متولیان غربی 2030 چقدر توانسته اند مانع آزار جنسی کودکان باشند؟
صدای شیعه: متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام مهدوی زادگان در مورد سند 2030 به بهانه قتل کودک خردسال در پارس آباد است که در ادامه می خوانید؛
وقوع قتل کودکی دیگر( قتل دخترک خردسال بی گناه پارس آبادی ) موجب شد طرفداران سند 2030 که از توجیه عقلانی سند درمانده اند، فرصت را غنیمت شمرند تا با استفاده ابزاری از این واقعه جانکاه در رثای سند قلم فرسایی کنند. عمده سخن آنان این است که با عمل به سند 2030 ، حجم این گونه اعمال کاهش می یابد. زیرا کودکان با فرا گیری آموزش جنسی، توانایی دفاع از خود برابر افراد کودک آزار و متجاوز جنسی را بدست می آورند.
همسو با اهداف سند، کلیپ های آموزشی زیادی تولید شده است . با مشاهده دو مورد از آنها متوجه برخی نکات تاکیدی سازندگان آن کلیپ آموزشی شدم ؛ اینکه همه ی اعضای بدن خصوصی نیست بلکه فقط چهار نقطه بدن خصوصی است و کسی غیر پدر و مادر حق ندارند لمس کنند ، نباید به هر کس اعتماد کرد ، نباید از آزار جنسی احساس گناه و شرم کرد بلکه باید آن را آسیب روحی و روانی تلقی که درمانش رجوع به روانشناس اجتماعی است ، فرد آزار رسان مجرم نیست بلکه بیمار جنسی رها در شهر است و باید درمان شود.
آیا به راستی اینگونه آموزش ها که با پشتوانه سند 2030 انجام می شود ، می تواند گام بزرگی در جهت رفع آزار جنسی زنان و کودکان باشد ؟ ابلهانه ترین برداشت همین است که گمان کنیم که اینگونه آموزش ها راهی برای مبارزه با آزار جنسی است . زیرا در مورد بزرگتر ها که اصلاً صادق نیست و مورد اذیت و آزار هم قرار می گیرند .کودکان هم هر قدر آموزش دیده باشند ، برابر نفس برافروخته هوس باز هیچ توانی از مقاومت را ندارند . علاوه ، مگر کشورهای غربی که اینگونه آموزش ها در آنجا رواج دارد ، چقدر توانسته اند مانع اذیت و آزار جنسی زنان و کودکان شوند . بنابر این، تردید جدی وجود دارد که آیا اساساً هدف سند 2030 از آموزش های جنسی به کودکان، مقابله با آزار و اذیت جنسی علیه زنان و کودکان است یا هدف چیز دیگری است .
اما آنچه که این تردید را تقویت می کند وجود برخی ابهامات است . اول آنکه چرا طرفداران سند حاضر نیستند از ظرفیت احکام و آموزش های دینی در جهت اهداف سند استفاده کنند؟ آموزه حیاء و عفاف و یا احکام بلوغ در شریعت اسلامی ظرفیت آموزشی بالایی حسب اقتضای سنی دارد ولی طرفداران سند 2030 از بکار گیری این ظرفیت پرهیز می کنند . دوم آنکه نگاه حاکم بر سند و برنامه ریزی های آموزشی آن اساساً پیش گیرانه نیست بلکه آسیب شناسانه است ؛ یعنی توجهات معطوف به زمان وقوع واقعه یا بعد آن است و نه قبل حادثه . چرا درباره اقدامات پیش گیرانه بحثی به میان نمی آید ؟ چرا باید بیمار جنسی در شهر رها باشد؟ چرا نباید با عوامل تحریک کننده جنسی برخورد شود ؟ چرا با پدیده سکسی شدن شهر ، مخالفت نمی کنند ؟ سوم آنکه چرا آزار جنسی ، جرم تلقی نمی شود و فرد آزار رسان را بیمار جنسی می نامند ؟ اگر این عمل جرم تلقی شده بود ، چه جای مخالفت با گشت ارشاد است . و چرا در آموزش های جنسی فقط شماره تلفن روانشناس اجتماعی ذکر می شود و نه شماره نیروی انتظامی که مأمور دستگیری مجرمین است ؟
ابهامات یاد شده پیرامون اهداف آموزش جنسی معطوف به سند ، فرضیه عادی سازی آزار جنسی را قوّت می بخشد . زیرا آزار و اذیت جنسی از پیآمدهای قهری سکسی شدن شهرهای مدرن است و چون سکسی شدن شهر نزد مدافعان مدرن ، مسأله به حساب نمی آید بلکه نوعی امروزی شدن فرهنگ تلقی می شود ؛ لاجرم با این پیآمد قهری چاره ای غیر از کنار آمدن با آن نیست . از این رو ، فرایندی از عادی سازی آزار و اذیت جنسی اتفاق می افتد . بخشی از این فرایند نا خواسته در زیر پوست چنین شهرهایی رخ می دهد و بخشی از آن هم به گونه ای برنامه ریزی شده پی گرفته می شود . و سند 2030 مربوط به همین بخش دوم است .
برنامه آموزش جنسی معطوف به سند ، به شهروندان شهرهای امروزی شده می آموزاند که چگونه با پیآمد سکسوالیته شدن شهر کنار بیآیند . آنان می آموزند که مورد آزار جنسی قرار گرفتن اتفاقی کثیف و شرم آور نیست تا آشفته و پریشان شوند و اگر هم چنین احساسی دست داد با مراجعه به روان شناس اجتماعی ، این احساس درمان شدنی است .
شهروندان، همچنین می آموزند که نباید با فرد آزار رسان جنسی به مثابه مجرم و دیگری که باید از شهر طرد شود ، برخورد کرد بلکه او را یک بیمار جنسی تلقی کنید که نیاز به درمان دارد . بدین ترتیب ، شهر امروزی شده سکسوال از پیآمد قهری خود که می رفت به بحران تبدیل شود ، به سلامت گذر می کند. هر دو شهر وند آزار رسان و آزار دیده جنسی با مراجعه به روان پزشک درمان می شوند و سرمایه داری متعفن همچنان از تجارت سکس و ترویج برده داری جنسی پولدار تر می شود.
انتهای پیام