( 0. امتیاز از )

چکیده مصاحبه:
 جایگاه پدر در خانواده از گذشته تا بحال دستخوش تغییراتی شده است.
 در خانواده‌های سنتی، پدر نقش اساسی و حیاتی خانواده را به عهده داشت و مدیر تولید خانواده بود.
 امروزه محل کار و زندگی از هم دور شده است و عملا پدر نمی تواند مدت زیادی را با خانواده و فرزندان سپری کند.
 خانواده به عنوان نهادی اجتماعی و به عنوان سرمایه اجتماعی اعضای خودش است.
 حامی نهایی اعضاء خانواده خود خانواده است.
 در حال حاضر نقش محوری پدر به دلیل اشتغال دیگر اعضاء کمرنگ شده است.
 همسر و فرزندان در تأمین اقتصادی خانواده نقش زیادی دارند.

در اسلام پدر دارای مقام ارجمند و چهره‌ای برجسته و مورد احترام است و شأن پدر و مادر پس از شأن خدا ذکر شده است. مسئله پدری و عهده‌داری سرپرستی فرزندان، مسئولیتی خطیر و موفقیت در آن مستلزم آگاهی، فداکاری و اخلاق و اعتقاد است. به فرموده پیامبر پدر مسئول است. او مسئول است اعتماد را درون خانواده بیاورد، مراقب فرزندان باشد و زمینه را برای استقلال و آزادی فراهم و مخاطرات را از آنها دور سازد.

اساسا در خانواده های سنتی و قدیمی و خانواده های جدید، نقش‌هایی که افراد به عهده دارند، با یکدیگر متفاوت است. در خانواده‌های سنتی، پدر نقش اساسی و حیاتی خانواده را به عهده داشت و مدیر تولید خانواده بود و محل زندگی و محل کارش به هم نزدیک بود. بنابراین نظارت بیشتری بر خانواده داشت، اما امروزه تغییرات زیادی در نقش افراد خانواده به وجود آمده است، محل کار و زندگی از هم دور شده است و عملا پدر نمی تواند مدت زیادی را با خانواده و فرزندان سپری کند.
سوالاتی در این مورد با خانم دکتر عالیه شکربیگی مطرح کردیم که در متن زیر پرسش و پاسخ سوالات را مرور می‌کنیم:


پژوهش خبری: چگونه می‌توان نقش اساسی پدران را در خانواده امروزی حفظ کرد؟
خانم دکتر عالیه شکربیگی، رئیس کارگروه خانواده معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری: خانواده کوچکترین و در عین حال مهمتربن واحد اجتماعی است؛ زمانی می‌توانیم بگوییم نهادی به نام خانواده شکل گرفته است که یک زن و یک مرد به هر حال فرزندانی در این نهاد باشند. حالا لزوماً فرزندان هم باشد قطعیت ندارد، ولی یک مرد و یک زن وقتی پیمانی می‌بندند و یک قراری را با هم می‌گذارند، طبق قراردادهای اجتماعی و شرعی وارد نهادی به نام خانواده می‌شوند و در این زمان است که نهاد شکل می‌گیرد.
جایگاه پدر در خانواده از گذشته تا بحال دستخوش تغییراتی شده است؛ بحثی که در رابطه با این موضوع مطرح است خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی و به عنوان نهادی که وارث پیشینیان و نیاکان ما هست و برای اعضاء خودش قابل احترام است. زمانی که افراد در مرحله‌ای از زندگی سرخورده می‌شوند یا از جایی می‌برند حتی مردان سیاسی؛ یا به طور کلی هر زمان افراد دچار مشکل شوند؛ پناه آخر و نهایی آنها خانواده است. بنابراین خانواده به عنوان نهادی اجتماعی و به عنوان سرمایه اجتماعی اعضای خودش است. تحقیقی که از ایرانیان در سراسر کشور شده است (ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان در سال 1382-1380) بالای 97 درصد از ایرانیان نهاد خانواده را به عنوان اولین نهادی که می‌تواند کمک آن‌ها باشد تلقی کرده‌اند، بعد خویشاوندان و بعد دوستان. 
سال‌هاست که براساس آموزه‌های دینی و فرهنگی گفته می‌شود بهشت زیرپای مادران است و تصویری از خانواده ارائه می شود که حتی اگر پدر حضور نداشته باشد، نقش مادر برای خانواده کافی است، درحالی که در کنار دریافت خدمات عاطفی از مادر، آنچه شخصیتی قوی برای فرزندان می‌سازد، الگوسازی از پدر است. مرد در تاریخ همواره به عنوان تامین کننده معاش خانواده بوده و از این لحاظ دارای اقتدار بوده است، بین مهرورزی مادری و خردورزی مهربانانه پدر تفاوت زیادی وجود دارد، اما در عین حال این دو مکمل یکدیگر بوده و در کنار نقش پدر است که عطوفت مادری جای خودش را باز می کند.
مهر مادری در حقیقت با تدبیر خردمندانه پدر تکمیل می شود تا به رشد و پرورش و توانمندی فرزندان برسد؛ مدیر خانواده از نظر شرعی، عرفی و حتی فرهنگی در ایران پدر است. اگرچه مادر نقش پر رنگی در اداره خانواده دارد اما در حال حاضر پدر تنها نان‌آور خانواده نیست و اگر هم تنها نان آور خانواده باشد اما اقتدار او تنها به دلیل تامین نیازهای خانواده نیست.


پژوهش خبری: نقش و جایگاه پدر و مادر در خانواده امروز و دیروز چگونه است؟
خانم دکتر عالیه شکربیگی، رئیس کارگروه خانواده در معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری: بسته به شرایط تاریخی و اجتماعی و تغییرات و تحولاتی که در ارزش‌ها و نگرش‌های افراد در نهاد خانواده به‌وجود آمده؛ این مسئله فرق می‌کند؛ مثلاً فرض کنید اگر ما در دوران‌های گذشته مفهومی به نام پدر سالاری بود که پدرها بودند که دارای اهمیت؛ ارزش و اقتدار و قدرت در نهاد خانواده بوده و حرف نهایی و تصمیم گیرنده نهایی آن‌ها بودند؛ در واقع پدر در همه جا حمایت‌گر اعضای خود؛ همسر؛ فرزندان؛ در مشکلات؛ ازدواج و حمایت‌های عاطفی و اجتماعی و اقتصادی است. به هر حال پدر حامی فرزندان خودش بوده است. در دوره‌هایی تغییر و تحول در نهاد خانواده؛ پیرو مدرن‌گرایی در ایران شکل می‌گیرد و این تغییرات بیشتر در ارتباطات زوجین اثر می‌گذارد و کم‌کم نقش مردان کمرنگ می‌شود ولی نه به معنای کم شدن قدرت بلکه به معنای تصمیم‌گیری در خانواده‌ رها و سیال می‌شود؛ یعنی فقط پدر نیست که تصمیم‌گیرنده است بلکه مادر و فرزندان هم به میدان می‌آیند. بنابراین به دلیل تغییرات و تحولاتی که پیش‌ می‌آید، شکلی از روابط دمکراتیک و روابط عادلانه در نهاد خانواده شکل گرفته است. بسته به زاویه‌ نگاه ما به نقش پدر است؛ به طور مثال: چرا دیگر پدر حرف نهایی را نمی‌زند؟ به دلیل اینکه در حال حاضر پدر تا حدی نقش محوری خود را در این مورد از دست داده و همسر و فرزندان نیز در تأمین اقتصادی و ریالی خانواده نقش زیادی دارند؛ بنابراین دیگر حرف اصلی و نهایی را پدر نمی‌زند و در برابر آن مادر هم در تصمیم‌گیری‌ها دخالت می‌کند و فرزندان هم به نوعی. در این حالت است که می‌گویند پدر ارزش و نقش اصلی خودش را از دست داده است. اما من با این گفته موافق نیستم و این حرف درستی نیست.
در تحقیقی که در سال‌های اخیر داشتیم، گونه‌های مختلف خانواده را در جامعه بدست آورده‌ایم. خانواده سنتی، خانواده مدرن، خانواده پسامدرن، خانواده در حال گذار، در هر کدام از این گونه‌ها جایگاه پدر، مادر و فرزندان و نوع تعاملات و ارتباطات آن‌ها طبیعتاً بسته به ساختار خانواده متفاوت است.


پژوهش خبری: در خانواده‌هایی که از نظر جایگاه تصمیم‌گیرندگی دچار از هم گسیختگی شده‌اند؛ چه آسیب‌هایی آنها را تهدید می‌کند؟
خانم دکتر عالیه شکربیگی، رئیس کارگروه خانواده در معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری: زمانی که نهادهای مدرن در جامعه‌ای شکل می‌گیرد مثلاً نهادهای مکمل نهادهای خانواده، تربیت و جامعه پذیری از دست خانواده خارج می‌شود، مثلاً مادری که سرکار می‌رود و یا مشغول به درس خواندن است و دارای فرزند یا فرزندانی است و خودش نمی‌تواند مراقبت از بچه‌ها را به عهده بگیرد بچه‌ها را به مهد کودک یا محل‌هایی که در واقع از فرزندان نگهداری می‌کنند؛ آیا فرزندی که ساعات مفید خودش را کنار والدین خودش نمی‌گذراند، می‌تواند همان فرزند یا برابر با همان فرزندی باشد که زیر سایه محبت والدین خودش بزرگ می‌شود؟ طبیعتاً نه. برای اینکه انسان در تعامل است و این تعامل عاطفه و عشق و محبت می‌آفریند؛ و درنهایت دلسوزی و حمایت به‌وجود می‌آید.


