برگی از حدیث روزگار تلخ پس از پدر درباره هادی نامه ، بعثت و ارشادیون سابق !!
بعد از گذشت بیش از 660 روز از فوت پدرِ گرانقدر، سرانجام پیامی از وزارت ارشاد دریافت کردم. خدای را به این نعمتِ عظیم شاکرم.
اما پیام چه بود؟
متن پیام خطاب به آقای سید هادی خسروشاهیان است! به ایشان ابلاغ شده و مورد خطاب قرار گرفتهاند که: «با عنایت به لغو پروانه بعثت/ دو هفته نامه، ضروری است مطابق ماده 29 آیین نامه اجرایی قانون مطبوعات، ظرف مهلت ده روز نسبت به عودت هر یک از مدارک دریافتی (پروانه انتشار، کارت مدیر مسئولی، پروانه دفتر رسانه و ...) به دبیرخانه هیئت نظارت بر مطبوعات اقدام کنید.»
این اولین و تنها پیامی است که در این مدت از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای بنده ارسال شده است. قدرِ این نخستین پیام را باید دانست و بر خود بالید. امر کردهاند که پروانه انتشار و کارت مدیر مسئولی را عودت دهیم تا مبادا سوء استفادهای از آن صورت بگیرد. امر قانون است و مُطاع است و سخنی در آن نیست. خدای را شاکریم که بند به بند قوانین مراعات میشود.
الحمدلله نشریه انقلابی بعثت که چهل سال تمام حتی در تمام دوران دفاع مقدس بدون وقفه و بدون رانت و کمک این دسته و آن دسته 1611 شماره آن منتشر شد با همت مریدان قبلی ! و به پاس زحمات مرحوم پدر به بطلان مجوزش رسید!
الف: در سال 1398 آنطور که در نامه مرحوم والد به آقای صالحی ـ وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی- نیز به صراحت بیان شده، مرحوم پدر در مورد امور فرهنگی و کتابخانه خود، قصد دیدار با وزیر را داشتند. مرحوم والد در نامهای به وزیرِ وقتِ ارشاد گفته بودند که: «...اگر خاطر شریف باشد چند ماه قبل در انجمن مفاخر، طی یادداشتی، درخواست دیدار مطرح شد که فرمودید: بعد از تعطیلات در خدمت هستم! و ظاهراً آن تعطیلات، به اضافه چندین تعطیلات ها!، آمد و رفت و خبری نشد؟» وزیر اما برخلاف آنچه که در صفحه 29 کشکول هادی نامه نوشتهاند و عنوان داشتهاند که: «حسرت دیدار بر دلشان مانده»، نسبت به این دیدار امتناع می کردند. تا جایی که آخرین بار، پدری که اهل تساهل و تسامح و از پرچمداران گفتمان ادیان ومذاهب بودند عیناً این جمله را به بنده گفتند: «من دیگر کاری با این آقا ندارم؛ تا وقتی که دوران وزارتش تمام شود و از پشت میزِ ریاست! کنار رود. شاید که گذشتهها دوباره به خاطرش خطور کند».
بنده اما بر خلافِ امر پدری و برای اتمامِ حجت، در اواخر سال 1399، نامهای با توضیحاتِ مفصل درباره وضعیت «نشریه بعثت» و دیگر مراکز وابسته به استاد، نوشتم. وزیر وقتِ ارشاد اما پاسخی به این نامه ندادند.
استقلالِ مرحوم پدر حکم میکرد که از جایی به بعد، سخن خود را با مدیران! مطرح نکنند. این منشِ ایشان البته در حدِ توان ادامه خواهد یافت. اما شایسته است که برخی مطالب برای ثبت در تاریخ، عنوان شود. میدانم که البته برخی ناصحان، مرا از این امر برحذر میدارند. اما تصور میکنم که شفافیت و بیانِ ذرهای از حقیقت، عمل به وصیت پدر و موجب خشنودی و رضایت ایشان است.
ب: و اما یکی دیگر از مصادیق اجرای قانون پس از درگذشت مرحوم والد، انتشار کشکولی بود به نام «هادی نامه».
در اواسط فروردین سال 1399 بود که پیامی در فضای مجازی منتشر شد. با ذوق زائد الوصفی گفته شد که کتابی به نام «هادی نامه» به مناسبت چهلمین روز درگذشت آقای خسروشاهی به کوشش آقای رسول جعفریان منتشر شده است. این کتاب تحت عنوان ارج نامه مقام علمی و فرهنگی استاد سید هادی خسروشاهی با 54 مقاله در بیش از هزار صفحه چاپ شده بود.
برخی ابراز خرسندی میکردند که در مدتی کوتاه، و در وضعیتِ بحرانیِ کرونا، انتشار چنین مجموعهای مایهی مسرّت است. از همان ابتدا که چنین خبری آمد، نسبت به آن خوشبین نبودم. چرا که مرحوم والد همواره به چنین اقدامات عجولانهای تذکر و گاه هشدار داده بودند. کار را که دیدم، به گفتهی پدر مُهر صحّه گذاشتم. اشتباهاتِ فاحش و ناروا و بعضاً جسارتگونه، ثمرهی این عجولی بود و در هادی نامه بروز کرده بود.
ج: لازم است اشاره کنم مواجهه مرحوم پدر و همچنین انتشار هادینامه مربوط به وزارت دولتِ پیشین است اما از مقامات فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این انتظار را دارم که به موارد زیر حساسیت نشان دهند:
اولاً : باید روشن شود که مجوز این هادینامه چگونه صادر شده است؟ ادعا این است که در چهل روز مقالات نوشته شده و جمع آوری گردیده است. با تعطیلات وزارت در آن هنگامهی کرونایی و عید نوروز باید معلوم شود چه بزرگوارانی متن این کتاب را مطالعه و تأیید نمودند؟ چه کسانی به این نتیجه رسیدند که مجوز این کتاب، خارج از نوبت صادر شود؟
ثانیاً: وزارت ارشادی که برای بعضی از کتب مرحوم والد آنچنان سخت گیرانه اقدام میکرد و بعضاً به خاطر عدم درج منبع یک مطلب، صدور مجوز کتابِ خاطرات ایشان را چندین هفته به تأخیر می انداخت و باعث شد که این کتب بعد از فوتشان چاپ شود، چگونه کتابی با هزار صفحه را سریعاً بررسی و بدون اشکال دیدند؟
ثالثاً بدون اطلاع دفتر حفظ و نشر آثار استاد خسروشاهی، بدون اطلاع مرکز بررسیهای اسلامی، بدون اطلاع بیتِ ایشان، چگونه میتوان صحّت مطالبی که درباره پدر گرانقدر نوشته شده را تأیید کرد؟
البته هر کسی میتواند درباره شخصیتی مانند مرحوم والد، نظر دهد و مطلبی منتشر کند. نیازی به اجازه از دیگری هم نیست. اما وقتی در این مجموعه ـ که به قول مرحوم والد، اینگونه کارها را اسم کتاب نمی توان بر آن گذاشت و از ارزش علمی به معنی واقعی کلمه برخوردار نیست ـ بعضا نسبتهایی به مرحوم پدر داده می شود که یا کذب است و یا بی معرفتی نسبت به ایشان است و یا از سر فراموش کاری و نسیان، دیگر نمیتوان از آن چشم پوشید. در اینگونه مواقع که سخنی خلافِ واقع و در تخریب شخصیتِ مرحوم والد بیان میشود نمیتوان و نباید سکوت کرد.
رابعا: باید این نکته را یادآور شوم که یکصد و پنجاه نسخه از این به اصطلاح کتاب، با حمایت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چاپ شده است!!!
دست مریزاد که هم در تعطیلات نوروزی کتابی را به این سرعت مطالعه میکنند، هم صحتش را تأیید میکنند، و هم بودجهای برای چاپ آن در نظر میگیرند. خدای را شکر که به مُرِّ قانون عمل میشود.
جالب است بگویم قدرشناسی وزارت ارشاد و مریدان مرحوم والد تا به آنجا بود که در مراسم انتخابِ کتابِ سال 1399، هیچ یادی و نامی از ایشان دیده و شنیده نمیشود. حال آن که کلام و سخن برگزار کنندگان و مسئولین این برنامه ، این بوده که از همراهان و مریدان پدر بودهاند و اثرگذاری ایشان را بر کتاب و فرهنگِ این سرزمین میدانستهاند.!
نکته: شاید بد نباشد در اینجا عنوان کنم که یکی از شخصیت های برجسته وانقلابی حوزه علمیه قم، مطلبی در هادی نامه را بدترین مطلبِ ممکن دانستند که میشد درباره استاد بیان کرد و یکی از نمایندگان ولی فقیه در استانها، این به اصطلاح ارج نامه را «نقص نامه» مرحوم والد دانستند.
بگذریم
اکنون اشارهای کوتاه می کنم به یکی از مقالات در هادی نامه. مقالهای که گمان میکنم برای قضاوت در خصوص سخنان غیر حقیقیِ راه یافته در آن و عملکرد مدیران وقت بسنده کند.
در صفحه 424 هادی نامه، و در مطلبی با عنوان «برخی خاطراتم از آیت الله سید هادی خسروشاهی» اینطور آمده:
«... استاد به امام علاقه داشت اما بیتِ ایشان را قبول نداشت...».
قبول نداشتن بیت امام مطلبی خلاف واقع است. آیا گردآورندهی این مجموعه آن را خوانده است و مطّلع بوده؛ یا فرصتِ خواندن مطالبی که جمع شده را نداشته است و نادیده گفته است که چاپ کنید. در هر صورتی که باشد، نافی مسئولیتِ ناشر نخواهد بود.
در ادامه این متن چنین نوشته شده است:
«روزی جلوی درب نمایشگاه بین المللی کتاب تهران [استاد] سبب عدم پیگیری سرنوشت امام صدر را برای نگارنده چنین تبیین کرد «چون دو امام در یک اقلیم نمی گنجیدند»! کنایه ایشان به دفتر امام بود نه خود آن بزرگوار».
این هم سخنِ کذبِ دیگری است. هم نویسنده و هم گردآورنده و هم ناشر و هم حامیِ نشرِ آن قطعاً باید پاسخگوی این تهمتها باشند.
نویسنده در ادامه مطلبش در صفحه 424 اینطور مینویسد:
«همچنین خوب به یاد دارم که [استاد]در مراسم تشییع سید احمد خمینی حضور نیافت و صبح همان روز در قم عدم حضورش را با این عبارت بدرقه کرد که: «شماها ایشان را نمی شناسید که... و تعبیر تندی به کار برد.»
این هم سخنی ناجوانمردانه است که به مرحوم والد نسبت داده می شود.
جای تعجب است از موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی که واکنشی به این ادعا نشان ندادند. سخنانی که کسی که اندک آشنایی با مرحوم پدر داشته باشد، میتواند به بی اساس بودنِ آن حکم دهد. انتظار این بود که آقای سید حسن خمینی از ساحت پدر دفاعی میکرد. وی که به مرام مرحوم والد و مواجهه ایشان با بیتِ امام واقف بود چرا در این خصوص سخنی نگفت؟
در مورد عملکرد موسسه تنظیم و نشر آثار بعد از رحلت والد سخن بسیار است و فرصتی جداگانه می طلبد که ان شاء الله در وقت مناسب به آن خواهم پرداخت.
سخن پایانی
میدانم که بعضی از بزرگواران، حقیر را قدرناشناس!! میدانند و میگویند هر چه بوده در این مدتِ کم، بالأخره کتابی در خصوص ایشان منتشر شده و باید قدردان بود. میگویند جدای از محتوای کتاب! باید ممنونِ این کار میبودی و چشم بر معایبِ کار میبستی.
باید عرض کنم قصد نداشتم تا اوقاتی از باقیمانده عمرم را که باید در راه اهدافِ عالیهی حضرت پدر رضوان الله تعالی علیه صرف کنم، در ورود به این قبیل مطالب هدر دهم. اما مرحوم پدر در تمام طول زندگی با هرگونه تحریفی به شدت مخالف بوده و مقابله میکردند. ما نیز به فراخور موقعیت، درباره مطالبی که به ناحق و خلاف واقع باشد و به ایشان نسبت داده شود، واکنش نشان داده و از خلاف گویی، به قدرِ توان مانع خواهیم شد.
البته به قول مرحوم والد: وقت ما را نگیرید.!!
* از ارشادیون سابق و نحوه برخوردشان با کتابخانه مرحوم والد و با نشریه بعثت ، سخن بسیار میتوان گفت. اما همین اندک که اشاره شد، مشتی نمونه خروار است.
*از گردآورندهی این کشکول، به عنوان یک تاریخ نگار و نویسنده توقع بود که سعی به رعایت انصاف کنند. نه این که پس از اعتراض رسمی حقیر اقدام به انتشار پی دی اف کتاب!! در کانال خود نموده و به اصطلاح بر درست بودن آنچه گردآوری کرده تأکید نمایند. اقدامی تأمل و تألم برانگیز. حرکتی که بوی لجبازی از آن به مشام میرسید.
* والد معظم رحمت الله علیه همیشه خواستار عدالت و انصاف و اجرای قانون بوده و هیچ وقت خود را از سهامداران!! و طلبکاران !! انقلاب اسلامی ندانسته و از کمترین رانتی استفاده نکردند و حتی تسهیلات مشروع را نیز بر خود حرام می دانستند. من نیز به تاسی از مرام ایشان انتظارم از مدیران فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فقط این است که در این قبیل موارد در چارچوب مقررات ورود کرده و احقاق حق کنند ولاغیر.