( 0. امتیاز از )


صدای شیعه :  همه‌اش دلم پیش تو بود؛ پیش تو ‌و آن خیل عظیم چهره‌‌های نورانی و مؤمن که زیر پرچم حزب‌اللهی‌ات در خط مقدم جهان اسلام با کفار نقاب ایمان به صورت زده در جنگ بوده‌اید؛ همه‌اش دلم پیش تو بود و سنگ‌هایی که در این عصر نا‌جوانمردی‌های متعصبانه، تنها سلاح دستان خالی کودکان فلسطین شده اند.
روز قدس امسال که تمام شد، خبرها و تصاویر حضور جماعت اندک سبز‌ها که رسید، شعار«نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» شان که از تلویزیون پخش شد، همه‌اش دلم پیش تو بود که نکند جاهلیت مدرنیزه شده این جماعت را به حساب همه مردم ایران بگذاری! ترسیدم نکند دل دریایی‌ات ترک بردارد، نکند از دست ما، ما که همیشه کنارت بوده‌ایم و همیشه کنارمان بوده‌ای برنجی.
اصلش برادر! دروغ چرا؟ ترس نبود؛ من که خوب می‌دانستم آن بصیرتی که آقا این روز‌ها حرفش را می‌زند در تو به کمال رسیده است. من که می‌دانم «أین عمار» رهبرمان را شنیده‌ای و هزار‌باره لبیک گفته‌ای، من که می‌دانم دلت به بی‌نهایت آسمان، اتصالی دائمی دارد و به غوغای کوچک غوغازیست‌ها نمی‌لرزد. اما آنچه همه وجود مرا می‌سوزاند، ترس نبود، شرمی بود که بر همه بودنم سایه افکنده بود انگار! مایی که دلمان به بودن تو قرص می‌شد، حالا نشسته بودیم و در سرزمینمان کسانی منت کمک‌های نکرده‌شان را بر تو داشتند؛ بر تو و مردم مظلومت. کسانی که دم از امام (ره) می‌زدند و شعار نه غزه، نه لبنان سر می‌دادند! قافیه‌ سیاست‌بازی‌هایشان حقوق بشر بود و ما را، اکثریت ملت ایران را، به خاطر دفاع از حقوق مظلومان لبنان وفلسطین شماتت می‌کردند! مایی که پشت سنگر امن حزب‌الله، روزگار می‌گذراندیم، نشسته بودیم و این تازه به دوران سیاست رسیده‌ها، منت کارهای نکرده‌شان را بر روح بلند تو می‌گذاشتند!
سکوت نکردیم اما شرم همین صداهای اندک هم، همه جانمان را می‌سوزاند، دلم می‌لرزید که تو و یارانت اینها را شنیده باشید. می‌دانستم شنیده‌ای و همین شنیدن و سکوتت، آتش به جانم می‌زد، این روزها که سکوتت را شکسته‌ای، سنگینی واژه‌هایت، شرم را دو چندان کرده؛ کلامت را انگار فقط برای آتش‌زدن دل ما گفته‌ای:«مردم لبنان انتظار ندارند که اگر اسراییل علیه آنها جنگ به پا کرد، مردم ایران به آنها کمک کنند؛ اما مردم لبنان، لحظه ای که اسراییل به ایران حمله کند، لحظه شماری می‌کنند که اولین کسانی باشند که علیه اسراییل وارد جنگ می‌شوند» بزرگی دیگر؛ بزرگی‌ات را در همه واژه‌هایت می‌توان دید.
راستش برادر! تو که غریبه نیستی، در روزگار سخت جنگ، کمکی هم اگر برای این سرزمین باشد، فقط از توست و همین بسیجیانی که آنها هم از طعنه و ناسز‌ای این قلیل جماعت سبز بی بهره نماندند! اینان گرچه دم از «جانم فدای ایران» می‌زنند، اما به وقت حادثه، خوب می‌دانند راه گریختن و کشور به دشمن سپردن را! نوای لبیک تو و مردم سرزمینت به امام خامنه‌ای، این جمله را ترسانده و خوب دانسته‌اند کجا را هدف قرار دهند اما روح آسمانی تو را نشناخته‌اند و آن خیل عظیم ایرانیان را ندیده‌اند و فریاد« هم غزه، هم لبنان، این است صدای اسلام» شان را نشنیده‌اند. آنها از همین می‌ترسند که تو گفته‌ای:« شیعیان لبنان پیش من می‌آمدند و می‌گفتند اما می‌خواهیم برای مبارزه با مخالفین ولایت فقیه به ایران» برویم؛ آنها از ما می‌خواستند که برای مبارزه با مخالفین ولایت فقیه به ایران اعزامشان کنیم.»
سرزمینت آباد رهبر دلاور و مؤمن عربی!

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر