وقتی بریتانیا راوی باشد، طالبان نماد اسلام است!
کتاب «افغانستان؛ مردم و سیاست» را باید اثری دانست که در آن مولف بریتانیایی میخواهد تقصیر اتفاقات روی داده در تاریخ افغانستان را گردن مردم و بعد از آن اسلام بیندازد.
صدای شیعه: «رابطه افغانستان با تروریسم بینالمللی و شرکت آن کشور در تولید و قاچاق مواد مخدر و نیز نقض حقوق بشر باعث نگرانی بینالمللی است.» این جمله در صفحات ابتدایی و در بخش پیشگفتار کتاب «افغانستان؛ مردم و سیاست» به قلم مارتین یواِنز، افسر سابق سرویس سیاسی بریتانیا، آمده که همین یک جمله کافی است تا بتوان به برداشتی کلی از کتاب رسید. کتابی که قرار است از مردم تا سیاست افغانستان را در یک بستر تاریخی روایت کند. حتی در پشت جلد کتاب آمده «مارتین یواِنز با نگاهی به گذشتههای دور، دگرگونیهای تاریخی یکی از خطرناکترین سرزمینهای محل پیدایش تروریسم جهانی را بررسی میکند.» که به نظر میرسد این پیشداوری از ابتدا در ذهن نویسنده وجود داشته که با چه سرزمینی روبهرو است و عامل سرزمینی را به عنوان مولفه مهم در رشد تروریسم معرفی میکند و به نقشهای بیرونی اشارهای ندارد.
روایتی که از دوران کهن آغاز میشود و به دوران پادشاهی صفویان و آغاز استقلال افغانها بر سرزمین خود ادامه پیدا میکند. روایت کتاب سراسر نمایش بلوا و آشوب است. بلوایی که خارجیها در آن نقش دارند ولی نبود اتحاد در داخل نیز به شدت یافتن آن دامن میزند!
نکتهای که در این کتاب به آن اشاره میشود ولی خیلی پررنگ نیست، نقش عوامل خارجی در پررنگ شدن تنش و ناامنی در سرزمین افغانستان است. نویسنده اغلب تقصیرها را متوجه قبایل و شهروندان این کشور میکند، ولی به نقش خارجیها در این اتفاقات اشارهای نمیکند.
کتابی که در آن خبری از مردم و سیاست نیست بلکه بیشتر گزارشی است از اتفاقات تاریخی که مردم در آن نادیده گرفته شدهاند. راوی در این اثر حرفی از مردم و تاثیر آنها بر مناسبات نمیزند و آنجایی که میخواهد از بلوا و بهم ریختگی حرف بزند عامل آن را فرهنگ بومی قلمداد میکند. البته در بخشی که قرار است از قربانیها سخن گفته شود نیز به مردم اشاراتی میشود.
*طالبان مخربتر از شوروی!
این کتاب با همین سبک دوران مختلفی را که این کشور به خود دیده روایت میکند تا اینکه به بخش طالبان میرسد. «ظهور طالبان برنامهریزی شده بود» این اولین اشارهای است که این کتاب به نقش عوامل خارجی در شکلگیری یک پدیده در این کشور میکند. اتفاقی که سالها این کشور را به عقب برد. در فصلهای پایانی تاکید میشود که میزان آسیبی که کابل بر اثر موشکباران توسط طالبان دید در پی حمله شوروی ندیده بود و شهر تبدیل به ویرانه شده بود. اما باز هم نویسنده سطحی از ماجرای طالبان گذر میکند و آن را محصول تفکر اسلامی میداند و غیرمستقیم میگوید که طالبان سالامگرا مخربتر از شوروی کمونیست بوده است.
نویسنده به صورت زیرپوستی زمینه «اسلامهراسی» را با روایت تاریخیاش فراهم میکند. در صورتی که اشاره نمیکند مسلمین افغانستانی چگونه در طول تاریخ همواره مورد دستدرازی بیگانگان از انگلستان، شوروی تا آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی بودهاند. کشوری که مسیر رشد را در طول تاریخ طی کرده و در همین کتاب هم میبینیم که با این موضوع در بستر تاریخ روبهرو شده بود ولی به دلیل دخالتهای بیگانگان از مسیر خود خارج شد.
*طالبان و حمایت آمریکا
«در مارس ۲۰۰۱ طالبان دو مجسمه عظیم بودا در بامیان را منفجر و به کلی نابود کرد. طاهرا این کار به اصرار مسلمانان غیرافغان افراطی و به دلیل آنکه مجسمهسازی در اسلام حرام است انجام شده بود. اگرچه چهره و دستهای بودا در گذشته به وسیله مسلمانان دیگر خراشیده شده و از بین رفته بود ولی برای اقناع تعصب طالبان کافی نبود.» این در حالی است که در همین کتاب تاکید میشود که «پاکستان نقش عمدهای در پیدایش طالبان داشت» و «وزارت کشور و ژنرال بابر از طالبان حمایت میکردند و سرانجام نیز سازمان اطلاعات ارتش ترغیب شد به جمع حامیان طالبان بپیوندد.» حتی «بینظیر بوتو، نخستوزیر پاکستان، در مصاحبهای با بیبیسی در سال ۱۹۹۶، اعتراف کرده بود که طالبان با حمایت مالی ایالات متحده آمریکا در پاکستان تعلیمات نظامی دیده بود» پس میبینیم آن چیزی که به عنوان اسلام افراطی معرفی شده دستپخت غرب و دلارهای کشورهای حاشیه خلیج فارس است. اسلامی که قرار نیست به فکر ملتهای رنج کشیده باشد بلکه با هدف دفع شری به نام شوروی با حمایت غرب و همپیمانان منطقهای آنها ایجاد شد و در نهایت آتش آن دامنگیر خودشان شد.
*کی بود، کی بود، من نبودم!
«تردید نیست که کمکهای مالی عربستان سعودی در هرچه قدرتمندتر شدن طالبان سهم عمده داشت» ولی در کتاب باز هم پیکان اتهامات متوجه کسانی است که نقشی در اتفاقات مهم نداشتند. «افغانستان نیروی متخصص و تحصیلکرده ندارد» این در حالی است که در صفحات قبلی همین کتاب به مهاجرت متخصصان از جمله پزشکان و روشنفکران پس از تشدید درگیریها اشاره شده و این ادعایی است که نادرست است و نشان میدهد راوی کتاب در صدد انداختن تقصیرها به گردن ملت افغانستان است، در صورتی که آمریکا در جریان جنگ سرد با حمایت از طالبان در واقع مانع نفوذ شوروی در این کشور شد تا بتواند سهم خود در منطقه را از آن خود کند؛ «از همان آغاز کار روشن بود این کشور [آمریکا] چشم خود را بهروی زیادهرویها در امور اجتماعی و قضایی که ویژگی حکومت طالبان است، بسته بود. آمریکا به طور کلی افراطی بودن طالبان را انکار میکرد.» بنا به ادعای این کتاب میبینیم که آمریکا، دلارهای سعودی و حمایت پاکستان از طالبان زمینه رشد و گسترش آنها شده است.
کتاب «افغانستان؛ مردم و سیاست» که مارتین یواِنز آن را نوشته و سیما مولایی آن را ترجمه کرده و نشر ققنوس منتشر کرده، روایتی غیرمنصفانه با سویه اسلامهراسانه و پاک کردن چهره مقصران جنایت در این کشور است.