(
0
)
امتیاز از
خوانشی از یک جنگ سرد
سلطه و نفوذ در پوشش فعالیتهای فرهنگی بهترین ابزار بود که همواره مستشاران نیز از آن استفاده میکردند و تبلیغ فرهنگ اروپایی در مجلات یکی از این ابزار بود.
بیتردید دخالتهای گسترده سیاسی و اقتصادی امریکا در ایران در دوره محمدرضا پهلوی، مسبوق به یک پیشینه فرهنگی بوده است. در مقالی که پیشروی شماست، شمهای از این سابقه که در قالب پایگاهسازیهای فرهنگی امریکا در ایران بروز یافته، مورد بازخوانی قرار گرفته است.
تأسیس انجمن ایران و امریکا
به دنبال اشغال ایران توسط نیروهای شوروی، انگلیس و امریکا در شهریور ۱۳۲۰ برخی فعالان اجتماعی و سیاسی احساس میکردند که توسعه روابط مستحکم و ریشهدار از ضروریات حیات ملی است. ریاست انجمن با محتشمالسلطنه اسفندیاری و عضویت افرادی، چون عیسی صدیق، ابوالحسن ابتهاج، علی پاشا صالح و جمعی دیگر از ایرانیها و امریکاییان کار خود را آغاز نمود و انجمن به کانون و مهمترین پایگاه فعالیت و سازماندهی دیپلماسی فرهنگی امریکا در ایران تبدیل شد. از اهداف آن میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱- بسط روابط دوستانه و تفاهم بین دو ملت ایران و امریکا
۲- شناساندن زندگی اجتماعی، علمی، ادبی و فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و تربیتی دو کشور به ملت یکدیگر بهوسیله کلاسهای تدریس زبان فارسی، انگلیسی، سخنرانی و انتشار فیلم و کتاب
۳- کوشش در توسعه روابط ادبی، علمی، هنری، اقتصادی و صنعتی و کمک به مؤسسات علمی و فرهنگی در ایران و امریکا
۴- کمک به ایرانیان صلاحیتداری که به امریکا میروند تا بتوانند ایران را بهتر به مردم امریکا معرفی کنند و با زندگی مردم امریکا نیز آشنا شوند و هنگام بازگشت تجارب خود را بیان نمایند.
۵- کمک به امریکاییان برجسته برای مسافرت به ایران و معرفی بهتر امریکا به مردم ایران. انجمن همواره مورد توجه دو دولت امریکا و ایران بوده است و در دهه ۲۰ و ۳۰ دارای یک کانون فرهنگی و یک کانون آموزشی بود که از مهمترین برنامههای آن میتوان به سخنرانی افراد برجسته ایرانی و امریکایی، نمایش فیلمهای امریکایی، انتشار ماهنامه ایران و امریکا و اجرای موسیقی و تدریس زبان اشاره نمود. حضور افراد برجسته و دانشمندان دو کشور در واقع محلی برای تبادل فرهنگی بوده است. انجمن ایران و امریکا برای پیشبرد برنامههایش از رسانههای جمعی استفاده میکرده است. ماهنامه ایران و امریکا از سال ۱۳۲۴ ش. بهصورت دو زبان فارسی و انگلیسی انتشار یافت. مقالات بیشتر درباره مباحث تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و هنری ایران و امریکا بوده است و مقالات شخصیتهای علمی و فرهنگی شناختهشدهای مانند سیمین دانشور، عیسی صدیق، حسین پیرنیا، عباس مسعودی و دیگران بیشتر بهعنوان تریبونی برای ارائه تصویری ایدهآل از جامعه و فرهنگ امریکا بوده است. در شمارههای مختلف ماهنامه به معرفی امریکا و مناطق مختلف آن پرداخته و پیشرفتهای این کشور را در زمینههای مختلف صنعتی، زندگی فردی و اجتماعی مطرح نموده است. ازجمله عباس مسعودی در نوشتهای با عنوان «امریکاییها چگونه زندگی میکنند؟» به توصیف زندگی امریکاییها پرداخته است. در مرحله بعد از ۱۳۴۰ تا سالهای منتهی به پیروزی انقلاب فعالیت انجمن از هر لحاظ گسترش یافت. در این زمان انجمن ایران و امریکا شعبهای از آژانس ارتباطات بینالملل امریکا آی. سی.ای. محسوب میشد که دولت امریکا آن را در قالب تشکیلاتی گسترده در راستای دیپلماسی عمومی خود در سراسر دنیا در کشورهای زیر سلطه خود ایجاد کرده بود.
تأسیس انجمن ایران و امریکا
به دنبال اشغال ایران توسط نیروهای شوروی، انگلیس و امریکا در شهریور ۱۳۲۰ برخی فعالان اجتماعی و سیاسی احساس میکردند که توسعه روابط مستحکم و ریشهدار از ضروریات حیات ملی است. ریاست انجمن با محتشمالسلطنه اسفندیاری و عضویت افرادی، چون عیسی صدیق، ابوالحسن ابتهاج، علی پاشا صالح و جمعی دیگر از ایرانیها و امریکاییان کار خود را آغاز نمود و انجمن به کانون و مهمترین پایگاه فعالیت و سازماندهی دیپلماسی فرهنگی امریکا در ایران تبدیل شد. از اهداف آن میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱- بسط روابط دوستانه و تفاهم بین دو ملت ایران و امریکا
۲- شناساندن زندگی اجتماعی، علمی، ادبی و فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و تربیتی دو کشور به ملت یکدیگر بهوسیله کلاسهای تدریس زبان فارسی، انگلیسی، سخنرانی و انتشار فیلم و کتاب
۳- کوشش در توسعه روابط ادبی، علمی، هنری، اقتصادی و صنعتی و کمک به مؤسسات علمی و فرهنگی در ایران و امریکا
۴- کمک به ایرانیان صلاحیتداری که به امریکا میروند تا بتوانند ایران را بهتر به مردم امریکا معرفی کنند و با زندگی مردم امریکا نیز آشنا شوند و هنگام بازگشت تجارب خود را بیان نمایند.
۵- کمک به امریکاییان برجسته برای مسافرت به ایران و معرفی بهتر امریکا به مردم ایران. انجمن همواره مورد توجه دو دولت امریکا و ایران بوده است و در دهه ۲۰ و ۳۰ دارای یک کانون فرهنگی و یک کانون آموزشی بود که از مهمترین برنامههای آن میتوان به سخنرانی افراد برجسته ایرانی و امریکایی، نمایش فیلمهای امریکایی، انتشار ماهنامه ایران و امریکا و اجرای موسیقی و تدریس زبان اشاره نمود. حضور افراد برجسته و دانشمندان دو کشور در واقع محلی برای تبادل فرهنگی بوده است. انجمن ایران و امریکا برای پیشبرد برنامههایش از رسانههای جمعی استفاده میکرده است. ماهنامه ایران و امریکا از سال ۱۳۲۴ ش. بهصورت دو زبان فارسی و انگلیسی انتشار یافت. مقالات بیشتر درباره مباحث تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و هنری ایران و امریکا بوده است و مقالات شخصیتهای علمی و فرهنگی شناختهشدهای مانند سیمین دانشور، عیسی صدیق، حسین پیرنیا، عباس مسعودی و دیگران بیشتر بهعنوان تریبونی برای ارائه تصویری ایدهآل از جامعه و فرهنگ امریکا بوده است. در شمارههای مختلف ماهنامه به معرفی امریکا و مناطق مختلف آن پرداخته و پیشرفتهای این کشور را در زمینههای مختلف صنعتی، زندگی فردی و اجتماعی مطرح نموده است. ازجمله عباس مسعودی در نوشتهای با عنوان «امریکاییها چگونه زندگی میکنند؟» به توصیف زندگی امریکاییها پرداخته است. در مرحله بعد از ۱۳۴۰ تا سالهای منتهی به پیروزی انقلاب فعالیت انجمن از هر لحاظ گسترش یافت. در این زمان انجمن ایران و امریکا شعبهای از آژانس ارتباطات بینالملل امریکا آی. سی.ای. محسوب میشد که دولت امریکا آن را در قالب تشکیلاتی گسترده در راستای دیپلماسی عمومی خود در سراسر دنیا در کشورهای زیر سلطه خود ایجاد کرده بود.
فولبرایت «کمیسیون مبادلات فرهنگی- آموزشی ایران و امریکا»
فولبرایت کمیسیونی است بهنام کمیسیون ایالاتمتحده امریکا که برای مبادلات فرهنگی بین ایران و امریکا تشکیل شد و در راستای دیپلماسی عمومی که زمینه را برای برنامههای دیگر امریکا مانند نخبهپروری و تغییر سیستم دانشگاهی ایران به سیستم امریکا ایجاد کرد. در پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵ م/۱۳۲۴ ش) دولت امریکا بهموجب طرح ویلیام فولبرایت که از سناتورهای مشهور امریکایی بود، آن را پیشنهاد کرد و در سال ۱۳۲۵ ش/۱۹۴۶ م. به تصویب کنگره امریکا رسید که قرار شد وجوهی که از فروش مازاد بعضی از اموال امریکا در کشورها به دست میآمد، برای مبادله معلم، محقق، دانشجو و بهمنظور آشنا ساختن ملل به اوضاع و احوال یکدیگر تخصیص یابد. بر همین اساس ایران نخستین کشوری بود که در خاورمیانه که به این کمیسیون پیوست. بین ایران و امریکا موافقتنامهای در سال ۱۳۲۸ ه. ش/۱۹۴۹ م. در وزارت خارجه ایران به امضای جان وایلی، سفیر کبیر امریکا و علیاصغر حکمت، وزیر امور خارجه ایران رسید و قرار شد اعضای کمیسیون سه نفر ایرانی و سه نفر امریکایی برای اجرای قرارداد معرفی شوند. آقایان علیاکبر سیاسی رئیس دانشگاه تهران، دکتر رضازاده شفق استاد دانشگاه تهران و دکتر عیسی صدیق نمایندگان ایران تعیین شدند و دکتر گرنی استاد پیشین کالج البرز با عنوان دبیر و مدیرعامل کمیسیون و دو نفر امریکایی به عضویت این کمیسیون درآمدند. ریاست کمیسیون با دکتر صدیق بود. هدف از ایجاد این طرح این بود که مردم سایر کشورها با مردم امریکا حشر ونشر کنند و با وضعیت فرهنگی و اجتماعی یکدیگر آشنا شوند و حس تفاهم و دوستی بین آنها ایجاد گردد.
اصل چهار ترومن «هیئت عملیات اقتصادی امریکا در ایران»
امریکا از اواسط قرن ۱۹ م. رابطه سیاسی خود را با ایران شروع کرد، اما این رابطه دارای تغییراتی بود و دریک دوره از تاریخ این رابطه قطع شد ولی دخالت آشکار امریکا در امور ایران و عدم برداشت مناسب و صحیح از تعامل و رابطه با ایران در طول تاریخ تشنجزا بوده است. محمدرضا پهلوی در آبان ۱۳۲۸ ش. برای جلب نظر امریکا و برخورداری از حمایتهای اقتصادی و نظامی او نشان داد به برنامههای ترومن علاقه دارد و اصلاحات ارضی را در کشور انجام داد. کمکهای اقتصادی امریکا به ایران از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۵۷ ش/۱۹۴۳ تا ۱۹۷۸ م. در قالب اصل چهار ترومن، در فاصله سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۴۶ ش. که آموزشوپرورش نیز یکی از وزارتخانههای مرتبط با آن است. امریکاییها این طرحها را در قالب دو هدف سیاسی- اقتصادی، اما بهظاهر رویکرد اقتصادی کنترل جهان غیرکمونیست در پیش گرفتند. در حقیقت در تمام دورانی که کشورها درگیر جنگ بودند، سیاستمداران امریکایی در حال تعیین دنیایی برای ورود به سیاستهای امریکا بودند که این کشور را به قطب برتر جهانی تبدیل کند. نظریه ورود امریکا به صحنه بینالمللی و کنترل اوضاع سیاسی- اقتصادی کشورها که ردپایی از نفوذ کمونیست آنجا نباشد. سیاستمداران امریکایی این نظریه را قبل از پایان جنگ نیز پیشبینی کرده بودند. پایه و اساس دکترین ترومن، فلسفه بشردوستی نبود و هدف عمده آن تأمین منافع سیاسی- اقتصادی برای امریکا در جهان پس از مرگ بود. میتوان گفت که اولین نفوذ همهجانبه امریکا در ایران در سال ۱۳۲۵ ش/۱۹۴۶ م. توسط شرکت امریکایی موریس نودسن با اجرای طرحهای عمرانی شکل گرفت. کار امریکاییها در ایران به تهیه برنامههای عمرانی که مسائل آموزشوپرورش را در برمیگرفت خاتمه نیافت، بلکه این اقدامات مقدمه دخالت مستقیم آنها در همه امور کشور بود. ترومن سیاست خارجی را اینگونه بیان میکرد: «امریکا وظیفه خود میداند در هرزمانی که یک کشور به خاطر نجات از چنگال کمونیست کمک خواست به او کمکهای نظامی، اقتصادی و سیاسی بنماید.»
ترومن حمایت از همه مردم آزاد را وظیفه خود دانست. او در پی تأمین اهداف سیاسی برای خود بود که در دو محدوده «جهانی و جنگ سرد» توصیف میکرد. ترومن به این نتیجه رسید که برای تحکیم پایههای قدرت دولتهای طرفدار امریکا اعطای کمکهای فنی- اقتصادی است که حفظ ثبات سیاسی همراه با رشد اقتصادی بسیار مطلوب بود. وی در راستای این اهداف سیاسی و کمکهای اقتصادی به درون لایههای اجتماعی کشورها از دو طریق نفوذ کرد: تربیت گروههایی از مردم کشورها بر ضد سیاست کمونیستی و به وجود آوردن پایگاه ارزشی دفاع از سیاستهای امریکا که این افراد میتوانستند جهانی را طبق الگوی ارزشی و سیاسی امریکا رقم بزنند.
انجمن دوستداران امریکایی خاورمیانه
این سازمان بهظاهر بشردوستانه در سال ۱۹۵۱ م/۱۳۲۹ ش. در منطقه خاورمیانه برای بهبود روابط بین امریکا و خاورمیانه بنیان گذارده شد و به «داخ» معروف است و سازمان سیا مخفیانه از طریق بخش سازمانهای بینالمللی خود برای داخ کمک مالی فراهم مینمود. از مهمترین برنامههای داخ کمک به دانشجویان کشورهای جهان سوم برای کسب پذیرش در دانشگاهها و دانشسراهای امریکا و تسهیل امکانات تحصیلی آنها بود. دفتر داخ در ایران در سال ۱۹۵۳ م. تأسیس شد و هدف آن کمک به دانشجویان برای ادامه تحصیل در دانشگاهها و دانشسراهای امریکایی بود که در سال ۱۹۵۵ م. تعداد ۶۷۹۵ دانشجوی ایرانی برای کسب اطلاعات برای تحصیل در دانشگاههای امریکا به این مرکز مراجعه کردند و از این تعداد ۳۷۵ نفر درخواست پذیرش دادند و ۳۱۵ نفر پذیرفته شدند. یکی دیگر از برنامههای داخ کمک به ایرانیان تحصیلکرده در امریکا برای یافتن شغل در ایران بود و از سازمانهای ایرانی مانند انجمن ایران و امریکا، سازمان پیشاهنگی پسران و کلوپ لاتاری پشتیبانی میکرد.
تشکیل فراماسونری و باشگاههای روتاری و لاینز
نخستین کلوپ روتاری تهران در سال ۱۳۳۵ ش/۱۹۵۶ م. با هدف تحکیم پایگاه سلطنت و کمک به شاه درراه بهکارگیری و ترویج عمومی هرچه بیشتر فرهنگ و تمدن غرب و تقویت بنیانهای تازه تکوین یافته نظام سرمایهداری در ایران بود. باشگاه «لاینز» ماهیت امریکایی داشت و در سال ۱۹۱۵ م/۱۲۹۴ ش. برای اولین بار در اواخر دهه ۳۰ در تهران، اصفهان، مشهد و تبریز با هدف جذب ابزاری برای شناسایی و جذب افراد واجد شرایط و تحکیم موقعیت امریکا در ایران تشکیل شد. در سال ۱۹۶۶ م/۱۳۴۵ ش. تشکیلات فراماسونری در ایران تأسیس شد و مؤسسان آن عبدالباقی نواب، برومند و امین بودند. بعد از تغییر در کادر رهبری جهان سرمایهداری، باشگاههای رفتاری (گرداننده) لانیز (شیر مرد) کی ران و لا ینز (کلوپ) ابزاردست نظام سرمایهداری ایجاد شد. روتاری و لاینز از پدیدههای جدید نظام سرمایهداری است و در وابستگی این دو محفل بهنظام سرمایهداری غرب و رهبر جدیدالورود آن «امریکا» تردیدی وجود ندارد. این باشگاهها حتی از دید ساواک نیز از سازمانهای جنبی فراماسونری محسوب میشدند، اما تفاوت باشگاههای روتاری و لاینز با فراماسونری نه در ماهیت سازمانی آنها بلکه در ساختار اجرایی و شکل ظاهری آنها بود. دو باشگاه مذکور محافلی علنی بودند و با مجوز رسمی مقامات اجرایی کشور تشکیل میشدند برخلاف انجمنهای ماسونی که پنهانکاری بر فعالیتهایشان سایه انداخته و موجب تردید در بین طرفداران و مخالفانشان شده بود. عضویت و حضور زنان در باشگاههای روتاری و لاینز برخلاف انجمنهای فراماسونری آزاد بود؛ حتی باشگاههای روتاری و لاینز با عنوان «اینروپل» در کنار باشگاههای مردان به فعالیت خود ادامه میدادند. البته این باشگاهها در حوزههای مختلف فعالیت داشتند که مرکز اسناد انقلاب اسلامی نتیجه بررسی ۳۶۰ سند آماری را منتشر کرده که ۲۰ درصد فعالیت این باشگاهها مربوط به طرح موضوعات علمی و فرهنگی بوده است.
بنیاد فرهنگی فیلد سرویس
با همکاری انجمن ایران و امریکا و مؤسسه امریکن فیلد سرویس اعزام دانشآموزان ۱۶ الی ۱۸ ساله به امریکا جهت آشنایی با فرهنگ امریکایی انجام میشد. این مؤسسه، یک مؤسسه خصوصی بود و پس از پایان جنگ جهانی با هدف ایجاد تفاهم بین جوانان جهان تشکیل شد. از بین دانشآموزان کشورهای مختلف هرساله ۲ هزار و ۵۰۰ نفر به هزینه این مؤسسه به امریکا میرفتند و خانوادههای امریکایی آنها را پذیرش و در مدارس امریکایی تحصیل میکردند و با سیستم آموزشی و فرهنگ امریکایی آشنا میشدند و سالانه ۶۰۰ دانشآموز امریکایی به کشورهای دیگر اعزام میشدند. در سال ۱۳۴۰ ش. ۱۸ دانشآموز ایرانی به امریکا اعزام شدند. نماینده فیلد سرویس در کانون انجمن در عباسآباد مستقر بود و از خانوادهها ثبتنام به عمل میآورد. آشنایی به زبان انگلیسی و داشتن روحیه تفاهم و دوستی ازجمله شرایط لازم برای اعزام بود. از دانشآموزانی که بعد از یک سال به ایران برمیگشتند توسط مقامات امریکایی تقدیر و در مطبوعات نیز منتشر میشد. این برنامه امریکا نیز مانند سپاه صلح یکطرفه بود و هدفش آشنایی و تأثیرگذاری فرهنگی بود و تبادل فرهنگی صورت نمیگرفت. طبق گزارش اخبار هفته تا سال ۱۳۴۰ ش. هیچ دانشآموز امریکایی به این منظور به ایران نیامده است.
سپاهیان صلح
سپاهیان صلح در راستای برنامههای دولت کندی در امریکا از جوانان، دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی بهطور داوطلبانه تشکیل شد تا بعد از آموزشهای لازم به کشورهای جهان سوم اعزام شوند و در مناطق شهری و روستایی و با ورود به ادارات، سازمانها و مدارس فعالیتهای خود را در قالب آموزش و رفع نیازهای آنها انجام دهند. هدف ایجاد تفاهم بین کشورها با امریکا و صدور فرهنگ و شیوه زندگی امریکایی از شرایط موجود بود که بهترین استفاده را ببرند. اعزام سپاهیان صلح بهصورت یکطرفه بود. فقط گروههای صلح امریکایی به دیگر کشورها اعزام میشدند. این امر بدین معنا بود که دیگر کشورها چیزی برای آموزش به امریکاییان ندارند. عباس آرام وزیر امور خارجه وقت دولت ایران در تاریخ ۲۵/۶/۴۱ با ورود سپاهیان صلح موافقت نمود. اولین گروه سپاهیان صلح در ۱۵ شهریور ۴۱ وارد ایران شدند و ۴۳ نفر بودند که کشاورزی، زبان و تربیتبدنی در دانشگاهها تدریس میکردند. گروه دوم یک سال بعد برای آموزش رشتههای فنی وارد شدند. در سال ۴۳ برنامه توسعه یافت و این افراد همگی در زمینه آموزش زبان، ترویج کشاورزی و عمران روستایی خدمت میکردند. این افراد تحت نظارت ایرانیان کار میکردند و لازمه حضور آنها در ایران آن بود که فرهنگ ایرانی و زبان فارسی بیاموزند که ابتدا در امریکا انجام میشد و مرحله بعدی آموزش در ایران بود، چون آموزش در ایران نتایج بهتری داشت، اما از سال ۱۹۷۰ م. آموزش به طور کل در ایران انجام میشد. از سال ۱۹۶۸ م. از تعداد سپاهیان صلح در ایران کاسته شد، زیرا ایرانیان محورهای لازم برای رفع نیازهای کشور را پیدا کردند و با تأسیس سپاه دانش، سپاه بهداشت و سپاه ترویج از مهارت جوانان ایرانی برای حل مشکلات استفاده میکردند. حدود هزاران نفر از سپاهیان صلح به روستاهای ایران رفتند و با مردم کار و زندگی کردند. سپاه صلح در ایران عموماً متضاد امریکایی زشت بود و اعتبار مورد نیاز امریکا را تا اندازهای به دست آوردند. جلال آلاحمد درباره سیاستهای فرهنگی امریکا در ایران میگوید: «آنها زمینهای برای غربزده کردن ایرانی بود.» وی در سفر خود به دانشگاه هاروارد و شرکت در سمینار سالانه آن در سال ۱۳۴۴ ش. در پاسخ به سؤال سروان شرایور از مسئولان سپاه صلح درباره عملکرد آنان در ایران میگوید: «ما این حضرات را جدی نمیگیریم، چون این حضرات با زندگی اشرافی خودشان از نظر یک دهاتی ایرانی که میخواهند به او کمک کنند، تلاش در خلأ میکنند و مثل مالکها در شهر زندگی میکنند.»
ایجاد کتابخانههای برونمرزی
ایجاد این کتابخانهها در جهان در حال توسعه بهعنوان الگوی مراکز علمی و آموزشی امریکایی نقش مهمی در ایجاد فضای مناسب برای ارتباط مستقیم و رودررو با مخاطبان خود داشتند. ایجاد این کتابخانهها بسیار تأثیرگذار بود در مقایسه با برنامههای ناپایدار و با منابع و خدماتی که ارائه میدادند، میتوانستند نمایی کلی و تأثیرگذار از تاریخ، فرهنگ، هنر، اندیشه و هویت ملت امریکا را به مخاطبان خود ارائه دهند. این کتابخانهها با خدماتی، چون دسترسی آسان به منابع، استفاده دوستانه از سیستم طبقهبندیشده، کادر خوشرفتار، دارای منابع انتقادی، زندگی شهروندان امریکایی و جامعه امریکایی را به نمایش میگذاشتند. اولین سیستم الکترونیکی اسناد کتابخانه دانشگاه تهران را گروه سپاهیان صلح دایر نمودند.
نقش بنیادهای کارنگی، راکفلر و فورد
تأثیر فعالیتهای سه بنیاد «کارنگی، راکفلر، فورد» بر شکلگیری سیاست داخلی و تعیینکننده سیاست خارجی امریکا اهمیت بسیار دارد. بنیادهای فوق سعی میکردند از طریق برنامههای خود، البته با شرایط دلخواه قدمهایی را در بهبود زندگی آن دسته از افرادی که از امتیازات اجتماعی بیبهره هستند بردارند. فعالیتهای بنیادها در راستای پیشبرد اهداف اساسی ویژهای در جامعه امریکا بهخصوص بعد از جنگ جهانی دوم با شدت بیشتری عنوان شد. برنامههای این بنیادها بهمنظور پیشبرد علایق سیاست خارجی امریکا تدوین شده بود و بهعنوان شرکایی بیسروصدا در تعیین سیاست خارجی امریکا بهصورت عناصر حیاتی در نظام عقیدتی حامی دولت سرمایهداری ایفای نقش میکرد و این دو کارکرد اساسی تفکیکناپذیرند. کارکنان بنیاد نه سلاح به دست در توسعهطلبی برونمرزی امریکا فعالیت و نه فعالانه از دورههای ضد شورش توسط حامیان امریکایی حمایت میکنند. این بنیادها اهداف را با باورهایی که با آنها سازگار باشد تحقق میبخشند و در این زمینه از خدمات آن دسته از نهادهای آموزشی که در تولید و نشر این باورها تخصص دارند حمایت میکنند و خدمات بنیادها در پیشبرد اهداف سیاست خارجی عمدتاً در زمینه فرهنگی بود. آنها در طول فعالیت خود از شیوههایی استفاده کردهاند که برنامههای فرهنگی و آموزشی آنها با استفاده از آن شیوهها بهمراتب آشکارتر از امپریالیسم اقتصادی و نظامی بود و حمایت بنیادها از برنامههای آموزشی در داخل و خارج کشور با شرایط تاریخی آنها ارتباط دارد و اگر اهداف این بنیادها بدون توجه به زمینه سیاسی- اجتماعی آنها در نظر گرفته شود، این امکان را به بنیادها خواهد داد که دیگران فکر کنند آنها بهمنظور بهبود شرایط زندگی افراد بودهاند و زمینه استمرار سلطه عقیدتی را فراهم میآورند. اعتقاد این بنیادها به حاکمیت نخبگان، باعث حمایت از معدود دانشگاههایی در امریکا شد که میتوانستند متخصصان مورد نیاز را برای اداره جامعه با پیچیدگی روزافزون پرورش دهند و از دانشگاههای مشابه در کشورهای درحالتوسعه حمایت کردند. حمایت از نخبگان دیگر کشورها در برنامههای خارجی بنیادها صرفاً در حمایت از نخبگان و برنامههای خارجی آنها تقلیدی از کوششهای داخلی بوده است و این بنیادها بهجای توسل بهزور از طریق آموزشوپرورش مردم را وادار به پذیرش جهانبینی مورد قبول خود میکردند.
انتشار مجلات و نشریهها
سلطه و نفوذ در پوشش فعالیتهای فرهنگی بهترین ابزار بود که همواره مستشاران نیز از آن استفاده میکردند و تبلیغ فرهنگ اروپایی در مجلات یکی از این ابزار بود. نشریه «مرزهای نو» ازجمله نشریههای امریکایی بود که اداره اطلاعات امریکا در تهران آن را منتشر و به سایر شهرهای ایران ارسال میکرد. این نشریه علاوه بر اینکه به مسائل سیاسی، اقتصادی و پیشرفتهای علمی امریکا میپرداخت، در ترویج فرهنگ و سبک زندگی امریکایی در میان جامعه ایرانی نیز سهم بسزایی داشت. این نشریه مورد اقبال عامه مردم نبود و بیشتر روشنفکران جامعه از آن استفاده میکردند که آنها میتوانستند بازتاب آموختههای فرهنگ غرب در جامعه باشند.
Reference : روزنامه جوان