نفوذ اجتماعی روحانیت شیعه در قیاس با مذاهب و ادیان دیگر و حتی روشنفکران بیشتر است
محبوبیت ناشی از چیست؟
شجاعیزند در خصوص شکاف انتظار مردم از روحانیت بیان کرد: «انتظار امری است که مربوط به حوزه ذهن، احساسات و عواطف میشود. آنچه امتیاز روحانیت نسبت به چهرههای دیگر اجتماعی محسوب میشده همواره نفوذ اجتماعی روحانیت بوده است. این محبوبیت و نفوذ اجتماعی روحانیت محصول سه ویژگی است که از جمله آنها میتوان به انتصاب و نمایندگان روحانیت از دین اشاره کرد. اگر تعلق مردم به دین کاهش پیدا کند در این مسأله هم اثرگذار است.»
او ویژگی دیگر نفوذ و محبوبیت روحانیت در میان مردم را ارتباط نزدیک و بدون حاجب روحانیون با مردم دانست و گفت: «عامل سوم این است که روحانیت در تجارب تاریخی همواره در جناح مردم بوده است. این در تجربه تاریخی شیعه و به خصوص ایران، بر خلاف کلیسا در تجربه غرب، روحانیت علیه حاکمان زورگو به نفع مردم بوده است.مسأله اینجاست که نفوذ اجتماعی روحانیت اکنون بهخاطر مصلحت بالاتری دستخوش زوال شده است. البته این اتفاق با یک کودتا رخ نداده است و پیامد یک انقلاب اجتماعی گسترده است. روحانیت اکنون گویا کسب قدرت سیاسی را بانفوذ اجتماعی عوض کرده است. البته این صورت بسیط مسأله است.»
کاهش نفوذ روحانیت، یک ادعای خام
در ادامه این مطالب شجاعیزند درباره میزان کاهش نفوذ اجتماعی روحانیت گفت: «اینگونه تصور شده است که روحانیت در موقعیتی که در مسند قدرت سیاسی نبود محبوبیت اجتماعی او بیشتر بود و پس از بهدست آوردن قدرت با اقبال مردم، محبوبیت کم شد. این مدعای اصلی است. این ادعای خامی است که باید تحلیل و احراز شود. بهصرف چند تحقیقی که انجام شده نمیتوان چنین ادعایی کرد.»
او توضیح داد: «این قبیل ادعاها چیزی فراتر از یک گزارش توصیفی در یک پدیده هستند. گاهی اوقات صرف نظر از صحت و سقمشان اثربازتابی دارند. گاهی برای اِخبار، هشدار و گاهی هم برای تأثیرگذاری است. یعنی میگویند حکومتداری روحانیت موجب شده است که روحانیت ارتباط خودش با مردم را از دست بدهد. ممکن است در یک بیان کلی حکومت به اسم دین باشد و روحانیون هم که متولی دین هستند پس حکومت دست روحانیون است اما در واقعیت ماجرا این نیست.»
شجاعیزند چند سؤال مطرح کرد: «کاهش نفوذ روحانیت نسبت به چه برههای صورت گرفته است؟ قبل و بعد از انقلاب؟ در مقایسه با چه جوامعی کاهش پیدا کرده است؟ آیا نفوذ روحانیت در ایران کاهش پیدا کرد؟ در قیاس با کدام ادیان؟ و در مقایسه با کدام رقبا کاهش یافته است؟»
روحانیت نباید بهدنبال محبوبیت باشد
او افزود: «من معتقدم این ادعا نسبت به اوایل انقلاب صحیح است و نفوذ اجتماعی روحانیت قبل از انقلاب آنچنان بالا نبوده است. ممکن است شما یک روحانی را پیدا کنید که محبوبیتی داشته است اما در سطح کلان اینگونه نبوده است. اما درآستانه انقلاب و سالهای ابتدایی انقلاب به اوج میرسد و بعد کاهش پیدا میکند. این یعنی دلیل آن جو و اقتضای زمان است.»
شجاعیزند گفت: «روحانیت بهدنبال محبوبیت نبوده است و نوعاً سراغ مسوولیتهای سخت و خشن میروند. روحانیت خودشان شغلشان را انتخاب نکردند. در واقع آنها بهدنبال کارهای روی زمین مانده رفتند. وظیفه روحانیت در حوزههای اجتماعی و سیاسی اینگونه ایجاب میکرد.»
او بیان کرد: «اینگونه نبوده اگر وزارتخانههای رفاهی روحانیت مشغول به کار میشدند محبوبیت بیشتری ایجاد میشد اساساً پذیرفتن مسوولیت اجرایی مشکلآفرین است. همین که روحانیت این کارهای سخت را میپذیرد خود ایجاد سؤال میکند که بهتر است روحانیت خود را هیچگاه به این ورطه و آسیب نمیرساند؟ این استدلال قانعکننده نیست که اگر گرفتن مسوولیت موجب کاهش محبوبیت روحانیت شود باید از آن پرهیز کند.»
این استاد دانشگاه همچنین در خصوص کاهش نفوذ قشر روحانیت گفت: «در مقطعی این نفوذ اجتماعی اوج گرفت که طبعاً پایدار نبود ولی در شرایط طبیعی قطعاً افول میکند. چنانچه در خصوص سایر مسائل چنین امری رخ داده است. باید در همین رابطه گفت این از ویژگیهای خاص انقلاب بوده و ثابت نمیماند.»
نفوذ روحانیت نسبت به دیگران بالاتر است
وی افزود: «نفوذ اجتماعی روحانیت در ایران نسبت به جوامع دیگر بسیار بیشتر است. این نفوذ اجتماعی روحانیت شیعه درقیاس با مذاهب دیگر و ادیان دیگر هم بیشتر است. این نفوذ نسبت به رقبایی مانند روشنفکران، دانشگاهیان، عالمان دینی مکلا، مداحان و ... کمتر نشده است.»
شجاعیزند با بیان اینکه عدهای برای اثبات کاهش نفوذ روحانیت به مطالعات گروههای مرجع استناد میکنند گفت: «این مطالعات دچار مشکلات عدیده است. در بسیاری از این مطالعات معلوم نیست که موضوع مورد پرسش چیست. محبوبیت است؟ مقبولیت است؟ اهمیت است؟ مرجعیت است؟ یا اعتبار است؟ علاوه بر این معلوم نیست رتبههای گروههای مرجع سنجیده میشود یا واقعیت اجتماعی و وضع مردم؟ از طریق آن تیپ مطالعات نمیشود به نتایج اینچنینی رسید که نفوذ روحانیت کاهش یا افزایش پیدا کرده است. البته من مطلقاً کاهش نفوذ اجتماعی روحانیت را نفی نمیکنم. من صورت مسأله را تجزیه و آنالیز کردم که روشن شود. من معتقدم این کاهش نسبت به دوره اوجش رخ داده است. حتی نسبت به سالهای واپسین ماقبل انقلاب هم کم شده است اما اتفاقاتی افتاده است که همه مربوط به تشکیل حکومت دینی و در دست گرفتن قدرت توسط روحانیت نیست که پس توصیه بشود روحانیت برای حفظ محبوبیتش و حفظ اعتماد مردم به روحانیت و دین دست از برپایی حکومت دینی بردارد و در حاشیه حکومت قرار بگیرد و نقش توصیه اخلاقی را به عهده بگیرد. تنها عامل به دست گرفتن سیاست نبوده است. تحولاتی در ادوار اخیر در سطح جهانی رخ داده است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. مردم، مردمِ 50 سال پیش نیستند. سطح تحصیلات، ارتباطات و انتظارات متفاوت شده است. افزایش قدرت انتخاب مردم اتفاقی است که در این 40 سال رخ داده است. طرفهای صاحبتأثیری وارد ماجرا شده است که نقش خودشان را بر جذب مردم بازی میکنند.»
انتهای پیام