خطر نویسندههای متعهدی که روشنفکر شدهاند
احمد شاکری با خطرناک خواندن "جریان سومی که غیر از ادبیات متعهد و روشنفکری شکل گرفته"، میگوید: این جریان در ظاهر نامش متعهد است اما روح روشنفکری دارد، و این موضوع خطرناک است.
این نویسنده و منتقد اظهار کرد: ادبیات داستانی ما در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی دچار تحولات شکلی و مبانی شده است. در دهه 60 طیفی از نویسندگان متعهد را داشتیم که خاستگاهشان جبهه و مضامینشان مشخص بود. همچنین روشنفکرانی داشتیم که شناسنامهدار بودند و سابقهشان مشخص بود. اما در طول دهه اخیر به نظر میرسد تنها شاهد دو جریان متعهد و روشنفکر نیستیم. جریان سومی وجود دارد که در ظاهر نامش متعهد است اما روح روشنفکری دارد.
او افزود: اگر مرزها از هم تفکیک شود، تقابل میتواند سازنده باشد؛ اما اگر مرز از بین برود یا کمرنگ شود خطرناک است، که الان اینطور است. روشنفکرانهترین حرفها از زبان کسانی نقل میشود که خود را متعهد میدانند و یا صورت متعهد به خود میدهند، بعضا به کلام مقام معظم رهبری هم اشاره میکنند ولی مصداقی که میآورند روشنفکری است. آمیخته شدن و یا پاک شدن مرزها یعنی نفوذ، نفوذی که همیشه هشدار میدهند، نفوذ یعنی حرکتی که قابل تشخیص نیست و یا تشخیص آن دشوار است.
شاکری همچنین درباره ادبیات متعهد و ادبیات روشنفکری گفت: اصطلاحاتی که در حوزه ادبیات وضع میشود در واقع برای توضیح بیشتر گونههای نوپدید در ادبیات است و میخواهد آنها را از هم تفکیک کند. در طول 40 سال تاریخ ادبیات پس از انقلاب این اصطلاحات بیشتر شده است؛ یعنی دو جریان اصلی ادبیات متعهد و روشنفکری بوده و جریانهای جدید ذیل آنها شکل گرفته است. کسانی که به این تقسیمبندی دست میزنند نمیخواهند با این دو تمام جریانهای موجود در ادبیات بخصوص ادبیات انقلاب اسلامی را تفکیک کنند، بلکه در این تقسیمبندی دوگانه تلاش میشود مهمترین، جاریترین و تأثیرگذارترین تقسیمبندی مطرح شود.
این نویسنده در ادامه بیان کرد: نکته دیگر توجه به روش اثباتی و فرایند تاریخی است. گاهی اوقات تعاریف را در حوزه نظر و اندیشگانی دنبال میکنیم و انتظار داریم اینها قادر باشند مفاهیم و مرزهای جریانهای ادبی را از هم متمایز کنند، در صورتی که گاهی در عمل شاهد این تفکیکها هستیم؛ به طور مثال پدید آمدن ادبیات متعهد. ادبیات متعهد یک مضافالیه محذوف دارد، یعنی متعهد انقلاب اسلامی و متعهد دفاع مقدس که آنها حذف شدهاند.
او اظهار کرد: اگر هم کسی نامی از این تقسیمبندیها نیاورد، در عمل نتایج آن را میتوان دید. پس از انقلاب نسلی از نویسندگان پیش از انقلاب که اسمشان روشنفکر است و پایگاه فکریشان هم یکی نیست مثلا نویسندههای چپ و نویسندههای لیبرال متمایل به غرب فعالیت کردند. آنها با مبنای متفاوت استراتژی واحدی را دنبال کردند که هم مبنای معرفتی و فلسفی و هم مبنای سیاسی داشت، این استراتژی این بود که درباره پیروزی انقلاب اسلامی و برنامهای که برای سیاست و حکومت رخ داد حرفی نزدند و با این جریان همسو نشدند. اینها طیفی بودند که نقد و مخالفتهایی با سیستم جدید سیاسی داشتند. با این استراتژی واحد طیف جدیدی در ادبیات ما ظهور کرد. البته هیچگاه نویسندگان پیش از انقلاب، تابعان و شاگردان آنها از حوزه ادبیات داستانی کنار نرفتند و همچنان فعالیت میکنند. نویسندگان جدیدی هم ظهور کردند که درباره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس چیزی ننوشتند و موضوعات مرتبط با انقلاب اسلامی را بایکوت کردند.
او اضافه کرد: پس از پیروزی انقلاب اسلامی نهادهای مشخصی مانند حوزه هنری و مجموعه نویسندگان مسجد جوادالائمه (ع) به صورت خودجوش و انقلابی دست به تربیت نویسندگانی زدند که آنها را میتوان نسل نوین نویسندگان انقلاب دانست. در عمل این تفکیک را قائل هستیم. این دو جریانی هستند که موضوعات، رویکرد، مبانی فکری، مولفهها و حتی مخاطبانشان فرق دارد. به طور مثال رویکری که ادبیات روشنفکری و متعهد به دشمن دارند؛ تعریف ادبیات روشنفکری و متعهد از دشمن متفاوت است، دلیلش این است که ادبیات متعهد در مبانی خود قائل به حق و باطل و اسلام و کفر است و به معیارهای مطلق قائل است در صورتی که ادبیات روشنفکری نسبیگرا است و قائل به واقعیت خارجی نیست، اگر هم قائل به واقعیت باشد قائل به شناخت مطلق نیست، اگر قائل به شناخت مطلق باشد، معیار آن را ایدئولوژی و اسلام نمیداند. جریان روشنفکری ابایی ندارد که پهلوی را تطهیر کند. موج تطهیر پهلوی با جنایتهایش، که در سالهای اخیر با آن مواجهایم تقصیر جریان شبه روشنفکری است.
او در ادامه گفت: حضرت امام(ره) در توصیفی که از جنگ دارند میگویند "دفاع مقدس ما جنگ اسلام و کفر است" ولی جریان شبه روشنفکری به هیچ وجه دفاع مقدس را جنگ اسلام و کفر نمیداند بلکه آن را جنگ انسان با انسان میداند. جریان روشنفکری قائل به جبهه حق و باطل نیست زیرا جبهه باطلی نمیشناسد. با جنگ مخالف است بنابراین موافق ادبیات ضدجنگ است، در حالی که ادبیات متعهد طرفدار ادبیات مقاومت است.
احمد شاکری با تأکید بر اینکه دو جریان ادبی در مبانی ارزشی، مولفهها، مضامین، موضوعات، اهداف، شخصیت و شکل و صورت با هم متفاوت هستند، گفت: این تقسیمبندی نامش را هرچه بگذاریم واقعی است. البته نباید بر سر الفاظ اصرار کرد زیرا این اصطلاحات، اصطلاحات دقیقی نیست. ادبیات متعهد در نقطه دقیق خود ادبیاتی کاملا روشنفکری است. چرا؟ چون ادبیاتی است متعهد به نیاز روز و برای مردم است و ادبیاتی است که عقبتر از مردم حرکت نمیکند. روشنفکری معنایی غیر از این ندارد که جلوتر از مردم حرکت کند. ادبیات روشنفکری هم متعهد است اما نه متعهد به حق و مبانی دینی و فسلفه اسلامی بلکه متعهد به خودش. خودشان هم میگویند نویسنده به کسی جز خود متعهد نیست. ادبیات روشنفکری متعهد به زیبایی است، چیزی که از آن به عنوان "هنر برای هنر" و "هنر برای فرم" یاد میکنند. نباید اصطلاحات مصادره و گفته شود ادبیات متعهد روشنفکر نیست و در اندیشه دچار تاریکی است و یا ادبیات روشنفکری به چیزی تعهد ندارد، آنها به مبانی خود متعهدند؛ اما این دو جریان متفاوت است.
او سپس در پاسخ به اینکه تفاوت دو جریان ادبی باعث پویایی ادبیات میشود یا خیر گفت: برخی به اشتباه حدیث "اختلاف امتی رحمه" از پیامبر (ص) را به کار میبرند، اختلاف در اینجا به معنای اختلاف نظر نیست بلکه پشت هم بودن و وحدت است. قطعا وجود دو جریان زنده به خاطر رقابت و تضادی که ایجاد میکنند باعث پویایی ادبیات میشود. البته به نظرم این موضوع به حیات جریان متعهد که من طرفدار آن هستم میانجامد، زیرا این جریان تلاش میکند موانع را کنار بگذارد و خودش را در مقابل جریان دیگری فرض کند و در مبارزه خود انگیزه بالاتری خواهد داشت. البته این موضوع میتواند تهدید باشد چنانچه در طول سالها تا حدودی جنبه تهدید به خود گرفته است.
انتهای پیام