پژوهش خبری: فاصله و دوری افراد خانواده از یکدیگر موجب بروز چه مسائلی می شود؟ 
خانم دکتر عالیه شکربیگی، رئیس کارگروه خانواده در معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری: زمانی بود که پدر سرکار می‌رفت. یعنی یک ساعت مشخصی می‌رفت و ساعت مشخصی برمی‌گشت ولی امروزه مادر هم سرکار می‌رود و به نوعی فرزندان ما سرمایه اجتماعی خودشان را در نهاد خانواده از دست داده‌اند یعنی دیگر خانواده محلی برای اعتمادزایی نیست، خانواده محلی برای مشارکت و همدلی نیست، چون جامعه پذیری تربیتی در نهاد خانواده شکل نمی‌گیرد و در نهادهای بیرون از نهاد خانواده شکل می‌گیرد، طبیعی است که ما فکر کنیم چرا شأن پدر یا شأن مادر پایین آمده است؛ چرا ما بحث گسست نسلی داریم، چرا نسل‌ها با هم صحبت نمی‌کنند. چرا نسل‌ها با هم حرف نمی‌زنند. الآن بحثی به نام گفتگوی نسل‌ها شکل گرفته و می‌گویند اعضای خانواده زیاد با هم صحبت نمی‌کنند؛ وقتی چنین مسئله‌ای اتفاق می‌افتد، خانه محلی برای خلق عاطفه نیست و آن در نهاد خانواده اتفاق نمی‌افتد زیرا خانه و خانواده به خوابگاه تبدیل شده است که پدران و مادران از صبح بیرون می‌روند و شب برای خوابیدن می‌آیند و این شکل تکرار می‌شود، بنابراین ما می‌بینیم ساعات مفید با یکدیگر بودن را نهاد خانواده از دست داده است. آن هم در یک جامعه‌ای مثل ایران، که بحث اشتغال زنان به گونه‌ای نیست که فرزندان در کنار پدر یا مادرشان باشند و بتوانند ساعاتی مثل شیردهی در کنار فرزندان باشند. یعنی آن ارتباط عاطفی را حفظ کنند، وقتی آن ارتباط عاطفی حفظ نشود به مرور زمان فرزندان ما، تربیت، تعامل، ارتباطات خودشان را با نهادهای بیرون از نهاد خانواده بوجود می‌آورند در واقع این تأثیرات می‌تواند بعداً خودش را نشان دهد.

 سخن آخر
اگر بخواهیم فرهنگ و تمدن خود را منتقل کنیم باید تعامل مناسبی بین دو نسل برقرار شود. در تعامل بین نسلی 4 بحث مطرح شده است: گسست بین نسلی ـ بیگانگی نسلی ـ پیوست نسلی- تفاوت نسلی؛ این‌ها مفاهیمی است که در خانواده شکل می‌گیرد و هر کدام از این‌ها قابل بحث و بررسی است. بنابراین هنگامی که زوجین در کنار یکدیگر نباشند و وقتی فرزندان درکنار خانواده نباشند آرام‌آرام مفهومی به نام طلاق عاطفی در خانواده شکل می‌گیرد یعنی زن و مرد و فرزندان ارتباط عاطفی‌شان را با دیگرانی که خارج از نهاد خانواده هستند، برقرار می‌کنند و اینجاست که خانواده وارد چرخه آسیب می‌شود. در چنین شرایطی خانواده به محلی برای خشونت‌زایی تبدیل می‌شود و نه کانونی برای تحکیم وحدت است که در جامعه و نهاد خانواده بوجود می‌آید و چون فرهنگ‌سازی نکردیم و زمینه‌ها را برای تحولات در نهاد خانواده فراهم نکردیم، شاهد آسیب‌هایی هستیم که خانواده را تهدید می‌کند.
به نظر می‌رسد شعارهایی مثل پایان پدرسالاری و داشتن خانواده سنتی در کنار اقتدار و قدرت زنان، بیش از آنکه مردان را هدف گرفته باشد، نقطه تیزی به سمت نهاد خانواده را نشان کرده است. وقتی جایگاه زن و مرد در خانواده دچار تغییر شود، کارکردهای این نهاد مهم اجتماعی دچار تغییر و مخاطره می شود درچنین شرایطی این نهاد دیگر نمی تواند خاصیت ضربه گیری برای افراد داشته باشد. به این ترتیب افراد ممکن است احساس کنند که از خانواده رها شده‌اند اما با اضطراب‌های تحمیل شده تازه‌ای مواجه خواهند شد. 
یافته‌های علمی یک روان‌شناس معاصر، نشان می دهد که در خانواده‌های اعتیاد‌زا نقش و عملکرد مادر به گونه‌ای نامتجانس برجسته‌تر و نمایان‌تر از نقش و وظیفه‌ پدر است. این برجسته بودن، تنها به سبب فقدان یا غیبت طولانی پدر در نظام خانواده نیست بلکه ماندگاری عاطفی فرزند در محدوده مادری و کم‌رنگ شدن تصویر ذهنی پدر، تأثیر پنهان و ژرفی را تا رسیدن او به مرزهای جوانی و میانسالی باقی می‌گذارد.
بنابراین متغیرهایی که شأن پدر و مادر و فرزندان را در خانواده پایین می‌آورد، متغیرهایی هستند که ما کمتر به کنترل آن‌ها پرداخته‌ایم و نیاز است که فرهنگ سازی کافی در این زمینه انجام شود.

پژوهشگر: مریم عابدی

منبع: خبرگزاری صدا و سیما


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر