایی از پنج سالگی به بعد را به یاد دارد که حالا 62 سال از آن می‌گذرد، او که سالیان دراز معلم تاریخ بوده و امروز یک قم پژوه قهار شده از سال‌هایی می‌گوید که قم در 60 و اندی سال پیش تجربه کرده است، از معماری‌ خانه‌هایی که در آن فامیل‌های درجه یک در یک خانه بزرگ در کنار هم زندگی می‌کردند.

این قم پژوه با اشاره به اینکه در قم خانه‌های اربابی و مردم عادی تفاوت بسیار زیادی داشت که عمده این تفاوت در متراژ بود. متراژهایی که به گفته «گرامی» کمتر از هزار متر نبود و کاملاً با خانه‌های معمولی فرق داشت و پدر و پسر و عروس و پدربزرگ و مادر بزرگ در آن زندگی می‌کردند و نوکر و کلفت‌هایی که رسیدگی به امور خانه را برعهده داشتند؛ البته در خانه‌های معمولی نیز روال زندگی حضور پدر و مادر بزرگ در بالای سر فرزندان وجود داشت.

وی می‌گوید قسمت شمالی خانه که به شاه نشین معروف است در قم جایگاه اتاق‌های بزرگ بود و ستون‌های سنگی زیبایی برای آن انتخاب می شد و قسمت پائین برای اتاق‌های کوچک و اقامت افراد دیگر.

گرامی از محلی در خانه‌ها می‌گوید که مطبخ نام داشته، محلی به شکل «چهار صفه» که در گویش قمی با همین نام مشهور است و مرکز پخت و پز خانه‌ها بوده است و بهاربند کوچکی که در آن گاو و گوسفند نگه‌داری می‌کردند.

گرامی در ادامه از بادگیرها می‌گوید، بادگیرهایی که به دلیل بافت کویری قم در معماری گذشته خانه های این دیار تأثیر بسزایی داشته است و البته آن‌چنان در تابستان هوا را خنک می‌کرده که تاب تحمل هوای خنک زیرزمین خانه‌ها بیشتر از ده دقیقه نبوده است.

و اما داستان زیرزمین‌ها که محل آذوقه و نگهداری گندم و جو برای کشت سال‌های بعد بوده است، در این زیرزمین‌ها به گفته گرامی گوسفندی که برای مصرف خانواده در تابستان ذبح شده بود در پوست گوسفندان به شکل قورمه در می‌آمد و به مصرف سالانه می‌رسید و به عبارتی یخچال خانه بود.

درکوب‌های متفاوت در خانه‌های قدیم قم

گرامی درباره درکوب‌های خانه هم می‌گوید: خانه ها بر اساس بافت سنتی آن زمان برای خانم‌ها و آقایان درب کوب‌هایی جدا داشت، صدای زیری که نشانه بودن زنی پشت در و صدای بمی که نشانه بودن مردی پشتِ در بود.

و اما گرامی در ادامه از برپایی عزاداری‌ها در خانه‌های قدیمی سخن می‌گوید اینکه در آن زمان روضه‌ها فقط در خانه بزرگان شهر برگزار می‌شد و چندین روضه خوان پشت سر هم هر کدام ده دقیقه روضه می‌خواندند و می‌رفتند و البته روضه‌هایی که برخلاف امروز که در شب‌ها با شام مفصل برگزار می‌شود صبح‌ها و در نهایت با یک لیوان شیر و چای برگزار می‌شد.

وی سنت نهار و شام را تنها معطوف به روز عاشورا می‌داند، آن هم در خانه‌هایی که متمول بودند و نهایت ظهر عاشورا آبگوشتی را برای مردم نذر می‌کردند.

محمد رشید زاده از دیگر افرادی است که به روضه خوانی‌ها اشاره می‌کند. وی سابقه برگزاری 50 سال روضه را در خانه خود دارد؛ میراثی که از پدربزرگش به آن‌ها رسیده و وی بخشی از اموال خود را وقف برگزاری روضه کرده است.

برگزاری مراسم روضه‌خوانی در پستوها

به گفته رشید زاده در دوران خفقان پهلوی که برگزاری روضه ممکن نبود خانه ها محل‌هایی به عنوان «پستو» داشت و مردم از پشت بام‌ها در پستوی خانه یکی از اهالی جمع شده و بی سر و صدا روضه خوانی می‌کردند.

وی به تغییر آنچه که ما به آن «سبک زندگی» می‌گوییم اشاره کرده و می‌گوید در آن زمان حیاط اندرونی خانه بزرگ محله از چند روز قبلِ محرم با کمک اهالی محل سیاه‌پوش می‌شد.

رشید زاده از برگزاری روضه در تابستان می‌گوید که در حیاط بود و زمستان که چادر زده می‌شد و مردم در چادرها و در سرمایی که از درزها عبور می‌کرد عزاداری می‌کردند.

وی به این مطلب اشاره می‌کند که سبک روضه‌ها تغییر کرده است، امروز در محرم و صفر هر کس در خانه خود روضه می‌گذارد اما این رسم در گذشته به شیوه امروز نبود و روضه‌های خانگی به شکل امروز رواج نداشت.

از صفا و صمیمیت مردم می‌گوید و حتی از ارادت‌هایی که به نظر وی امروز کمرنگ‌تر شده است. از چای قند پهلوهای روضه و اینکه کسی به نیت شام و یا ناهار به روضه نمی‌رفت و البته آن زمان چنین چیزهایی به گستردگی امروز رسم نبود، برنج قوت غالب نبود و در نهایت شاید یک شب از شب‌های عزاداری آبگوشتی به مردم داده می‌شد و این‌گونه نبود که مانند امروز هر فامیلی جداگانه برای خود نذری بدهد و هر کس عزاداری را در چارچوب خانه‌اش حبس کند.

وی از فرش‌هایی می‌گوید که وقف عزاداری حسین(ع) و در خانه‌هایی با حیاط بزرگ پهن می‌شد و البته این را هم می‌گوید که امروز تغییر سبک و سیاق‌ها باعث شده تا سالیان متمادی فرش‌های وقفی در انبار خانه‌ها خاک بخورد و کسی دیگر سراغ برگزاری روضه‌هایی با آن شور و حرارت و البته نیازمند به فرش کردن حیاط خانه‌اش نرود.

زندگی در آپارتمان‌ها محبوس شده است

سید محسن محسنی، استاد دانشگاه و علاقمند به تاریخ قم نیز از دیگر افرادی است که با مهر به گفتگو پرداخته است. وی صحبت از بهاربندها که می‌شود به نکته جالبی در این زمینه اشاره می‌کند، اینکه نگهداری حیوانات در گذشته باعث می‌شد تا غذاهای اضافی به حیوانات خورانده شود و البته این کار علاوه بر مسائل اقتصادی بر کاهش تولید زباله و البته تأثیر مثبت بر روی محیط زیست نقش داشته است.

وی در این گفتگو با گریزی به گذشته از زندگی امروز به عنوان «زندگی »یاد می‌کند؛ زندگی که در آپارتمان‌ها محبوس شده است. وی که سبک زندگی امروز را اصلاً نمی‌پسندد از آنچه بر سر سبک زندگی قدیم آمده به شدت ناراحت است.

محسنی از روزهای تنهایی کودکان در اتاقشان می‌گوید، اینکه کودکان امروز بر خلاف گذشته که در وسط حیاط به دنبال یکدیگر می‌دویدند و بازی می‌کردند امروز در اتاق‌هایشان محبوس هستند و پدر و مادر خبر چندانی ندارند از آنچه در آن طرف در می‌گذرد.

علی پاک سرشت از اساتید دانشگاه و از جمله افرادی است که در خانه‌ای که متراژ هزار متری دارد و آثار معماری گذشته بر در و دیوار آن خودنمایی می‌کند در حال زندگی است.

قوانین دست و پاگیر مانع احیای سبک معماری گذشته

وی به شدت پایبند به معماری گذشته است به‌گونه‌ای که گرچه به نظر وی ساخت‌وساز خانه با سبک و سیاق گذشته پر هزینه بوده ولی مشتاق است که دوباره چنین خانه‌ای را در نقطه دیگری از شهر با همان سبک و سیاق بسازد.

وی گرچه برخی قوانین دست و پاگیر را مانع از احیای سبک معماری گذشته می‌داند اما بر این نکته نیز اذعان دارد که با توجه به رشد شهر نشینی زنده کردن بافت قدیم شاید «محال» باشد.

پاک سرشت برخی از سبک‌های معماری گذشته مانند آینه‌کاری و گچ‌بری را معرفی می‌کند که می‌تواند با معماری امروز تلفیق شود و قطعاً بخشی از معماری گذشته را زنده کند معماری که در آن نوع ساخت‌وسازها به سمتی رفته بود که خانواده‌ها در اوج احترام و صمیمیت در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند و خبری از تنهایی و انزوای امروز نبود.

روضه که به انتها می‌رسد، هنوز نوای میاندار در فضا احساس می‌شود، سکوت یک دقیقه‌ای، ورود مجمعی بزرگ به میانه جمع و صدای استکان‌های کمر باریک فضا را تلطیف می‌کند، چای قند پهلو در میان جمعیت گردانده می‌شود و مردم به امید شفا و بخشش و حاجت آن را می‌نوشند و رهسپار خانه‌هایی می‌شوند که عطر زندگی در آن‌ها با هیاهوی بچه‌ها در جریان است.

منبع: مهر


انتهای پیام

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر