( 0. امتیاز از 0 )

شرط قدم زدن در ساحت شعر آیینی، آیینگی است، آیینگی گرد و غبار از دل زدودن و زنگ کینه را از دل بیرون کردن است. اگر می‌خواهید در خلوت خود بوی ترِ جبرئیل را بشنوید، باید با او سنخیتی پیدا کنید.

 

صدای شیعه: 

پنجمین کلاس از هفتمین اردوی دورۀ آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی (آفتابگردان‌ها) با موضوع «دلبری‌های بیدل در شعر» با حضور محمدکاظم کاظمی برگزار شد.

کاظمی سخنان خود را در رابطه با بدایع شعر بیدل در حوزه صورت و معنا این‌طور آغاز کرد: «گاهی اوقات ویژگی‌هایی در اشعار یک شاعر وجود دارد که موجب تمایز او از سایرین می‌شود. میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی از جمله شاعرانی است که در حوزۀ صورت و معنا بی‌نظیر است و سرآمد شاعران مکتب هندی است.» او ادامه داد: «عناصری که در شعر به کار برده می‌شوند برگرفته از اوضاع اجتماعی و تجربیات زیستی شاعر هستند. در اشعار گروهی از شاعران عناصر زندگیِ تجملاتی و اشرافیگری کاملا مشهود است در برخی دیگر اصطلاحات عرفانی، مفاهیم مربوط به تصوف و خانقاه بیشتر مشاهده می‌شود. آنچه که در اشعار مکتب هندی مورد توجه بیشتری قرار گرفته است انعکاس زندگی مردم عادی، تجربیات اخلاقی آن‌ها و حکمت‌های‌عملی است.» وی خاطر نشان کرد: «پدید آمدن مکتب هندی، گرایش به معانی ساده و فراموشی مضامین بلند عرفانی نتیجۀ بی‌مهری پادشاهان به شاعران آن دوره بود. بسیاری از شاعران مکتب هندی افراد عادی با مشاغل سطح پایین بودند که به بیان تجربیات سادۀ زندگی می‌پرداختند.» او افزود: «بیدل یکی از شاعران این مکتب است که البته برخلاف سایرین از محضر شاعران بزرگ بهره برده‌است. او با اشعار حافظ آشنایی دارد و ویژگی‌های شعر مکتب عراقی و عرفان ابن‌عربی نیز در شعر او مشهود است و همین مسئله موجب برتری او نسبت به شاعران هم‌عصر خود شده است.»

کاظمی با اشاره به ویژگی‌های شعر بیدل همچون کشف ارتباطات جدید میان پدیده‌ها، تشبیهات بدیع و کاربرد عناصر تازه در شعر، گفت: «یکی از خصوصیات شعر بیدل نزدیکی آن به سوررئالیسم است؛ یعنی فراتر از واقعیت سخن می‌گوید. سلسله تصاویری که در شعر بیدل دیده می‌شود فراتر از تخیلی است که در شعر کلاسیک وجود دارد. در واقع شعر بیدل، شعر شاعران است نه شعر مردم.» او ادامه داد: «آشنایی‌زدایی‌های معنایی از جمله ویژگی‌هایی است که باعث برجسته شدن زبان بیدل شده است. مثلا در این بیت بیدل رفتار متفاوتی در برابر ریاکاری زاهد از خود نشان داده است: زاهد تو هم برافروز شمع غرور طاعت/ رحمت در این شبستان، پروانۀ گناه است. علاوه بر این‌ها تناسبی که میان پروانه و شمع ایجاد کرده است موجب زیبایی دو چندان آن شده است.» این شاعر همچنین تصریح کرد: «سورئال بودن تصاویر از دیگر ویژگی‌های شعر بیدل است: یاد آن سامان جمعیت که در صحرای شوق/ بس که می‌رفتیم از خود، کاروانی داشتیم. اینجا از خود رفتن به معنای از خود بیخود شدن است.»

کاظمی ضمن توضیح صور خیال و اهمیت کشف ارتباطات تازه میان پدیده‌ها به‌عنوان وجه شبه، گفت: «بیدل در این زمینه بسیار موفق عمل کرده است و تشبیهاتی که در اشعار او مشاهده می‌کنید عموما جدید هستند. بهار نامۀ یاران رفته می‌آید/ گلی که وا کند آغوش در برش گیرید. از این قبیل ابیات در شعر بیدل به وفور یافت می‌شود که گاهی همراه با آشنایی‌زدایی‌ها و متناقض‌نمایی هاست.» او افزود: «از دیگر زیبایی‌های زبان بیدل کاربرد عبارت‌های کنایی است. رشک آن برهمنم سوخت که در شوق وصال/ گم شد از خویش و ز جیب صنمی پیدا شد. رشک آن برهمنم سوخت کنایه از حسد ورزیدن است. یا ایهامی که در این بیت به کار رفته است: سوختم از برق نیرنگ برهمن زاده‌ای/ کز رمیدن وا کند آغوش و گوید رام رام. که کلمۀ رام رام ایهام دارد.»

شاعرِ مجموعه‌شعرِ پیاده آمده بودم، با تاکید بر اینکه شعر بیدل سرشار از ایهام و تناسب‌هایی است که در شعر فارسی کمتر دیده شده، گفت: «برخی از واژگان در شعر بیدل برای ساختن عبارت‌های کنایی استفاده می‌شوند مانند کلمۀ بهار که به معنی فصل بهار نیست بلکه گاهی به معنی خرمی و ایجاد کردن است. یا در این بیت که به معنی جلوه داشتن است: از گل و سنبل به نظم و نثر سعدی قانعم/ این معانی در گلستان بیشتر دارد بهار»

کاظمی در پایان گفت: «عشق نجیب یکی از ویژگی‌های شعر بیدل است. معانی عاشقانه و عارفانه به یکدیگر گره خورده‌اند و قابل تشخیص نیستند. نوعی حیا، تقدس و معصومیت در شعر او دیده می‌شود. آنجا که ادب قابل دیدار پرستی‌ست/ واکردن مژگان کم از آغوش نباشد.» کیست این پنهان مرا در جان و تن؟

کلاس ششم، کلاس محمدعلی مجاهدی با عنوان «رسم شاعری»

او در ابتدا با بیان اینکه شعر و شر و عرش سه کلمه‌ای هستند که اگر به لحاظ معنایی و بار معنوی مورد توجه قرار گیرند، ارتباطی بین‌شان برقرار است، گفت: «شعر آیینی ترجمان حالات عرشی و ماورایی‌ست. شعر به‌عنوان یک نعمت بزرگ الهی، مثل تمام نعمت‌های الهی نیازمند سپاسگزاری است، و اگر شاعری ناسپاسی کند، این نعمت را از او می‌گیرند یا مسیر فکر او تغییر خواهد کرد.» این شاعر ادامه داد: «گاهی ممکن است شعر حافظ بخوانید اما معنایش برای شما مشخص نباشد. اما برای کسانی که مراحلی را طی کرده‌اند، گاهی درک آن شعر عادی است.» وی افزود: «برای آن که وارد حریم شعر آیینی شوید، باید در ابتدا بدانید که شعر آیینی، شعر ولایی و مناقبی و ماتمی نیست، بلکه قلمرو شعر آیینی مثل پازلی است که قطعاتی دارد و در آن قلمرو است که موضوع شعر آیینی تحقق پیدا می‌کند، اما به‌تمامی شعر ولایی نیست.»

مجاهدی شعر توحیدی، اخلاقی، حکمی، اجتماعی، مقاومت، دفاع مشروع، شهادت و ولایی را از حوزه‌های شعر آیینی عنوان کرد و اظهار داشت: «زمانۀ ما زمانۀ تخصص است. اگر در گذشته برای درمان بیماری اعضای بدن تنها سراغ یک طبیب می‌رفتیم، امروزه برای درمان هر قسمت به سراغ متخصص آن می‌رویم. شعر هم یک تخصص است و شاعر باید جزئی‌نگر باشد.» او در ادامه گفت: «فرض کنید می‌خواهید در شعر عاشورا، بازگشت ذوالجناح از قتلگاه به خیام را بسرایید، باید توجه کنید که مهمترین عنصر شعر، عنصر خیال است، اما امروز جزئیات دیگری هم برای آن قائل‌اند. چرا که شعر مخیل تک‌بُعدی است و تنها به درد یک بار خواندن می‌خورد، اما باید شعر ما آن توانایی را داشته باشد که ذهن مخاطب را نیز درگیر موضوع کند و به مخاطب اجازه دهد که برداشت خودش را داشته باشد. این از ویژگی‌های شعر حافظ است: در اندرون من خسته دل ندانم کیست/ که من خموشم و او در فغان و در غوغاست.»

مجاهدی ضمن توصیه به شب‌زنده‌داری و خلوت با خداوند، خاطره‌ای برای بانوان شاعر عضو دورۀ هفتم آفتابگردان‌ها نیز تعریف کرد: «خدا دل‌های مشتاق را دوست دارد، زیباست و زیبایی را دوست دارد و شعر یکی از همین زیبایی‌هاست؛ من روزی برای حضرت رقیه(س) شعری سروده بودم، اما آن را پاره کردم و دور ریختم. عادت داشتم که بسیار بر مزار مرحوم پدرم (آیت‌الله مجاهدی) بروم و برایش فاتحه بفرستم، روزی هنگام قرائت سورۀ قدر، از خواندن ادامۀ آن صرف‌نظر کردم و خطاب به پدرم گفتم من هر وقت از اینجا رد می‌شوم به شما سر می‌زنم اما شما دو سه ماه است که سراغ من نیامدید. بازگشتم و شب مثل ماهی در بستر می‌غلتیدم و خواب به چشمم نیامد. فردا صبح که به اداره رفتم یکی از دوستانم به نام آقای شمس که مداح بود از من گلایه کرد که مگر قرارمان این نبود که هر شعری که سرودی به من بدهی تا بخوانم؟ و من دربارۀ شعر حضرت رقیه(س) به او چیزی نگفته بودم. گفت: دیشب من از مشهد آمدم و خواب عجیبی دیدم و آمدم تا آن را برای شما بگویم. در عالم رویا در جای سرسبزی بودم که حضرت سیدالشهدا(ع) در آن‌جا حضور داشتند و پدرتان در کنار ایشان ایستاده بودند. شما هم کمی دورتر ایستاده بودید و زانوهای من توان این را نداشت که جلوتر بیایم. امام به پدر شما گفتند من از آقا شمس‌الدین ناراحتم، چون شعر دختر من را پاره کرده. (استاد مجاهدی را در خانه شمس‌الدین صدا می‌زنند) بعد گفتند آن شعری که برای ما «ساخته» شود، شعر خوبی نمی‌شود. آنگاه در ضریح کوچکی قرار گرفتند و بعد خطاب به شما گفتند که شعر را برای ما بخوان. شما چون شعر را پاره کرده بودید، فکر می‌کردید آن را ندارید و امام گفتند شعر همراه شماست. شما شعر را پیدا کردید و آن را قرائت کردید. امام(ع) تمام مدت با صدای بلند گریه می‌کردند. شعر شما که تمام شد، امام(ع) به زبان فارسی شعری خواندند که من تنها مضمون آن را در خاطر دارم؛ اینکه "تا ما نخواهیم به کسی اجازه نمی‌دهیم قلم دست بگیرد و برای ما شعر بگوید، همین که شروع به سرودن می‌کند، یعنی اجازۀ ما را دریافت کرده، و وقتی آن را سروده یعنی حتما ما آن را پذیرفته‌ایم. شما به عنایت اهل بیت(ع) ما امیدوار باشید." بعد هم شما به ناگاه به زمین افتادید و نزدیک شما آمدم تا بیدارتان کنم و بعد، خودم از خواب بیدار شدم.» استاد مجاهدی با اشاره به اینکه این خواب را یکی از دوستانی که به صداقت او اعتماد کامل داشت، دیده بود گفت: «دوست من از رابطۀ من با خداوند و اتفاقاتی که افتاده آگاه نبود؛ کافی است انسان ارتباطش را با خدا بهتر کند. چرا که خداوند سمیع است و عالم غیب و هر چیزی را می‌داند، حتی اگر حرفی رد و بدل نشود. خلوت چند دقیقه‌ای با خدا هم، نوعی تمرین است.»

او نخستین شرط قدم زدن در ساحت شعر آیینی را آیینگی عنوان کرد و افزود: «آیینگی، گرد و غبار از دل زدودن و زنگ کینه را از دل بیرون کردن است. اگر می‌خواهید در خلوت خود بوی ترِ جبرئیل را بشنوید، باید با او سنخیتی پیدا کنید. جبرئیل ماده نیست، اگر انسان بتواند با عالم فرشتگان سنخیتی پیدا کند، به چیزهای خوبی می‌رسد: من گروهی می‌شناسم ز اولیا/ که دهانشان بسته باشد با دعا... ».

مجاهدی مطالعه را از ملزومات سرودن برشمرد و گفت: «اگر می‌خواهید شعری بگویید باید آب را از سرچشمه بردارید؛ یعنی از نسخ اصلی کتاب‌ها. پس شنیده‌ها را دور بریزید و دایرۀ معلوماتتان را گسترش دهید. مثلا ما در هیچ منبع مستندی نمی‌بینیم که به حضور مادر حضرت علی اکبر(ع)- حضرت لیلا(س) - در کربلا اشاره‌ای شده باشد.»

این شاعر بهترین اثر در قرائتِ ماتمیان را ترکیب‌بند محتشم کاشانی خواند و گفت: «شعر محتشم در عین زیبایی، یک عیب بزرگ دارد. ما امام حسین(ع) را سفینةالنجاة می‌خوانیم، حال آنکه در شعر محتشم به این مصراع بر می‌خوریم: کشتی شکست خوردۀ طوفان کربلا. این نشان می‌دهد که در آثار بزرگ هم گاهی اشتباه پیدا می‌شود.»

مجاهدی دو کتاب «گنجینةالاسرار» از عمان سامانی و «زبده‌الاسرار» از صفی علی را دو قرائت توحیدی برجسته از فرهنگ عاشورا معرفی کرد. او افزود: «انسان نیاز به مرشد ندارد، مگر آنکه خودشان در خانه‌مان را بزنند. هرکس باید بداند که دروغ و غیبت و تهمت از اصول اعتقادی ما نیست و گناه آن از سوزاندن کعبه نیز بیشتر است، این‌ها آبرو بردن است و اینطور ما نمی‌توانیم شعری که جبرئیل برای ما آورده از او بگیریم.» وی ادامه داد: «در روایات است که در روز قیامت که پرونده‌ها را به دست ما می‌دهند، خیلی چیزها را به حساب ما نوشته‌اند، مثلا وقتی کسی را کشته‌اند و تو می‌گویی خوب شد که او را کشتند. این‌ها حق‌الناس است و با ما حساب می‌کنند. سعی کنید خود را بدهکار مردم نکنید.»

این شاعر آیینی در پایان به حساب و کتاب نکردن با خدا اشاره کرد و گفت: «اگر توفیق نماز شب پیدا کردید، چرتکه نیندازید و خدا را بدهکار نکنید، باید خدا را برای فرصت‌ها و لطف او سپاس بگویید: شکر نعمت نعمتت افزون کند/ کفر نعمت از کفت بیرون کند. خداوند رزاق علی‌الاطلاق است و روزی همه را می‌دهد. او مهربان است و به ما خیلی نزدیکتر است از رگ‌های گردن: کیست این پنهان مرا در جان و تن/ کز زبان من همی گوید سخن؟ این که گوید از لب من راز کیست/ بنگرید این صاحب آواز کیست؟/ در من این‌سان خودنمایی می‌کند/ ادعای آشنایی می‌کند... ».

پس از پایان کلاس‌ها دو کارگاه نقد شعر با حضور اسماعیل محمدپور، افسانه غیاثوند، محمدحسین نعمتی، محمدرضا وحیدزاده و پونه نیکوی برگزار شد و شب‌هنگام، شب شعر و خاطره به سومین روز اردو پایان داد.

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر