( 0. امتیاز از )


الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على خاتم النبيين سيدنا محمد وعلى آله الطاهرين وصحبه المنتجبين وعلى جميع الأنبياء والمرسلين.
خداوند متعال در کتاب مجید خود فرموده:

 

وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ. (عنکبوت: 69)

خداوند همچنین فرموده:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.

(مائدة: 35)

مقدمه
 
هدف از این اساسنامه بیان دیدگاه سیاسی حزب‌الله با توجه به مشاهدات آن در مورد ایده‌ها و موضعگیری و با توجه به آرزوها و اهداف و نگرانی‌های حزب است. این اساسنامه قبل از هر چیز ناشی از تجربه عالی حزب‌الله در اولویت داشتن عمل و فدکاری است.
در این مرحله سیاسی فوق‌العاده و سرشار از تحولات دیگر ممکن نیست این تحولات بدون نگاه به جایگاه مقاومت و دستاوردهای آن بررسی شود.بسیار ضروری است که این تحولات در چارچوب مقایسه با دو مسیر متناقض بررسی شود:

1ـ مسیر مقاومت و ممانعت در تحول رو به پیشرفت آن که با تکیه بر پیروزهای نظامی و دستاوردهای سیاسی و ریشه‌دار شدن مقاومت مردمی و سیاسی در منطقه و ثبات در موضعگیری سیاسی علیرغم انبوه حملات و سختی چالش‌ها به دست آمده و باعث بر هم خوردن موازنه قدرت در منطقه به سود مقاومت و حامیان آن شده است.

2ـ مسیر سلطه استکبار آمریکایی ـ اسراییلی با ابعاد مختلف و هم‌پیمانی‌های گوناگون و امتدادهای مستقیم و غیرمستقیم آن که شاهد شکست‌های نظامی و سیاسی متوالی استراتژی آمریکا و طرح‌های آن یکی پس از دیگری است. تمام این امور باعث بروز وضعیت ناتوانی و عقبگرد در قدرت آمریکا در تحکم بر مسیر تحولات و حوادث در جهان عرب و اسلام شده است.
این داده‌ها در چارچوب صحنه بین‌المللی گسترده‌تر باعث کشف تنگنای آمریکا و کم شدن هیمنه آن و بر هم خوردن سیستم تک‌قطبی در جهان به سود تعدد است که هنوز نیز کامل نشده است.
آنچه بحران نظام استکبار جهانی را بیش از پیش مشخص می‌کند، فروپاشی بازار مالی آمریکا و جهان و ورود اقتصاد آمریکا به شرایط ناتوانی و عجز است که بیانگر اوج بحران و ریشه‌ای بودن مشکل سرمایه‌داری است.
به همین دلیل می‌توانیم بگوییم: ما در مسیر تحولات تاریخی هستیم که بیانگر کم شدن قدرت آمریکا و به هم خوردن نظام تک‌قطبی در جهان و مقدمه افول تاریخی رژیم صهیونیستی است.
جنبش‌های مقاومت در دل این تحولات جای دارند و یک بعد استراتژیک و اساسی در این وضعیت بین‌المللی داشته و نقشی اساسی در شکل‌گیری این مرحله ایفا کرده‌اند.
مقاومت در لبنان از جمله مقاومت اسلامی در مسیر مواجهه با سلطه و اشغالگری همواره و از بیست و پنج سال قبل تاکنون پیشتاز بوده است. مقاومت هنگامی به این گزینه متوسل شد که قدرت آمریکا در اوج بوده و به گونه‌ای وانمود می‌شد که گویا پایان تاریخ فرا رسیده است. در سایه موازنه قدرت و شرایط آن زمان، برخی گمان کردند که گزینه مقاومت یک توهم یا ماجراجویی سیاسی یا بلندپروازی برخلاف عقل و واقعیت است.

علیرغم آن مقاومت به مسیر جهادی خود ادامه داده و بر حقانیت آرمان و قدرت خود در خلق پیروزی‌ها ایمان داشت، چرا که مقاومت به خدای تعالی ایمان داشته و به آن توک دارد و به تمامی امت تعلق دارد. مقاومت به منافع ملی لبنان و اطمینان به مردم ان و بالا بردن ارزش‌های انسانی در حق و عدالت و آزادی تکیه دارد.
در مسیر جهادی طولانی و از طریق پیروزها، از شکست اشغالگر اسراییلی در بیروت و جبل و فراری دادن آن به صیدا و صور و نبطیه تا جنگ تابستان 1993، جنگ 1996، آزادسازی جنوب لبنان در 2000 و جنگ تابستان 2006 مقاومت موفق شد تا صداقت خود را ثابت کرده و به عنوان نمادی در خلق پیروزی‌ها خود را نشان دهد. در این مسیر طرح مقاومت از یک جنبش آزادیبخش به یک نیروی ایجاد‌کننده توازن و دارای قدرت بازدارندگی تغییر یافته و اضافه بر آن در داخل لبنان نقش سیاسی را به عنوان رکنی موثر در بنای دولت قدرتمند و عادل ایفا کرد.
همزمان، مقاومت به خوبی متوجه تغییر جایگاه سیاسی و انسانی خود بوده و می‌داند که یک ارز ملی لبنان و همچنین ارزشی عربی و اسلامی پیشرفته است و امروز تبدیل به ارزشی جهانی و انسانی شده که موفقیت‌ها و ادبیات آن الهام‌بخش تمامی فعالان راه آزادی و استقلال در تمامی نقاط جهان است.
حزب‌الله علیرغم درک این تحولات نویدبخش و مشاهده ناتوانی استراتژیک دشمن و تحمیل حل و فصل‌هایی با شروط خود، حجم چالش‌ها و خطرات پیش رو را نیز کم نمی‌داند و بر لزوم بیداری و هشیاری در مسیر مواجهه تاکید دارد. حجم فداکاری‌هایی که مسیر مقاومت به آن نیاز دارد و بازپس‌گیری حقوق و همیاری در روند بیداری امت باعث شده که مقاومت با روشنی بیشتری بر گزینه‌های خود تکیه کرده و با عزم و اراده‌ای روزافزون و با اطمینان به نفس بیشتر و تکیه بر ملت پیش برود.

در این زمینه حزب‌الله خطوط اساسی چارچوب فکری ـ سیاسی خود در مواجهه با چالش‌ها را بر می‌شمرد:

فصل اول: سلطه و قیام

یک ـ جهان و سلطه غرب و آمریکا

پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا طرح یکه‌تازی و سیطره بر جهان را در پیش گرفت. این طرح در روش‌های سلطه به شکل بی‌سابقه‌ای در تاریخ به اجرا درآمد.‌ آمریکا در این زمینه از نتایج موفقیت‌های متعدد علمی، فرهنگی، تکنولوژیک و اقتصادی و نظامی بهره برده و آنها را با طرح سیاسی اقتصادی پیش برد که به دنیا نگاهی به جز یک بازار قابل سلطه و محکوم به رعایت قوانین آمریکا نداشت.

خطرناک‌ترین موضوع در سلطه غرب به شکل عام و مخصوصا آمریکا، این است که آمریکا از ابتدا بر این باور بود که مالک دنیاست و حق سلطه بر هر زمینه‌ای را دارد. به همین دلیل استرایژی توسعه‌طلبی و سیاست‌های سرمایه‌داری جهانی را بدون حد و مرزی برای طمع‌کاری‌های خود پایه‌ریزی کرد.

تحکم نیروهای سرمایه‌داری وحشی به شکل اصلی بر شبکه‌های احتکار بین‌المللی در میان قومیت‌ها و قاره‌ها و موسسات دولتی مختلف استوار است که با حمایت نظامی نیز همراه است. این موضوع باعث تناقضات و درگیری‌های ریشه‌ای شده که کم‌ترین آن در این روزها جنگ هویت و فرهنگ‌ها و فروپاشی تمدن‌ها در کنار نبرد فقیر و پولدار است.

سرمایه‌داری وحشی جهانی تبدیل به ابزاری برای گسترش تفرقه و ایجاد دو دستگی و ویرانی هویت و اعمال خطرناک‌ترین سلطه‌های فرهنگی و تمدنی و اقتصادی و اجتماعی شد. جهانی‌سازی به خطرناک‌ترین درجه خود رسیده و تبدیل به سلطه نظامیان وابسته به طرح هیمنه غربی شد که بیشترین نشانه‌های آن را در منطقه خاورمیانه و در افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان دیدیم که سهم آن تجاوزی کامل از طرف اسراییل در سال 2006 بود.

طرح سلطه آمریکا هیچگاه مانند این روزها به درجه خطرناک خود نرسیده بود. آمریکا در یک مسیر تصاعدی از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وارد این روند شده و سعی در یکه‌تازی در دنیا داشته و زیر پرچم مسئولیت تاریخی و عدم تمایز قائل شدن میان منافع عمومی و منافع آمریکا به گسترش سلطه خود ادامه داد. بدین ترتیب آمریکا سلطه خود به سود تمامی ملت‌ها توصیف کرد، نه فقط سلطه‌ای که به منافع خود آمریکا به تنهایی فکر می‌کند.

این مسیر با روی کار آمدن نومحافظهکاران در دولت بوش به بالاترین درجه خود رسیده و در سند «طرح قرن نو آمریکایی» که اندکی قبل از انتخابات سال 2000 آمریکا منتشر شد، خود را نشان داد تا بدین ترتیب راه خود را برای اجرا پس از روی کار آمدن بوش بیابد.

این امر اصلا غریب نبود که در آن سند (که تبدیل به راهنمای کاری دولت بوش شد) بیش از هر چیز بر بازسازی قدرت و توانایی آمریکا تکیه شد که در دیدگاه استراتژیک جدید برای امنیت ملی آمریکا تجلی یافت. کاملا روشن بود که این طرح بر بازسازی قدرت نظامی آمریکا نه به عنوان یک قدرت بازدارنده؛ بلکه به عنوان یک قدرت دخالت‌کننده و مجری عملیات پیشگیرانه و وارد آوردن ضربات برای حل مقطعی بحران‌ها تکیه دارد.

دولت بوش پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 خود را در برابر فرصتی برای اعمال نفوذ و تاثیرگذاری بیشتر بر جهان دیده و دیدگاه استراتژیک خود مبنی بر سلطه و یکه‌تازی در جهان را زیر پوشش «جنگ جهانی علیه تروریسم» به اجرا درآورد. بدین ترتیب بود که دولت بوش دست به اقداماتی زد که در ابتدا گمان می‌کرد موفقیت‌آمیز است:

1ـ نظامی‌سازی روابط و سیاست‌های خارجی تا بیشترین سطح ممکن.

2ـ دوری گزیدن از تکیه بر چند قطبی بودن و یکه‌تازی در تصمیم‌گیری استراتژیک و خودداری از مذاکره با هم‌پیمانان به جز در مواقع ضروری.

3ـ پایان دادن به جنگ در افغانستان به سرعت برای برداشتن قدم دوم و مهم‌تر در طرح سلطه که سیطره بر عراق بود. این قدم به عنوان اصلی‌ترین گام در اجرای طرح خاورمیانه جدید متناسب با شرایط جهان پس از حادثه 11 سپتامبر برداشته شد. دولت آمریکا به تمامی راه‌های فریب و دروغ برای توجیه جنگ‌های خود از جمله جنگ علیه عراق روی آورده و علیه هر شخص یا دولتی که با طرح استعماری جدید او مخالفت کرد ایستاد. در این چارچوب دولت آمریکا اقدام به یکی کردن موضوع تروریسم و مقاومت کرد تا قانونی بودن انسانی و حقوقی مقاومت را از آن سلب کرده و بدین ترتیب دست به انواع جنگ‌ها علیه آن بزند تا آخرین سنگر دفاع از ملت‌ها و دولت‌ها را از آنها گرفته و اجازه زندگی با آزادی و کرامت و عزت را به آنها ندهد.

سرفصل جنگ با تروریسم تبدیل به بهانه‌ای در دست آمریکا شد تا از راه‌های زیر به سلطه خود ادامه دهد: پیگرد و بازداشت فعالان ـ فقدان ساده‌ترین اصول در محاکمات عادلانه مانند آنچه در گوانتانامو گذشت و از طریق دخالت مستقیم در استقلال کشورها و تبدیل آنها به ادوات خود و اجرای مجازات علیه ملت‌ها به شکل کامل و دادن این حق به خود که تنها تصمیم‌گیرنده برای جنگ‌های خانمان‌سوز بوده و تفاوتی میان بی‌گناه و مجرم، کودک و پیر، زن و جوان قائل نشود.

هزینه جنگ آمریکا علیه تروریسم تا کنون قربانی شدن میلیون‌ها انسان و ویرانی‌های بسیار بوده و هیچ جا از این جنگ سالم خارج نشده است. در عملیاتی آگاهانه درگیری‌های داخلی با رنگ و بوی مذهبی و طائفه‌ای و نژادی برافروخته شد که پایانی ندارد. نباید فراموش کنیم که ذخیره فرهنگی و تمدنی ملت‌ها نیز به یغما رفته است.

تردیدی نیست که تروریسم آمریکا، رکن اصلی تروریسم در جهان است. دولت بوش، آمریکا را تبدیل به خطری کرد که تمامی جهان را در تمامی زمینه‌ها تهدید می‌کند. اگر امروز نظرسنجی جهانی برگزار شود، آمریکا به عنوان منفورترین کشور جهان شناخته می‌شود. شکستی که جنگ در عراق دچار آن شده و پیشرفت مقاومت در عراق و خودداری منطقه‌ای و بین‌المللی از پذیرفتن نتایج این جنگ و شکست «جنگ علیه تروریسم» به خصوص در افغانستان و به قدرت رسیدن مجدد جنبش طالبان و برسمیت شناختن نقش آن و تلاش برای مذاکره با آن، در کنار شکست جنگ آمریکا علیه مقاومت لبنان و فلسطین با تکیه بر ابزاری به نام اسراییل باعث از بین رفتن هیبت آمریکا در سطح جهان و عقبگرد استراتژیک آمریکا و جلوگیری از ماجراجویی‌های جدید از طرف آن شده است.

آنچه گفته شد، بدین مفهوم نیست که آمریکا عرصه را به راحتی خالی می‌کند بلکه هر آنچه در توان دارد به کار می‌گیرد تا از آنچه «منافع ملی آمریکا» نام دارد، دفاع کند. سیاست‌های سلطه‌گرانه آمریکا بر پایه‌های ایدئولوژیک و طرح‌های فکری استوار است که از جهات مختلف تغذیه می‌شود و هیچ حد و مرزی نیز برای طمع‌کاری آن نیست.

دو ـ منطقه ما و طرح آمریکا

اگر مستضعفان جهان همگی زیر سلطه این قدرت استکباری باشند، جهان عرب و اسلام بیشترین و سنگین‌ترین سهم را در این میان با توجه به تاریخ و فرهنگ و موقعیت جغرافیایی خود دارند.

جهان عرب و اسلام از قرن‌ها قبل در معرض جنگ‌های استعماری وحشیانه و بی‌پایان بودند که پس از برپایی کیان صهیونیستی در منطقه،‌ پیشرفت زیادتری داشته است. اوج این مرحله استعماری، ارث رسیدن استعمار قدیم در منطقه به آمریکا بود. هدف اصلی استکبار آمریکا در منطقه سلطه بر تمامی ملت‌ها از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تسلط آن بر ثروت‌های نفتی آنها از تمامی راه‌های غیراخلاقی و غیرانسانی از جمله استفاده بی‌رویه از نیروی نظامی به شکل مستقیم یا با واسطه است.

آمریکا برای تحقق اهداف خود سیاست‌ها و استراتژی خاصی را در پیش گرفت که بارزترین این راه‌ها عبارتند از:

1ـ فراهم کردن تمامی راه‌ها برای تضمین بقای کیان صهیونیستی به عنوان خط مقدم و نقطه اتکای طرح استعماری آمریکا در منطقه و حمایت از این کیان با تمام عوامل قدرت و ایجاد شبکه‌ای امن برای آن بطوریکه اسراییل را قادر به ایفای نقش غده سرطانی در منطقه کند که بتواند قدرت‌های امت را در اختیار بگیرد.

2ـ کاستن از امکانات فرهنگی و تمدن ملت‌ها و تلاش برای تضعیف روحیه آنها از طریق جنگ رسانه‌ای و روانی که در این جنگ نمادهای جهاد و مقاومت را از بین می‌برد.

3ـ حمایت از دولت‌های استبدادی که پیرو خود آمریکا هستند.

4ـ در اختیار گرفتن مناطق استراتژیک در منطقه بطوریکه از خشکی و دریا و هوا به همدیگر متصل باشند و گسترش پایگاه‌های نظامی در منطقه به عنوان نقاطی اساسی در خدمت جنگ‌های آمریکا.

5ـ جلوگیری از برپایی هرگونه قیام در منطقه که باعث ایجاد قدرت شده یا نقشی تاریخی را در جهان ایفا کند.

6ـ کاشتن بذر فتنه و دو دستگی در شکل‌های مختلف به خصوص فتنه مذهبی میان مسلمانان برای راه انداختن نگ‌های داخلی بی‌پایان.

واضح است که امروز فرصت بازبینی درگیری‌های جاری در منطقه یا جهان به جز از دیدگاه استراتژی جهانی وجود ندارد. خطر آمریکا یک خطر محلی و مخصوص یک منطقه صرف نیست. بدین ترتیب مواجهه با این خطر نیز باید جهانی باشد. تردیدی نیست که چنین مواجهه‌ای بسیار سخت و دقیق و تاریخی خواهد بود. این نبرد، نبرد نسل‌هاست و در آن باید از تمامی امکانات استفاده کرد. تجربه ما در لبنان ثابت کرد که مشکل بودن یک نبرد به مفهوم محال بودن نیست بلکه ملت‌ها زنده و فعال هستند و رهبری با درایت و آماده هرگونه احتمال هست که این امر بر موفقیت‌ها و پیروزی‌های پی در پی تکیه دارد. هر اندازه که این امر در طول تاریخ به شکل عمودی بروز یافته به شکل افقی در امتداد جغرافیایی خود را نشان داده است.

استکبار آمریکایی برای امت و ملت‌ ما هیچ گزینه‌ای به جز مقاومت برای دستیابی به زندگی بهتر و آینده انسانی بهتر و سرشار از روابط برادرانه و صلح و دوستی به جای نگذاشته و این همان روشی است که انبیاء در طول تاریخ در پیش گرفتند.

فصل دوم: لبنان

یک ـ میهن

لبنان میهن ما و میهن پدران و اجدادمان است، همانطور میهن فرزندان و نوادگان و نسل‌های آتی است. این وطنی است که برای عزت و کرامت و آزادی خاکش بیشترین فداکاری صورت گرفته و عزیزترین فرزندان به شهادت رسیدند. این وطنی است که برای همه لبنانی‌ها به شکل یکسان می‌خواهیم تا همه را در آغوش گرفته و برای همه لبنانی‌ها جا به اندازه کافی داشته باشد.

ما لبنان را واحد و متحد در خاک و ملت و دولت و موسسات آن می‌خواهیم و با هر شکلی از تقسیم و فدرالیزه کردن آن به شکل آشکار مخالفت می‌کنیم. ما لبنان را آزاد و مستقل و عزیز و کریم و قدرتمند و توانا و حاضر در تمامی معادلات منطقه می‌خواهیم که بتواند در بنای آینده و تاریخ سهیم باشد.

از مهم‌ترین شروط برپایی چنین میهنی این است که دولتی قدرتمند و عادل و نظامی سیاسی داشته باشد که نماینده اراده ملت و نگاه آن به عدالت و آزادی و امنیت و رفاه و کرامت باشد و این چیزی است که همه لبنانی‌ها در پی آن بوده و برای تحقق آن تلاش می‌کنیم و ما هم جزو این لبنانی‌ها هستیم.

دو ـ مقاومت

اسراییل تهدیدی دائم برای لبنان است که طمع‌کاری تاریخی آن به خاک و آب لبنان و شیوه زندگی مسالمت‌آمیز در آن بر کسی پوشیده نیست. لبنان به عنوان نمونه‌ای از رسالت انبیاء، نقیض ایده دولت نژادپرست رژیم صهیونیستی است. علاوه بر این مرزهای مشترک لبنان با فلسطین اشغالی در منطقه‌ای سرشار از درگیری با دشمن اسراییلی باعث شده تا مسئولیت‌های ملی زیادی متوجه لبنان باشد.

تهدید اسراییل علیه این میهن از زمانی که کیان صهیونیستی در سرزمین فلسطین ایجاد شد، آغاز گشت. این رژیم نمی‌تواند حد و مرزی برای طمع‌های خود به خاک لبنان و سلطه بر ثروت‌های آن و در راس آنها آب لبنان قائل باشد و سعی دارد به تدریج به اهداف خود برسد.

این رژیم تجاوز خود به مرز و خاک لبنان را از سال 1948 شروع کرده و پس از آن شاهد جنایت حولا در 1949، حمله به فرودگاه بین‌المللی بیروت در 1968، شش سال طولانی از تجاوز به مرزها و خاک و اهالی و ثروت‌های لبنان به عنوان مقدمه‌ای برای اشغالگری و سپس اشغالگری در سال 1948 و سلطه بر مناطق مرزی و پس از آن اشغال تمامی کشور در سال 1982 بودیم.

تمام این امور با حمایت کامل آمریکا و همراهی جامعه بین‌المللی و موسسات دولتی آن و در سایه سکوت رسمی اعراب و عدم وجود دولت لبنان که خاک و ملت خود را در برابر تجاوزها رها کرد، صورت پذیرفت؛ بدون اینکه مسئولیت‌های خود در قبال میهن را پذیرا باشد.

در سایه چنین مصیبت ملی بزرگی و مشکلات ملت و عدم وجود دولت و رها شدن لبنان از طرف جهان، لبنانی‌های میهن‌پرست راهی به جز تلاش برای گرفتن حق خود به عنوان یک واجب ملی و اخلاقی و دینی ندیدند و گزینه آنها شروع مقاومت ملی مسلح در مواجهه با خطر صهیونیستی و تجاوزهای مداوم آن به زندگی و آینده‌شان بود.

در این شرایط دشوار که لبنانی‌ها دولت خود را از دست داده بودند، مسیر بازپس‌گیری وطن از طریق مقاومت مسلحانه شروع شد تا خاک اشغالی پس گرفته شده و تصمیم‌گیری سیاسی از اشغالگر اسراییل ستانده شده تا این امر مقدمه‌ای برای بازسازی دولت و بنای موسسات قانونی آن و مهم‌تر از همه بازسازی کرامت و استقلال میهن باشد. بدین ترتیب آزادی، بعد واقعی خود را یافته و تنها به شکل شعاری باقی نماند و مقاومت توانست به لطف آزادی خاک و انسان آن را به عمل درآورده تا لبنان جدید متولد شده و جای پای خود را در نقشه جهان محکم کند و به عنوان یک کشور احترام و افتخار برای فرزندان خود ایجاد کرده و باز هم میهن آزادی و فرهنگ و علم و تنوع و میهن کرامت و فداکاری و قهرمانی باشد. این ابعاد همگی در دستاوردهای مقاومت در آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 و پیروزی تاریخی در سال 2006 تجلی یافته و تجربه‌ای زنده در دفاع از میهن ارائه شد که تبدیل به مدرسه و مکتبی شد که ملت‌ها و کشورها در دفاع از میهن و حمایت از استقلال خود بدان استناد و تکیه کردند.

این دستاورد ملی برای مقاومت با همکاری ملت وفادار و ارتش ملی محقق شده و اهداف دشمن را ناکام گذاشته و شکستی تاریخی را بدان تحمیل کرد. بدین ترتیب مقاومت با مجاهدان و شهدای خود در کنار لبنان و ملت و ارتش آن پیروزی عظیمی را به دست آوردند که پایه‌های مرحله جدیدی را در منطقه گذاشت که عنوان آن محوریت مقاومت به عنوان یک وظیفه در برابر دشمن و حمایت از استقلال ملی و ملت و ادامه آزادسازی خاک است.

این نقش و وظیفه یک ضرورت ملی دائم در سایه ادامه تهدیدات اسراییل و طمع‌های آن به خاک و آب لبنان و ادامه غیبت دولت قدرتمند و خلل در اصول جهان است. این خلل معمولا کشورهای ضعیف و ملت‌های هدف قرار گرفته از سوی طمع‌ورزی‌ها و تهدیدات را مجبور می کند تا راه‌هایی برای افزایش قدرت خود با توجه به امکاناتشان بیابند. تهدید دائمی اسراییل باعث می‌شود تا لبنان راهکاری دفاعی بر اساس وجود مقاومت ملی در کنار ارتش ملی را پی‌ریزی کرده و امنیت و استقرار خود را تضمین کند. مرحله گذشته ثابت کرد که این امر در اداره نبرد با دشمن صهیونیستی موفق بوده و پیروزی‌هایی برای لبنان به ارمغان آورد.

این روش که در چارچوب استراتژی دفاعی جای می‌گیرد، چتر حمایتی برای لبنان ایجاد می‌کند چرا که شکست تکیه بر حمایت کشورهای عربی یا مذاکره با دشمن یا جامعه بین‌الملل ثابت شده است. گزینه مقاومت باعث شد تا لبنان خاک خود را پس گرفته و از استقلال خود دفاع کرده و استقلالی واقعی را ایجاد کند. در این چارچوب لبنانی‌ها بدون توجه به وابستگی‌های سیاسی و اجتماعی و با تمام توان فرهنگی و اقتصادی و مردمی خود باید این روش را حفظ کرده و وارد آن شوند چرا که خطر اسراییل تمامی لبنان را تهدید کرده و این امر مشارکت گسترده لبنانی‌ها در تحمل مسئولیت‌‌های خود در دفاع از میهن را می‌طلبد.

موفقیت تجربه مقاومت در جلوگیری از دشمن و به شکست رسیدن تمامی طرح‌ها و جنگ‌ها برای نابودی یا محاصره و خلع سلاح آن از یک سو و ادامه خطر اسراییل و برطرف نشدن این خطر از سوی دیگر باعث می‌شود تا مقاومت تلاش کند تا قدرت‌ها و امکانات خود را افزایش داده تا بتواند مسئولیت‌ها ملی خود را ایفا کرده و باقی خاک لبنان در مزارع شبعا و بلندی‌های کفرشوبا و روستای الغجر را از اشغال آزاد کرده و اسرای و مفقودین و اجساد شهدا را از دشمن پس گرفته و از خاک و ملت لبنان بتواند دفاع کند.

سه ـ دولت و نظام سیاسی

مشکل اصلی در نظام سیاسی لبنان که مانع اصلاح و پیشرفت آن می‌شود، طائفه‌گری سیاسی است. برپایی یک نظام بر اساس طائفه‌گری سیاسی، مانع بزرگی در راه تحقق دموکراسی صحیح است که در آن اکثریت منتخب حکومت کرده و اپوزیسیون منتخب نیز فعالیت نماید. شرط اساسی برای اجرای دموکراسی واقعی از این نوع، لغو طائفه‌گری سیاسی است. در توافقنامه طائف نیز تاکید شده که باید کمیته‌ای ملی برای این مهم تشکیل شود.

تا زمانی که لبنانی‌ها از طریق گفتگوهای ملی موفق به کسب این دستاورد تاریخی و حساس (لغو طائفه‌گری سیاسی) شوند و تا وقتی نظام سیاسی بر پایه‌های طائفه‌گری استوار است، دموکراسی توافقی تنها ستون محکم برای حاکمیت در لبنان است؛ چرا که تفسیر واقعی مفاد قانون اساسی و همزیستی مسالمت‌آمیز است.

با توجه به این امر، هرگونه بررسی مسائل ملی بر اساس معادله اکثریت و اقلیت در گرو تحقق تاریخی و اجتماعی دموکراسی کنونی است که هر شهروندی ارزش خاص به خود را داشته باشد.

در تحقق اراده لبنانی‌ها در زندگی مسالمت‌آمیز و سرشار از کرامت و حقوق برابر با یکدیگر، نیاز به همکاری فعال برای مشارکت واقعی همه به عنوان بهترین راه برای حمایت از تنوع لبنان پس از یک دوره عدم استقرار است که دلایل سیاسی مختلفی در آن دخیل بوده و کشور به سمت یکه‌تازی یک گروه و لغو گروه دیگر حرکت می‌کرد.

دموکراسی توافقی، راهکار سیاسی مناسبی برای مشارکت واقعی همه و عاملی اطمینان‌بخش برای میهن است و سهم بزرگی در گشوده شدن درها به سمت بنای یک دولت قدرتمند دارد که در آن هر شهروند حس کند که دولت بر اساس منافع او و برای او فعالیت می‌کند.

دولتی که ما به همراه دیگر فرزندان لبنان برای ایجاد آن تلاش می‌کنیم،‌ به شکل زیر است:

1 ـ دولتی که از آزادی‌های عمومی دفاع کرده و فضای مناسبی برای اجرای آنها به وجود آورد.

2 ـ دولتی که برای حفظ وحدت ملی تلاش کند.

3 ـ دولتی که قادر به حمایت از خاک و ملت و استقلال کشور باشد و ارتش ملی مقتدر و مجهزی در کنار موسسات امنیتی فعال در راستای حفظ امنیت مردم و منافع آنها در اختیار داشته باشد.

4 ـ‌ دولتی که پایه‌های آن بر موسسات جدید و فعال و همکار با یکدیگر استوار بوده و صلاحیت‌ها و ماموریت‌های مشخصی داشته باشد.

5 ـ دولتی که قوانین را برای همه شهروندان به شکل یکسان و در چارچوب احترام به آزادی‌های عمومی و عدالت بدون توجه به مذهب و مناطق سکونت و گرایش‌های سیاسی آنها به اجرا درآورد.

6 ـ دولتی که وزرای آن با فراکسیون‌های پارلمانی همخوانی داشته باشد که این امر جز از طریق تصویب یک قانون انتخابات مدرن ممکن نیست که به رای‌دهندگان لبنانی اختیار انتخاب نماینده‌اش به دور از شانتاژ مالی و تعصب و فشارهای مختلف را داده و گروه‌های مختلف در کشور، حداکثر نماینده را معرفی کنند.

7 ـ دولتی در آن افراد بر اساس مهارت‌های علمی و عملی خود بدون توجه به مذاهب و طائفه‌های خود مشغول به کار باشند و راهکاری فعال و مفید برای پاکسازی دولت از فساد بدون ترحم ایجاد شود.

8 ـ دولتی که دستگاه قضایی مستقل و به دور از نفوذ سیاستمداران داشته باشد و قضات با تجربه و پاک و آزاده مسئولیت خطرناک برپایی عدل را بر عهده بگیرند.

9 ـ دولتی که اقتصاد آن بر اساس تولیدات داخلی بوده و برای تقویت تولیدکنندگان به خصوص در عرصه کشاورزی و صنعت تلاش کرده و برنامه و طرح مناسبی برای آنها داشته باشد تا تولید داخلی افزایش یافته و فرصت‌های شغلی لازم و مناسب برای همه به خصوص در روستاها ایجاد شود.

10 ـ دولتی که به اصل بازسازی متوازن و ارائه خدمات به شکل یکسان معتقد بوده و تلاش کند تا شکاف اقتصادی و اجتماعی بین مردم را از بین ببرد.

11 ـ دولتی که به شهروندان خود اهمیت داده و تلاش کند تا خدمات مناسب آموزشی و پزشکی و مسکن در کنار زندگی با کرامت را به آنها ارائه داده و به مشکل فقر پرداخته و فرصت‌های شغلی ایجاد کند.

12 ـ دولتی که به نسل جوان اهمیت داده و تلاش کند تا از انرژی و استعدادهای آنها به سود ارزش‌های انسانی استفاده کرده و مانع انحراف آنها شود.

13 ـ دولتی که برای افزایش نقش و جایگاه زنان و مشارکت آنها در همه زمینه‌ها تلاش کرده و از ویژگی‌های آنها استفاده کرده و به جایگاه ‌زنان احترام بگذارد.

14 ـ دولتی که وضعیت تربیتی مناسبی را به خصوص در زمینه مدارس دولتی ایجاد کرده و سطح دانشگاه لبنان در تمامی زمینه‌ها را افزایش دهد و در عین حال آموزش و پرورش اجباری و مجانی را برای همه فراهم کند.

15 ـ دولتی که بر نظام اداری بدون مرکزگرایی استوار بوده که به موسسات اختیارات گسترده دهد تا فرصت مناسبی برای بازسازی خود و راه‌اندازی مشکلات مردم داشته باشند، بدون اینکه این عدم مرکزگرایی تبدیل به فدرالیزه شدن لبنان شود.

16 ـ دولتی که برای توقف مهاجرت جوانان، خانواده‌ها و مغزها از میهن تلاش کند.

17 ـ دولتی که سرپرستی شهروندان خود در خارج از کشور و در نقاط مختلف جهان را بر عهده گرفته و از آنها دفاع کرده و از مکان‌های استقرار آنها و موقعیت این مهاجران بتواند به سود خود و منافع عالی میهن استفاده کند.

برپایی دولتی با این ویژگی‌ها، هدف ما و هر لبنانی صادق و مخلصی است. ما در حزب‌الله تمام تلاش خود را در همکاری با دیگر نیروهای سیاسی و مردمی که با ما در این دیدگاه موافق هستند، به کار می‌گیریم تا به این هدف شرافتمندانه دست یابیم.

چهار: لبنان و روابط با فلسطین

یکی از نتایج فاجعه‌بار ایجاد کیان صهیونیستی بر سرزمین فلسطین و آواره شدن ساکنان آن، مشکل پناهندگان فلسطینی است که برای زندگی موقت به لبنان آمده و میهمان برادران لبنانی خود شدند تا زمانی که بتوانند به وطن خود که از آن اخراج شده‌اند، بازگردند.

آنچه فلسطینی‌ها از این پناهندگی تحمل کردند، لبنانی‌ها نیز تحمل کردند و دلیل اصلی و مستقیم آن اشغالگری اسراییل است. نتایج و پیامدهای این اشغالگری متوجه همه ملت‌های منطقه شده و تنها منحصر به فلسطینی‌ها نشد.

همچنین مشکلات پناهندگان فلسطینی در لبنان منحصر به درهای مهاجرت اجباری نشده بلکه تجاوزها و جنایت‌های وحشیانه اسراییل نیز بدان اضافه شد که سنگ و انسان را با هم نابود کرد، همانطور که در اردوگاه نبطیه شاهد آن بودیم که اردوگاه به شکل کامل ویران شده و پناهندگان در اردوگاه‌ها با کم‌ترین امکانات لازم برای زندگی با کرامت حضور داشته و از حقوق شهروندی و اجتماعی محروم بوده و دولت لبنان نیز به مسئولیت‌های خود در قبال آنها عمل نمی‌کند.

این واقعیت غیرطبیعی امروز این مسئولیت را متوجه دولت لبنان می‌کند که به این شرایط رسیدگی کرده و روابط لبنان و فلسطین را بر اساس اصول صحیح و قانونی و حق و عدل و منافع مشترک برای هر دو ملت برپا کند، نه اینکه حضور این آوارگان و روابط محکوم به حساب و کتاب‌های سیاسی و شخصی و تنش‌های داخلی و دخالت‌های بین‌المللی باشد.

ما بر این باور هستیم که موفقیت در این زمینه از طریق زیر به دست می‌آید:

1 ـ گفتگوهای مستقیم لبنانی ـ فلسطینی.

2 ـ موفق شدن فلسطینی‌ها در لبنان در انتخاب یک مرجع واحد برای خود تا در این گفتگوها شرکت داشته و از درگیری‌ها و اختلافات فلسطینی‌ها نیز به دور باشد.

3 ـ دادن حقوق شهروندی و اجتماعی به فلسطینی‌ها به شکلی که لایق وضعیت انسانی آنها بوده و شخصیت و هویت و آرمان آنها را نیز حفظ کند.

4 ـ پایبندی به حق بازگشت آوارگان فلسطینی و مخالفت با وطن‌گزینی آنها در لبنان.

پنج: لبنان و روابط با اعراب

لبنان هویت و وابستگی عربی داشته و به این هویت به شکل طبیعی پایبند است. میزان نشاط، جغرافیای سیاسی، عمق استراتژیک و سیاست‌های منطقه‌ای بر اساس منافع ملی، مشخصه‌های استراتژیک برای موقعیت سیاسی لبنان و منافع عالی آن است. این امر ما را وادار می‌کند تا به آرمان‌های عادلانه اعراب و در راس آنها آرامان فلسطین و دشمنی با اسراییل پایبند باشیم.

به همین دلیل نیازی قطعی به افزایش تلاش‌ها برای برطرف کردن درگیری‌ها میان اعراب احساس می‌شود. تناقض میان استراتژی‌ها و هم‌پیمانی‌ها علیرغم جدیت و شدت آنها، دلیل کافی برای چند دستگی و سیاست‌های دشمنی یا ورود به طرح‌های خارجی که عمدتا بر افزایش شکاف و برانگیختن مشکلات طائفه‌ای با هدف تجزیه استوار است، نیست. این امر باعث فروپاشی امت و خدمتی به دشمن صهیونیستی و طرح‌های آمریکا است.

بهبود مدرسه و مکتب سیاسی استوار بر حل مشکلات و ایجاد راه‌حل برای آنها، گزینه‌ای است که باید بدان پایبند بوده و با مسئولیت با مسائل ملی برخورد کرده و راه‌هایی برای بهبود روابط و همکاری فعال در راستای ملت‌ها و دولت‌ها یافت شود تا بهترین زمینه برای آرمان‌های اعراب ایجاد شود.

در اینجا گزینه مقاومت یک نیاز اساسی برای محکم کردن موضعگیری اعراب و تضعیف دشمن بدون توجه به استراتژی‌ها و سیاست‌های مشخص است.

با توجه به آنچه گفته شد، مقاومت مانعی در گسترش فرهنگ استفاده از مقاومت در میان جوامع عربی نمی‌‌بیند، به خصوص اینکه نتایج آن در چارچوب معادله تضعیف دشمن و تقویت اعراب می‌گنجد.

در این زمینه سوریه موضعگیری ممتاز و پایداری در دشمنی با رژیم صهیونیستی داشته و از جنبش‌های مقاومت در منطقه حمایت کرده و در سخت‌ترین شرایط در کنار این جنبش‌ها ایستاده و تلاش کرده تا اعراب را برای تامین منافع منطقه و مواجهه با چالش‌ها متحد کند.

ما تاکید داریم که باید روابط ممتاز بین لبنان و سوریه به عنوان یک نیاز سیاسی، امنیتی و اقتصادی مشترک و در چارچوب منافع دو کشور و دو ملت و با توجه به ضرورت‌های جغرافیای سیاسی آن حفظ شود و این امر باعث استقرار لبنان و قدرت آن در مواجهه با چالش‌های مشترک شود. ما همچنین خواستار خاتمه دادن به تمامی فضاهای منفی هستیم که روابط میان دو کشور را ظرف سال‌های گذشته خدشه‌دار کرده تا بدین ترتیب روابط لبنان و سوریه در نزدیک‌ترین زمان ممکن به شرایط عادی بازگردد.

شش: لبنان و روابط اسلامی

جهان عرب و اسلام با چالش‌هایی مواجه است که جامعه را با توجه به ساختار متفاوت آن تهدید می‌کند و نباید این خطر دست کم گرفته شود.

خفقان طائفه‌ای و تنش‌های مذهبی به خصوص بین شیعه و سنی و ایجاد اختلاف‌‌های قومیتی میان کرد و ترکمن و عرب و ایرانی و ترساندن اقلیت‌ها و کاسته شدن روزافزون از تعداد مسیحیان مشرق عربی به خصوص در فلسطین و عراق و سپس لبنان، خطری برای یکپارچگی جامعه ما بوده و مناعت و بازدارندگی آن را خدشه‌دار می‌کند.

به جای اینکه تنوع دینی و قومیتی منبعی غنی و حیاتی باشد، مورد سوءاستفاده قرار گرفته و برای پاره پاره کردن ملت‌ها و جوامع مورد استفاده قرار می‌گیرد.

شرایط ناشی از این سوءاستفاده از سیاست‌های عامدانه غربی به خصوص آمریکایی نشأت گرفته و روش‌های بدون مسئولیت داخلی علاوه بر طبیعت سیاسی غیرمستقر در منطقه بر آن دامن زده است.

تکیه به این حقیقت‌ها و در نظر گرفتن آنها امری ضروری است و باید این امور به شکل اساسی در چارچوب اهتمام لازم به خصوص از طرف جنبش‌های اسلامی قرار گیرد که مسئولیت ویژه‌ای در جلوگیری و مقابله با این چالش‌ها و حل آنها بر عهده دارند.

حزب‌الله بر اهمیت همکاری میان کشورهای اسلامی در همه زمینه‌ها تاکید دارد چرا که این امر قدرت مقابله با طرح‌های استکباری و حمایت از جامعه در برابر حمله فرهنگی و رسانه‌ای را فراهم کرده و اجازه می‌دهد تا کشورها بر اساس منافع مختلف خود از توانایی‌‌هایشان استفاده کنند.

در این چارچوب، حزب‌الله، ایران را به عنوان یک دولت مرکزی و قدرتمند در جهان اسلام می‌شناسد که با انقلاب خود، نظام شاه و پروژه‌های صهیونیستی ـ آمریکایی آن را واژگون کرده و از جنبش‌های مقاومت در منطقه دفاع کرده و همچنین با شجاعت در کنار اعراب و مسلمانان و آرمان‌های آنها و در راس آنها آرمان فلسطینی ایستاده است.

سیاست جمهوری اسلامی ایران در حمایت از مهم‌ترین آرمان اعراب و مسلمانان یعنی آرمان فلسطین ثابت و واضح بوده است. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی مبارک به رهبری امام خمینی (ره) ولی فقیه، نخستین سفارت فلسطین به جای سفارت اسراییل در تهران افتتاح شد. این حمایت تا امروز به رهبری امام خامنه‌ای ولایت فقیه، به انواع شکل‌ها ادامه یافته که باعث تحقق پیروزی‌های بارزی برای اولین بار در تاریخ نبرد با اسراییل شده است.

تناقض و مخالفت با جمهوری اسلامی ایران از طرف برخی کشورهای عربی به مثابه خنجر زدن به خود و آرمان‌های عربی است و تنها در خدمت اسراییل و آمریکا صورت می‌گیرد.

ایران که سیاست‌های خود را بر اساس محوریت آرمان فلسطین و دشمنی با اسراییل بنا نهاده و با سیاست‌های آمریکا مقابله می‌کند و با محیط عربی و اسلامی خود همراه است باید با همکاری و برادری ما مواجه شود و با آن به عنوان پایگاهی برای به پا خاستن و مرکز ثقل استراتژیک و نمادی استقلال‌طلبانه و آزادی‌خواه و حامی همیشگی اعراب و مسلمانان تعامل کرد. قدرت ایران باعث افزایش قدرت کشورها و ملت‌های منطقه است. ما بر اهمیت استفاده از عوامل قدرت سیاسی و اقتصادی و انسانی در منطقه تاکید داریم که در هر کشور در جهان اسلام وجود دارد تا بدین ترتیب همه با هم متحد بوده و از مستکبران پیروی نکنیم.

در اهمیت وحدت میان مسلمانان، این آیه را یادآوری می‌کنیم که «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا» که خداوند نسبت به تفرقه بین مسلمانان و برانگیختن احساسات مذهبی به خصوص بین اهل سنت و شیعیان هشدار داده و ما بر بیداری ملت‌های اسلامی در مواجهه با توطئه‌ها و فتنه‌ها تکیه داریم.

هفت: لبنان و روابط بین‌المللی

اصول اختلاف و درگیری از دیدگاه حزب‌الله بر اساس اصول سیاسی و اخلاقی در درجه اول و تفاوت میان مستکبر و مستضعف و مسلط و شکست‌خورده و اشغالگر و خواستار استقلال استوار است.

حزب‌الله، سلطه و یکه‌تازی را مانع توازن و استقرار در جهان و امنیت و صلح بین‌المللی می‌داند.

حمایت بی حد و مرز امریکا از اسراییل و وادار کردن آن به تجاوز و ایجاد پوشش برای تجاوزهای آن به سرزمین‌های عربی در کنار سلطه آمریکا بر سازمان‌های بین‌المللی و دوگانگی در تصویب و اجرای مصوبات بین‌المللی و سیاست دخالت در جوامع دیگر و نظامی‌سازی جهان و تکیه بر منطق جنگ در جهان و هچنین برانگیختن تنش در مناطق مختلف دنیا باعث شده تا آمریکا را در زمره دشمنان امت و ملت خود بدانیم و مسئولیت اساسی آشوب در نظام بین‌المللی را متوجه آن بدانیم.

سیاست‌های اروپایی اما بین ناتوانی و فعالیت اندک و وابستگی بدون توجیه به سیاست‌های آمریکا در نوسان است که باعث شده اروپا زیر سلطه آمریکا با استعمارگری آن درآید.

پیوستن به سیاست‌های آمریکا به خصوص در مرحله شکست تاریخی آن، یک اشتباه استراتژیک است که باعث افزایش مشکلات و پیچیدگی‌ها در روابط اروپا و اعراب می‌شود.

اروپا با توجه به میراث استعماری خود در منطقه که باعث خسارت‌های هنگفت ملت‌ها شده و هنوز هم آثار آن وجود دارد، مسئولیت ویژه‌ای دارد.

از آنجایی که ملت‌های اروپایی تاریخ پرباری در مقاومت علیه اشغالگر دارند، ماموریت اخلاقی و انسانی (پیش از ماموریت سیاسی) اروپا این است که حق ملت‌ها در مقاومت در برابر اشغالگر را برسمیت شناخته و میان مقاومت و تروریست تفاوت قائل شود.

به نظر ما، نیازهای همکاری و استقرار در روابط اروپا و اعراب ایجاب می‌کند که اروپایی‌ها دیدگاه‌هایی مستقل‌تر و عادلانه‌تر داشته باشند تا راه‌حل‌های مشترک سیاسی و امنیتی ایجاد شده و بحران‌ها حل شود.

از سوی دیگر ما با اهتمام و جدیت به تجربه استقلال‌طلبانه و آزادی‌بخشی در کشورهای آمریکای لاتین نگاه می‌کنیم و نقاط اشتراک زیادی بین طرح‌های آنها با طرح‌های مقاومت در منطقه می‌بینیم که باعث ایجاد نظام بین‌المللی عادل‌تری در جهان می‌شود.

با توجه به هویت انسانی جوامع و پیش‌زمینه سیاسی و اخلاقی مشترک آنهاع نزدیکی این تجربه‌ها باعث ایجاد امید در جهان می‌شود. در این زمینه شعار «وحدت مستضعفان» یکی از اصول فکری سیاسی و اصلی ما در روابط و موضعگیری‌های ما در قبال مسائل بین‌المللی است.

فصل سوم: فلسطین و مذاکرات صلح

یک‌ ـ آرمان فلسطین و رژیم صهیونیستی

رژیم صهیونیستی از زمان اشغال فلسطین و آواره کردن اهالی آن در سال 1948 با حمایت نیروهای بین‌المللی سلطه‌جو در آن زمان، تجاوزهای مستقیم و خطرناکی به مناطق عربی به شکل کلی داشته و تهدیدی واقعی برای امنیت و استقرار و منافع آن بوده است. اذیت و آزار و ضرر اسراییل تنها متوجه ملت فلسطین یا دولت‌ها و ملت‌های مجاور فلسطین نبوده است. منطقه به خاطر روحیه تجاوزگرانه اسراییل شاهد جنگ‌ها و تنش‌های زیادی بوده و که همه اینها بیانگر میزان ظلمی است که در حق ملت فلسطین و اعراب و مسلمانان روا شده و غرب به خاطر کاشتن این رژیم غریب در قلب جهان اسلام و عرب مسئول آن است.

جنبش صهیونیستی یک جنبش نژادپرست از نظر فکری و عملی و ثمره ذهنیت استکباری و استبدادی و سلطه‌جویی است. طرح اصلی و اساسی این رژیم ادامه توسعه از طریق شهرک‌‌سازی است. همچنین رژیم صهیونیستی با روحیه تجاوزگر خود از طریق اشغالگری، تجاوز، جنایت و تروریسم، با حمایت کشورهای استعماری از جمله آمریکا که هم‌پیمانی استراتژیک با آن دارد همراه بوده و آنها شریک واقعی تمامی جنگ‌ها و جنایت‌ها و تروریسم اسراییل هستند.

درگیری که ما در آن هستیم و امت ما علیه طرح صهیونیستی ـ استعماری در فلسطین آن را پیش می‌برد، یک نوع قیام به واجب دفاع از خود علیه اشغالگری و تجاوز و ظلم اسراییل و استکبار است که وجود و حقوق و آینده ما را تهدید می‌کند. صاحبان این طرح صهیونیستی ـ استعماری حتی یک روز از استفاده از دین و احساسات دینی برای دستیابی به اهداف خود غافل نبودند.

درخواست بوش و اوباما جانشین او و رهبران کیان صهیونیستی از فلسطینیان و اعراب و مسلمانان در برسمیت شناختن یهودیت دولت اسراییل بهترین دلیل برای این مدعا است.

نتیجه طبیعی و حتمی ادامه حیات این کیان اشغالگر، بحرانی وجودی است که رهبران و حامیان آن را در خود فرو می‌برد چرا که این کیان یک مولود غیرطبیعی بوده و ادامه حیات آن غیرممکن و محکوم به زوال است. اینجاست که مسئولیتی تاریخی بر عهده امت و ملت است تا این رژیم را به رسمیت نشناسند؛ هر اندازه که فشارها و چالش‌ها زیاد و سنگین باشد و تلاش کنند تا با هم خاک اشغالری را آزاد کرده و حقوق سلب شده را هر اندازه زمان به طول بیانجامد و فداکاری‌ها زیاد باشد، باز پس گیرند.

دو ـ قدس و مسجدالاقصی

همه جهانیان متوجه جایگاه و قداست شهر قدس و مسجدالاقصی هستند. مسجدالاقصی نخستین قبله و سومین حرم و معراج‌گاه پیامبر اسلام (ص) محل تلاقی پیامبران است و هیچکس منکر عظمت جایگاه آن برای مسلمانان به عنوان یکی از نمادهای بارز اسلام در کره زمین نیست.

شهر قدس با توجه به آنچه از مقدسات برای مسلمانان و مسیحیان در خود جای داده، جایگاه بسیار بلندمرتبه‌ای نزد مسلمانان و مسیحیان به شکل یکسان دارد.

ادامه اشغال اسراییل در این شهر مقدس در کنار طرح‌های اشغالگرانه و اخراج فرزندان آن و مصادره خانه‌های آنها و بنا کردن محله‌های یهودی‌نشین و شهرک‌ها و محاصره آن با دیوار نژادپرستانه جداساز در کنار تلاش‌های روزافزون اسراییل و آمریکا برای قرار دادن این شهر به عنوان پایتخت ابدی رژیم صهیونیستی و برسمیت شناختن آن از طرف جهان، تدابیری تجاوزپیشه است که ما با آنها مخالف بوده و آن را محکوم می‌کنیم.

همچنین تجاوزهای خطرناک مکرر به مسجدالاقصی و حفاری‌ها بیانگر طرح‌های ویرانگری است که خطری جدی و واقعی برای بقای مسجدالاقصی بوده و پیامدهای آن برای تمامی منطقه خطرناک است.

واجب حمایت از قدس و آزادی آن و دفاع از مسجدالاقصی، یک واجب دینی و مسئولیتی انسانی و اخلاقی است که بر گردن تمامی انسان‌های آزاده و شریف عربی و اسلامی و تمامی جهان است.

ما از اعراب و مسلمانان در سطح رسمی و مردمی و تمامی کشورهایی که خواستار صلح و امنیت در جهان هستند می‌خواهیم تا تمامی تلاش خود را برای آزادی قدس از اشغال صهیونیست‌ها و حفظ هویت واقعی و مقدسات اسلامی و مسیحی آن به خرج دهند.

سه ـ مقاومت فلسطین

ملت فلسطین مشغول نبرد دفاع از خود بوده و برای باز پس‌گیری حقوق ملی مشروع خود در فلسطین با توجه به تاریخ و جغرافیای آن فعالیت می‌کند که این امر حقی قانونی است که در رسالت‌های آسمانی و قوانین بین‌المللی و فرهنگ انسانی برسمیت شناخته شده است. این حق شامل مقاومت با تمامی شکل‌ها و روش‌های آن و در راس آنها مقاومت مسلحانه و با تمامی وسایل و ادوات است که گروه‌های مقاومت فلسطین می‌توانند از آن استفاده کنند؛ به خصوص در سایه اختلال موازنه قدرت‌ها به سود دشمن صهیونیستی که تا بن دندان به سلاح‌های ویرانگر و کشتار جمعی مسلح است.

تجربه‌ها (که دلیلی قطعی بوده و جای شک و تردید باقی نمی‌گذارد) در طول مسیر نبرد و مواجهه میان امت ما و رژیم صهیونیستی از زمان اشغال فلسطین تا کنون ثابت کرده که گزینه مقاومت و جهاد مسلحانه در مواجهه با اشغالگری با هدف آزادسازی خاک و باز پس‌گیری حقوق و تحقق موازنه وحشت، بهترین راهی است که می‌تواند مانع برتری استراتژیک کیان صهیونیستی شود. مقاومت در این زمینه معادله‌ای را به اسراییل تحمیل کرده و با قدرت و اراده خود در عرصه مواجهه موفق شده و بهترین دلیل برای این امر دستاوردهای مقاومت در لبنان و پیروزی‌های متوالی آن علیه اسراییل است که نمونه‌های آن در عقب‌نشینی اسراییل از بیشتر خاک اشغالی لبنان، شکست ارتش صهیونیستی در تجاوز تابستان 2006 به لبنان است که مقاومت موفق به کسب یک پیروزی الهی، تاریخی و استراتژیک شده و معادله نبرد را به شکل ریشه‌ای تغییر داد و توانست نخستین شکست در این سطح را به دشمن اسراییلی تحمیل کرده و افسانه شکست‌ناپذیری ارتش آن را در هم بشکند.

آخرین دلیل برای این موضوع دستاورد مقاومت فلسطینی در موفقیت‌های پی در پی پس از انقلاب فلسطین و گزینه مقاومت مسلحانه است که به دست آورد. از نخستین انتفاضه با سنگ تا انتفاضه دوم و عقب‌نشینی بی قید و شرط اسراییل از غزه در سال 2005 بدون آنکه دستاورد سیاسی، امنیتی یا جغرافیایی داشته باشد تا کنون که این بدین ترتیب اولین پیروزی میدانی ـ جغرافیایی با این حجم به دست آمد. این امور بیانگر مفید بودن گزینه مقاومت در فلسطین است بطوریکه نخستین عقب‌نشینی اسراییل به لطف مقاومت به دست آمد. همچنین پایداری عالی ملت مجاهد و مقاوم فلسطین در غزه در مواجهه با تجاوز صهیونیستی در سال 2008 درسی برای نسل‌ها و تجربه‌ای عبرت‌آموز برای تجاوزپیشگان بود.

اگر این دستاورد مقاومت در لبنان و فلسطین بود، پس دستاورد گزینه مذاکره و حل و فصل چیست؟ نتایج و دستاوردهایی که مذاکرات موفق شده در مراحل مختلف و توافقنامه‌های مختلف کسب کند، چیست؟ آیا باعث تسلط و تجاوزهای روزافزون اسراییل و دستاوردهای بیشتر برای اسراییل نشد؟ ما تاکید داریم که همواره در کنار ملت فلسطین و آرمان آن با ثوابت تاریخی و جغرافیایی و سیاسی آن ایستاده و به شکل قاطع از این تحرک مردمی و مقاومت فلسطینی در مواجهه با طرح اسراییلی حمایت می‌کنیم.

چهار ـ مذاکرات صلح

موضعگیری ما در قبال مذاکرات صلح و توافقنامه‌ها از توافق مادرید، اسلو و کمپ‌دیوید همواره و تاکنون مخالفت مطلق با اصل گزینه حل و فصل با کیان صهیونیستی بوده که منجر به برسمیت شناختن وجود آن و عقب‌نشینی در برابر آن و خاکی که در فلسطین اشغال کرده، است.

این موضعگیری یک موضعگیری ثابت و دائمی و نهایی است که قابل تغییر و مذاکره نیست، حتی اگر تمامی جهان اسراییل را برسمیت بشناسند.

با توجه به این امر و از موقعیت برادری و مسئولیت ما از مسئولین عرب می‌خواهیم تا به گزینه ملت‌های خود توجه کرده و دیدگاه خود در مورد مذاکره را تعدیل کرده و به نتایج مذاکرات گذشته و پیمان‌های امضا شده با دشمن صهیونیستی نگاه کنند و از این مذاکرات وهمی و ظالمانه که به ناحق نام «روند صلح» را با خود یدک می‌کشد، دست بردارند. کسانی که به نقش آمریکا به عنوان یک شریک عادل در این مذاکرات نگاه کرده‌اند بدون تردید مورد فریب قرار گرفته و فشارهای زیادی را متحمل شده‌اند ضمن اینکه دشمنی ملت‌ها و آرمان‌ها و منافع آنها را نیز با خود همراه کرده‌اند. آنها به شکل کامل و علنی در کنار هم‌پیمان استراتژیک اسراییل ایستاده‌اند.

اما کیان صهیونیستی که دچار توهم برقراری صلح شده، در تمامی مراحل مذاکرات نشان داده که خواستار صلح نیست و برای آن تلاش نمی‌کند. این رژیم از مذاکرات استفاده می‌کند تا شروط خود را تحمیل کرده و موقعیت خود را بهبود بخشد و سد دشمنی ملت‌ها با خود را بشکند، ضمن اینکه برسمیت شناختن آن حق همزیستی طبیعی و ورود این نظام به عرصه جهانی و تبدیل شدن آن به امر واقع را می‌دهد.

با توجه به این امر ما از تمامی اعراب و مسلمانان می‌خواهیم و انتظار داریم که به آرمان فلسطین و قدس به عنوان یک آرمان اصلی نگاه کرده و بدان بازگشته و پیرامون آن متحد شده و به آزادسازی آن از اشغالگری صهیونیستی پایبند باشند. آنها باید به واجب دینی و برادری و انسانی خود در قبال مقدساتشان در فلسطین و مردم مظلوم آن عمل کرده و امکانات لازم برای حمایت از مقاومت فلسطینی و ادامه مسیر آن را فراهم آورده و با هرگونه طرح بهبود رابطه با دشمن صهیونیستی مخالفت کنند ضمن اینکه باید به حق بازگشت تمامی آوارگان فلسطینی به خاک و سرزمین خود که به زور از آن اخراج شدند پایبند بوده و با تمامی طرح‌های جایگزین برای وطن‌گزینی یا هجرت اجباری آنها مخالفت ورزند. باید برای برچیدن محاصره ملت فلسطین از جمله محاصره نوار غزه فعالیت کرده و تلاش کرد تا بیش از یازده هزار اسیر در زندان‌های اسراییل آزاد شوند.

پایان

آنچه ذکر شد، دیدگاه ما بود که به عنوان یک جریان خواستار حق و حقیقت آن را عنوان کردیم. تلاش ما بر این است که با صداقت و وفادار بوده و به حق ایمان داشته و از موقعیت حق سخن گفته و از آن دفاع کنیم و تا شهادت برای حق و حقیقت فداکاری کنیم. تنها رضایت خالق و معبودمان مهم است و از او چیزی جز خیر ملت و امت خود و سعادت آنها در دنیا و آخرت نمی‌خواهیم.

اللهم إنک تعلم أنه لم يکن الذي کان منا منافسةً في سلطان ولا ابتغاءً لشيء من الحُطام، وإنما کان إحياءً للحق وإماتةً للباطل ودفاعاً عن مظلومي عبادک وإقامةً للعدل في أرضک وطلباً لرضاک والقرب منک، على هذا قضى شهداؤنا، وعلى هذا نمضي ونواصل العمل والجهاد، وقد وعدتنا إحدى الحُسنيين إما النصر أو التشرّف بلقائک مخضّبين بدمائنا.

ووَعْدُنا لک يا رب، ولکل عبادک المظلومين، أن نبقى الرجالَ والنساء الصادقين في العهد، والمنتظرين للوعد، والثابتين الذين ما بدّلوا تبديلاً.

پرسش و پاسخ:

السفیر: ورود شما به باشگاه سیاستمداران لبنان را تبریک می‌گوییم. با این اساسنامه که شما قرائت کردید، حزب‌الله در واقع وارد باشگاه سیاستمداران لبنان شد. ما شاهد یک تحول در منظومه فکری حزب‌الله هستیم. به عنوان یک نکته ما در بخش مربوط به لبنان ندیدیم که هیچ اشاره‌ای به هویت عربی لبنان شده باشد. نکته دوم یا انتقاد دوم، برنامه اقتصادی و اجتماعی شما نقص دارد. بیشتر لبنانی‌ها انتظار دارند که حزب‌الله در این زمینه پیشقدم باشد. حزب‌الله با هواداران و موسسات خود می‌تواند تاثیرگذار باشد.

پاسخ: ما مشکلی با این نداریم که شما این اساسنامه را تحولی در حزب‌الله بدانید. به هر حال مردم و جوامع از 24 سال قبل تا کنون تغییر یافته‌اند. در مورد هویت عربی باید بگویم که ما در بخش مربوط به لبنان همه چیز را جمع کردیم و طبیعی است که لبنان هم کشوری عربی است. ما امروز یک اساسنامه را تنظیم کردیم، نه برنامه‌ریزی. ما از اهداف و چشم‌اندازهای خود و مسائل مختلف صحبت کردیم ولی اعلام برنامه‌ برای رسیدن به این اهداف امر دیگری است.

الاخبار: هیچکس در مورد مقاومت و نتایج و اهداف آن تردید ندارد. اشاره به موضوع فلسطینیان در لبنان پس از 27 سال تجربه حزب‌الله و حضور آن در دایره تصمیم‌گیری لبنان، چگونه می‌توانیم تصور کنیم که حزب‌الله می‌تواند دست به اقدامی بزند تا آوارگان فلسطینی در لبنان بتوانند حقوق خود را بگیرند؟

پاسخ: این موضوع در بیانیه کاری دولت مورد اشاره قرار می‌گیرد، ولی متاسفانه وضعیت کشور به گونه‌ای است که کاری برای آن نشد انجام داد. دولت کنونی، دولت وحدت ملی است. معتقدم که دولت در این موضوع جدیت به خرج می‌دهد. در هر حال باید در این زمینه در چارچوب موسسات دولتی فعالیت کرد و ما هم تلاش خود را می‌کنیم. همیشه می‌گویند دادن حقوق فلسطینیان به آنها باعث وطن‌گزینی می‌شود که این امر صحیح نیست. به هر حال راه‌حل میانه‌ای وجود دارد. می‌توان حقوق اجتماعی به آنها دادن بدون وطن‌گزینی آنها.

او.تی.وی: راه لغو طائفه‌گری سیاسی بدون بروز مشکل چیست؛ به خصوص اینکه بسیاری از لبنانی‌ها با روحیه طائفه‌گرایی رشد کرده‌اند؟

پاسخ:‌ لغو طائفه‌گری در لبنان از سخت‌ترین کارهاست. متاسفانه بسیاری از کسانی که خواهان این امر هستند، جدی نیستند و این تنها یک شعار بر زبان آنهاست. نظام طائفه‌ای، یک نظام قبیله‌ای است. واقعیت امر این است که برطرف کردن این مشکل بسیار مشکل است و کسی نمی‌تواند در یک یا دو جمله بگوید که چگونه باید این مشکل برطرف شود. در هر حال دعوت نبیه بری رییس مجلس برای تشکیل یک کمیته با هدف بررسی لغو طائفه‌گرایی سیاسی نکته مفیدی است. ممکن است این گونه گفتگوها پنج یا ده یا بیست سال طول بکشد ولی کسی نمی‌تواند به تنهایی بیاید راهکار ارائه کند. همه باید جمع شوند و نگرانی‌ها و نکات مورد نظر خود را بگویند. شاید در پایان اعلام کنند که این مشکل راه‌حلی ندارد و در نتیجه همه شعارهای خود را کنار بگذارند. در نتیجه راه‌هایی برای بهبود وضعیت ارائه می‌شود. به نظر من راه طبیعی دستیابی به این هدف، تشکیل یک کمیته ملی است که با آرامش و بدون فشار و عجله این امر اساسی را مورد بحث و بررسی قرار دهد.

شورای ملی رسانه‌های لبنان: اختلافاتی در مورد مقاومت و نقش آن وجود دارد. راه‌حل این اختلافات چیست؟

پاسخ: ما بدون توجه به اهداف این اختلافات، متوجه آن هستیم. ما همیشه گفتیم مقاومت با اجماع قابل قبول ملی مواجه بوده و هیچ مقاومتی در تاریخ نبوده که اجماع کامل ملی داشته باشد. طبیعی است که در لبنان اختلافاتی در مورد مقاومت و مسائل مربوط به آن وجود داشته باشد. اگر این مسائل در حد اختلاف باقی بماند و گفتگو وجود داشته باشد، مشکلی نیست. من به صراحت به شما می‌گویم که اجماع ملی بر سر مقاومت، شرط کافی برای کمال مقاومت بود و شرط لازم برای وجود مقاومت نیست. اگر اجماع کامل وجود داشت، خیلی بهتر بود. در هر حال ما متوجه این حقیقت هستیم و به دنبال اجماع کامل ملی در لبنان نیز نیستیم. معتقدم دیدارها و گفتگوها در نزدیک شدن دیدگاه‌ها بسیار تاثیر دارد و می‌تواند باعث جلوگیری از مواجهه شود.

ال.بی.سی: در مورد محوریت مقاومت و نقش آن و استراتژی دفاعی شما به موضوع خاتمه داده و دیگر جایی برای مذاکره در میزگرد گفتگوهای ملی و بحث استراتژی دفاع ملی وجود ندارد.

پاسخ: آنچه من امروز گفتم، قبل از جنگ تابستان 2006 نیز در گفتگوهای ملی اشاره کرده بودم. امروز در گفتگوهای ملی، نیروهای مختلف لبنانی دیدگاه‌های خود را توضیح می‌دهند و ما هم دیدگاه خود را به شکل مکتوب ارائه می‌دهیم. ممکن است این بحث‌ها باعث تغییر موضعگیری ما یا مخالفان ما باشد. تجربه ما، تجربه همکاری با ارتش بوده و موفق هم بود. ما می‌گوییم که می‌توانیم با تکیه بر این تجربه از کشور دفاع کنیم. در هر حال ما موضوع را خاتمه یافته تلقی نمی‌کنیم و جای بحث دارد. تصمیم جنگ و صلح هم در دست حزب‌الله نیست و ما بارها گفته‌ایم که دولت باید مسئولیت تصمیم‌گیری را در اختیار داشته باشد. مشکل در آنجاست که دولت وجود نداشته باشد. ما می‌گوییم ابتدا باید دولتی قدرتمند تشکیل شود تا سپس زمام امور را در دست بگیرد و برای صلح و جنگ کشور بتواند تصمیم‌گیر اصلی باشد. اگر دولت قدرتمند وجود داشته باشد، اصلا چه نیازی به مقاومت مردمی است؟! این بحث‌ها همه تئوریک است؛ چرا که متاسفانه تصمیم جنگ و صلح در دست هیچکس به جز اسراییل و آمریکا نیست.

المستقبل: در سال 85 شما از التزام به ولایت فقیه گفتید. امروز از تحول در حزب‌الله سخن می‌گویید. چگونه می‌تواند پایبندی به دولت لبنان و التزام به ولایت فقیه را تعریف کنید؟ آیا حزب‌الله که می‌گوید باید به دولت پایبند بود، حاضر است سلاح خود را کنار بگذارد؟

پاسخ: موضعگیری ما در قبال ولایت فقیه یک موضعگیری فقهی و عقیدتی و نه سیاسی است. اینکه چگونه بین ایمان خود به ولایت فقیه و سیاست‌های لبنان جمع می‌کنیم، این است که ما تاکنون نیز در این امر موفق بودیم. ما در مجلس حاضر بودیم، در انتخابات شرکت کردیم، وارد دولت شدیم؛ ولی شرایط کشور اجازه نداد که گروه‌های مختلف دستاوردهای مفیدی داشته باشند. در هر حال ایمان ما به ولایت فقیه تناقضی با فعالیت‌های داخلی ما در لبنان و فعالیت در چارچوب سیاست‌های لبنان نداشت. در مورد بخش دوم سوال باید بگویم که شما قصد دارید مشکل را بازگشایی کنید. در حاشیه روند تشکیل دولت ما این موضوع را به رهبران سیاسی و در راس آنها سعد حریری نخست‌وزیر بحث کردیم. همه ما به اندازه کافی اطمینان داریم و نیاز به نگرانی در این زمینه وجود ندارد.

پرس.تی.وی: آیا مقاومت مسلحانه بعد از بنای دولت در درجه دوم اهمیت قرار می‌گیرد؟ در مورد تقویت ارتش شاهد کمک‌های آمریکا به ارتش لبنان هستیم. آیا ممکن است در دولت فراکسیونی تشکیل شود که خواستار کمک گرفتن برای ارتش از دیگر کشورها مثل ایران باشیم؟

پاسخ: آنچه من گفتم این بود که مقاومت یک امر اساسی است. معتقد نیستم که مقاومت در درجه دوم اهمیت قرار خواهد گرفت. ما در بنای دولت شرکت داشتیم و در این روند مقاومت کماکان اولویت اول بود. هدف از بنای دولت، تقویت کشور در مواجهه با تهدیدات مداوم اسراییل است. من بر این باور هستم که مقاومت در این امر نقش اساسی دارد. در بخش دوم باید بگویم اگر کسی ارتش لبنان را به گونه‌ای مجهز کند که قادر به دفاع کامل از لبنان باشد، ما مشکلی نداریم. ما بر این باور هستیم که آمریکا و هم‌پیمانانش هرگز ارتش لبنان را به گونه‌ای مجهز نمی‌کنند که بتواند با اسراییل مقابله کند. من گمان می‌کنم ایران و سوریه و کشورهای عربی می‌توانند به ارتش لبنان کمک کنند. آنچه ارتش نیاز دارد در حد و اندازه معجزه نیست؛ بلکه در درجه اول روحیه مبارزه و فداکاری و استراتژی دفاعی در درجه اول قرار دارد. امکان تجهیز ارتش لبنان، وجود دارد به شرطی که ما اصرار نداشته باشیم که تنها از دشمن خود تجهیزات بگیریم.

المنار: یک هفته از تشکیل دولت گذشته است. در این مدت حزب‌الله نبود که نقش اپوزیسیون را ایفا می‌کرد بلکه گروه مخالف بود. آیا این معادله ممکن است تغییر کند؟

پاسخ: در هر حال ما در اپوزیسیون نیروهای سیاسی هستیم که اعلام کردیم باید دولتی تشکیل شود که بر اساس اکثریت و اپوزیسیون نباشد و وزرای آن در خدمت تمامی لبنانی‌ها باشند و به عنوان یک گروه فعالیت کنند. من فکر می‌کنم در داخل دولت، اختلاف آراء در تصمیم‌گیری و رای دادن وجود دارد و این طبیعی است و ممکن است این امر هم باقی بماند. در هر موضوعی نیاز به بحث و بررسی وجود دارد ولی با دقت بر این موضوع که ما محکوم به رعایت منافع لبنان و نه منافع گروهی خود داریم.

ان.بی.ان: گفته شد که شما از موضعگیری سعد حریری ابراز رضای کرده‌اید. موضعگیری شما در قبال اظهارات اعضای فراکسیون حریری در مخالفت با حزب‌الله و سلاح آن چیست؟ رابطه شما با حزب سوسیالیست ترقیخواه چگونه خواهد بود؟ سوال سوم اینکه برخی می‌گویند حزب‌الله پس از انتخابات محبوبیت خود را از دست داده است. پاسخ شما به این نکته چیست؟

پاسخ: در مورد اظهارات برخی از نمایندگان المستقبل باید بگویم که آنها می‌توانند نظر خود را بگویند و ما به آن احترام گذاشته و موضوع را به رییس فراکسیون که نخست‌وزیر نیز هست واگذار می‌کنیم و این موضوع باعث مشکل نیست. این مشکل آنهاست که انشاءالله حل می‌کنند. رابطه با حزب سوسیالیست ترقیخواه و المستقبل هیچ حد و مرزی ندارد و مشخص نیست به کجا می‌رسد. ما اصرار داریم روابط خوبی با همه داشتیم که این امر در خدمت منافع ملی کشور است. تا زمانی که ما در راستای اهداف ملی همکاری داریم، هیچ خط قرمزی وجود ندارد. آنچه باعث جمع شدن ما دور یکدیگر است، همان نکاتی است که قبلا بر سر آن اختلاف داشتیم. پس با توجه به این امر می‌توانیم به راه خود ادامه دهیم. نکته آخر شما هم پاسخی ندارد و صحیح نیست. اگر منظور نتایج انتخابات است، باید بگویم که همه می‌دانند انتخابات اصولی دارد که برنده آن ممکن است نماینده واقعی مردم لبنان نباشد. ما هم اعلام کردیم که آراء اپوزیسیون از آراء اکثریت بسیار بیشتر بود و این خلل قانون انتخابات است که باعث این نتیجه شده است. ما نمی‌تواند محبوبیت مقاومت را با توجه به نتایج انتخابات بسنجیم.

نیو.تی.وی: قانون اساسی لبنان به وضوح اشاره می‌کند که لبنان برای همه لبنانی‌ها است. در اساسنامه شما نیز این امر ذکر شده ولی هیچ نکته‌ای در مورد هماهنگی میان لبنان و پیرامون آن وجود نداشت. نکته دوم اینکه شما در اساسنامه هم ذکر کردیم که استراتژی دفاعی باید حاصل نزدیکی مقاومت و ارتش باشد. آیا این امر بیانگر این نیست که مقاومت حتی اگر دولت قدرتمند برپا شود، در جای خود باقی خواهد ماند. سوال سوم اینکه شما قبلا از دولت خواسته بودید که در مسائل مربوط به تجار مواد مخدر تجدیدنظر کند. در آخرین سخنرانی خود اما موضعگیری بسیار تندی داشتید. این تفاوت موضعگیری از کجا سرچشمه گرفت؟

پاسخ: ما واضح گفتیم که لبنان وطن ماست. بحث در مورد اینکه آیا لبنان وطن نهایی است یا خیر، بحثی بیهوده است. لبنان با ترکیب جمعیتی و جغرافیایی آن یک نعمت است که موفقیت‌ها و دستاوردهای زیادی نیز داشته است. امام موسی صدر بسیار واضح گفت که لبنان یک وطن نهایی برای همه ماست. من گمان می‌کنم این شعار نیست که باعث اطمینان می‌شود؛ بلکه توافق ماست که نشان می‌دهد وجود لبنان به عنوان یک کشور در سایه توافق لبنانی‌ها یک اصل است. صحیح است که تمامی جریان‌های ملی و منطقه‌ای دیدگاه خاص خود را نسبت به مسائل منطقه دارند. ما امروز در برابر یک حقیقت هستیم. آنچه ما خواستار آن هستیم، ادغام شدن در محیط عربی نیست؛ بلکه ما خواستار اتحاد میان کشورهای اسلامی و عربی هستیم که آرمان‌ها و استقلال و قدرت آنها را حفظ کند. این یک ایده واقع‌بینانه است که با تکیه بر آن می‌توان گفت کره زمین یک وطن مشترک است. در مورد بخش دوم سوال باید بگویم من اشاره کردم تا زمانی که دولت قدرتمند وجود ندارد، ارتش و مقاومت با هم باید فعالیت کنند ولی در صورت تشکیل دولت قدرتمند دیگر نیازی به مقاومت نخواهد بود. در مورد بخش سوم هم اینکه من در سابق در مورد تمامی احکام بازداشت در مورد اهالی بقاع اشاره کردم و گفتم بیش از سی هزار حکم بازداشت در مورد اهالی این منطقه وجود دارد که بسیاری از آنها اشتباه است. ما نیامدیم و خواستار عفو شویم بلکه گفتیم باید کمیته‌ای تشکیل شود تا این سی هزار حکم بازداشت را بررسی کند. برخی از آنها مربوط به سی سال پیش است و فرد مزبور تمام این مدت را شریف زندگی کرده و ما نیز خواستار تجدید نظر در این احکام توقیف شدیم. بدین ترتیب بسیاری از این احکام ممکن است کنار گذاشته شود. برخی از این احکام ممکن است به قاتلان ربط داشته باشد و ما چگونه اجازه داریم در این موضوع دخالت کنیم؟ در مورد موضوع تجار مواد مخدر، وضعیت فرق دارد. در این شرایط به نظر ما هر کسی که در تجارت مواد مخدر دست دارد، مجرم است و باید بازداشت و محاکمه شود. این عده در از بین بردن جامعه نقش دارند.

العالم: چگونه می‌توان از واقعیت مقاومت برای برطرف کردن اختلافات میان اعراب یا اختلافات داخلی آنها استفاده کرد؟ شما از رییس‌جمهور یمن خواستید تا کاری برای جنگ داخلی بکند. تلاش‌های شما در این زمینه به کجا رسید و موضعگیری شما در قبال دخالت عربستان در این جنگ چیست؟

پاسخ: من گفتم که برای ما این موضوع مهم است که امت عربی و دیگر نیروها بتوانند از دستاوردهای مقاومت در همه زمینه‌ها استفاده کنند. از جمله نکات مثبت این است که مقاومت جایگاهی دارد و هر کسی که می‌خواهد از این جایگاه برای امور مثبت استفاده کند ما مشکلی نداریم. در مورد یمن، ما موضعگیری داشتیم و چندین بار درخواست کمک کردیم ولی حقیقت این است که ما هرگز دست به میانجیگری نزدیم. مشکلات زیادی وجود دارد که ما به این نتیجه رسیدیم در صورت میانجیگری حزب‌الله اوضاع پیچیده‌تر می‌شود. مثلا جریان مقتدی صدر به سفارت یمن زنگ زده و خواستار میانجیگری شد. موضعگیری رییس‌‌جمهور یمن این بود که این درخواست میانجیگری را دلیلی برای دخالت جریان صدر در جنگ یمن دانست. حال اگر حزب‌الله این میانجیگری را شروع می‌کرد، چه سخنانی علیه حزب‌الله می‌گفتند؟ همین الان نیز در مورد حزب‌الله و نقش آن در درگیری‌های یمن و حمایت از حوثی‌ها سخنرانی‌های زیادی می‌کنند که همه دروغ است. وقتی ما متهم به حمایت می‌شویم و می‌گویند حتی ما در یمن شهید داده‌ایم، آیا می‌توانیم دست به میانجیگری بزنیم؟ در هر حال برخی می‌گویند که حوثی‌ها به شیوه حزب‌الله می‌‌جنگند ولی این مشکل ما نیست. ممکن است هر کسی حتی اسراییل از استراتژی جنگی ما پیروی کند. ما در مورد یمن خواستار توقف جنگ شدیم و این دعوت خود را تکرار می‌کنیم و از همه می‌‌خواهیم برای توقف این نبرد دخالت کنند نه اینکه آتش‌افروزی کنند. اگر کسی بگوید ما در یمن می‌توانیم برای توقف جنگ کاری بکنیم، ما حتما آن را انجام می‌دهیم. با این حال وضعیت و پیچیدگی‌های حاکم باعث شده تا ما به این نتیجه نرسیم.
 


پرس.تی.وی

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر