اینجا «نداریم» نداریم!
فهرستی از 12 کتاب ممنوعه بردیم میدان انقلاب. چند کتاب از این فهرست گیرمان بیاید خوب است؟ به اولین دادزن کتاب که رسیدیم، پرسیدیم کتابهای نایاب را کجا بیابیم؟ یکراست بردمان بالای سر جنس؛ تمام اقلام فهرست ممنوعه موجود بود!
کتابهای ممنوعه پرفروشتر در معابر منتهی به میدان انقلاب و در بساط دستفروشان اهل فرهنگ! یافت میشوند. اما کتابهای ممنوعه کمیاب هم هستند؛ یا گمان میکردیم که باشند. فهرستی از این کتابهای ممنوعه تهیه کردیم شامل ۲ دسته کتاب؛ کتابهایی که قبلاً در ایران چاپ شدهاند، ولی دیگر چاپ نمیشوند و کتابهایی که فقط در خارج از ایران چاپ شدهاند. موجود بودن همه کتابهای آن فهرست این شبهه را برایمان ایجاد کرد که احتمالاً بازار کتابهای ممنوعه پویاتر از بازار نشر رسمی است. قبلاً چند باری به دنبال کتابی تازه منتشرشده رفته بودیم و گیرمان نیامده بود. کتابهای ممنوعه را کجا میفروشند؟ در زیرزمینی متروک در کوچههای پیچ در پیچ اطراف میدان انقلاب؟ نه خیر! در مغازهها و جلوی چشم. البته نه در کتابفروشیهای بَرِ خیابان بلکه در مغازههای داخل پاساژها. در طبقه همکف پاساژها هم خبری از ممنوعهها نیست؛ باید حداقل یک طبقه بالا بروید.
افست ۷۰ اصلش ۶۰۰!
دادزن کتاب در میدان انقلاب زیاد است، اما یکیشان پلاکاردی دارد که رویش نوشته کتاب نایاب! میگویم یک سری کتاب نایاب میخواهم و در چشم برهم زدنی یک طبقه در پاساژی بالا میرویم و مرا میسپرد به فروشنده یک مغازه کتاب کهنه فروشی. فروشنده فهرست را میگیرد و میگوید همه را دارم. میگویم قیمت میخواهم و شروع میکند به قیمت دادن؛ از ۳۰ هزار تا ۲۰۰ هزار تومان. برخی کتابها را میگویم اصلش را میخواهم و بحث پا میگیرد. کتابی که چاپ افستش را ۲۰۰ هزار تومان قیمت داده اصلش را میگوید ۴۰۰. البته خودش ندارد ولی اطمینان دارد که خیلی راحت گیر میآورد. کتاب «زوال کلنل» دولتآبادی را میگویم که در کشور دیگری چاپ شده و در ایران مجوز نشر نگرفته است.. اصلش را میخواهم و میگوید: «اصلش را باید بگویی برایت از خارج بیاورند. اینجا نیست.» شاید هم هست و او ندارد. قیمت چاپ افست این کتاب را هم قبلاً ۴۰ هزار تومان گفته بود. یک کتاب افست ۷۰ هزارتومانی را هم خودش پیشنهاد میدهد که اصلش را دارد؛ ۶۰۰ هزار تومان!
بعد کتابهای کمیاب دیگری پیشنهاد میدهد که ممنوعه نیستند ولی واقعاً کمیابند و البته گران؛ از جمله کتاب «تاریخ ادبی ایران» که ۴ جلدش را ۲ میلیون تومان قیمت میدهد. «عجایب المخلوقات» هم دارد ۳۰۰ هزار تومان.
قیمتها کلاً چرند است!
از مغازهاش که بیرون میآیم یکراست میروم مغازه دیگری در همان پاساژ؛ به هوای اینکه دنبال برخی نسخههای اصلی کتابها میگردم. سلام و علیکی میکنم و گلایهای که همسایهتان اصل فلان کتابها را نداشت. شما داری؟ خوشوبشی میکنیم و مدعی است هر کتابی بخواهم نزد او یافت میشود. در میان صحبت، فهرستم را میگیرد و قیمتهایی را که کنار اسامی کتابها نوشته نگاهی میاندازد و دوستانه نظر میدهد که این قیمتهایی که فروشنده قبلی ارائه داده کلاً چرند است و با هیچ معیاری جور درنمیآید! و میگوید هر وقت قصد خرید داشتی بیا پیش خودم و حتماً تخفیف هم میدهم. کارت مغازهاش را میدهد و البته هر دو فروشنده میگویند هر روز حتی روزهای تعطیل هم مغازهشان باز است.
این کتاب هنوز وارد ایران نشده!
پاساژ دیگری مییابم با فروشندههای کتابهای کمیاب در طبقه دوم. ۵ مغازه هستند که کمیابفروشند! چند دقیقه قبل با تلفن همراه ۲ کتاب جدید در اینترنت یافتهام که شاید گیر نیاید؛ به خالزدهام. دو نفر از فروشندهها اسم کتابها را هم تابهحال نشنیدهاند. یک نفرشان نشانی میدهد به مغازهای در همسایگیاش که گویا حرفهایتر است! آقای همسایه درباره یکی از کتابها میگوید اصلاً هنوز وارد ایران نشده و درباره دیگری میگوید میتواند گیرش بیاورد. برخی کتابهای چاپ اصلی را که قبلاً قیمت گرفتهام از او هم قیمت میگیرم و معلوم میشود قیمتهای چرند (به قول آن فروشنده) در این بازار شایع است.
خودت در خانه کتاب چاپ کن!
با این فروشنده سر صحبت باز میشود و میگویم آیا کتابهای واقعاً کمیاب دارد که زینت کتابخانهای شخصی باشد و حسرت کتاببازها را برانگیزد؟ کیف میکند و میگوید زیاد! از جمله کتابی ترجمهشده توسط جلال آل احمد که میگوید در کل ایران نیست! کتابی چاپ افست است و به همین مناسبت کیفیت افست کتابها را بهانه میکنم و میپرسم کجا چاپ میشوند؟ میگوید: «همهجا. تو خونه. شما خودت دستگاه بگیر تو خونه چاپ بزن». منظورش چاپ دیجیتالی با دستگاههای تکثیر نسبتاً ارزانقیمت و در دسترس است. گویا افست مال قدیمها بوده و الان کتابها با دستگاههای پرینتر شخصی یا دستگاههای تکثیر معمولی به چاپ غیرمجاز میرسند.
کتاب اصلی بخرید نه تقلبی!
در این وضعیت بازار نشر که ناشران از مشکلات مالی مینالند، چگونه ممکن است کتابهایی از ناشران مختلف را به نصف قیمت فروخت؟ در خیابان فخر رازی کتاب ممنوعه از نوعی دیگر جلوی چشم است؛ کتاب تقلبی! جوانی گوشه خیابان بساطی برپا کرده از کتابهای چاپ جدید از انواع مختلف؛ جشنواره پرفروشهاست انگار با ۵۰ درصد تخفیف! رخ اغلب کتابها با نمونه اصلی مو نمیزند، ولی چند کتابی را که دست میگیرم از کیفیت چاپ جلد و پشت جلدشان معلوم است تقلبیاند. حتی داد میزند که: من تقلبیام! از فروشنده با تردیدی نصفه و نیمه میپرسم «اینا چاپ اصلیه؟» و با لحنی میگوید «پس چیه؟!» که باورم میشود که خودش هم گمان میکند کتابها چاپ اصلی هستند! یا فکر میکند من حق ندارم واقعیت ماجرا را بدانم.
حالا کتاب تقلبی چیست؟ کتابی است تازه به چاپ رسیده که چون پرفروش است، تقلبیاش به بازار میآید. این هم از عجایب بازار نشر ایران و البته از شعبده پیشرفتهای دستگاههای چاپ دیجیتال است. اصلاً این نوع چاپ غیرمجاز کتاب که با نسخه اصلی مو نمیزند به چاپ دیجیتال مشهور است. چند نسخه دیجیتال میزنند؟ ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ نسخه و حتی گاهی کمتر از این. همین که در بازار کتاب امروز، تیراژها در هر نوبت چاپ معمولاً حدود ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه است، خودش تقلبی بزرگ در مقیاس صنعتی محسوب میشود. هر کتابی به چاپ چندم برسد، زود تقلبیاش به بازار میآید. و بدتر اینکه خیلی کتابهای قدیمیتر که چند سالی از چاپشان گذشته، اما هنوز فروش میروند تقلبیشان در حجم انبوه تکثیر و توزیع میشود. همه اینها یعنی ضرر برای ناشر و نویسنده و سود برای تقلبی کارها.
اینگونه است که ناشران و نویسندگان هشدار میدهند هنگام خرید کتاب دقت کنید که حتماً نسخههای اصلی را خریداری کنید. کار به جایی رسیده که باید گفت: کتاب را از هرجایی نخرید؛ بلکه هر کتابی را فقط از فروشندگان مجاز بخواهید تا نسخه اصلی گیرتان بیاید. کتاب هم رفت کنار عسل و اسکناس و زعفران و باقی چیزهایی که تقلبیاش در بازار هست!