( 0. امتیاز از 0 )
کتابخانه دانشجویان ایران/ کتاب دویست و سی و پنجم؛

دلت برای پدرت می‌سوزد. به این شرط از سلطنت استعفا داده که تو به جایش بر تخت بنشینی. جدا شدن از این پیرمرد پریشان به مراتب برایت راحت تر است تا آن پادشاه لجوج و یک دنده قبلی. با این حال، از آینده بدون او می‌ترسی. از روزهایی که در انتظار توست وحشت داری.

 

این رمان در 20 فصل نوشته شده‏ و محوریت ماجراهای آن مربوط به زندگی شاه مخلوع (محمدرضا شاه پهلوی) است که از زمان تولد تا مرگ او را روایت می‌کند. داستان از زمان عمل جراحی شاه در مصر شروع می‌شود و سپس با نگاهی به گذشته، از کودکی تا لحظه مرگ محمدرضا از زبان او روایت می‏‌شود.

محمدکاظم مزینانی برای تنوع بخشیدن به اثر خود، این زندگی به ظاهر پر طمطراق، اما کسالت‌آور را از زاویه دیدهای مختلف روایت کرده تا فصل‌های مختلف رمان برای خواننده جذابیت لازم را داشته باشد. روایت رمان به شکل خطی نیست و بارها در طول روایت، شکست زمان در حوادث داستان اتفاق می‌افتد.

به غیر از زندگی شاه و اطرافیانش، نویسنده شخصیت‌های داستانی دیگری را هم وارد دنیای قصه کرده تا ابعاد خیال‌انگیز ماجرا به حاشیه رانده نشود. او با این شیوه نگارشی به استقلال شخصیت‌های داستان خود تاکید دارد و نمی‌خواهد راوی فقط ماجراهایی تاریخی را روایت کند.

بخشی از کتاب: دلت برای پدرت می‌سوزد. به این شرط از سلطنت استعفا داده که تو به جایش بر تخت بنشینی. جدا شدن از این پیرمرد پریشان به مراتب برایت راحت تر است تا آن پادشاه لجوج و یک دنده قبلی. با این حال، از آینده بدون او می‌ترسی. از روزهایی که در انتظار توست وحشت داری. شنیده بودی که انگلیسی‌ها به پدرت کمک کرده اند تا به پادشاهی برسد، اما فکر نمی‌کردی به دست آن‌ها سرنگون شود. از همه تلخ تر این که در خیالت هم نمی‌گنجید که بر تخت نشستن تو منوط به اجازه ی انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها باشد.

در روزهایی که به چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک می‌شویم و شاید روایت‌های ریز و درشت از دوران سیاه پهلوی تاکنون، جذابیت‌های لازم برای توصیف دقیق از ناکارآمدی صدر تا ذیل نظام شاهنشاهی را نداشته‌اند اما قلم کتابی متفاوت و جذاب برای روایتی صحیح و دقیق می‌تواند جالب و خواندنی باشد.

روایت غالب در رمان «شاه بی‌شین» روایت دوم شخص است که فضای گسترده‌ای از رمان را از آن خود کرده و به بازگویی زندگی شاهنشاه ایران می‌پردازد؛ از روزی که پدر با چکمه‌های خود پا به خانه می‌گذراد و خبر شاه شدن خود را می‌دهد تا روزی که این شاه از سر آواراگی از کشوری به کشور دیگر پناهنده می‌شود...

این روایت که به مانند همزادی برای شاه، او و اطرافیانش را دنبال می‌کند صرفا در دست شاه باقی نمی‌ماند و همسرش‏ فرح نیز بخش اندکی از بازگویی این تاریخ را عهده‌دار می‌شود؛ از روزهای فقر و فلاکت در پاریس تا مبدل شدن به زن اول دربار و شرکت در امور فرهنگی و... در کنار این روایت اصلی، روایت دیگری وجود دارد که به توصیف خانواده‌ای تهیدست در یکی از روستاهای دامغان می‌پردازد؛ خانواده‌ای کوچک در یک محیط روستایی و به دور از هیاهوی پایتخت و فضای شهری. این روایت که در تضاد با روایت اول قرار دارد تلاش می‌کند فاصله میان دربار پادشاه و مردم جامعه، افزایش نارضایتی و اعتراض و در ادامه انقلاب مردم ایران را به نمایش بگذارد.

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر